تسويه(مسوّي شدن)؛ از مباني و اصليترين پايه تعليم و تربيت اسلامي است
به گزارش پايگاه اطلاع رساني صابره، در جلسه دوشنبه (مورخ 23/3/1390)دوره "مديريت و تربيت اسلامي در تعليم و تربيت قرآني"، استاد زاهدي ادامه مبحث علم النفس را كه زيرمجموعه موضوع انسان شناسي مي باشد، تدريس نمودند. خلاصه اي از اهم مطالب مطرح شده در اين جلسه، به شرح ذيل مي باشد:
به گزارش پايگاه اطلاع رساني صابره، در جلسه دوشنبه (مورخ 23/3/1390)دوره "مديريت و تربيت اسلامي در تعليم و تربيت قرآني"، استاد زاهدي ادامه مبحث علم النفس را كه زيرمجموعه موضوع انسان شناسي مي باشد، تدريس نمودند. خلاصه اي از اهم مطالب مطرح شده در اين جلسه، به شرح ذيل مي باشد:
در جلسات روز دوشنبه؛ سير مباحث دوره از نظامشناسي شروع شده و در ادامه آن، مباحث مبانيشناسي و انسانشناسي مطرح گرديده است. نكته حائز اهميت اين است كه نظامشناسي غير از شناخت محتواي نظام است، نظامشناسي يعني خاصيت و ضرورت وجود نظام. لذا در بحث نظامشناسي به محتواي نظام بهصورت تفصيلي نپرداختيم بلكه فقط بهطور اجمالي طبقات نظام تعليم و تربيت را در آن برشمرديم. در بحث مبانيشناسي نيز همين سير را داشتيم و اكنون در بحث انسانشناسي نيز اهم مباحث را تبيين ميكنيم. انسان شناسي شامل اهميت، ضرورت، نقش و جايگاه انسان شناسي مي باشد. انسان شناسي حاوي بحثهاي عظيم فلسفي است. اهميت انسان شناسي تا آنجاست كه سرتاسر تعليم و تربيت، فلسفه و تكنولوژي غرب را انسان شناسي آنها تشكيل مي دهد. و اين موضوع، ايران و ساير كشورهاي اسلامي را تحت تاثير قرار داده كه آنها را به تحقيق درباره اسلامي كردن علوم انساني (انسان شناسي) واداشته است.
در موضوع انسانشناسي يكي از مباحث، زمينه هاي خلقت انسان است. مرحله اولِ زمينههاي خلقت انسان اعطاي مقام خليفةاللهي به او است. به اين معنا كه خداوند به فرشتگانش فرمود: «إنّي جاعل في الأرض خليفه»؛ يعني من در زمين خليفه خود را قرار دادم. از نظر فرشتگان زمين محل فساد و خونريزي بود و خلقت انسان در زمين با اين تعريف كه خليفه خدا باشد براي آنها سؤال برانگيز بود. زيرا آنها «أرض» را مي شناختند. در قرآن أرض به دو معنا به كار رفته است. در يكجا به معناي زمين خاكي است كه در آن «فومها و عدسها و بصلها» كشت مي شود و در جاي ديگر به معناي ادني مرتبه وجود است. يعني عالم ماده و دنيا كه اسير اعراض جسماني است. «اخلد الي الارض، يعني كسيكه عاشق دنيا شده». لذا فرشتگان از حضرت حق سؤال كردند: «أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك»؛ يعني «آيا كسي را در زمين خلق ميكني كه در آن فساد و خونريزي كند، در حاليكه ما تو را تسبيح و تقديس ميكنيم؟» فرشتگان مي دانستند كه عالم ماده جاي خليفةاللهي نيست. خليفه بايد دستش باز باشد؛ نه اينكه اسير اعراض جسماني باشد. خداوند متعال در پاسخ آنها فرمود: «إنّي أعلم ما لا تعلمون». «من چيزهايي مي دانم كه شما نمي دانيد». به راستي آنچه خداوند ميدانست و ملائكه نسبت به آن آگاه نبودند چه بود؟ خداوند در ادامه اين آيات ميفرمايد: «و علّم ادم الأسماء كلّها»: «خداوند همه اسماء را به آدم تعليم داد». در اين آيه مراد از اسماء، حقايق عالم است و مراد از آدم، آدم اول است كه همان حقيقت انسان مي باشد و در وجود حضرت محمد صلي الله عليه و آله متجلي است. به بيان ديگر، حقايق عالم به حضرت محمد صلي الله عليه و آله ابتدا تعليم داده شد. از همين آيه زاويه اسلام با تمام مكاتب تعليم و تربيت در جهان شروع مي شود. اين آيه كرامت و عظمت انسان را قبل از ورود به اين عالم نشان مي دهد. و مدل تربيت آدم را معرفي مي كند.
علم انسان به حقايق عالم؛ يعني دارا بودن قدرت تسخير عالم. هم حضرت رسول(ص) قدرت تسخير عالم را داشتند و هم معصومين عليهم السلام و هم انبياء؛ هركدام در مرتبه خودشان داراي اين قدرت بودند. با اين كه ائمه عليهم السلام علم به اسماء الهي و قدرت تسخير عالم را داشتند، ولي در دنيا در راه خدا همه مصائب را تحمل كردند و حتي عزيزان خود را در راه خدا قرباني نمودند؛ تا انسانها در آزمايشات و ابتلائات الهي آنها را الگوي خود قرارداده و سختيها و مصائب را تحمل نمايند. نكته قابل توجه درباره معصومين عليهم السلام شأن ملكوتي آن بزرگواران و زندگي ناسوتي (دنيايي) آنهاست. وقتي ملائك پيبردند كه در مورد حقيقت خلقت انسان در اشتباه بودهاند و عظمت خلقت انسان و ميزان آگاهي او را دريافتند، در برابر امر خدا مبني بر سجده براي انسان، سر تسليم فرود آوردند. آخرين و بالاترين مرتبه اطاعت سجده است.
