صابره: گزارش جلسه 73 نظامشناسي
صابره: گزارش جلسه 73 نظامشناسي/ استاد زاهدي: نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه زنان با مردان طراحی شده اما عیار ارزشگذاری زن و مرد در اسلام، مأموریتهای آنهاست، چون مأموریتهایشان متفاوت است، خداوند به هر کدام از زن و مرد، بر اساس وظایف و مأموریتشان امکانات متناسب داده؛ یکی باید مادر شود و یکی باید پدر شود/ حق مرد یا حق زن، این است که امکانات لازم در راستای مأموریت آنها را تجهیز کنیم / اگر مادری فرزندش را درست تربیت کرد باید مدرک بگیرد و تشویق شود و آیندهاش تأمین شود / اگر متناسب با مقام و مأموریت الهی، به زن امکانات ندهیم، باید منتظر باشیم تا جامعه ما تسلیم فمینیسم شود / همین که نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه با مردان طراحی شده، علامت ضعف فمینیسم است/ حقیقت مادر این است که باید بشریت را بزرگ کند و تربیت کند
صابره: گزارش جلسه 73 نظامشناسي/ استاد زاهدي: نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه زنان با مردان طراحی شده اما عیار ارزشگذاری زن و مرد در اسلام، مأموریتهای آنهاست، چون مأموریتهایشان متفاوت است، خداوند به هر کدام از زن و مرد، بر اساس وظایف و مأموریتشان امکانات متناسب داده؛ یکی باید مادر شود و یکی باید پدر شود/ حق مرد یا حق زن، این است که امکانات لازم در راستای مأموریت آنها را تجهیز کنیم / اگر مادری فرزندش را درست تربیت کرد باید مدرک بگیرد و تشویق شود و آیندهاش تأمین شود / اگر متناسب با مقام و مأموریت الهی، به زن امکانات ندهیم، باید منتظر باشیم تا جامعه ما تسلیم فمینیسم شود / همین که نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه با مردان طراحی شده، علامت ضعف فمینیسم است/ حقیقت مادر این است که باید بشریت را بزرگ کند و تربیت کند
به گزارش پايگاه اطلاعرساني صابره، جلسه 73 دوره آموزشي "نظام شناسي" با حضور اساتيد و دانش پژوهان و عموم خواهران و برادران با سخنراني استاد زاهدي در روز پنجشنبه 31 اردیبهشت 94 از ساعت 10 صبح تا 12 در محل دفتر مركزي مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره (س) برگزار شد.
جلسه با تلاوت آیات نوراني قرآن كريم آغاز گرديد. در اين جلسه استاد زاهدي مدير موسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره(س) به تشريح موضوع «بررسی مبانی نظام حقوقی زن از نگاه فمینیسم و اسلام» پرداختند. در ادامه به مشروح مطالب تدريس شده، اشاره ميگردد:
* اگر نگاه ما با نگاه قرآن هماهنگ شود، دانشمند میشویم و در همه زمینهها صاحبنظر میشویم
- بحثی که ما در پنجشنبهها داریم، نظام شناسی است. الحمدلله رب العالمین، مقام معظم رهبری که نماینده امام زمان(عج) و مرجع معظم تقلید هستند، طراحی نظامات اسلامی را اخیراً مورد تأکید قرار دادهاند.
- از جمله نظاماتی که ما خیلی جدی روی آن بحث کردیم، نظام تعلیم و تربیت اسلامی بود که ببینیم، مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟ برنامه های نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟ اهداف نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟ روشهای این نظام چیست؟ و در این راستا یک بحثی کردیم که همه این مباحثی که از نگاه قرآن طرح میکنیم، چون از جانب حق است، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن»(حدید:3) یک آیه که می خوانیم همۀ اول و آخر و ظاهر و باطن خودمان، جامعه ما، جهان ما، عالم دنیا، آخرت، سیاست ما، ورزش ما، حقوق ما، اقتصاد ما، تمدن ما، معرفت ما، علوم ما و... همه را شامل میشود. چیزی نمیماند که بیرون از آیات حق باشد. اگر نگاه ما با نگاه قرآن هماهنگ شود، دانشمند میشویم و در همه زمینهها صاحبنظر میشویم. چون قرآن یک آیه که می گوید، در همه زمینه ها نظر دارد، ولی باید کشف آن زمینه ها را بفهمیم.
