مأموریت زن در عالم خلقت

1853 1400/02/01
مأموریت زن در عالم خلقت

مقدمه: 

هدف ما از نگارش این مقاله پرداختن به موضوع زن به عنوان محور تربیتی خانواده و جایگاه او در نظام خلقت با توجه به بحث مشیت الهی است و همچنین توجه به بحث خلقت زوجه آدم علیه السلام در مراحل خلقت، می باشد.

مقدمه

هدف ما از نگارش این مقاله پرداختن به موضوع زن به عنوان محور تربیتی خانواده و جایگاه او در نظام خلقت با توجه به بحث مشیت الهی است و همچنین توجه به بحث خلقت زوجه آدم علیه السلام در مراحل خلقت، می باشد.

حال سوال این است که ما چرا باید در بحث خانواده به ویژه زن به مشیت توجه کنیم و چگونه باید توجه کنیم.

یعنی برنامه زندگی در هر مرحله چگونه طراحی شود که طبق مشیت الهی باشد و چون در بحث مشیت، اراده الهی مطرح است و اصل آن رضای خدا است پس باید برای خانواده به ویژه زن طوری برنامه ریزی کنیم که رضای خدا حاصل شود انشاءالله

در بحث چرایی باید به این موضوع. توجه کنیم که چگونگی کشف پیشرفت های حقیقی، کشف پنهان عالم و قوانین مسلط بر این عالم را توضیح دهیم یعنی بدانیم در هر عرصه زندگی مشیت بر اساس حقیقت حرکت می کند وقتی به دنبال رضای الهی باشیم باید خانواده را به بیتی برسانیم که بر اساس حقیقت و رضای الهی باشد.

در نظام تعلیم و تربیت قرآنی در بحث خانواده و تربیت، زنان به عنوان محور اصلی خانه و خانواده در امر تعلیم و تربیت هستند و اولین موضوع شناخت زن و تبیین جایگاه او در جهان هستی و ارتباط او با هستی است و در مرحله بعد شناخت مشترکات زن و مرد و تفاوت های این دو از دیدگاه قرآن و روایات می باشد و می بایست متوجه نقش های زن در عالم هستی و ماموریت های او در ارتباط با نقش هایش باشیم و در این راستا لازم است استعداد های بالقوه او را بشناسیم و راههای رشد این استعداد ها را بشناسیم و به او بشناسانیم.

همچنین نقشه راه رسیدن  به کمال مطلوب را برایش ترسیم نماییم تا بتوانیم طریقه بندگی و سیر و سلوک در این عالم را برایش مشخص نماییم.

در این مقوله می بایست به خانه و خانواده که جایگاه و پایگاه اصلی رشد انسان ها می باشد و حقیقت خانواده که بیت است بپردازیم و نقش کلیدی زن در بیت که حقیقت خانه و خانواده است را با توجه به مشیت. الهی بررسی نموده و بحث ولایت پذیری از امام و الگوگیری از سیده نساء العالمین و اهل بیت علیهم السلام به عنوان بهترین زن و مادر و بهترین بیت مطرح نماییم تا زنان ما بتوانند در ذیل بهره‌گیری از پرتو نور ولایت سبک زندگی اهل البیت علیهم السلام را الگو و سرمشق قرار داده و با تاسی به ساحت مقدس خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیت خویش را در راستای بیوت الهی پایه ریزی نمایند.

برای رسیدن به موارد فوق ضمن شناخت ویژگی های زنان و رشد این استعدادها می بایست به بحث ابتلائات بپردازیم و با پرداختن به نحوه ابتلائات راههای کمال انسانی را به او بشناسانیم و در این مسیر برای ترسیم نقشه راه نیاز به حقیقت شناسی داریم و برای رسیدن به این مطلب می بایست به راههای تربیت عقل، قلب، اراده، عاطفه به عنوان دستگاه مدرکه حقیقت شناسی بپردازیم و با توجه به این که همه هستی در نظام توحیدی در مسیر حقیقت حرکت می کند، خانواده باید طبق مشیت الهی باشد تا در جایگاه خودش بروز و ظهور داشته باشد پس در هر عرصه ای رضای الهی باید باشد.

با توجه به این که خانواده نسبت به جهان هستی نظام کوچکتری است باید به حقیقت خانواده یا بیت به عنوان جزئی از نظام هستی پرداخته شود و در این نظام، خانواده و تربیت بچه ها همه چیز باید بر اساس رضای الهی باشد.

مبانی تعلیم و تربیت قرآنی در مبحث زن

بخشی از نظام تعلیم و تربیت قرآنی مبانی نظری یعنی مبانی فکری است و بخشی دیگر مبانی اجرایی است.

مبانی نظری شامل انسان شناسی، هستی شناسی، معرفت شناسی، امام شناسی و توحید است.

و مبانی نظام اجرایی که از همین مبانی نظری استخراج می شود.

اولین رکن مبانی نظری انسان شناسی است که می خواهیم انسان را از بیخ و بن بشناسیم و ببینیم انسان از دیدگاه قرآن چگونه خلق شد؟

خداوند به ملائکه گفت من می خواهم در عالم ارض کسی رو خلق کنم که در حد خلیفه اللهی و جانشین من در روی زمین باشد و از اینجا اراده حق آغاز شد.

«انی جاعل فی الارض خلیفه»[1]

فرشتگان عالم ارض را می شناختند پس به حیرت افتادند و همه وجودشان سوال شد که آخر این عالم ارض عالم محدودی است. فرشتگان سکان آسمانها و سکان عالم ملکوت هستند و می دانند عالم ارض چه جای تنگ و تاریک و بیخودی است سر چیز های بی ارزش مردم یکدیگر را می کشند و تعجب کرده بودند که چطور می شود در این دنیای پست انسانی خلق شود و جانشین خداوند در روی زمین شود.

اولین مرحله خلقت انسان

خلقت آدم مراحلی دارد که مرحله اول مشیت است یعنی این که خداوند اراده کرد انسان را بیافریند و در این مرحله اراده الهی و اصل آن رضای الهی است.

در مرحله مشیت، اراده الهی بر این قرار گرفت که در عالم ارض یعنی ادنی مرتبه وجود حضرت آدم خلق شود و این حقیقت آدم در جسمی متجلی شود که وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله هست و الا هیچ موجودی تاب و تحمل این همه عظمت و شوکت و لطافت و ظرافت و دانش و معرفت بقیه فضایل را ندارد حتی آدم ابوالبشر هم ندارد.

خداوند می خواهد عظمت امام حسین علیه السلام را در عالم دنیا نشان دهد نه در عالم عرش و می فرماید می خواهم در عالم ارض قائم مقام خود را تربیت کنم.

در بحث خلقت انسان در عالم مشیت، جنسیت مطرح نیست و خداوند می فرماید:

«انی جاعل فی الارض خلیفه» می خواهم در عالم ارض برای خود جانشینی قرار دهم.

خداوند در آیاتی خلقت زن و مرد را یکی دانسته «انی خالق بشرا من سلاله من طین»[2] یعنی مردان و زنان از جنس بشر را از خاک آفریدم.

و جای دیگر می فرماید «من صلصال من حما مسنون»[3]

و باز می فرماید «فاذاسویته و نفخت فیه من روحی»[4]

این های ضمیر به کل بشر برمیگردد و دختر و پسر ندارد و باز می فرماید

 «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم»[5] همه آیاتی که ما در آفاق بیرون از وجود و در آفاق درون وجود انسانها قرار دادیم شامل مرد و زن هر دو می شود

 و در جایی می فرماید

«و اذ اخذربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی»[6]

همه بنی آدم هستند و زن و مرد ندارد                   

«قلنا اهبطوا منها جمیعا»[7]

«علم آدم الاسما کلها»[8]

«یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان و جنوده»[9]

«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»[10]

در تمام این آیات و آیات مشابه از جنس خاصی صحبت به میان نیامده و شامل انسان از زن و مرد  می باشد و از نظر مقامات زن و مرد نیز مقام حضرت زهرا سلام الله علیها کمتر از مقام حضرت آدم علیه السلام نیست ائمه اطهار علیهم السلام می فرمایند ما هر جا کم می آوریم به مادرمان پناه می بریم و با چه مقام عجیبی به ساحت حضرت حوا به نام «امنا حوا» سلام می کنند.

