تحولات عميق در تعليم و تربيت

881 1395/10/09
تحولات عميق در تعليم و تربيت

بروز تحولات عميق در تعليم و تربيت بر اثر نگرش خاص اسلام به انسان شناسي

به گزارش پايگاه اطلاع رساني صابره، در جلسه دوشنبه (مورخ 16/3/1390)دوره "مديريت و تربيت اسلامي در تعليم و تربيت قرآني"، استاد زاهدي مبحث جسم و روح را كه زيرمجموعه موضوع انسان شناسي مي باشد، تدريس نمودند. با توجه به تخصصي بودن مطالب تدريس شده، به خلاصه اي از مطالب مهم اين جلسه، اشاره مي شود. جهت كسب اطلاعات بيشتر از محتواي اين جلسه و ساير جلسات، با موسسه تماس بگيريد.

بروز تحولات عميق در تعليم و تربيت بر اثر نگرش خاص اسلام به انسان شناسي

به گزارش پايگاه اطلاع رساني صابره، در جلسه دوشنبه (مورخ 16/3/1390)دوره "مديريت و تربيت اسلامي در تعليم و تربيت قرآني"، استاد زاهدي مبحث جسم و روح را كه زيرمجموعه موضوع انسان شناسي مي باشد، تدريس نمودند. با توجه به تخصصي بودن مطالب تدريس شده، به خلاصه اي از مطالب مهم اين جلسه، اشاره مي شود. جهت كسب اطلاعات بيشتر از محتواي اين جلسه و ساير جلسات، با موسسه تماس بگيريد.

اهم مطالب مطرح شده در اين جلسه، به شرح ذيل مي باشد:

- موضوع روزهاي دوشنبه تعميق مباحث پنجشنبه ها و مكمل آن بحث ها است. به نوعي بحث باز مي شود. فرصتي براي پرسش و پاسخ و برقراري ارتباط دو جانبه و ارائه مقالات ايجاد مي شود... مدرك اين دوره، اعطاي گواهي استادي از سوي موسسه صابره مي‌باشد. هدف موسسه صابره تربيت محقق و مجتهد در تعليم و تربيت است.

- سه ويژگي رساله هاي فارغ التحصيلي: 1- برگرفته از قرآن و روايات باشد؛ 2- راهبردي يا كاربردي باشد؛ 3-در حوزه تعليم و تربيت باشد.

- از جمله كليات مباني شناسي، انسان شناسي است. بر اثر نگرش خاص اسلام به انسان شناسي، تحولات عميقي در تعليم و تربيت  رخ مي دهد. مثلاً اسلام جواني را دوره تولد قلب مي داند و به جوان رسالت و تكليف و ماموريت مي سپارد. تا جايي كه پيامبر(ص)  مي فرمايد عَلَيْكُمْ بِالشَّباب. اما غرب با توجه به نگاه محدودي كه به انسان دارد و انسان را موجود پيچيده اي مي داند ناچار است بگويد جواني دوران بحران است.

- انسان شناسي شامل: جسم و روح (نفس)، ذهن، قلب، عقل، عاطفه، غريزه، اراده، تفكر مي باشد.

- در سيستم حاكم بر علوم جديد در غرب (روانشناسي غربي)، روح را يا انكار مي كنند و يا آن را علمي نمي دانند و روح را از جسم جدا مي دانند.

- مراتب بالاي وجود، شامل ملكوت و ملكوت اعلي و جبروت مي باشد. مراتب پايين وجود، شامل ناسوت و ادني مرتبه وجود و دنيا است. (يعني عالم ماده)

