نظام سازی درکلام ولایت
1- «نظام» در كلام حضرت امام خميني قدس سرّه الشريف
صحيفه امام ج13 ص : 112
بايد همه امور بر نظام و نظم باشد... بايد يك مملكتى همه چيزش نظام داشته باشد.
صحيفه امام ج15 ص : 238
هان اى مسلمانان جهان، واى مستضعفان گيتى، آن نظام كه براى شما، براى رشد و تكامل شما، براى سعادت دنيا و آخرت شما، براى رفع ظلم و خونخوارى و چپاولگرى از مظلومان جهان و براى تربيت و تعليم انسانى و براى آزادى و استقلال كشورهاى شما از جانب خداوند متعال بپا شده نظامهاى الهى است كه بالاترين آنها نظام اسلامى است.
1- «نظام» در كلام حضرت امام خميني قدس سرّه الشريف
صحيفه امام ج13 ص : 112
بايد همه امور بر نظام و نظم باشد... بايد يك مملكتى همه چيزش نظام داشته باشد.
صحيفه امام ج15 ص : 238
هان اى مسلمانان جهان، واى مستضعفان گيتى، آن نظام كه براى شما، براى رشد و تكامل شما، براى سعادت دنيا و آخرت شما، براى رفع ظلم و خونخوارى و چپاولگرى از مظلومان جهان و براى تربيت و تعليم انسانى و براى آزادى و استقلال كشورهاى شما از جانب خداوند متعال بپا شده نظامهاى الهى است كه بالاترين آنها نظام اسلامى است.
صحيفه امام ج5 ص: 383
مجموعه قواعد اسلامى در مسائل اقتصادى، هنگامى كه در كل پيكره اسلام به صورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود، بهترين شكل ممكن خواهد بود؛ هم مشكل فقر را از ميان مي برد و هم از فاسد شدن يك عده به وسيله تصاحب ثروت جلوگيرى مي كند و در نتيجه كل جامعه را از فساد حفظ مي كند و هم مانع رشد استعدادها و شكوفايى قدرت ابتكار و خلاقيت انسانها نمي شود. و جامعيت و همه جانبه بودن قوانين اسلام آن چنان است كه اگر كسى آن را بشناسد، معترف خواهد شد كه از حد و مرز فكر بشر بيرون است و ممكن نيست زاييده قدرت علمى و تفكر انسان باشد.
صحيفه امام ج4 201
حكومت اسلامى يك نظام عادلانه است
صحيفه امام ج4 362
در همه مراحل كار، اسلام تنها ملاك و ضابطه نظام اجتماعى و نوع حكومت خواهد بود.
صحيفه امام ج5 373
ما نظامْ لازم داريم
صحيفه امام ج5 389
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاكم در جامعه بوده و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى بوده است كه براى تمامى ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى وضع كرده است و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذيرد
صحيفه امام ج5 436
ربا در اسلام حرام است و به هيچ شكل در اقتصاد اسلامى وارد نبايد بشود. و مالكيت در اسلام پذيرفته شده است و لكن اسلام در چيزهايى كه حق مالكيت به آنها تعلق مىگيرد و نيز در شيوه و شرايط پيدا شدن اين حق دستوراتى داده است كه نظام اقتصادى اسلام را و نيز روابط اقتصادى در جامعه اسلامى را از روابط و نظام اقتصادى سرمايه دارى امروز دنيا جدا مىكند
صحيفه امام ج9 12
و عمل، عمل اسلام باشد و همه نظام، نظام اسلامى باشد
صحيفه امام ج10 181
علاقه قشرهاى مختلف ملت به اين نظام اسلامى يك علاقه الهى بود كه در قلب مردم تحقق پيدا كرد. و با دست غيبى اين علاقه در قلوب مردم پيدا شد، به طورى كه از بچههايى كه تازه زبان باز مىكردند تا پيرمردهايى كه نزديك مُردنشان بود، آنها همه با هم همصدا بودند و اسلام را مىخواستند.