مرحله خلقت زوجه آدم

 چنان که گفته شد یک مرحله آدم خلق شد و در مرحله دیگری خلقت زوجه آدم صورت گرفت.

 «خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها...»[11]

و در سوره نساء می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء واتقوا الله الذی تسایلون به والارحام ان الله کان رقیبا»[12]

ای مردم تقوای پروردگار تان را داشته باشید که شما را از یک نفس آفرید و برایش زوجش را و از این دو مردان و زنان بسیار را در زمین پراکند و تقوای خدایی را داشته باشید که به نام او از  یکدیگر مسئلت و درخواست می کنید خدا را در نظر داشته باشید و در باره ارحام کوتاهی نکنید که همانا خدا مراقب اعمال شما است.

آنچه در این آیه مدنظر است این که افراد انسان از حیث حقیقت و جنس یکی هستند و با همه کثرتی که دارند از یک ریشه منشعب شده اند و حقیقت زوج از یک جنس است و فقط نر و ماده دارند یعنی همسر آدم از جنس خودش بوده است.

در جای دیگر می فرماید: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده....»[13]

و خدای تعالی برایتان از جنس خودتان همسرانی خلق کرد و از آن همسران برایتان فرزندان و نواده ها پدید آورد.

در جای دیگر می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم»[14]

ای مردم ما شما را از یک نر و ماده آفریدیم و شما را قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید و از میان شما آن که با تقواتر است گرامی تر است.

همان طور که گفته شد در بحث مشیت الهی خداوند اراده می کند که انسان را خلق کند و در مرحله خلقت زوجه آدم اراده خداوند بر خلق زوجه آدم قرار می گیرد و خلقت آدم و زوجه اش بر اساس حکمت الهی است.

خداوند در قرآن کریم می فرماید «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انما الیکم لا یرجعون»[15]

آیا چنین پنداشتید که بیهوده خلق شدید و به سوی پروردگارتان باز گردانیده نمی شوید؟

از آنجا که خالق این جهان مدیر و مدبر و حکیم و عالم است همه چیز را با علم و حکمت خویش اندازه گیری کرده و به اندازه معین از هر چیز آفریده و بشر را برای کشف و پیدایش موارد مورد نیاز خویش و استفاده از آنها راهنمایی کرده است و برای رسیدن به این مطلوب، ویژگیهای زنان و مردان را با توجه به نقش ها و ماموریت های آنان متفاوت آفریده است برای مثال مردان را در بخش سخت افزاری قوی آفریده تا بتوانند از کیان خانواده حراست نمایند و زنان را در بخش نرم‌افزاری قوی آفریده تا بتوانند در آرامش دادن به خانواده و محبت و مودت به خانواده در تربیت کودکان مفید واقع شوند.

در بحث مشیت الهی اگر زنان راضی به خواست و اراده پروردگار باشند، به ویژگیهایی که خداوند در وجودشان نهاده آشنا شوند و بتوانند ارتباط این ویژگیها را با نقش های مربوط به خود دریابند خیلی راحت می توانند در صدد انجام وظایف خود بر بیایند  و ماموریت های خویش را به انجام رسانند در صورتی که اگر شناخت و معرفت نباشد و راضی به اراده حق تعالی نباشند از ایشان موجوداتی سرخورده ساخته می شود که مدام در پی چاره جویی برای خودشان هستند و برای رسیدن به اهداف و آرمان هایی که خودشان برای خودشان ساخته اند معادلات هستی را به هم می ریزند و به جای پرورش روحیه زنانه و رسیدن به کمالات وجودی خود می خواهند خودشان را از شکل زن خارج کنند و به شکل مردان دربیایند تا احساس کمبودی در خودشان نکنند.

«و هو الذی جعلکم خلایف الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما اتیکم ان ربک سریع العقاب وانه لغفور رحیم»[16]

اوست کسی که شما را در زمین جانشینان نسل های گذشته قرار داد و برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی بالا برد تا شما را در آنچه به شما عطا کرده بیازماید قطعا پروردگارت زود کیفر است و بسیار آمرزنده و مهربان است.

از آیه فوق چنین برداشت می شود که خداوند به هر یک از زنان و مردان فضایلی داده است و از وظایف مربیان و مسئولان تربیتی و آموزش و پرورش انتظار می رود که دختران و پسران را طوری تربیت کنند تا فضایل خویش را بشناسند و آنها را جزءگوهرهای وجودی خود قبول کنند و سعی کنند این استعدادها را در وجودشان در جهت صحیح رشد دهند و راضی به اراده الهی باشند.

مشترکات و تفاوت های زن و مرد

مشترکات و تفاوت های زن و مرد در سه موضوع است

الف) مشترکات بین زن و مرد

زنان در چهار مقام با مردان در اصل خلقت شبیه، مشترک، یکسان، کامل و وحدت کامل دارند

«ولقد کرمنا بنی آدم....»[17]

یعنی از نظر کرامت انسانی هر دو مثل هم هستند.

«انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا...»[18]

 یعنی همه شما در انسانیت مساوی هستید و تفاوتها برای شناخت یکدیگر است.

«ان اکرمکم عندالله اتقیکم»[19]

 کسب مقامات قرب برای هر دو یکسان است و ملاک تقوا است.

«سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق اولم یکف بربک انه علی کل شیئ شهید»[20]

آیات خداوند در وجود هر دو جنس گذاشته شده است 

 

ب) مشترکات ذاتی که زن و مرد در این عالم پیدا می کنند

پس در اصل خلقت، زن و مرد از یک جنس هستند و هیچ تفاوتی در ذاتیات و حقیقت وجودی زن و مرد وجود ندارد حقیقت وجود یعنی آنچه که مربوط به قبل از ورود به ناسوت است.

«رفع بعضکم فوق بعض درجات» زن و مرد فرقی ندارند و برای هر کدام فضایلی قرار دادیم یکی جسمش قوی تر است یکی حافظه اش قوی تر است و این تواناییها به جهت ماموریت های آنان است که با ودایعی که در وجودشان به امانت گذاشته شده است بتوانند وظایف خویش را انجام دهند و آنچه مهم است این که هر فردی اعم از زن و مرد راضی به خواست و مشیت الهی باشند. «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا»[21] والدین هم زن هست و هم مرد اگر به پدر احترام می گذاریم باید به مادر هم احترام بگذاریم و حتی بیشتر از پدر «اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما فقل لهما قولا کریما»[22]

اگر پدر و مادر هر کدام پیر شدند هر دو شایسته احترام هستند و تازه مقام مادر بالاتر است

ج) تفاوت های ذاتی بین زن و مرد

یعنی تفاوت هایی که بعد از ورود به عالم شروع می شود و نه قبل از ورود به این عالم تا قبل از این عالم مشترکات خلقتی است که اصلا یکی هستند وقتی که وارد این عالم می شوند تفاوت های ذاتی پیدا می کنند.

ما باید به فطرت زن و مرد و ماموریت آنها در عالم خلقت توجه کنیم ذات زن و اندام زن برای کارهای جنگی ساخته نشده است بزرگ روانشناس عالم حضرت مولی الموحدین می فرماید

 «انهن ریحانه و لیست بقهرمانه»[23]

 

ویژگی های زنان در عالم ناسوت

حال به بحث تفاوت ها می پردازیم این که چرا باید به بحث تفاوت ها بپردازیم به این جهت است که کل جامعه اعم از خانواده، مدرسه، دانشگاه و همه چیز باید بر اساس تفاوت ها مدیریت شوند و خداوند در وجود زن و مرد آیاتی قرار داده است که در ازدواج باید آیات یکدیگر را تلاوت کنند.

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا و جعل بینکم موده و رحمه»

قرار است در خانواده مودت و رحمت برقرار باشد و این مودت. و رحمت از خانواده شروع می شود و در تمام جامعه ساری و جاری می شود و تنها در این صورت است که رضای الهی در این زمینه کسب می گردد.

