صابره: گزارش جلسه 17 نظام‌شناسي

814 1395/12/08
صابره: گزارش جلسه 17 نظام‌شناسي

صابره: گزارش جلسه 17 نظام‌شناسي/ استاد زاهدي:  سعي دشمن در كشاندن صنايع فرهنگ‌ساز به سوي انديشه‌هاي كفر و سكولار/ هنر داراي مبدأ مُلكي(ناشي از غرايز زيستي) و مبدأ ملكوتي(ناشي از عقل ملكوتي) مي‌باشد/عشق عالی ترین محصول عقل ملكوتي است و میان عقل و عشق هیچ تضادی وجود ندارد

صابره: گزارش جلسه 17 نظام‌شناسي/ استاد زاهدي:  سعي دشمن در كشاندن صنايع فرهنگ‌ساز به سوي انديشه‌هاي كفر و سكولار/ هنر داراي مبدأ مُلكي(ناشي از غرايز زيستي) و مبدأ ملكوتي(ناشي از عقل ملكوتي) مي‌باشد/عشق عالی ترین محصول عقل ملكوتي است و میان عقل و عشق هیچ تضادی وجود ندارد

به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني صابره، جلسه هفدهم دوره آموزشي "نظام شناسي" با حضور اساتيد و دانش پژوهان و عموم خواهران و برادران با سخنراني استاد زاهدي در روز پنجشنبه اول اسفند 92 از ساعت 10 صبح تا 12 در محل مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره (س) برگزار شد.

جلسه با تلاوت آیات نوراني قرآن كريم آغاز گرديد. در اين جلسه استاد زاهدي مدير موسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره(س) در موضوعات «ساير اركان نظام فرهنگي» و «مباني هنر بر اساس قرآن» مطالب خود را تدريس نمودند. در ادامه رئوس مطالب تدريس شده به صورت خلاصه عنوان مي‌شود:‏

* سعي دشمن در كشاندن صنايع فرهنگ‌ساز به سوي انديشه‌هاي كفر و سكولار
- گفتيم كه نظام فرهنگي شامل مباني فرهنگ‌ساز، عرصه‌هاي فرهنگ‌ساز، مراكز فرهنگ‌ساز و صنايع فرهنگ‌ساز است.
-
صنعت فرهنگي غير از فعاليت فرهنگي است. مثلاً مد و مدسازي يك صنعت فرهنگي است. دشمن سعي مي‌كند صنايع فرهنگساز به سمت انديشه و فرهنگ كفر و سكولار بكشاند. فرهنگ‌سراها، سينماها، روزنامه‌ها، سریال‌هاي سوپرماركتي، موبایل، بلوتوث، اینترنت، فیس بوک، موسیقی، تفریحات کنار دریا، ماهواره‌ها، بوتيك‌ها، مراكز گردشگري و تفريحگاه‌ها، پارك‌ها، تئاترها، كاروان‌هاي عروسي، مراكز آموزش موسيقي، تالارها، جشنواره‌ها و.. از جمله صنايع فرهنگي هستند كه توسط دشمن به سمت انديشه‌هاي كفر و سكولار كشيده مي‌شوند. در مقابل، بخش هایی از صنايع فرهنگي اسلامي هنوز در تصرف دشمن نیفتاده است. مانند: حسینیه‌ها، مساجد، سينه‌زني‌ها، عزاداری‌ها، نمازهاي جمعه، مسابقات قرآن، اعتکاف رجب، ايام ماه مبارك رمضان، شب های احيا و قدر، اعیاد شعبانیه، راهپيمايي 22بهمن  و... .
-
ما در جبهه نظامي فهميديم كه از تحركات دشمن بايد آمار داشته باشيم، اما در جبهه فرهنگي چنين آماري نداريم. متاسفانه آماری از ارتش فرهنگی دشمن و خودی نداریم. آمار روشن و دقيقي از صنايع فرهنگساز نداریم.  هر كس به كاري مشغول است. اين را به صورت يك نظام نمي‌بينيم. نظام، داراي ارتش‌هاي مختلف، سلاح‌هاي مختلف، برنامه‌هاي مختلف، نقشه‌هاي مختلف است كه متأسفانه اين‌ها را نمي‌بينيم. ما در جنگ فرهنگي به یک «شهيدحسن باقری» احتياج داريم که به تمام آمار نيروها و تجهيزات دشمن دست مي‌یافت و بر اساس آن جنگ را هدایت می کرد. در جبهه فرهنگي هم بايد اين‌گونه ببينيم.
- طبق قول معصوم (ع) وقتی تو در خوابی، دشمن در خواب نیست. دشمن براي  هر عرصه فرهنگي و هر صنعت فرهنگي برنامه دارد. به عنوان نمونه، فوتبال از یک بازی سرگرم کننده برای جوانان تبدیل به یک صنعت پول ساز شده و بالاترین آمار پیامک در تلويزيون در نيمه شب بوده و مربوط به فوتبال است. برخي‌ها تلاش دارند بانوان را هم به ورزشگاه‌ها بكشانند در حاليكه برخي فحاشي‌هاي ركيك در بين هواداران فوتبال رخ مي‌دهد... .