* اساس و محور بحثهای فمینیسم مقایسه زن با مرد است
- ما یک بار در تعلیم و تربیت اسلامی، نقش زن در حیات انسانی را گفتیم. اگر بچه دختر بود چه کا ر کنیم؟ اگر پسر بود چه کار کنیم؟ انشاءالله می خواهیم جنبه های سیاسی و علمی و جامعهشناسی و روانشناسی و حقوقی آن را هم بگوییم.
- در حال حاضر فمینیسم مثل مرحب خیبری (مردی عظیم الجثه که رئیس یکی از دژهای خیبر و از سران یهود بود) در عرصه میدان (حتی خودی) نعره می کشد، مبارز میطلبد و هیچ کس هم جوابش را نمی تواند بدهد.
- فمینیسم مبانی حقوق زن را چه میداند؟ اساس فمینیسم روی چه بنا شده؟ اسلام مبانی حقوق زن را چه می داند؟ محور و اساس مکتب فمینیسم بر چه اساسی است؟ فمینیسم نظام حقوقی زن و مرد را بر چه اساسی طراحی کرده و اسلام بر چه اساسی این حقوق را طراحی کرده؟
- فمینیسم اکنون رشته علمی شده و دکترا دارد. از یک پایهای شروع میکند و میآید بالا. میگوید زن و مرد حقوقشان مساوی است که این حداقلِ بحث آنهاست. پس اساس و محور بحثهایشان مقایسه زن با مرد است. در مقایسه با مرد است که مکتب فمینیسم شکل گرفته و بهانههایی میآورد و بر آن اساس ادعاهای زیاد میکند. حتی میگوید بر اساس ظلمهایی که مردها به زنها کردهاند. سپس فراتر از آن حرف های جدیدتری میزند و میگوید: زنها از مردها بالاتر هستند و حتی مساوی هم نیستند. ادعای آخرشان هم این است که میگویند: باید زن سالاری در جامعه و خانه حاکم باشد.
*عیار فمینیسم در تعیین محور حقوقی زن و مرد، ارزش گذاری زن و مرد، روانشناسی و انسانشناسی زن و مرد، همگی بر اساس مقایسه زن با مرد است
- آن عیاری که میخواهند به زن و مرد نمره بدهند، مقایسه با مرد است. عیار فمینیسم در تعیین محور حقوقی زن و مرد، تعیین جایگاه و مقام و مدیریت زن و مرد، ارزش گذاری زن ومرد، تعیین شخصیت زن و مرد، تعلیم و تربیت زن و مرد، ارتباطات زن و مرد، علوم، جامعه شناسی، روانشناسی و انسانشناسی زن و مرد، همگی بر اساس مقایسه زن با مرد است. یا میگویند مساوی است یا میگویند بالاتر است. دلیل دیگر ندارد، هر چه هست این است.
* متاسفانه برخی خانمهای چادری و حوزوی، برخی از آقایان روحانی، برخی از مدیران ارشد جامعه، وقتی میخواهند دفاع کنند، زن را با مرد مقایسه میکنند و عیارشان مقایسه زن با مرد است
- متاسفانه برخی خانمهای چادری و حوزوی، برخی در مجلس، برخی از آقایان روحانی، برخی از مدیران ارشد جامعه بر همین اساس دارند کار میکنند و وقتی میخواهند دفاع کنند، زن را با مرد مقایسه میکنند و عیارشان مقایسه زن با مرد است.