الف) از ویژگی‌های خانم ها احساساتی بودن آنها است حضرت مولا می فرماید خانمها احساسی هستند.

احساساتی بودن زن نه تنها نقطه ضعف او نیست بلکه نقطه قوت او است.

 احساسات زن چندین برابر قویتر از احساسات مرد است اگر احساسات او درست تربیت شود و احساسات او با عقل عجین شود تبدیل به عاطفه می شود.[24]

اگر احساسات زن تربیت شود «اقرب نفس بالجنه» می شود یعنی زنها مسايل معنوی را سریعتر می پذیرند.

 مردها چون برهانی هستند مسائل معنوی را به راحتی نمی پذیرند ولی زنان بلافاصله این مسائل را قبول می کنند و اگر احساسات و قلب شان تربیت شده باشد، بلافاصله جذب یقینیات، حقایق، ارزشها و زیبایی های حقیقی می شوند و همه ارگانها در جامعه مسئول تربیت دختران هستند و برای به تحقق رسیدن این امر می بایست:

احساسات آنها را تکریم کنند به آنها معرفت بدهند که احساساتی هستند نحوه کنترل احساسات شان را به آنها یاد بدهند به آنها آنقدر معرفت بدهند که احساسات شان تبدیل به عاطفه بشود زنان اهل انس هستند می فرماید: «البنات محببات، مونسات، مشفقات، مبارکات، و هن باقیات صالحات»[25]

 اینها اهل انس هستند یعنی زود انس می گیرند و با دیگران هم کلام می شوند پس باید طوری تربیت شوند که وقتی با دیگران مانوس می شوند آنها را به راه هدایت برسانند. «هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید»

زن اول معلم بشریت است واسطه فیض است علمه البیان است. خدا به او منت گذاشته و قدرت تبیین به او داده واسطه فیض ملکوت انبیا و واسطه فیض ناسوت مادران هستند

از آیات وجودی زن زیبا شناسی است. «اومن ینشا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین»[26]

زن در حلیت نشات می گیرد زیبایی شناسی در ذات دختر هست[27]

این زیبایی شناسی باید تربیت شود وگرنه با احساسات او گره می خورد و از آن مدپرستی بیرون می آید اگر واقعا زیبایی شناسی را به او یاد بدهیم رفتارهای زیبای دیگران را می بیند و شیفته و مجذوب رفتارهای زیبا می شود. بیانات زیبا، منطق زیبا، قول زیبا را متوجه می شود و همینطور تمرین می کند و رفتار حسن را پیدا می کند.

زیبایی از ودایع الهی است از زمین شروع می شود و به آسمان می رود یعنی مراتب دارد و نهایت آن مجذوب شدن به آیات جمال الهی است و وقتی به اینجا رسید این بچه آیات جمال و آیات کمال را می بیند و ذائقه اش می تواند اینها را دریافت کند.

از تفاوت دیگر دختران و پسران در بحث کلامی است در وجود دختران چشمه سخن بیشتر است پس نیاز به تربیت کلامی دارند.

انواع قول

الف) قول های معروف

قول صادق   

«من جای بالصدق و صدق به اولئک هم المتقون»[28]

قول سدید

 «یا ایهالذین امنوااتقوا الله و قولوا قولا سدیدا»[29]

 و همچنین قول معروف، قول لین، قول ثابت، قول حسن ، قول احسن و.... که شرح آنها در پاورقی خواهد آمد[30]

قول های منکر

 در قرآن کریم از یک قول هایی صحبت به میان آمده که نباید بزنیم

از جمله این حرفها قول زور، قول غرور، قول دوپهلو و ...است که شرح آیات آن در پاورقی آمده است. [31]

بعضی ها حرف حرام نمی زنند ولیکن حرف لغو می زنند اینها غیر ارزشی است منتهی یک غیر ارزشی داریم که صاف آدم را می برد جهنم بعضی‌ غیر ارزشی ها دریچه جهنم را باز می کند مثل حرف لغو که بعضی لغو ها حرام نیستند مثل پر گویی و یاوه گویی ولیکن کم کم شیطان او. را راهبری می کند تا به غیبت و تهمت می رسد[32]

چرایی آفرینش زوجه آدم

و این که چرا اراده خداوند بر این قرارگرفت تا برای آدم زوجه اش را بیافریند؟

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون»[33]

و از آیات الهی این که از جنس خودتان همسرانی برایتان خلق کرد تا مایه سکونت و آرامش شما باشند و میان شما و همسران تان مودت و رحمت برقرار نمود.

در بحث چرایی سوال می شود که چرا از نسل بشر عده ای زن و عده ای مرد آفریده شدند چون مشیت الهی بر این قرارگرفت که نسل بشر از مرد و زن به وجود بیایند و نظام خانواده که کوچکترین واحد نظام یافته در این عالم است تشکیل شود و خانواده که بیت نامیده می شود، مامن آرامش و مودت و رحمت شود و هر یک از زن و مرد ماموریت خویش انجام دهند  تا تعلیم و تربیت الهی در خانواده شکل حقیقی خود را بگیرد.

 

  حال با توجه به مباحثی که در مبحث ویژگی های زنان گفته شد و با توجه به مشیت الهی که به زنان فضایلی داده است تا بتوانند در عالم ناسوت به اجرای نقش ها و ماموریت های خویش بپردازند می بایست به چرایی آن بیشتر بپردازیم

در بحث چرایی این سوال پیش می آید چرا باید به بحث مشیت الهی در خلقت زن بپردازیم؟

به نظر می رسد در بحث چرایی باید به دو مطلب توجه کنیم:

اول آسیب شناسی جامعه که الان وضعیت جامعه چیست؟

 چرا زنان و به تبع آن خانواده های ما اینقدر مشکل دارند ؟

دوم راهبرد بدهیم که اگر به ماموریت زن در این عالم توجه نشود این اتفاقات خواهد افتاد و این آسیب ها بوجود می آید.

 و در نهایت چه کنیم تا شرایط جامعه به وضع مطلوب خویش برسد یعنی همان چیزی که خواست خداوند و هدف خداوند برای خلقت زن و خانواده است، اتفاق بیفتد؟

در بحث آسیب شناسی می بینیم خانواده های امروز دچار مشکلات عدیده‌ای  شده اند اضطراب در میان بچه‌ها و همسران زیاد دیده می شود و آرامش میان زن و مرد کمتر دیده می شود.

 روابط مردان و زنان و حتی فرزندان بر اساس فریب یکدیگر است ملاک های ازدواج بر اساس منافع مادی و شخصی است در ازدواج دیدن نشانه های ظاهری افراد جای آیه بینی را گرفته است.

زن و مرد نمی توانند آیات وجودی یکدیگر را ببینند ملاک ازدواج، میزان تحصیلات، وضعیت ظاهری و مسائل مادی است و هم کفو بودن خانواده ها از نظر ظاهری است.

ملاک پسندیدن خواستگارها کسی است که بهتر بتواند دختر را به آرزوهای دنیایی او برساند و برای انتخاب دختر نیز پولداری پدر عروس خانم و داشتن اسم و رسم و زیبایی ظاهری ملاک است زن و مرد از صبح تا شب کار می کنند تا بتوانند سطح زندگی را بالا ببرند و وسایل آسایش بیشتری برای خودشان فراهم کنند و غافل از این هستند که آرامش خود را فدای آسایش جزئی کرده اند.

 بخش مهمی از درآمد زن و مرد هزینه تجملات زندگی و بنای چشم و همچشمی و تفاخر و تکاثر می شود. هدف اصلی زندگی فراموش شده و زن و مرد تصورشان از زندگی این است که می بایست روز به روز پله های ترقی را طی کنند و این ترقی و پیشرفت هم بیشتر در زمینه مادی است.