* عدم شناخت مکان‌های نفوذپذیر جامعه فرهنگي، موجب شكست ما در جبهه‌هاي هنري
- وقتی نظام فرهنگي را نشناسيم، وقتي آمار نداشته باشيم و ندانيم مکان‌های نفوذپذیر جامعه فرهنگي ما كجاست، آنگاه دشمن به راحتي ما را در جبهه سینما، تئاتر، روزنامه، مجله، بلوتوث، ماهواره، فرهنگسراها و... شکست مي‌دهد. دشمن حتي مدارس غير انتفاعي تأسيس كرده و دانش‌آموزان را سكولار و طرفدار فتنه بار مي‌آورد، در حاليكه افتخار مدارس اسلامي و معارف ما، قبولي دانش‌آموزان در كنكور است و در اين سطح متوقف شده‌اند. افتخار آنان بر اساس قرآن، عاقل بار آوردن دانش‌آموزان نيست. نوراني بار آوردن دانش‌آموزان نيست. لذا ما در ارتش مدارس هم شكست خورديم. جريان كلي نظام آموزش و پرورش اسلامي نيست. در  طرح تحول بنيادين آموزش و پرورش كه هنوز اجرا نشده، هم از حیات طیبه و هم از حيات سکولار سخن گفته شده است. هر كسي با عقايد خودش مي‌تواند اين سند را اجرا كند. حتي اردوغان هم در ترکیه که کشوری لائيك با صورت ظاهري اسلامی است، می‌تواند اجرا کند. در سند تحول، صورت سازي اسلامي وجود دارد، اما يك كافر يا سكولار هم مي‌تواند آن را اجرا كند.
- متأسفانه آماري نداريم كه ببينيم صنايع فرهنگ‌ساز ما كدامند؟ مراكز فرهنگساز ما كدامند؟ عرصه‌هاي فرهنگ‌ساز ما كدامند؟ اما دشمن آين آمار را مي‌داند. لذا با دقت، صنايع و مراكز و عرصه‌هاي ما را فرهنگ‌سازي مي‌كند. ولي ما آماري نداريم و راحتيم. نمي‌دانيم دشمن به كجا حمله كرده كه بخواهيم آنجا را درمان كنيم. دنبال اين نيستيم كه بدانيم در عرصه آموزش و پرورش، در برابر فرهنگ غربي شكست خورده‌ايم يا پيروز شده‌ايم يا در حال جنگيم. دنبال اين نيستيم كه بدانيم در عرصه دانشگاه، در عرصه سينما، در عرصه تئاتر، در عرصه مطبوعات و مجلات، در عرصه موسيقي و... در برابر فرهنگ غربي پيروز شده‌ايم يا شكست خورده‌ايم. مقام معظم رهبري در همين ماه (بهمن92) دستور دادند و امر كردند كه نظام دشمن را با دقت بايد بررسي كرد و علمي تحليل كرد و با تمام نيرو و قوا با آن مبارزه كنيد و بدانيد كه خدا يارتان است. (نقل به مضمون).

* عرصه هنر
- هنر با تمامي موضوعات سازنده فرهنگ در ارتباط است. هنر هم با مباني فرهنگ‌ساز (كه شامل تفكر، اعتقادات و رفتار است) در ارتباط است و هم با عرصه‌هاي فرهنگ‌ساز، مراكز فرهنگ‌ساز و با صنايع فرهنگ‌ساز در ارتباط است. لذا اگر عرصه هنر در دست ما بیاید ما پیروزیم، ولی دريغا كه هنر در چنگ دشمن است. هنر لشکرها و شاخه‌ها و رشته‌هاي مختلف دارد. با لشکر خودمان باید جلو رفت و با لشكر هنري دشمن جنگید.