* اسلام میفرماید زن و مرد مثل همۀ عالم یک حقیقتی دارند
- اما قرآن و اسلام چه میگوید؟ اسلام اصلاً این را قبول ندارد. در این مقایسه است که آدم به چاله می افتد. اسلام میفرماید شما مقایسه نکن. اسلام میفرماید زن و مرد مثل همۀ عالم یک حقیقتی دارند. قرآن میفرماید ذره ذره اجزای عالم از کلی تا جزئیترین، از خورشید تا یک ذره اتم، همه چیز خزائن غیبش نزد خداست. حقیقتش نزد خداست: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم»(الحجر:21) خدا یک نازلهای از آن را به زمین میفرستد، مهندسی شده و اندازهگیری شده و حساب شده وارد این عالم دنیا میکند. حالا چرا کل آن را نمیفرستد؟ حقیقت هر شی خیلی عظیمتر از نازلهاش است و این دنیا محدود است و تحمل آن را ندارد. همه چیز این دنیا نازل شدهی حقیقتشان هستند. مانند کم کردن ولتاژ برق از کارخانه برق تا خانهها. قرآن نازل شده است، وگرنه وجود ما یک کلمهاش را نمیتوانست تحمل کند. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً من خشية الله»(حشر:21) اگر یک آیه را با حقیقتش میخواستیم نازل کنیم کوهها متلاشی میشدند. چون عالم اجسام و دنیا، ادنی مرتبه وجود و پایینترین و ذلیلترین مرتبه وجود است. عالم جسمانی و عالم واقع است. واقع همین است که میبینیم، اما حقیقت هم همین است؟ آیا حقیقت امام خمینی(ره) با صدام یکی است؟ حقیقت امام(ره) یک ذرهاش تجلی کرد و شد جمهوری اسلامی. این حقیقت امام(ره) است. حقیقت شهادت یک چنین چیزی است. یک ذرهاش متجلی میشود وعالم زیر و رو میشود. عالم اجسام، صورت ظاهر، عالم شهود، امکان، عالم مُلک یعنی این عالم.
* خداوند میفرماید وقتی مقابل مادر رسیدی باید ذوق کنی، افتخار کنی، باید خودت را جلوی مادر ذلیل کنی، چون نمیدانی حقیقت مادر چیست! در اصل، تو داری در برابر حقیقت مادر زانو میزنی
- خدا در قرآن میفرماید: «العزة لله جميعا»(یونس:65) عزت اینقدر مقام دارد. حالا یک گوشه و یک ذره از حقیقت مادر را میخواهد شرح دهد: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ(إسراء:24). خداوند میفرماید با اینکه من اصلاً خوشم نمیآید جلوی انسان ذلیل شوی، ولی جلوی مادر رسیدی باید ذوق کنی، افتخار کنی، تشکر کنی که خدا چنین افتخاری میدهد. ممکن است مادری نادان یا جاهل و... باشد، اما تو باید خودت را جلوی مادر ذلیل کنی، چون نمیدانی حقیقت مادر چیست! در اصل، تو داری در برابر حقیقت مادر زانو میزنی.
* در عالم حقیقت، انسان زن و مرد ندارد
- حقیقت یک گوشهاش بزند بیرون عالم را منفجر میکند. در عالم حقیقت یعنی خزائن غیب «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم»(الحجر:21) میفرماید در خزائن غیب آن موقعی که حقیقت انسان را خلق کردیم، زن و مردی وجود نداشت، یکی بود. «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»(بقره:31) همۀ معارف هستی را چه ناسوتی و چه ملکوتی، همه را تعلیم کردیم. اینجا صحبت زن و مرد نیست. حقیقت انسان یکی است. پس در عالم حقیقت، انسان زن و مرد ندارد. در عالم حقیقت چه مقامی داشتند: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»(بقره:30) من موجودی را میخواهم در عالم شهود خلق کنم که جانشین من باشد و خدایی کند در عالم هستی، تسخیر کند و بتواند به کل عالم دستور دهد. «بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ»(زیارت جامعه کبیره)، به خاطر وجود شماست که ابر باران میریزد، «بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ»(زیارت جامعه کبیره) فقط با اذن اهل بیت(ع) غم از دل بیرون میرود و دل شاد میشود. خوب یک همچنین خلیفهای میخواهد در این دنیا درست کند. «نحن امام القلوب» ما امام دلها هستیم، تا کسانی که خالص باشند عنایت شامل حالشان شود و انشراح صدر پیدا کنند. شما نمیتوانید مشکلات خود را حل کنید مگر اینکه متصل شوید. قرآن میفرماید آن هم و غمی که تو را عاقبت به شر کند آن را آنجا باید شفاعت کنند تا آرام بگیری. یکی همه چیز دارد اما خودکشی میکند. اما یکی هیچ چیزی ندارد اما شاد است، چون مورد عنایت آنهاست. «الم نشرح لک صدرک»(شرح:1) اگر شرح صدر نباشد، وزر و وبال از قلب تو بیرون نمیرود. امامحسین علیهالسلام جسمشان مثل ما بود اما آن چیزی که آنها دارند، نور است: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(انعام:125) کسی که مورد عنایت فیوضات حق است، هم و غمش بر طرف میشود. و این از درمان شدن بیماریهای جسمانی بالاتر است، مثل شفای بیماران جسمی نزد ضریح حضرات اهل البیت علیهم السلام.