ارتباطات همسران و فرزندان و همچنین ارتباطات میان بستگان و دوستان و آشنایان و همسایگان بر اساس مادیات شده و در بسیاری از تعاملات ملاک های مادی مدنظر است. و با دیدن وضع زندگی امروز مردم جامعه این سوال به ذهن متبادر می شود که آیا هدف از خلقت زن و مرد و تشکیل خانواده در جامعه فعلی محیا شده است؟

 آیا این همان مشیت الهی است؟ یعنی قرار بوده که جهانی خلق شود و زن و مردی آفریده شوند و فرزندانی از آنها پدید آید که اینگونه بر سر ظواهر دنیا با یکدیگر کلنجار بروند؟

 اموال شان را به رخ یکدیگر بکشند و در مادیات گوی سبقت از هم بگیرند و روز به روز از نظر مقامات ملکوتی و انسانی پایین بیایند؟

 آیا زنان ما با این رویه ای که در پیش گرفته اند و به دنبال خودنمایی و مد و خودآرایی برای نامحرم و دور زدن همسر و فرزندان و فامیل و.... هستند، در پی انجام ماموریت های خویش هستند؟

 اگر هستند پس چرا خانواده را به سمت آرامش سوق نداده اند؟ و اگر در راستای ماموریتی که خداوند در وجودشان نهاده حرکت می کنند پس چرا به هدف خلقت زوجین که رسیدن خانواده به مودت و رحمت است، نمی باشند؟

موضوع از این قرار است که زن و مرد یاد نگرفته اند ملاک انتخاب شان می بایست در جهت رسیدن خانواده به «لتسکنوا الیها» باشد تا بتوانند در سایه آرامش  خانواده، مودت و رحمت میان افراد خانواده برقرار گردد و در این محیط هم زن رشد کند و هم مرد رشد کند و هم بچه‌ها خوب تربیت شوند و  این آسیبها که فقط بخشی از آسیب های موجود است بر اثر تاثیر سبک زندگی غربی است که بر اساس مدرنیته حرکت می کنند و سبک زندگی مدرنیته نیز بر اساس اومانیسم است و اومانیسم در تقابل شدید با اسلام است.[34]

 متأسفانه جمع کثیری از زنان ما امروز شیفته مدرنیته و سبک زندگی غربیها شده اند و توجهی به سبک زندگی اسلامی ندارند و به شدت تحت تأثیر روانشناسان غربی قرار گرفته اند و سعی می کنند کلیشه های آنان را در زندگی پیاده کنند.

  ارتباط با همسر، فرزندان، بستگان و همسایگان و چینش خانه و دکوراسیون منزل و انواع و اقسام مدلهای راه رفتن، گردش کردن، خوابیدن، بیدار شدن، لباس پوشیدن، غذا پختن، مدل مو و آرایش و خلاصه همه امورات روزمره از مواردی است که از آنها تقلید می کنند.

  اشکال کار اینجاست که مدرنیته بر خلاف فطرت است و با حقیقت افراد و اشیا کاری ندارد بلکه بر اساس واقعیت های ظاهری است و در چنین سیستمی در وجود هیچیک از زن و مرد حقیقت شناسی رشد نکرده است و اساس و معیارهای انتخاب، حق و باطل نیست پس آیات وجودی طرفین دیده نمی‌شود.

متاسفانه بسیاری از زنان ما مدل غربی را برای شکل زندگی خود طراحی کرده اند و زنان به شدت گرفتار این سبک زندگی و اسیر مد و مدگرایی شده اند و این مدپرستی هر روز بیشتر از روز قبل آنها را از خدا و برنامه های دین دور می کند و هر قدر سعی می کنند مدل زندگی شان را با آنها تطبیق دهند به همان میزان در نظام آنها حل می شوند و اسیر افکار فمینیستی می گردند و به جای پرداختن به ماموریت اصلی خویش که ایجاد آرامش و مودت و رحمت در بین اعضای خانواده است دچار تنش های فراوانی شده اند که نه تنها نمی توانند «لتسکنوا الیها» باشند بلکه نیاز به انواع و اقسام مشاوره ها و داروها دارند که اضطراب ها و نگرانی های آنها را از بین ببرند.

 

ارایه راهبردها

حال باید به ارائه راهبردهایی بپردازیم که بتواند خانواده به ویژه زنان را از این همه آسیب ها در امان نگه دارد و بتوانیم بر اساس این راهبردها بیوتی را طراحی کنیم که مطابق با بیوتی باشد که خداوند بر طبق مشیت خود برایمان طراحی کرده تا بتوانیم اراده الهی در جهت تربیت خلیفه الله را بر روی کره زمین محقق نماییم که همانا ائمه معصومین علیهم السلام مصداق آنها هستند.

برای شناسایی این راهبردها می بایست از حق و حقیقت شروع کنیم.

همچنان که در ابتدای مقاله گفته شد خلقت زن و دادن ماموریت به وی از آیات و نشانه های خداوند است.

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون»

پس برای دیدن آیات الهی نیاز به شناخت حق و باطل داریم و برای این که افراد بتوانند آیه بین شوند می بایست مسیر حقیقت بینی را به آنها بنمایانیم.

 مفهوم حق و باطل در تعلیم و تربیت اسلامی وجود دارد  و در تعلیم و تربیت غیر اسلامی به درست و غلط توجه می شود حقیقت از حق سرچشمه گرفته و اگر قائل به حق و حقیقت هر امری باشیم باید توجه داشته باشیم که در هر امری حق چه می گوید. حق را بپذیریم و از حق اطاعت کنیم مثلا همسر و یا فرزندانم از من خواسته ای دارند با توجه به حق خواسته های شان را بسنجیم و تسلیم حق باشیم

 «ذالک بان الله هو الحق»

 و اگر به حق آگاهی پیدا کنیم هیچگونه اختلافی پیدا نمی شود یعنی من تسلیم حق هستم و تسلیم باطل نمی شوم میزان حق است اگر دیگران حرفی زدند یا حرکتی کردند و ما ناراحت شدیم سعی می کنیم با حق بسنجیم اگر حق بود قبول کنیم اگر باطل بود بدون فزع و جزع او را متوجه باطل بودن سخنش بنماییم.

«والوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون»[35]

«وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آنها) در آن روز حق است کسانی که میزان های (عمل) آنها سنگین است همان رستگارانند.»

کلمه حق یکی از کلیدی ترین واژه ها و مفاهیمی است که در قرآن کریم مطرح شده است به گونه ای که هر یک از اجزا و ارکان هستی باید به وسیله آن سنجیده شود و هیچ گزاره ای نیست که در عالم ملک و یا عالم ناسوت و یا عالم ملکوت با آن مطابقت داده نشود و محک و معیار نخورد.

 در فرهنگ اسلام و قرآن باید تمامی امور با حقیقت و حقایق آنها سنجیده شود و به اصطلاحات قرآنی آن مراجعه و رجوع داده شود پس رجوع به حق در تمامی اجزاء و ارکان هستی جزء لاینفک و ضروری وجود آنها می باشد پس نقشه راه رسیدن به کمال مطلوب در خانواده بر اساس حق و حقیقت می باشد.

«قل جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»[36]

حق که بیاید باطل خود به خود از بین می رود یعنی باطل نمی تواند جلوی حق دوام بیاورد.

«فذالکم الله ربکم الحق فماذا بعد الحق الا الضلال فانی تصرفون»[37]

«آن است خداوند پروردگار حق شما. با این حال بعد از حق چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟ پس چرا (از پرستش او) رویگردان می شوید؟»

«ام یقولون به جنة بل جاءهم بالحق و اکثرهم للحق کارهون»[38]

یا می گویند او دیوانه است ولی او حق را برای آنان آورده است اما بیشترشان از حق کراهت دارند (و گریزانند)

«فتعالی الله الملک الحق و.....»[39]

پس بلند مرتبه است خداوندی که سلطان حق است...

«انّ هذا لهوالحق الیقین»[40]

«این مطلب حق و یقین است.»[41]

«و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»[42]

«و یکدیگر را به حق توصیه نموده و به صبر سفارش می کنند.»

البته آیات مربوط به حق بیش از اینها است که در پاورقی خواهد آمد انشاءالله.