* تفسير مبانی هنر از روي قرآن كريم و روايات/ هنر داراي مبدأ مُلكي(ناشي از غرايز زيستي) و مبدأ ملكوتي(ناشي از عقل ملكوتي) مي‌باشد
اين مبحث از دستاوردهاي حِكمي قرآني و روايي و محصول موسسه صابره(س) است.
- هنر از وجود انسان بر مي‌خيزد و از درون انسان جوانه مي‌زند. مبناي هنر دو مبدأ دارد و هنر از هر كدام از اين دو شروع شود، رنگ و بوي مخصوص به آن را در وجود انسان مي‌گيرد: 1- مبدأ مُلکی 2- مبدأ ملکوتی.
1- مبدأ اول هنر كه از كودكي در وجود انسان است، غرایز و نيازهاي زیستی است. انگيزه‌هاي جسماني و مُلكي است. مثل ازدواج و علاقه به همسر یا جنس مخالف. (در فیلم‌ها و عكس و نقاشي و داستان و آواز و... متأسفانه اسم این علاقه و ميل شديد به جنس مخالف را عشق گذاشته‌اند که این توهین به مقام عشق است. متأسفانه اسم رسیدن به اين ميل و ارضاي اين ميل را وصال تعریف می کنند و معني وصال را ضايع مي كنند.) يا مثلاً میل به فرزند، ميل به تشنگي و آب، میل به ثروت، میل به غذا و... که همه از غرايز زيستي هستند. غرايز زيستي از ودایع الهی هستند و در صورتي كه کنترل نشوند با امیال نفسانی آمیخته شده و به جنایت، حسادت، بخل، مقام پرستی و... تبدیل می شوند و استعدادهاي انساني را نابود مي‌كنند. لذا عشق تبديل به سكس مي‌شود. ثروت تبديل مي‌شود به تكبر، «الدنيا مزرعه الآخره» تبديل مي شود به دنيا پرستي، نداري و فقر تبديل مي‌شود به حسادت.
2- مبدأ دوم هنر معرفت هایی است که به عقل نجات بخش، عقل ملكوتي، عقل نوراني (كه محل آن در قلب است)،  می‌رسد. اين معارف شامل یقینیات، حقایق، ارزش‌ها، اسماء حسنای الهی، آیات جمال و جلال، كمالات بوده كه وقتي به عقل مي‌رسند، عقل را منور كرده و عقل به آنها به شدت جذبه پيدا مي كند. اين جذبه ها روي قلب اثر مي‌گذارد و در قلب، شوق و رغبت ايجاد مي‌شود. اين شوق و رغبت موجب پيدايش رفتارهاي سازنده عاطفي در انسان مي شود. اين رفتارهاي عاطفي هنر را به وجود مي‌آورد. ريشه هنر در اينجا زيبايي‌هاي ملكوت و یقینیات، حقایق، ارزش‌ها، اسماء حسنای الهی، آیات جمال و جلال است.