- همه ملتهای اروپا و آمریکا دچار انزوا طلبی و افسردگی هستند. یک دفعه میبینی یکی همه عالم روی سرش خراب شده و همه چیزش را از دست داده، اما محکم ایستاده است. هر کس را که خدا بخواهد هدایتش کند شرح صدر میدهد. آن وقت قلب نورانی میشود و میداند چه کار کند. اگر مشکل پیدا کردی حقیقتاً دو رکعت نماز بخوانی و یک صلوات بفرستی بس است. یعنی در را بزن و منتظر باش. بگو آمدهام! نشاطم بده! گاهی انسان بیحجابی نمیکند، غیبت نمیکند، اما غفلت دارد.
* بررسی مقام انسان در مراحل ششگانه خلقت: مرحله خلافت، مرحله اسماء، مرحله ذر، مرحله تعیّن، بهشت قرب، هبوط(عالم دنیا)
1- مرحله خلافت: حقیقت انسان در مرتبه اعلی، خلیفه الرحمن است و زن و مرد ندارد. خداوند می فرماید من میخواهم در همین دنیا موجودی را خلق کنم که کار خدایی کند. ِ«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»(بقره:30) عالم اول عالم خلیفه اللهی است.
2- مرحله اسماء: بعد از آن، عالم اسماء است و زن و مرد ندارد. «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»(بقره:31). همه حقایق و معارف را به آدم تعلیم دادیم. در قرآن مجید دو آدم داریم، یکی پدر و مادر ما یعنی آدم ابوالبشر و حضرت حوا، و دیگری حقیقت آدم که فقط در وجود حضرت محمد(ص) متعین شده است.
3- مرحله سوم، وارد عالم ذر یا عالم عهد میشویم. «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِی ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُو بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا يَوْمَ الْقِیمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غفِلِينَ»(اعراف:172) جمع دلها و قلبها بود. باطنها بودند. اجسام نبودند. همه گفتند: بلی، چون قابل انکار نبود. انوار حضرت رب العالمین بر دلها تابیده شد.
4-مرحله تعیّن: بعد وارد عالم تعین میشود. «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا»(نبأ:38) این روح، روح امریۀ الهیه است ولی روح متعیّن، روح من و شماست، این روحها از قبل آماده شده است. در عالم تعین صورت جسمانی هم ایجاد میشود. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»(حجر:26). حالا گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند. آدم درست میشود و همسرش را هم از همان گِل خلق میکنند. اینجا زن و مرد پیدا میشوند. اما آیا برتری هم نسبت به هم دارند؟ خداوند چنین چیزی نفرموده است. فقط میفرماید: «خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»(نساء:1) یعنی آگاه باش که زن تو از جنس خودت هست. هر دو یکی هستید، تو برتر نیستی. در عالم تعیّن تازه زن و مرد پیدا میشود. در عالم تعیّن تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.