صحيفه امام ج10 239
با انسجام نظام كارها به خوبى پيشرفت كند
صحيفه امام ج11 494
حضرت امير در دستورى كه مىدهد مىگويد امورتان را نظم بدهيد. «1» نظم همين است. نظام همين است. همه جامعه بايد نظم داشته باشند. انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست. همه جامعه نظم لازم دارد. اگر نظم از كار برداشته بشود جامعه از بين مىرود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد
1- اوصيكما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى هذا من المؤمنين بتقوى اللَّه ربكم و نظم امركم».
نهج البلاغه، فصل الوصايا، وصيت 12، ص 581.
صحيفه امام ج11 ص 504
كارها را بايد عوض كرد. بايد تحول پيدا كرد. بايد همه ملت متحول بشود. فقط اين نباشد كه ما انقلاب چيز كرديم از طاغوت به اين. بايد انقلاب باطنى بكنيم. بايد نفوسمان هم منقلب بشود. اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوشش رحمانى. آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم. رباخوارى مخالف با نظام اسلام است. جنگ با خداست، به حسب قرآن فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ بياييد به جنگ خدا. اينها به جنگ خدا رفتند. اگر بازار مسلمانها باز همان بازار زمان طاغوت باشد، نمىتواند بگويد كه من رژيم اسلامى را قبول كردم. نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد [هنوز] و هكذا همه قشرها.
صحيفه امام ج13 ص : 112
بايد همه امور بر نظام و نظم باشد... بايد يك مملكتى همه چيزش نظام داشته باشد.
صحيفه امام ج13 ص : 115
مملكت ما ... احتياج مبرم به نظام دارد
صحيفه امام ج13 ص : 535
ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى- اسلامى باشد. اين را خواست و اين شد. البته نمىگويم كه الآن ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم. لكن اين را مىگويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد، آن رفت از بين. و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت. و ما الآن در اوّل قدم هستيم. و بايد كوشش كنيم، همه ملت كوشش كنند، همه ملت كوشش كنند، هر كس در هر جا كه هست كوشش كند. و كوشش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم
صحيفه امام ج13 ص : 41
و از مهمات اين است كه نظم در كار باشد؛ يعنى، اگر نظام نباشد در كار و امور تحت يك نظامى انجام نگيرد اين تزلزل ايجاد مىكند.
صحيفه امام ج14 ص : 306
غربيان و در سابق انگلستان و بعد از او امريكا و ساير كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغات دامنهدار خودشان به ممالك ضعيف بباورانند كه ناتواناند، بباورانند كه اينها نمىتوانند هيچ كارى انجام بدهند؛ اينها بايد در صنعت، در نظام، در اداره كشورها، دستشان به طرف قدرتهاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد
صحيفه امام ج15 ص : 37
اجراى حدود و قصاص و تعزير اسلامى بيمهكننده حيات و نظام كشور است و سستى و سهل انگارى در اين امر ترحم بر پلنگ تيز دندان است.
صحيفه امام ج16 ص : 449
اسلام مىخواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است. و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين بر خلاف اسلام است و جلوگيرى لازم است.
صحيفه امام ج17 ص : 316
تعهد الهى اساس نظام اسلام و جمهورى اسلامى است
صحيفه امام ج19 ص : 146
مسئله حفظ نظام جمهورى اسلامى در اين عصر و با وضعى كه در دنيا مشاهده مىشود و با اين نشانهگيريهايى كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف مىشود، از اهمّ واجبات عقلى و شرعى است كه هيچ چيز به آن مزاحمت نمىكند؛ و از امورى است كه احتمال خلل در آن عقلًا منجز است.
صحيفه امام ج21 ص : 74
ما درصدد خشكانيدن ريشههاى فاسد صهيونيزم، سرمايه دارى و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفتهايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايى را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند نابود كنيم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- را در جهان استكبار ترويج نماييم. و دير يا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود.