حال اگر از ابتدا بچه ها در بستر حقیقت شناسی رشد کنند حق و باطل را می فهمند و می توانند بر این اساس زندگی کنند و در زمان انتخاب همسر و همه جا با آیه بینی حرکت می کنند و بر اساس این نقشه طی طریق می نمایند و اگر زن مطابق این نقشه حرکت کند طریقه بندگی و سیر و سلوک در این عالم برایش مشخص می شود اگر نقشه راه برای زن و خانواده مشخص شود بستر حقیقت شناسی برایشان فراهم می‌شود در این صورت افراد حقیقت دنیا را که فانی است می فهمند و متوجه می شوند که غمها و رنجها و ناملایمات، مختص عالم ارض است و همانگونه که دنیا فانی است مشکلات آن نیز فانی است و محال است که ما در عالم ارض زندگی کنیم و گرفتار سختی ها و مشکلات نشویم.

اگر زن را حقیقت بین بار بیاوریم در حقیقت او را به خلقت اصیل خودش دعوت می نمائیم، هدف از خلقت خویش را می یابد و متوجه ماموریت خویش در عالم ناسوت می شود و به جای پرداختن به ظاهر مسائل و مشکلات و دور شدن از اصل ماجرا به حقیقت آنها می پردازد و می فهمد که وظیفه او رسیدن به عبودیت است و در این میانه وظیفه اش دفع رذائل و کسب فضائل است و خلاصه اگر زن ماموریت خویش را بفهمد همه چیز تغییر می کند.

 در عالم ارض همه چیز در حال تغییر و تبدیل است پس به جای پرداختن به ظاهر می بایست با حقیقت بینی حرکت کنیم و به حکمت هر آنچه پیش می آید توجه کنیم.

 «انما هذه الحیوه الدنیا لهو و لعب» با حقیقت بینی متوجه این حکمت می شویم که زندگی دنیا لهو و لعب است.و اگر به انسان مصايبی برسد و صبر پیشه کند رشد می کند[43]

مسیر حقیقت بینی با تقوا است تقوا موجب نوری می شود که به وسیله آن نور حق را از باطل تشخیص می دهیم.

«یا ایهاالذین آمنوااتقواالله و آمنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم والله غفور رحیم»[44]

«ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاوریدتا دو سهم از رحمتش را به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود ) راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است.»[45]

در تربیت دختران می بایست راه رسیدن به تقوا را به او نشان بدهیم تا هم خودش متقی بار بیاید و هم روش تربیت از طریق تقوا را برای همسر و فرزندانش بیاموزد تا بتواند به واسطه تقوی حقیقت بین شود و قلب سلیم پیدا کند و هم بتواند قلب سلیم را در فرزندانش رشد دهد.و در صورت داشتن قلب سلیم در وجود زن و اهل خانه، زن به انجام ماموریت خویش که «لتسکنوا الیها» است، می رسد و خانواده به آرامش حقیقی دست می یابند.

اگر قلب سلیم داشته باشیم ورودی و خروجی اعمال ما با صداقت است.و با وجود صداقت میان اعضای خانواده سکونت و مودت و رحمت که از اهداف خداوند برای خلقت زن هست محقق می گردد.

«من جاء بالصدق و صدق به اولئک هم المتقون»

و عدم صداقت و تقوا نه تنها آرامش و مودت و رحمت را برای اهل خانه به ارمغان نمی آورد بلکه موجب تشتت و اضطراب و سرگردانی در خانه می شود.

 در صورت داشتن تقوا راه خروج از مشکلات برایمان باز می شود.

«.....و من یتق الله یجعل له مخرجا»[46]

 هر کسی تقوای الهی داشته باشد خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند.

«و یرزقه من حیث لا یحتسب....»[47]

و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد.

«ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا»[48]

  اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما فرقان یعنی قدرت تشخیص حق و باطل می دهد.

«ان تتقواالله یعلمکم الله» اگر تقوا داشته باشید خداوند به شما علم می دهد.

«....و من یتق الله یجعل له من امره یسرا»[49]

 هر کسی تقوا داشته باشد خداوند کار را بر او آسان می سازد.

اگر زنان بتوانند با داشتن تقوا مسیر حقیقت بینی را در پیش بگیرند گرفتار این همه مشکلات در زندگی نمی شوند. و راه خروج از بن بست ها را که همان تقوا است، می یابند و طبق وعده خداوند امورات برایشان آسان می شود. بر خلاف روانشناسی غربی که ملاک تقوا را ندارند و تمام هدف شان این است که بتوانند با دادن مشاوره به مردم مدرنیته را تبیین کنند و مردم به واسطه مشاوران، خودشان را با سبک زندگی مدرن که دور از فطرت آنها است تطبیق دهند.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»

یعنی خودتان و اهل بیت تان را از آتش نگه دارید و این مطلب با تقوا حاصل می شود. «قوا» هم خانواده تقوی است و ما فقط در صورتی می توانیم خودمان و اهل بیت مان را از آتش حفظ کنیم که تقوا داشته باشیم. و برای متقی شدن می بایست از الگوهای متقی پیروی نماییم.

انسان کامل الگوی تمام نمایی برای خانواده امروزی

خانواده با قرار گرفتن در مسیر نظام الهی قدم اول را برای درست زیستن برمی دارد یعنی در نظام توحیدی قرار می گیرد و از هر آنچه رنگ و بوی غیر الهی دارد دور می شود و شرک را که در حقیقت رنگ و بوی غیر الهی دارد را از زندگی دور می کند و مسیر عبودیت و بندگی خداوند را برای خود انتخاب می کند.

برای حرکت در مسیر بندگی و داشتن تقوا باید به سمت انسانهای کامل که مصداق خلیفه الله هستند برویم یعنی به تعبیری اهل بیت علیهم السلام را به عنوان الگو انتخاب کنیم و نداشتن چنین الگوهای کامل اخلاقی در حقیقت خانواده را از مسیر عبودیت خداوند خارج کرده و دچار وسوسه های شیاطین جنی و انسی می نماید.

خانواده های ما در شرایط امروزی با اعمال ظاهری زیاد و عمل ناخالص و الگوبرداری از انسان کامل به میزان کم، در واقع راه ورود شیاطین به خانواده ها را بیش از پیش باز نموده اند و در واقع شیاطین از ضعف خانواده ها در عدم الگوبرداری صحیح از ائمه اطهار علیهم السلام استفاده کرده و بر جامعه ما مسلط شده اند.

خداوند نور آسمانها و زمین است و این نور به واسطه اهل البیت علیهم السلام در زمین سبب هدایت می شود

«الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب درّیّ یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضیئ لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیئ علیم»[50]

«خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی پر فروغ باشد آن چراغ در حبابی قرار گیرد حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی (روغنش آنچنان صاف و خالص است که)نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند و خدا برای مردم مثلها می زند و خداوند به هر چیزی داناست.»

حال با توجه به این که اهل بیت علیهم السلام مصداق چراغدان و چراغ هستند که به منبع نور متصل هستند می بایست با تمسک به آنها به منبع نور الهی متصل شویم تا بتوانیم ظل این نور زندگی نورانی داشته باشیم.

همچنین با توجه به شرایط جامعه در می یابیم که تنها راه نجات، تسلیم امر انسان کامل شدن است یعنی می بایست تمامی الگوهای رفتاری آنها را در زندگی خود پیاده کنیم و تمامی امر و نهی ها را جدی بگیریم و آن را مایه صلاح خود بدانیم.[51]

امام مصداق خلیفه اللهی است پس حضور امام را باید در تمامی لحظات زندگی درک کنیم. آشتی افراد با ائمه اطهار علیهم السلام و احساس حضور ایشان به افراد کمک می کند تا عقل ملکوتی و قلب آنها رشد کرده و دارای قلب سلیم شوند و زمینه برای بروز رفتارهای عاطفی یا همان عمل صالح فراهم گردد.