5- بعد از عالم تعیّن وارد بهشت قرب می شوند. «وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما»(بقره:35) خداوند به حضرت آدم می فرماید تو و همسرت هر دو در بهشت ساکن شوید و هر دو به لحاظ مقام یکی هستند. حضرت آدم و حضرت حوا، زن و شوهر بودند و آنقدر مقام داشتند که در بهشت قرب خداوند زندگی میکردند. «السلام علی آدم صفوة الله»، آنقدر کرامت داشتند و اهل عبودیت بودند که معصوم(ع) به آنها صفوة الله میگوید. «السلام علی امنا حواء مختلف الملائکه». در زیارت نامه، امام معصوم(ع) به مقام حضرت حوا سلام میدهد و او را محل رجوع ملائکه میداند. سلام یعنی تسلیم و تواضع و حضرت اینگونه متواضعانه به مقام حضرت حوا سلام میدهند.
نشانه های بهشت قرب: «إِنَّ لَكَ أَلَّا تجوعَ فِيهَا وَ لَا تَعْرَى* وَ أَنَّكَ لَا تَظْمَؤُاْ فِيهَا وَ لَا تَضْحَى»(طه:118-119) اینجا اگر زندگی کنید و آییننامهاش را رعایت کنید راحتید. نه تشنه طمع میشوید، نه خسته و گرمازده از زندگی و رقابتها میشوید، نه دچار طمع سیری ناپذیر میشوید، نه گرسنه میشوید، نه عریان جاهطلبیها و غرورها و شهوتها. این بهشت حسی نیست، معرفتی است. هر کس که عریان از شهوت،از مال پرستی، از غرور، از خود پسندی و از حسادت نشد، اینها در بهشت قرب هستند. حضرات آدم و حوا در چنین بهشت قربی بودند و نمیخواستند از این بهشت بیرون شوند، حوا و آدم دنبال خوشگذرانی نبودند، آنها صفوه الله بودند. حضور آنها در بهشت قرب به شرطی بود که رعایت کنند و نزدیک نه آن درخت نشوند. «ولا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ»(بقره:35). اما درخت چه بود؟ درخت در اینجا مَثَل است. شجره طیبه و ملعونه مَثَل است. (برخیها آن را تبدیل کردهاند به گیاه و درخت زمینی!). شیطان آمد و از نقطه قوت حضرت آدم و حوا که میخواستند نزد خدا باشند، استفاده کرد و گفت: میخواهید همیشه اینجا بمانید؟ میخواهید درخت جاودانگی را نشانتان بدهم؟ و «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى»(طه:120) حضرات آدم و حوا عاشق روضه رضوان بودند و نمیخواستند از بهشت قرب بیرون بروند. شیطان هم دروغ نگفت: «و قاسمهما». چون در بهشت قرب که جای دروغ نیست. آن درخت شجره طیبه حضرات اهل البیت(ع) بودند که جاودانه بود. اما فریبی که حضرات آدم و حوا خوردند این بود که یادشان رفت که خداوند فرموده بود نزدیک نشوید. در صلوات شعبانیه میخوانیم اگر جلو بزنی هلاک میشوید و اگر عقب بمانی باز هم هلاک میشوید، مگر اینکه ملازم با آنها باشید. ملازم بودن این است که لحظهای چشم برندارند از خداوند و ائمه(ع).حضرت آدم و حوا میخواستند در مقام قرب باقی بمانند، جلو زدند از خدا و رفتند نزدیک شدند به درخت بدون اذن خدا.
6- مرحله بعد مرحلۀ هبوط و عالم دنیاست. پس از نزدیکی به آن درخت، یک دفعه دیدند که بیچاره شدند. دیگر آن معصومیت را ندارند. حسادت و میل به شهوت و... را درک میکنند. «فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّة»(اعراف:22) در آن بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما شد، زشتیهایشان بیرون آمد و با برگ بهشتی آن زشتیها را پوشاندند، آن زشتیها که آلت تناسلی نبود، چون با برگ بهشتی پوشاندند. آن برگ بهشتی تقوا است. منظور از برگ بهشتی توسل، توبه، استغفار، عبودیت، پاکنیتی و تضرع است نه برگ جنگلهای آمازون! در احادیث آمده که با فرستادن صلوات، در بهشت خانه میسازیم، لذا وقتی میشود با صلوات خانه ساخت، برگی هم هست که با ذکر ساخته شود.