ولايت فقيه،حكومت اسلامى ص : 28
احكام شرع حاوى قوانين و مقررات متنوعى است كه يك نظام كلى اجتماعى را مىسازد. در اين نظام حقوقى هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهرى و امور خصوصى و زندگى زناشويى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل، از قوانين جزايى تا حقوق تجارت و صنعت و كشاورزى. براى قبل از انجام نكاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور مىدهد كه نكاح چگونه صورت بگيرد، و خوراك انسان در آن هنگام يا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دوره شيرخوارگى چه وظايفى بر عهده پدر و مادر است، و بچه چگونه بايد تربيت شود، و سلوك مرد و زن با همديگر و با فرزندان چگونه باشد.
براى همه اين مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربيت كند- انسان كامل و فاضل- انسانى كه قانون متحرك و مجسم است و مجرى داوطلب و خودكار قانون است. معلوم است كه اسلام تا چه حد به حكومت و روابط سياسى و اقتصادى جامعه اهتمام مىورزد تا همه شرايطْ به خدمت تربيت انسان مهذب و با فضيلت درآيد. قرآن مجيد و سنت شامل همه دستورات و احكامى است كه بشر براى سعادت و كمال خود احتياج دارد.
صحيفه امام ج12 45
مسئله نظام توحيدى معنايش اين است كه همهشان دنبال حكم خدا باشند. همه توجه به خدا داشته باشند. هر كس هر كارى مىكند براى خدا بكند. اين نظام توحيدى است. يعنى همه يكى است. جوش خوردند به هم. آن نظامى كه اين براى خودش مىكِشد و آن براى خودش مىكِشد. و اين به آن فحش مىدهد، و آن به او بد مىگويد، اين نظام توحيدى نيست. آن نظامى كه پايين از بالا اطاعت نمىكند، بالا به پايين ظلم مىكند، اين توحيدى نيست، اين نظام شيطانى است نه نظام الهى. نظام الهى بايد همه جهاتش محفوظ باشد، لكن همه متوجه به خدا. ارتشش پايين از بالا خدمت بكند، اطاعت بكند. بالا به پايين محبت بكند و ظلم نكند و همه براى خدا باشد.
كشاورزش براى خدا مشغول كشاورزى باشد، كاسبش براى خدا مشغول كسب باشد، دانشگاهش براى خدا مشغول كار باشد. اين نظام توحيدى است. معنى نظام توحيدى اين نيست كه هيچ چيز [نباشد و] هرج و مرج است. درجهدار اطاعت از افسر نكند و سرباز هم اطاعت از درجهدار و از افسر نكند. و شهربانى هم هرج و مرج باشد. از رئيس شهربانىاش هيچ كس اطاعت نكند. و ژاندارمرى هم همين طور و از دولت هم هيچ اطاعت نكند. يك مملكت وحشىاى، الآن اسم يك مملكت وحشى دارند به ما مىگذارند. آخر به داد اين مملكت برسيد اى جوانها! اى متوجهين! اى اشخاصى كه براى ديانت مىخواهيد كار بكنيد و شما را منحرف مىكنند به راه ديگر! مع ذلك به شما توصيه مىكنم كه حفظ كنيد وحدت خودتان را، و به شما مژده مىدهم كه مع ذلك پيروز هستيد. اين خرابكارها به جهنم مىروند و شما جوانهاى عزيز راهتان راه خداست. براى خداست و پيروز خواهيد شد. ان شاء اللَّه موفق باشيد. من از خواهرها، از برادرها تشكر مىكنم و توصيه مىكنم به اينكه هر كارى مىكنيد، خدا را در نظر بگيريد، هر كارى مىكنيد براى خدا باشد و توجهتان به مبدأ خير باشد. و خداى تبارك پشتيبان شما خواهد بود. ان شاء اللَّه.
صحيفه امام ج18 ص : 328
مسئله حوزههاى علميه فقاهتى و مسئله دانشگاهها از اهميت ويژهاى برخوردارند، زيرا به منزله مواد خام مقدرات يك ملت و كشور هستند. اين دو مقامْ مرجع نشر حقايق اسلام و مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، و ديگر مسائل مورد اطلاع كشور مىباشند. با وجود اين قشر موتور حيات يك نظام به كار مىافتد.