*ریشه هنر غرایز زیستی باشد، خروجی رفتار آن «احساس» است و ریشه  هنر معارف و یقینیات باشد، خروجی رفتار آن «عاطفه» است
- محل غرايز زيستي هم در قلب مي‌باشد. اين غرايز روي قلب فشار مي‌آورد و موجب پيدايش شوق و رغبت در قلب مي‌شود و قلب رفتاري را صادر مي كند كه نام آن «احساس» است. لذا هنرمند مُلكي احساساتش زياد است. اما هنرمند ملكوتي كه با حقايق و يقينيات سر و كار دارد با هر چيزي عصباني يا گمراه نمي‌شود. اگر ریشه هنر غرایز زیستی باشد، خروجی آن «احساس» است و اگر ریشه  هنر معارف و حقایق و یقینیات باشد، خروجی آن «عاطفه» است.
-
خلاصه اينكه مبدأ هنر: 1- غرايز طبيعي و زيستي است كه قلب را به شوق و رغبت وا مي‌دارد و اين شوق و رغبت در رفتار انسان منعكس مي‌شود و به صورت احساسات نمايان مي‌شود. مثلاً هنرمند درباره جنس مخالف شعر مي گويد يا عكس او را نقاشي مي كند و... يا يك سيب را به زيبايي نقاشي مي كند. مناظر دريا و گل و آسمان و... را زيبا نقاشي مي كند. 2- هنر ملكوتي يا آسماني است كه ريشه آن معارف و حقايق و يقينيات است. ممكن است حقيقت يك زندگي را به دست بياورد يا روي حقيقت خلقت كار كرده باشد، ممكن است قوانين حاكم بر هستي را كشف كرده باشد، ممكن است آيات جمال الهي را در عالم مشاهده كرده باشد، ممكن است زيبايي‌هاي يك ايثار، زيبايي‌هاي يك شهادت، «ما رأيت إلّا جميلاً» را ديده باشد، ممكن است زشتي‌هاي يك باطل يا گناه را ديده باشد. و... .
- هنر مُلکی نیاز به مدیریت و کنترل دارد، چون ابزار است و هرکس می تواند آن را مدیریت کند، هم انسان صالح و هم انسان گمراه. لذا دچار خطر انحراف می شود. اما هنر ملکوتی،  هدایتگر است. مدیریت می کند و کسی نمی تواند آن را به اختیار در آورد.
این که "هنر برای هنر است" یا "هنر را بخشنامه ای نمی توان صادر کرد و باید خودش منتقل شود"، هنر مُلکی است که هر کس می تواند آن را گمراه کند. "هنر برای هنر" ابزار می شود. یک روز «مالک اشتر» و یک روز «اِسی دربه در» می شود. اما با هنر ملکوتی این کار را نمی توان کرد. هنر مُلكي مثل دنياست. هم مي‌تواند ابزار آخرت باشد و هم مي‌تواند ابزاري براي منحرف كردن مردم باشد.
- مبدأ هنر، نام هنر و مسير آن را معيّن مي كند. لذا بايد ديد آيا نظارت نكردن بر هنر و رها كردن آن صحيح است؟ آيا طرح بحث «هنر دستوري» و «هنر آزاد» پايه و اساس درستي دارد؟ جواب اين است كه ما نه هنر آزاد داريم و نه هنر طبق دستور. همانطور كه گفته شد، مبدأ هنر از درون انسان سرچشمه مي‌گيرد. هنر  مُلكي كه از غرايز زيستي است و متصل به قوانين حاكم بر هستي نبوده و داخل در هستي حركت مي‌كند. مبتلا به مشكلاتي مي‌شود كه ساير موضوعات دنيايي ما دارد. هر چيز كه در اين دنيا هست، دو گونه مي‌توان از آن استفاده كرد(استفاده خوب و استفاده بد). لذا اگر هنر مُلكي باشد، خطرش اين است كه دشمن در كمين است و مي‌آيد ميل به همسرخواهي را كه از ودايع الهي است، براي ما تبديل به سكس مي‌كند. عشق را به سكس تبديل مي‌كند. امور مُلكي مديريت و هدايت نياز دارد. بازي فوتبال هم داور نياز دارد. يك ساختمان مدير نياز دارد، جنگلها نياز به حفاظت دارند تا آن را به آتش نشكند يا درختان را به چوب تبديل نكنند. لذا ذات امور مُلكي مي‌طلبد تا مديريت شود. اگر هنر مُلكي بدون مديريت باشد، افسار آن به دست دشمن خواهد افتاد و ما در همه رشته‌هاي هنري شكست خواهيم خورد. اما اگر اين هنر مُلكي را كنترل كنيم، حداقل از خطراتش پيشگيري مي‌شود.در نتيجه عنوان كردن «هنر دستوري و بخشنامه‌اي» نوعي متلك پراني به «هنر متعهد» است. هنر متعهد يا انقلابي همان هنر عقل ملكوتي و هنر متصل به حقايق و يقينيات و هنر نوراني مي‌باشد. لذا هنر و هنرمند را گمراه نمی‌کند چون از ملکوت هدایت می شود. در هنر متصل به حقايق، ديگر عشق تبديل به سكس نمي‌شود، حتي اگر به وصال برسد.