لفظ قرآن وقتی میفرماید «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعا»(بقره:38) یعنی این برای همۀ شماست. بعد از این آدم و حوا مأموریت پیدا کردند. در آیهای که خداوند می فرماید وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجات هر کدام از مرد و زن یکسری فضایلی دارند بر اساس مأموریت های خویش.
* در قرآن اصلاً زن و مرد را با هم مقایسه نشدهاند، چون مأموریتهایشان متفاوت است، خداوند به هر کدام از زن و مرد، بر اساس وظایف و مأموریتشان، امکانات متناسب داده؛ یکی باید مادر شود و یکی باید پدر شود، صحبت از برتری و مقایسه نیست
- مقام عرفانی زن و مرد در دنیا هم یکی است، فقط هر کدام مأموریت متفاوتی دارند. از نظر معرفتی میفرماید: «رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجات»(انعام:165). بعضی از شما به بعضی دیگر نیاز دارید. دنیای تعاون و تعاطی و تعامل است. همه باید دست به دست هم بدهند تا دنیا آباد شود. قرآن میفرماید بعضی را امکاناتی دادیم و بعضی را امکانات دیگر دادیم. اصلاً مقایسه نکرده است. چون مأموریتها متفاوت است. خداوند به هر کدام از زن و مرد، بر اساس وظایف و مأموریتشان، امکانات متناسب آن مأموریت را داده است. یکی باید مادر شود و یکی باید پدر شود. موضوع این است که مأموریت خود را باید بدانند. صحبت از برتری و مقایسه نیست. نمیشود از یک پزشک توقع داشت تا با امکانات یک مهندس، مأموریت خود را انجام دهد! شغل پزشک و مهندس با هم قابل مقایسه نیست و هیچ یک بر دیگری برتری ندارند، چون مأموریت آنها متفاوت است و هر کدام از آنها سهم مؤثر و مهمی در جامعه دارند. زن و مرد هم اصلاً قابل مقایسه با هم نیستند. اصل آدرس را فمینیسم اشتباه داده (مقایسه) و بعضی خانمها و آقایان متدین هم دارند راه را اشتباه میروند. زن ممکن است یک کار مردانه را خیلی خوب انجام دهد، میتواند کشاورز موفقی شود، اسلام نمیفرماید که این اشکال دارد، بلکه میگوید ما مأموریت را مشخص کردیم و امکانات آن را هم دادیم. اگر خدا امکانات را نمیداد، اینجا (العیاذبالله) ظلم میشد!
* چون مادر معلم بشریت است، امکان حرف زدنِ زیاد به او داده شده تا بتواند با فرزندش زیاد صحبت کند و به او یاد بدهد و توضیح دهد و حوصله به خرج دهد
- خداوند به زن فرموده که مادر شو و امکانات مادری را به او داده است و او را ظریف و باعاطفه و دارای چشمه سخن آفریده است. چون مادر معلم بشریت است، امکان حرف زدنِ زیاد به او داده شده است و از این کار لذت میبرد. باید بتواند با فرزندش زیاد صحبت کند و به او یاد بدهد و توضیح دهد و حوصله به خرج دهد. یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت.
* اسلام میفرماید که عیار ارزشگذاری زن و مرد، مأموریتهای آنهاست نه مقایسه/ حق مرد یا حق زن، این است که امکانات لازم در راستای مأموریت آنها را تجهیز کنیم
- در نتیجه، اسلام میفرماید که عیار ارزشگذاری زن و مرد، مأموریتهای آنهاست نه مقایسه. امکانات مربوط به مأموریتها را باید پرورش داد. حق مرد یا حق زن، این است که امکانات لازم در راستای مأموریت آنها را تجهیز کنیم. این میشود حقوق زن و مرد. نوزاد دختری که تازه به دنیا آمده است، به دنبال دعوا بر سر ارث و شاهد و دیه نیست و دنبال طلاق نیست! حال از نظر فمینیسم حق او چگونه تأمین میشود؟ پاسخی ندارند. اما اسلام میگوید این دختر باید معلم بشریت شود و اگر امکاناتش را تجهیز و تقویت کنید، در این صورت به قرآن عمل شده و او به حقوق ذاتی خود میرسد، در غیر این صورت فمینیسم میآید وسط و حقوق او را از موضع ضعف و آن هم در مقایسه با مردان در دادگاه! طلب میکند.