اينان هستند كه اصلاح و صلاح آنها كشور را به صلاح مىكشاند؛ و خداى نخواسته فسادشان منشأ فساد يك ملت است. مدرسه و دانشگاه اگر فعال و صالح بودند، مجالس گذشته و دولتهاى گذشته و قضاى گذشته به آن مصيبتبارى نبودند و آن همه مصيبت براى كشور و ملت مظلوم ما پيش نمىآمد. اگر ملت ما بخواهد گرفتار چنگال قدرتهاى متجاوز و دنبالههاى آنان و همچنين گرفتار حكومتهايى مثل دوره قاجار، و صد مرتبه بدتر از آن رژيم پهلوى، نشود، بايد براى اصلاح اين دو قطب همت گمارد. و اگر طلاب و فضلا و علما و مراجع عظام و قشر دانشگاهى، از اساتيد محترم و دانشجويان، و همچنين كليه دانشمندان بخواهند كشورشان مبتلا به استعمار و استثمار جهانخواران نشود، بايد در تربيت صحيح اسلامى، ملى، انقلابى ملت كوشش كنند؛ و نيز دانشجويان و طلاب با كوشش فراوان به راهنماييهاى اساتيد و معلمان و مربيان در ساختن خويش تلاش نمايند؛ و نيز در تحكيم وحدت به صورتى جدى بين دانشگاهها و مدارس علوم اسلامى كوشش نمايند. چرا كه دشمنان ملت و ميهن از تفرقه بين اينان سودها بردند و كشور و اسلام ضررهاى جانكاه كردند. امروز فضلا و مدرسين علوم اسلامى طريقه سلف صالح را حفظ، و افكار خود را براى هر چه پربارتر كردن فقه و تفسير و فلسفه و ساير علوم اسلامى به كار برند؛ و شاگردان خود را براى همين مقصد الهى هدايت كنند. و اساتيد و دانشمندان دانشگاهها همّ خود را در مسائل علمى مختلفى كه يك امت بدانها احتياج دارد صرف نموده و استقلال علمى و فرهنگى را پىريزى نمايند.
2- «نظام» در كلام حضرت امام خامنه اي مد ظله العالي
وقتی ایمانها در دلهای مردم م یجوشد و به مرحله عمل سرازیر میشود، نتیجه این است که هر پدید های که متّکی به ایمان الهی است، تقویت پیدا میکند. این جا چون نظام، نظام الهی و نظام قرآنی است و مردم هم معتقد و متّکی به دین و به هرآنچه که مربوط به دین است، هستند، قهری است که چنین نظامی را به راحتی میشود با این مردم ادامه داد و این مردم بدون اینکه از کسی طلبکاری کنند؛ بدون اینکه منّتی بر سر کسی بگذارند و بدون این که برای این همه اخلاصِ خود از کسی جز خدا بهایی بطلبند، وارد میدان میشوند. نتیجه این است که بزرگترین طرّاحان سیاسی و قویترین شبکههای جاسوسی دنیا بنا می کنند علیه این کشور و این نظام کار کردن؛ اما کارشان بعد از هفده سال به نتیجه نمی رسد و ان شاءالله دهها هفده سال هم خواهد گذشت، ولی باز به نتیجه نخواهد رسید.74/11/4
مسئله فرهنگ و تعليم و تربيت مسئله اول در نظام ماست. در بلند مدت هيچ چيز به اندازه تعليم و تربيت اهميت ندارد. 68/3/26
ما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربیت اسلامى پیش نرفتیم.86/6/31
يكى ديگر از هدفها، نظامسازى است. اگر در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى نشود، آنها را خطر تهديد ميكند. در همين كشورهاى شمال آفريقا ما يك تجربهاى داريم مربوط به شصت هفتاد سال پيش؛ اواسط قرن بيستم. در همين تونس انقلاب شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار؛ در همين مصر انقلاب شد، كودتا شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار - در جاهاى ديگر هم همين طور - اما نتوانستند نظامسازى كنند؛ نظامسازى كه نكردند، اين موجب شد كه نه فقط آن انقلابها از بين رفت، بلكه حتّى آن كسانى كه به نام آن انقلابها سر كار آمده بودند، خودشان از اين رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جايشان را عوض كردند؛ خودشان هم خراب شدند. هم در تونس اين اتفاق افتاد، هم در مصر اين اتفاق افتاد، هم در سودان آن روز اين