- تعريف ماده: ماده از جنس وجود است و جسم نيست. ماده حجم، وزن، جا و مكان ندارد. روح و ماده هر دو جوهر هستند.  ماده چون پايين ترين مراتب وجود است مجبور است، حالات و اعراض جسماني را بپذيرد. يعني هر اتفاقي كه در وجود ماده مي‌افتد حتما بايد ظواهر جسماني خود را نشان دهد. اما در مورد مراتب بالاي وجود اينگونه نيست. مراتب پايين وجود بايد اعراض جسماني را بپذيرد. مثلاً ماده وجود سيب، شكوفه مي دهد بعد رشد مي كند و ميوه اي كال و نارس مي دهد تا اينكه همان ميوه نارس به ميوه خوشبو و شيرين تبديل مي شود. مطابق مكتب پوزيتيويسم سيب نارس با سيب رسيده هماهنگي ندارد چون منطق اين مكتب اين است كه نتيجه همه چيز را آزمايش مشخص مي كند. چون ويژگي هاي اين دو سيب يكي نيست پس نمي توانند بگوييند كه اين دو يكي هستند. همچنين نمي توانند بگوييند كه اين سيب دومي همان سيب اولي نيست. لذا در سيستم تجربه گرا اين حرف جواب نمي دهد در نتيجه غربي ها گيج شده اند. اما اسلام مي گويد وقتي ماده وجود، كه در همه جهان جاري و ساري است حركت جوهري اش را به سوي كمال آغاز مي كند، تحولات كماليه اش را به صورت جسماني نشان مي دهد در حالي كه اصل و ماده وجودش ناپيداست. فرق ماده وجود با ساير مراتب وجود اين است كه ماده بايد اعراض جسماني را نشان دهد و هر مرتبه اي از كمال را كه طي مي‌كند بايد تجليات عيني داشته باشد و صورت جسماني اش را به بيرون نشان دهد. اما  مراتب بالاي وجود مجبور نيستند كه تجليات جسماني داشته باشند. زيرا از جنس ملكوت و روح هستند. اگر مراتب انساني رشد كنند آنوقت از چنگ اعراض جسماني، بيرون مي آيد و بر جسم مسلط مي شوند.

- ماده كه اول حيات جمادي داشت حركت جوهري و كمالي اش را آغاز كرده (انا لله و انا اليه راجعون) و به مبدا هستي و جايي كه از آنجا نازل شده رجوع مي كند (وَ اِنْ مِنْ شَيْءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُه وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلوم) و همينگونه بازگشتش را نشان مي دهد. (كلٌ اليه راجعون)

 

- تعريف جسم: اعراضي كه در عالم خارج بر ماده وجود متجلي مي شود. جسم وزن و حجم مي پذيرد. تعريف جسم در اسلام از تعريف غرب به كلي متفاوت است زيرا جسم فقط اعراض ماده وجود است و چنان تركيبي با ماده وجود دارد كه از ماده وجود جدا نيست. خود روح است. بعداً در همين جسم است كه صورت جسماني، حالات انساني و ويژگي هاي انساني و رفتار انساني در  پيدا مي شود كه اسمش نفس است.

- تعريف روح: وقتي ماده وجود رشد مي كند و حركت را به سوي حق تعالي شروع مي كند، چون مبدأ وجود حق تعالي است. (وَ اِنْ مِنْ شَيْءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُه وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلوم) مبدأ وجود و وجود مطلق حق تعالي است.(هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن) انوار خلقت تابش مي كند و اين تابش از مراتب بالاي وجود و ملكوت شروع مي شود تا به ناسوت و ادني مرتبه وجود مي‌رسد و دوباره به بالا بر مي گردد.

-جسم  و روح، يك نهاد و مبنا و وجود دارند. و اين جسم با روح آنچنان ممزوج است كه در ابتدا، اصلاً قابل انفكاك نيستند. تجرد روح يعني اينكه روح به مقامي مي رسد كه به جسمانيت مسلط مي شود ولي اين به معني جدا بودن روح از جسم نيست. جسم و روح مكمل هم هستند.

-تعريف حركت جوهري: حركت باطني هستي به سوي حق، كل الينا راجعون، انا لله و انا اليه راجعون...

كلاسهاي ترم تابستاني در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه از ساعت 17 تا 19 در مدرسه پيام (ميدان تجريش) داير مي باشد. ضمناً دانش پژوهان مي توانند  از ساعت 16جهت ارتباط با اساتيد مشاور و مباحثه به محل فوق مراجعه نمايند.

 

0 نظر