* تعیین جایگاه زن در مأموریت اوست، اگر در مأموریتش کمکش کنیم، او را به حقوقش رساندهایم و احترامش هم گذاشتهایم و جایگاه او را حفظ کردهایم
- «اَوَ مَن يُنشِا في الحلية و هو في الخِصام غير مبينٍ»(زخرف:18) قرآن درباره روانشناسی زن میفرماید: زن در زینت نشأت میگیرد. از گل، از نقش زیبا، از لباس زیبا و... خیلی خوشش میآید. ذاتش زیبایی دوست است. مأموریت دارد. پر حرفی در زن نشانه نقص نیست. باید پر حرفی دختر، هدایت شود تا منطقی و برهانی حرف بزند و اشتباه نکند و وارد اوهام نشود. زیباشناسی دختر باید هدایت شود، چشمه سخن که در سینه زن است، باید هدایت و تقویت شود. تعیین جایگاه زن در مأموریت اوست. اگر در مأموریتش کمکش کنیم، او را به حقوقش رساندهایم و احترامش هم گذاشتهایم و جایگاه او را حفظ کردهایم.
* اگر مادری فرزندش را درست تربیت کرد باید مدرک بگیرد و تشویق شود و آیندهاش تأمین شود
- آیا در حال حاضر مادران ما چنین جایگاهی در جامعه دارند؟ مادری که چهار دسته گل تربیت کرده، چرا جایگاهی ندارد؟ چرا دکترا به او نمیدهید؟ دفاع از حقوق زنان، این است. قانونش باید تصویب شود. اگر مادری فرزندش را درست تربیت کرد باید مدرک بگیرد و تشویق شود و آیندهاش تأمین شود. نمایندگان مجلس باید تصویب کنند. برای مقام مادر گل میدهند و لباس میخرند! اینها دیگر چیست؟ به او دکترا بدهید تا هم شخصیت داشته باشد و هم درآمدش را داشته باشد. در دوران پیری و مریضی و تنهایی، ذلیل دیگران نشود.
* اگر متناسب با مقام و مأموریت الهی، به زن امکانات ندهیم، باید منتظر باشیم تا جامعه ما تسلیم فمینیسم شود
- اگر متناسب با مقام و مأموریت الهی، به زن امکانات ندهیم، باید منتظر باشیم تا جامعه ما تسلیم فمینیسم شود. فمینیسم از این خلأها دارد استفاده میکند. خانمی که بچهداری میکند، اگر او را درست تربیت کند، خودش استاد دانشگاه است و باید به او مدرک فوق لیسانس یا دکترا داد تا آنها مجبور نباشند وقت خود را برای ادامه تحصیل بی حاصل در دانشگاهها سپری کنند و فرصت تربیت فرزند را هم از دست بدهند. مهندس مکانیک و مهندس معدن برای زنان، به درد فمینیسم میخورد نه جامعه قرآنی! اگر دانشگاه و دبیرستان و خانواده و علوم و تربیت ما قرآنی نباشد، جامعه ما هم قرآنی نخواهد بود.