دائم الحضور بودن یعنی دائم خود را در محضر امام زمان عجل الله فرجه الشریف ببینیم و مدام امورات مان را با ایشان هماهنگ کنیم. تربیت خانم باید بر این اساس باشد که ایشان برای هر عملی از خودش سؤال کند که آیا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از این عمل من راضی است یا خیر؟

آیا امام از اینگونه رفتارها و ارتباطات و گفتارهای ما راضی است؟ از نوع لباس پوشیدن، آرایش، غذا خوردن، درس خواندن، مسافرت رفتن، مهمانی رفتن، نحوه برگزاری جشن عروسی، مراسم عزاداری و....من راضی است؟

این هم جهتی ما را به صلاح می کشاند چون امام انسان کامل و صالح است. و هر زمان که از امام غافل شویم از حالت حضور خارج می شویم. انسان نیاز به همنشین دارد اگر با اهل بیت که قائم مقامان خدا در روی زمین هستند همنشینی نکند و یا از همنشینی آنها غفلت کند در این صورت با شیطان قرین می گردد. و از همنشینی با شیطان محال است که زن بتواند ماموریت خویش را که آرامش دادن به خانواده و ایجاد مودت و رحمت است به انجام برساند.

شیطان مراقب غفلت ها است تا از غفلت های ما سوء استفاده کند همانند زمانی که بچه ها از نزد پدر و مادر غافل می شوند و گرفتار اراذل و اوباش می شوند و در دام آنها می افتند شیطان نیز در کمین ماست و از غفلت های ما استفاده می کند زمانی که ما از زیر چتر اهل بیت علیهم السلام که پدر و مادر اصلی ما هستند خارج می شویم فورا ما را به دام می اندازند.

«و من یعش عن ذکرالرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین»[52]

«هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست.»

پس فضای خانواده باید طوری طراحی شود که این عدم غفلت و هم جهتی با اهل البیت علیهم السلام مشهود باشد یعنی سبک زندگی و برنامه های بیت مان با زندگی اهل البیت علیهم السلام مطابقت داشته باشد. زیرا رفتارهای ما و افکار و گفتارهای مان شبیه هر کسی باشد با او متحد می شویم و روح ما و حقیقت وجودی ما با ایشان یکی می شود و فرهنگ ما و حب و بغض ما نیز یکی می شود.

امام رضا علیه آلاف تحیت والسلام در روایتی می فرمایند:

«لباس دشمنان ما را نپوشید غذای آنها را نخورید و به روش آنها زندگی نکنید و گرنه دشمن ما خواهید شد.»

اگر زنان ما یاد بگیرند که در زندگی تسلیم امر امام شوند و سبک زندگی شان را با معیار های زندگی ائمه علیهم السلام طراحی کنند در حقیقت زندگی خود را با مشیت و خواست خداوند تطبیق داده و بیتی را طراحی کرده اند که با بیوت ائمه علیهم السلام همخوانی و همراهی دارد و این بیت و اهل آن نورانی می شوند.

«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیهااسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال»[53]

«در بیوتی خداوند اذن داده که آنها را بالا ببرند و نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبیح خدا گفته شود»

و در این بیوت فرزندانی تربیت می شوند که استعدادهای الهی که خداوند در وجودشان نهاده به نهایت رشد خود می رسند و اینگونه مشیت الهی در راستای خلقت آدم و زوجه اش و تشکیل خانواده محقق می گردد انشاءالله.

«رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار»[54]

«مردانی( در این خانه ها تربیت می شوند) که نه تجارت و نه معامله ای آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات غافل نمی کند. آنها از روزی می ترسند که در آن دلها و چشمها زیرورو می شود.»

«لیجزیهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله والله یرزق من یشاء بغیر حساب»[55]

«تا خداوند آنها را به بهترین اعمالی که انجام داده اند پاداش دهد و از فضل خود بر پاداش شان بیفزاید و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می دهد( و از مواهب بی انتهای خودش بهره مند می سازد.)»

و اگر بخواهیم برخلاف  جریان حقیقت شناسی حرکت کنیم و خودمان و اهل بیت مان را در این مسیر قرار ندهیم و به ظاهر دنیا توجه کنیم و محو سبک زندگی غربیها بشویم در حقیقت از نظام الهی خارج شده و در نظام غیر الهی قرار می گیریم و به جای پرداختن به حق، در باطل غرق شده و به جای آب سراب می بینیم.

«والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجدالله عنده فوفیه حسابه والله سریع الحساب»[56]

«کسانی که کافر شدند اعمال شان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد اما هنگامی که به سراغ آن می آید چیزی نمی یابد و خداوند را نزد آن می یابد که حساب او را به طور کامل می دهد و خداوند سریع الحساب است.»

«او کظلمات فی بحر لجّیّ یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم یکد یریها و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور»[57]

«یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن ابری تاریک است ظلمت هایی است یکی بر فراز دیگری آنگونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست  آن را ببیند و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده نوری برای او نیست.»

چگونگی ورود به بحث زن و خانواده با توجه به عالم مشیت

در بحث چگونگی می بایست بر اساس اهداف و اصول، برنامه ها و روشهایی که باعث می شود خانواده به ویژه زن ماموریت اصلی خودش را که «لتسکنوا الیها» است، انجام داده و ایفای نقش نماید را شرح دهیم اگر قرار است زن را حقیقت بین بار بیاوریم باید برنامه ها بر اساس حق و حقیقت باشد پس می بایست برنامه های تربیتی ما برای رشد استعدادهای ملکوتی او باشدیعنی برنامه هایی برای تربیت قلب و عقل ملکوتی داشته باشیم و برای تربیت استعدادهای ملکوتی باید ابتدا به تربیت استعدادهای ناسوتی او بپردازیم.

پس ابتدا می بایست غرایز آنها تربیت شود برای تربیت غرایز می بایست برنامه ها و شیوه های تربیتی به گونه ای طراحی شود که بتواند غرایز آنها راکنترل کند تا آلوده به هوی و هوس نشوند. زیرا پرداختن به هوی و هوس و امیال نفسانی شهوت را در وجودشان پرورش می دهد و اگر شهوت در وجودشان پر شود تمام قلب را فرا می گیرد و جلوی رشد استعدادهای ملکوتی را می گیرد.

به عنوان مثال غریزه خودنمایی در وجود زنان است و اگر این غریزه به طور صحیح تربیت شود این خودنمایی در جای خودش و برای همسرش خرج می شود ولیکن اگر این غریزه با هوای نفس ممزوج شود این غریزه به شهوت تبدیل می شود و برای نامحرمان خرج می شود و خانمانسوز می گردد. پس برنامه تربیتی باید بر اساس جلوگیری از امیال و خواهش های نفسانی باشد.

 

در ذیل به مواردی اشاره می گردد:

1) با توجه به آیات و روایات دختر ناودان رحمت است و این ذاتش هست یعنی بالقوه هست و بالفعل نیست بنابراین تعلیم و تربیت اسلامی به گونه ای عمل کند که دختران مجلا و مظهر رحمت الهی باشند.

2) دختر حسنه است «انهن المبارکات الحسنات» دختران مجلا و مظهر برکات و حسنات الهی هستند و اینها در ذاتشان هست و اگر تعلیم و تربیت نتواند اینها را بالفعل نماید نه تنها دختران برکت نمی شوند که مصیبت می شوند و خوراک و ملعبه دست اراذل و اوباش می شوند که در خیابانها شب و نصف شب به دنبال آنها می افتند پس هدف دوم تربیتی در تربیت دختران این است که اینها باید مجلا و مظهر برکات و حسنات الهی شوند.

3) قرآن و روایات می فرمایند «الجنه تحت اقدام الامهات» یعنی بهشت در گام ها و راه و روش مادران هست و بشریت به وسیله گام ها و روش های مادران به مقام کمال می رسند و دختر باید طوری تربیت شود که هدایتگر بشر به سوی کمال یعنی بهشت قرب الهی باشد.

4) «حب النساء من الایمان»[58] یعنی کسی که مومن تر است محبتش به زن بیشتر است و این زن می تواند مادر خواهر و یا دختر انسان باشد و منظور چند تا زن گرفتن نیست مثل حضرت رسول صلی الله علیه و آله که حضرت فاطمه سلام الله علیها را بسیار دوست می داشتند و حضرت می فرماید:

 «من ازداد حبه فینا ازداد حبه الی النساء»

 یعنی هر کسی ما اهل بیت را بیشتر دوست داشته باشد زنها را بیشتر دوست دارد و منظور زنهای نامحرم نیست بلکه ذات زن و حقیقت و کمالات زن هست که از ودایع الهی و نهفته در ذات زن هست ما مادر شهیدان را دوست داریم و این به معنای دوست داشتن زن نامحرم نیست و ما باید دختران مان را طوری تربیت کنیم که شایسته محبت اولیاء حق باشند.