اتفاق افتاد. حدوداً در سالهاى 1343 يا 1344 يا 1345، من و چند نفر از دوستان در مشهد راديوى صوتالعرب را گرفته بوديم و گوش ميكرديم - كه صوتالعرب مصر از قاهره پخش ميشد - آنجا سخنرانى جمال عبدالناصر و معمر قذافى و جعفر نُميرى را كه هر سه در يك جا جمع شده بودند، با هم پخش ميكرد. ما در مشهد زير فشار استبداد و ديكتاتورى له ميشديم، اما از اين حرفهاى تند و آتشين به هيجان مىآمديم و لذت ميبرديم. خب، عبدالناصر كه از دنيا رفت، ديديد جانشينهايش چه كردند؛ قذافى هم ديديد چه جورى شد؛ نُميرى هم كه وضعش معلوم بود چه جورى شد. خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فكر نداشتند، هم نتوانستند نظامسازى كنند. بايد در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى شود؛ بايد يك قاعدهى مستحكمى به وجود بيايد. اين هم يكى از مسائل مهم است.91/9/21
باید آن راز سعادت جامعه را - که گردآمدن بر محور ایمان به خداست - در زندگی و نظام اجتماعی خودمان، هر لحظه قویتر و برجسته تر کنیم؛ ملت را به سمت تربیت اسلامی بیشتر و عمیقتر سوق بدهیم؛ عناصر جوان جامعه را به تربیت اسلامی تربیت بکنیم؛ دانشگاههای ما، وظیفه ی تربیت جوان مسلمان و متخصص و عالم مسلمان - نه صرفاً عالم - را بر دوش خودشان احساس کنند؛ مدارس ابتدایی هم همین طور. کاری کنیم که در جامعه، ارزشهای اسلامی، ارزشهای مطلق به حساب بیاید و همه ی ارزشهای دیگر، در مقابل آنها ک مرنگ باشد. صدا و سیما در این جهت، حرکت و تلاش و برنامه ریزی بکند.69/6/1
آنچه که در دوره بعد از تشکیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلاً دیده شده بود. در این دوران، امام - این شخصیت برجسته و ممتاز - در دو بعد و دو چهره مشاهده میشود: دردوران حکومت، یک چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهره یک زاهد و عارف . ترکیب این دو با هم، از آن کارهایی است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلّ ی الله علیه وآله وسلّم انسان نمی تواند دیگر پیدا کند. اینها حقایقی است که ملت ایران در طول سالهای متمادی آنها را لمس کرده؛ ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت میکرد؛ نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل میخواست و میپسندید؛ همان طور که خود او مظهر اعلای آن بود. در چهره یک حاکم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردی هوشیار، باشهامت، باتدبیر، باابتکار و دریادل بود . امواج سهمگین در مقابل او چیز کم اهمیتی محسوب مي شدند.78/3/14
آموزش و پرورش مهمترین کار یک کشور است. اگر کشوری بخواهد به عزّت مادی، به سعادت معنوی، به سیطره سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزویی بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتیِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد، به طوریکه اگر آموزش و پرورش ما، که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد به شکل مطلوبی کار کند، باعث میشود جوانی که در اینجا ساخته شده و قالبگیری شده و صورتبندی شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانی در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان شکل خوبی گرفت، به همین شکل کمابیش زندگی را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش کانون اصلی ساختن و پرورش دادن و تولید آن عامل اساسی است؛ که چیست؟ انسان است؛ انسان کارآمد، نیروی انسانی. بنابراین در زمینه مسائل انسانی که نگاه کنیم، هیچ مسألهای، هیچ نهادی، بالاتر و مهمتر از آموزش و پرورش نیست...