* اگر جایگاه قرآنی زن را به او بدهیم، خواهیم دید که بیحجابیها و خیابان گردیها پایان مییابد و همه سراغ مادر شدن میروند
- جایگاه قرآنی زن را باید به او بدهیم. مثلاً قانونی تصویب شود که اگر مادری چهار فرزند را درست تربیت کند، دکترا و درآمد متناسب به او تعلق میگیرد، خواهیم دید که بیحجابیها و خیابان گردیها پایان مییابد و همه سراغ مادر شدن میروند. دیگر دختر ما به خاطر اندک مبلغی، مجبور نیست که برود فروشندگی و منشیگری کند و صاحبکار، او را به آراستگی! و خودنمایی برای جلب مشتری و فروش بیشتر دعوت نماید. همین زن وقتی در خانه به تربیت بچه بپردازد، در جامعه این بی حجابیها جمع میشود. در عین حال شاهدیم که فمینسیم دختران ما را ابتدا به ازدواج نکردن تشویق میکند و اگر ازدواج کردند، آنها از بچه دار شدن منع میکند. نباید زمینه چنین درخواستهایی در جامعه فراهم باشد.
* همین که نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه با مردان طراحی شده، علامت ضعف فمینیسم است/ اما منطق قرآن در نظام حقوقی زن، بر اساس مأموریت زنان است و ربطی به مردان ندارد. رب حکیم، به مرد و زن، امکانات متناسب با مأموریتشان را داده است
- جمعبندی: نظام حقوقی فمینیسم بر اساس مقایسه زنان با مردان طراحی شده است. همین که بر اساس مقایسه با مردان طراحی شده، علامت ضعف فمینیسم است. اگر شما کسی را قبول نداشته باشید، خودتان را با او مقایسه میکنید؟ چرا مرد را محور مقایسه و عیار ارزشگذاری زن قرار دادهاند؟ میبینیم که منطق فمینسیم چقدر بی اساس و بی بنیان و بی کلاس و ضایع است! اما منطق قرآن در نظام حقوقی زن، بر اساس مأموریت زنان است و ربطی به مردان ندارد. رب حکیم، به مرد و زن، امکانات متناسب با مأموریتشان را داده است. سینه مادر را برجسته آفریده تا بچه به راحتی در آغوش مادر قرار بگیرد و شیر بخورد. بدن مادر را ظریفتر از مرد آفریده است. زبان مادر را روانتر کرده تا راحتتر با بچه حرف بزند. حوصله زیاد به مادر داده که از شب تا صبح بارها بیدار شود و به نوزاد رسیدگی کند.
* حقیقت مادر این است که باید بشریت را بزرگ کند و تربیت کند
- اینها آیات حق است. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ...»(روم:21). مادر، آیه است. با ملکوت ارتباط دارد. حقیقت مادر این است که باید بشریت را بزرگ کند و تربیت کند. همه اجزای وجود مادر، باطن او، ظاهر او، خلقتش، روانشناسی او، جامعهشناسی او، آناتومی او با وظایف مادری او همخوان است. نباید او را با مرد مقایسه کرد. چه ربطی دارد؟ چرا فمینیسم این را نقطه ضعف میبیند؟ بله، اگر زن را از ملکوتش جدا کنی، میشود عروسک و اسباب شهوت. دیگر جایگاهی ندارد و حتی فمینیسم هم نمیتواند از او حمایت کند، چون این جایگاه را باید هستی و خزائن غیب به زن بدهد. در حالیکه فمینیسم اصلاً میگوید که مادر نشوید! و در حقیقت زن را از جایگاه حقیقی و مأموریت او دور میکنند. اگر زن و مرد از ملکوت خود جدا نشوند، حتی در ایام پیری، آنقدر عاشق هم هستند که نمیتوانند نیم ساعت از هم جدا شوند. اگر آیات خلقت را در وجود هم دیدند، نمیتوانند از هم کنار بکشند. زیبایی در آیات وجودی است نه در اندام، لذا در دوران پیری نیز عاشق هم هستند... .
لازم به يادآوري است كه انشاءالله هر هفته پنجشنبه ها از ساعت 10 تا12 صبح (به غیر از تعطیلات رسمی) كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي برگزار ميشود.
سيدي هاي صوتي اين جلسات براي بهرهبرداري دانش پژوهان، تهيه شده و در اختيار آنان و ساير علاقمندان قرار ميگيرد.
حضور در كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي، پس از ثبت نام حضوري، براي عموم خواهران و برادران بلامانع است.
مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره سلام الله عليها
0 نظر