5) زن در تمام کرامات می تواند با انسان های صالح مشابه باشد «ان المسلمین والمسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات والذاکرین لله کثیرا والذاکرات»[59] یعنی زنها هم می توانند مانند مردان مومن و اهل قنوت و کثیرالذکر باشند پس اینها نیاز به تربیت اسلامی دارند.

6) زن می تواند به مقامی برسد که یک قطره شیر او از خون شهید بالاتر است و ارزش خون شهید برای زن مومنه متقی است.

7) چون زن واسطه فیض حق در سخن هست «علمه البیان»[60] باید او را به عنوان اول معلم سخن در بشریت تربیت کرد.

8) زن باید سالم و با نشاط باشد اگر دختر عصبی باشد و قرص اعصاب بخورد بچه اش هزاران مشکل پیدا می کند «حمله امه کرها و فصاله فی عامین»[61] باید بتواند بچه اش را با نشاط و سلامتی حمل کند و شیر بدهد.

9) دختران باید طوری تربیت شوند که واسطه فیض زیبایی شناسی و اول معلم زیباشناسی در بشریت باشند چون خداوند این را در ذات شان نهاده است.

10) ارزش خدمات و مشاوره این دختر در خانواده معادل تمام مجاهدت ها و عبادت ها و شهادت های مردان باشد «ذالک یعدل کله» فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله[62]

خداوند به زن برنامه نرم‌افزاری داده است و آنقدر مقام معنوی به او داده که اگر خوب تربیت شود و اینها به فعلیت برسد شوهرداری، بچه داری، بازی با بچه، تربیت بچه، مشاوره دادن به آنها، و نگهداری خانه و همه امورات او در حد شهادت بزرگ مردان الهی است.

11) دختر باید طوری تربیت شود که خانه خود را دانشگاه و محل تعلیم و تربیت کند «واذکرن ما یتلی فی بیوتکن من الله والحکمه»

مادر جهان آرا ها، مادر امام خمینی، مادر شهید چمران، مادر مقام معظم رهبری چه کردند که اینگونه فرزندانی تربیت کردند؟[63]

13) زن این قابلیت را دارد که حافظ اسرار خانواده و فامیل و جامعه باشد. «حافظات للغیب»

14) زن می تواند موجب آرامش همسر، آرامش خانواده آرامش فامیل و جامعه، پناهگاه، مشاور، موجب اطمینان، یاور، مربی و در یک عبارت «لتسکنوا الیها» باشد.

15) زن قادر است مظهر آبروداری و آبرومندی باشد. «هنّ لباس لکم»[64]

 بعضی خانم‌ها خانمانسوز و خانمان برانداز هستند هر قدر همسر پول به خانه بیاورد باز هم زندگی شان جمع نمی شود.

16) همراه و هماهنگ با همسر خود باشند «فالصالحات قانتات» زن همراه باید «الرجال قوامون علی النساء»[65] را قبول داشته باشد مدیریت باید با مرد باشد. هماهنگی با زن باشد.

17) زن تأمین کننده نیمی از ایمان مرد باشد در روایات داریم که مرد با ازدواج نیمی از ایمانش حفظ می شود بعضی زنها باعث می شوند اگر مرد دو تا ایمان هم داشته باشد از دست بدهد.

18) زن باید اهل احساس و عاطفه و تسخیر دلها در خانواده باشد.

19) زن باید مظهر حیا باشد «تمشی علی استحیا»[66] باشد.

20) زن باید مظهر حفظ ناموس باشد «والذین هم لفروجهم حافظون»[67]

زن می بایست شایسته انتساب به سیده نساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها باشد.

21)  زن باید شایستگی آن را داشته باشد که فرزندانش از او اطاعت کنند مادر فاسقه فاجره که قابلیت اطاعت ندارد بلکه در بسیاری جاها تمردش واجب است.

پس برنامه های تربیتی دختران باید به گونه ای باشد که این وجوه از استعدادهای آنان به منصه ظهور برسد انشاءالله.

[1] بقره/30

[2] ص/71

[3] حجر/26

[4] ص/72

[5] فصلت/53

[6] اعراف/172

[7] بقره/38

[8] بقره/31

[9] اعراف/27

[10] انشقاق/6

[11] زمر/6

[12] نساء/1

[13] نحل/72

[14] حجرات/13

[15] مومنون/115

[16] انعام/65

[17] اسرا/18

[18] حجرات/13

[19] حجرات/13

[20] فصلت/53

[21] احقاف/15

[22] اسرا/17

[23] نهج البلاغه/نامه31

[24]  عاطفه یعنی احساسات زن تربیت شود و برای تربیت احساسات می بایست عقل ملکوتی رشد پیدا کرده و احساسات از عقل ملکوتی نشأت بگیرد و تبدیل به عاطفه یعنی احساس عقلانی می شود.در غیر این صورت اگر این احساسات با امیال جنسی قاطی شود شیر و فیل هم نمی تواند جلویش را بگیرد اگر با مال دوستی گره بخورد می خواهد همه چیز را از آن خود کند اگر به مد گره بخورد کسی جلودارش نیست و اگر به او بگویند یک کلاه بوقی سرت بگذار به ارتفاع دو متر روی سرش می گذارد اگر احساسات او به تنفر گره بخورد تبدیل به کینه می شود اگر احساسات او با قساوت گره بخورد تبدیل به بی رحمی می شود اگر با غضب قاطی شود چنان زیرآب طرف را می زند که نفهمد از کجا خورده

[25] غررالحکم/جلد6/ص 318

[26] زخرف/18

[27]  دختر یک لباس قشنگ می پوشد می آید و می رود به مامان و بابا می گوید من قشنگ شدم؟ ولیکن پسر بچه لباس شیک می پوشد می رود پاره می کند و می آید

[28] زمر/33

[29] احزاب/70

[30] قول معروف داریم «قولوا قولا معروفا» یعنی چیزی بگوییم که صحیح و سالم باشد انحراف نداشته باشد دو پهلو نباشد متشابه نباشد «و اما الذین فی قلوبهم مرض فیبتغون ما تشابه منها» اینهایی که در قلبهایشان بیماری است دنبال حرفهای متشابه و دو پهلو می گردند یک طوری حرف می زنند مه همه جور معنی داشته باشد

قول احسن داریم قول بلیغ داریم قول قول حق و قول فصل داریم

قول لین داریم «قولا لینا» یعنی نرمی حرف بزنید با صدای آرام حرف بزنید وقتی لحن صدا با تندی و خشن باشد طرف مقابل نسبت به تو گارد می گیرد

قول ثابت «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوه الدنیا و فی الاخره»

وقتی کسی ایمانش استاندارد شده و مورد پسند خداوند قرار گیرد خدا به او  قول ثابت می دهد قول ثابت قولی است که فرد حرف درست و ارزشی را می زند و پای آن قول می ماند

«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملایکه»

استقامت در قول ارزشی استقامت در نظریات ارزشی استقامت در نظریات الهی استقامت در حرف زدن های موثر و سازنده اینها قول ثابت است ضمن این که قول معروف است ضمن این که قول صادق است ضمن این که قول حسن و قول احسن است ضمن این که قول طیب است قول ثابت یعنی حرفش ثبات دارد و فرد بر محور و اساس درست صحبت میکند

«قول الحق قول الحق الذی فیه یمترون» قول حق یعنی دقیقا با حقایق تطبیق کند دقیقا با یقینیات تطبیق کند دقیقا با زیباییهای حقیقی تطبیق کند دقیقا با ارزشها تطبیق کند

قول الفصل قول فصل مال ما نیست و منظور آیات حق است «انه لقول الفصل» یعنی قولی که میزان و فصل الخطاب است و آن هم قرآن و روایات است ما جرأت نداریم به کلام خودمان بگوییم قول فصل مگر این که کلام ما عین قرآن و روایات اهل البیت علیهم السلام باشد.