*آيات مربوط به عشق در قرآن كريم
 1- فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها»(نمل:8) 
وقتي حضرت موسي(ع) به آن مقام از عرفان رسيد كه مي‌توانست يك چوب را تبديل به اژدها كند، به او ندا رسيد كه مبارك باد تمام بركات بر كسي كه در اين آتش مي‌سوزد. البته «وَ مَنْ حَوْلَها» هم دارد. چون ما كه در آتش عشق نمي‌سوزيم. حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در آتش عشق مي‌سوزد. تمام بركت در اين عشق حسيني است و هر كسيكه در كنار اين آتش عشق، گرما مي‌گيرد. اينجا عشق، هيچ وقت معني سكس نمي‌دهد.
2- خداوند در قرآن مي‌فرمايد: عاشق مي خواهي شوي، عاشق اينها شو: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا»(كهف:28) آنقدر عاشق شو كه دو چشمت را از آنها نگيري. يك گوشه چشمي هم به جاي ديگري نگاه نكني. فقط چشمت را به اينها بدوز، اگر يك لحظه روي خود را آن‌طرف كني:«تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»، به زينت حيات مُلكي مبتلا مي‌شوي. اگر عشقت تبديل به حيات مُلكي شود، آنگاه «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» فوراً قلبت از ذكر ما غافل مي‌شود. «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» مطيع هواي نفست مي‌شوي. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا» به دره سقوط مي‌كني. پس مراقب باش كه در اين عشق ثابت قدم و كامل قدم باشي. 
- « إلهي هب لي كمال الانقطاع إليك‏»(مناجات شعبانيه) همه چيز جز معشوق را فراموش كنم.

* عشق عالی ترین محصول عقل ملكوتي است و میان عقل و عشق هیچ تضادی وجود ندارد
- عشق از مقولات هنر است. سرچشمه عشق حقیقی که به حقایق متصل باشد و از آیه 8 سوره نمل و آيه 28 سوره كهف نشأت گرفته باشد، عقل است. عشق مراتب کمال و اوج جذبه های عقلانی و ملكوتي است و میان عقل و عشق هیچ تضادی نیست، بلکه عشق عالی ترین محصول عقل است. آن وقت يك عده به اين عالي‌ترين محصول عقل مي‌گويند: دعوا بين عشق و عقل است! يا «پاي استدلاليان چوبين بُوَد*پاي چوبين سخت بي تمكين بُوَد» و از اشعار مولانا استفاده مي‌كنند. در حاليكه استدلاليان مطيع ذهنشان بودند نه مطيع عقل ملكوتيشان. استدلال براي ذهن است. جاي ذهن در مغز است ولي جاي عقل ملكوتي در قلب است. با استدلال‌هاي ذهني نمي‌توان راه افتاد و مسير ملكوت را طي كرد. مولانا گفته كه راه كمال را بايد با عشق طي كرد و نه با استدلال‌هاي ذهني. مرحوم عراقي: «اي كه عاشق نهي حرامت باد* زندگاني كه مي‌دهي بر باد» يعني اگر عاشق اهل البيت(ع) نشوي، اگر عاشق حقايق نشوي، اگر عاشق آيات جمال و جلال الهي نشوي، اگر عاشق عظمت‌هاي الهي و اسرار ملكوت نشوي، بيچاره خواهي شد. اينجا دعواي عشق و عقل حل مي‌شود و مشخص مي‌شود كه عرفا (حافظ، مولانا، عراقي، جلال‌الدين رومي و...) با عقل دشمني ندارند و منظورشان از عقل، همان قوه دِماغ و ذهن است كه نزد عرفا سخيف و ناتوان و بيچاره است. چون ذهن كور است و با حواس محدود 5گانه راه مي‌رود. در حاليكه زيباترين ثمرات و بالاترين محصولات عقل ملكوتي، عشق است كه با نور آن مي‌توان راه كمال را پيمود. با عقل ملکوتی هر چه بیشتر فکر کنید عاشق تر می شوید. اما عشق و محبت در هنر مُلکی و ناسوتی نجات بخش نیست... .
 

لازم به يادآوري است كه ان‌شاءالله هر هفته پنجشنبه ها از ساعت 10 صبح تا 12  كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي برگزار مي‌شود.
سي‌دي هاي صوتي اين جلسات براي بهره‌برداري دانش پژوهان، تهيه شده و در اختيار آنان و ساير علاقمندان قرار مي‌گيرد.
حضور در كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي، پس از ثبت نام، براي عموم خواهران و برادران بلامانع است.

مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره سلام الله عليها

0 نظر