بعد از تعليم اسماء يا حقايق به آدم اول، مرحله بعد تجليات اين حقايق است تا در يك انسان، صورت خارجي پيدا كند و به عبارت ديگر اين حقايق بايد در وجود انسان متجلي شود. اين تجلي حقايق را در عالم ذر اينگونه حضرت حق بيان مينمايد: «و إذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم و أشهدهم علي أنفسهم ألست بربكم قالوا بلي شهدنا يوم القيامه أن يقولوا إنا كنا عن هذا غافلين»؛ يعني «وقي خداوند متعال همه بني آدم را بر نفسهاي خودشان به شهادت گرفت و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ (آنها وقتي نفسهاي خود را مشاهده كردند، گفتند:) آري تو پروردگار ما هستي، اما روز قيامت عدهاي از آنها خواهند گفت كه ما از اين شهادت در غفلت بوديم.»
اين كه در عالم ذر همه انسانها چه چيزي را مشاهده كردند كه به خداوند پاسخ مثبت دادند، به فرمايش شهيد مطهري آنها در نفسهاي خودشان اسماء جمال و جلال الهي را مشاهده كردند و مجذوب آن شدند و بيدرنگ تأييد كردند كه خداوند متعال پروردگار آنهاست. از همين آيه مباحث علم النفس شروع ميشود. و حقيقت آدم مي خواهد به واقعيت آدم تبديل شود. درباره تجلي اسماء جمال و جلال خداوند در نفس انسانها، ذكر اين نكته قابل توجه است كه خداوند متعال ميفرمايد: قلوب انسانها «آنيه الله» است يا به عبارت ديگر ظرف الهي است. قلب مقامي دارد كه مستقيما ميتواند همه چيز را مشاهده كند. آنچه تاكنون ذكر گرديد مربوط به زمينههاي خلقت انسان است.
مرحله بعدي، سير استكمالي خلقت انسان به صورت تكويني مي باشد. خداوند متعال ميفرمايد: ابتدا نطفه، سپس علقه، بعد مضغه، عظام و در نهايت لحم است. اين سير خلقت زميني انسان است كه وقتي كامل ميشود ميتوان آن را بشر ناميد. آيا اين بشر همان است كه مورد سجده ملائكه قرار گرفت؟ پاسخ، منفي است؛ زيرا بشر وقتي ارزش پيدا ميكند كه مسوّي شود. «ثم أنشأناه خلق آخر». تسويه، رمز تعليم و تربيت اسلامي است. حكمت و علم بعد از تسويه به انسان داده ميشود: «و لما بلغ أشده و استوي اتيناه حكما و علما»؛ تا زمانيكه در انسان بلوغ أشد و استوي رخ ندهد، حكمت و علم در او نميآيد. تسويه يكي از مباني شناختي فلسفه تعليم و تربيت اسلامي و اصليترين مرحله و پايه تعليم و تربيت اسلامي است. نشانه و ريشه تسويه، بلوغ أشُد است؛ به اين معنا كه ابتدا بايد استعدادهاي عالي انسان شناسايي شود و بعد به بلوغ برسد. اگر اين مراحل محقق شد تعليم و تربيت ما اسلامي است، در غير اينصورت اسلامي نميباشد. فلسفه تعليم و تربيت اسلامي از اينجا شروع مي شود كه با بلوغ أشُدبه مرحله تسويه برسد.
مكاتب غربي لاشه انسان را در روانشناسي طرح مي كند و آن را انسان مي نامد. اما در اسلام ارتباط جسم و روح بقدري تنگاتنگ و عميق است كه روح از داخل جسم رشد مي كند. يعني رشد مرتبه وجودي ماده تا آنجايي پيش مي رود كه به «نفخت فيه من روحي» مي رسد. روح هم داراي مراتب متعدد است كه بايد به مراتب بالاتر برسد. در قيامت حاصل اين رابطه تنگاتنگ روح و جسم، يك شخصيت سومي به وجود ميآيد كه همان وجود مثالي يا برزخي انسان است كه پاسخگوي نكير و منكر هم مي باشد. از طرفي اعضا و جوارح انسان در قيامت عليه او شهادت خواهند داد. اين امور نشانگر اين حقيقت است كه جسم و روح انسان با هم رابطهاي عجيب و عميق دارند...
كلاسهاي ترم تابستاني در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه از ساعت 17 تا 19 در مدرسه پيام (ميدان تجريش) داير مي باشد. ضمناً دانش پژوهان مي توانند از ساعت 16جهت ارتباط با اساتيد مشاور و مباحثه به محل فوق مراجعه نمايند. سي دي صوتي جلسات، هر هفته در اختيار دانش پژوهان قرار مي گيرد. جهت كسب اطلاعات بيشتر از محتواي اين جلسه و ساير جلسات، با موسسه تماس بگيريد.
0 نظر