قولا کریما «قولوا لهما قولا کریما» قول کریم یعنی حداکثر تکریم را در برابر پدر و مادر با کلامت داشته باش همچنین با استادی که از حقایق و معارف الهی صحبت می کند مثل پدر و مادر قول کریم داشته باش.

قولا میسورا «فقل لهما قولا میسورا» قول میسور یعنی چیزی بگوییم که میسر باشد و در توان آنها باشد ازجوان می خواهند کارهایی که در حد توان او نیست انجام دهد

قول ثقیل این هم مثل قول قرآن است که فقط ظرفیتی به عظمت ظرفیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله لازم است که بتواند آن بار عظیم را بکشد «سنلقی علیک قولا ثقیلا»

قول سلام داریم و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما قول سالم در برابر جاهل نه نادان کسی که جاهل است ناجنس است طغیان می کند جار و جنجال راه می اندازد مجادله گر و ستیزه جو است و باید طوری با این آدمها طوری حرف بزنی که ایمانت سالم بماند

 

[31]  زخرف القول غرورا یعنی مسخره کردن استهزا کردن دست انداختن و زیر سوال بردن آیات و روایات الهی و. ارزشها

جهر بالسو من القول

فلا تخضعن بالقول این مربوط به خانم ها است و در ارتباط با نامحرم طوری حرف می زند که نامحرم فکر های شیطانی به سرش بزند

انک لفی قول مختلف

منکرا من القول

قولهم الاثم

یبتغون ما تشابه منها

قول الزور

کثیرا من الظن

خطیه او اثم ثم یرم به برییا

کن نخوض مع الخایضین

ان تشیع الفاحشه

هماز مشای بنمیم

بیس الفسوق بعد الایمان

ریای الناس

ما لا یرضی من القول یعنی آن چیزی که خداوند فرموده من راضی نیستم

عن اللغو معرضون

 

[32]  یکی از آنها خودنمایی است طرف از خودش تعریف می کند و. ابتدا جهنم توی آن نیست ولیکن با راهبری شیطان به عجب و تکبر می شود

دیگری ریا است ریا عمل صالح است ولی با نیت و پسند مردم و در آن شرک است عبادت خود را برای دیدن مردم انجام می دهد

دیگری بذله گویی است ادخال و سرور برای شاد کردن دل مومن خصوصا که مشکل داشته باشد یا بیمار باشد خوب است ولیکن طرف بذله‌گویی می کند تا دیگران بخندد حتی اگر ارزشها زیر پا برود وو. در قیامت این فرد به شکل میمون محشور می شود

و یکی دیگر چاپلوسی یعنی مدح در حضور و مدح در غیاب مدح اگر راست باشد چاپلوسی و اگر دروغ باشد حرام است مدح اگر راست باشد در دو جا درست است یکی پدر. و مادر و یکی استاد. البته نه هر استادی بلکه استادی که معارف الهیه را با اخلاص انتقال می دهد

 

[33] روم/21

[34] اساس فرهنگ غربیها تفکر مادی است یعنی خدا را قبول ندارند و اومانیسم یا انسان محوری را قبول دارند و سبک زندگی شان را بر همین پایه قرار دادند و نام آن را مدرنیته گذاشتند.

[35] اعراف/8

[36] اسرا/81

[37] یونس/72

[38] مومنون/70

[39] طه/114

[40] واقعه/95

[41]  یونس 35 و 82 و 94

رعد/14

انفال/4

انبیاء/24

اعراف/ 30

مومنون/70

اسراء/16

 

[42] عصر/3

[43]  خداوند در قرآن می فرماید اگر صبر پیشه کنید به شما حکمت می دهم و می فرماید حکمت خیر کثیر است.

بحث ابتلائات بحث آیه بینی و قوانین حاکم بر هستی است. و انشاءالله در جای خود به این مطلب خواهیم پرداخت.

«تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیی قدیر الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور» ملک/1 و2

«پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست و او بر هر چیزی قادر است آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامیک از شما بهتر عمل می کنید و او شکست ناپذیر و آمرزنده است.»

 

[44] حدید/28

[45]  تقوا یعنی با قلب سلیم وارد هر کاری بشویم. و صداقت از ویژگی های قلب سلیم است.

 «و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا» اسراء/80

«و بگو پروردگارا مرا (در هر کار) با قدم صدق وارد کن و با قدم صدق خارج بفرما و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار بده»

 

[46] طلاق/2

[47] طلاق/3

[48] انفال/29

[49] طلاق/4

[50] نور/35

[51]  بدانیم حتی اگر به ظاهر نسبت به آنها اکراه داریم. چون رضایت الهی در آن است.

«عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شرّ لکم»

 

[52] زخرف/36

[53] نور/36

[54] نور/37

[55] نور/38

[56] نور/39

[57] نور/40

[58] حدیث از امام صادق علیه السلام

[59] احزاب/35

[60] الحمن/4

[61] لقمان/14

[62]  خانمی به نمایندگی از طرف زنان نزد پیامبر آمد و گفت رسول خدا ما با شما بیعت کردیم شما مردها جهاد دارید شهادت دارید جمعه پ جماعت دارید عیادت مریضها و  دارید آخر ما چه کار کنیم ما را داخل خانه کرده اید حضرت فرمودند جهادالمراه حسن التبعل زن گفت آخر شما شهید می شوید جانباز می شوید ما چه خودتان روایت کردید اگر مرد لباس رزم بپوشد همان لحظه گناهانش مثل برگ درخت می ریزد حضرت فرمودند ذالک یعدل کله یعنی ارزش خدمات و مشاوره ای که زن به خانواده و فرزندان و همسرش می دهد معادل شهادت است پس زن باید تربیت شود که بتواند ماموریت خویش را خوب انجام بدهد زن اول معلم بشریت اول روانشناس و مشاور در عالم است انس و هماهنگی با همسر و محبت به او معادل تمام شهادت ها است

 

[63]  ژان ژاک روس کتاب بسیار زیبایی به نام امیل نوشت و در آن برخوردهای بسیار زیبایی با بچه اش کرده است ولی در عمل حوصله‌ی بچه اش را نداشت و او را به کلیسا سپرده است امروز به جای این مه ببینند مادران شهدا چگونه بچه تربیت کرده اند و چگونه خانه را دانشگاه تعلیم و تربیت کرده اند سراغ روانشناسان غربی رفته اند مه ببینند آنها چه می گویند و آنها نیز اکثرا خودشان مشکلات پیدا کرده اند یا دیوانه هستند و یا آدم‌های ناموفق در زندگی هستند باید به زنهای موفق مثل مادران شهدا دکترای مادری داد باید با تربیت صحیح و بالفعل کردن ذاتیات آنها حق آنها را ادا کنیم یعنی حق شان که ذاتیات آنهاست را به آنها بدهیم نه این که آنها را در جهت غیر تربیت کنیم به عنوان مثال از آنها مهندس معدن و یا راننده کامیون بسازیم و ادعا کنیم که حق خانمها را در جامعه ادا کرده ایم انهن ریحانه و لیست بقهرمانه وقتی بروند کار مردانه یاد بگیرند خشن می شوند و لطافت زنانگی را از دست می دهند نباید زن را به کارهای سخت و مردانه وارد کنیم نرم‌افزار زن باید تربیت بشود تا زنانگی و ریحانه بودن او بروز و ظهور پیدا کند و بتواند خانواده و جامعه را تربیت کند

12) زن باید اهل انس و مهربان و غمخوار باشد مونسات مشفقات بعضی دخترها رفتارهای خشن دارند حاضر هستند همه را فدای خودشان کنند و نمی توانند غمخوار دیگران باشند نمی توانند انس بگیرند و مهربانی بلد نیستند چون خانواده نرم‌افزار وجود او را تربیت نکرده است به او گفتند برو درس بخوان کنکور قبول شو و او هم عمر و جوانی خود را صرف کنکور کرده است و در رشته فلان مهندسی قبول شده است و فرصت رشد استعدادهای زنانه برایش فراهم نشده است

 

[64] بقره/187

[65] نساء/34

[66] قصص/25

[67] مومنون/5

0 نظر