مطلب دیگری که باید در نظر داشت، این است که آموزش و پرورش کنونیِ کشور ما، ساخته و پرداخته ی فکر ما وبرنامه های ما و فلسفه ی ما نیست؛ این یک امر واضحی است؛ این هم جزء مسلمات است، منتها به آن توجه نمیکنیم ! از روزی که نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این کشور به وجود آمد - از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفه ای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت. یک عیب از جنبهی اعتقادی و ایمانی، یک عیب از جنبه ی سیاسی و مدیریتی کشور...
در دوره ی انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده وهمان نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم وانبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه،متراکم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقی مانده است...
ببینید ما چه میخواهیم؟ محصول و خروجی آموزش و پرورش را چه میخواهیم باشد؟ اول این را مشخص بکنیم، ترسیم بکنیم، بعد ببینیم که برای ساختن یک چنین موجودی، یک چنین مردی، زنی، جوانی، چه کارهای مهم و اساسی، چه تعالیم لازم، در خلال برنامههای آموزشی باید داده شود، تا این موجود پرورش پیدا کند. آن وقت آدمهای کارآمدمان بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. این میشود تحول حقیقی و بنیانی. ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پرورش خارج میشود بعد از سیزده سال- حالا که پیش دبستانی هم هست میشود سیزده سال- انسانی باشد با برجستگیهای اخلاقی، برجستگیهای فکری و مغزی و با تدیّن. یک چنین انسانی میخواهیم. از نظر اخلاقی انسانی باشد؛ شجاع، خوشخو، خیرخواه، خوشبین، امیدوار، بلندهمّت، مثبت در قضاوتها و سایر خصوصیات اخلاقیای که برای یک انسانِ مطلوب، شما در نظر میگیرید. از لحاظ خصوصیات فکری؛ خلّاق، پرسشگر، اهل فکر، اهل نوآوری، مایل به ورود در میدانهای بسیار وسیعِ نادانستنیهای بشر برای کشف دانستنیها و افکندن نور علم به وادی مجهولات و صاحبفکر. از جنبه رفتاری؛ آدم منضبط، قانونشناس. ما چنین موجودی میخواهیم. آیا میشود چنین موجودی را تربیت کرد؟ البته؛ البته که میشود. درست است که انسانها یکسان نیستند، درست است که ژنهای گوناگون خلقتی، آدمها را با اختلافاتی به وجود میآورد، اما بهطور معمول و عام، همه انسانها نقشپذیرند...
افراد صاحبنظر و عمیق بنشینند همین را تدوین کنند؛ معلوم بشود که ما میخواهیم بیاموزیم، تعلیم بدهیم و پرورش بدهیم، تا چه اتفاقی بیفتد. این فلسفه آموزش و پرورش است؛ این را مشخص بکنید، تدوین بکنید. آن وقت براساس این فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش بهدست خواهد آمد، آن نظام بایستی مثل یک جدول، پُر بشود از برنامههای گوناگون، و البته بخش مهم و اساسی آن اجراست. اجرا به انسانهای مستعد و لایق احتیاج دارد که این را هم باید تربیت کنیم. اینها کارهایی است که در ظرف یک سال و دو سال انجام نمیگیرد. شما همتتان را بگذارید که مثلاً فرض کنید در ظرف پانزده سال این کار انجام بگیرد. پانزده سال زمان زیادی است، اما برای این کار زمان طولانیای نیست؛ میارزد قاعده کار را شما فراهم بکنید؛ زمینه کار را فراهم کنید؛ به قول فرنگیمآبها فوندانسیون این بنا را شما کاملاً بریزید؛ آماده بکنید تا دیگران بیایند بر روی آن، بنا کنند. آن وقت آموزش و پرورش از روزمرّگی خلاص خواهد شد.86/5/3
... سابقهى فقه سیاسى در شیعه، سابقهى عریقى است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظامسازى بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگرى از این ملتقطات فقهى در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسى که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردمسالارى دینى را مطرح کرد، مسئلهى ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامى بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربهاى را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دورههاى دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانى مثل «محقق کرکى»ها وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامى و نظام فقهى در آنجا خبرى نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهدهى یک ملائى، آن هم در حد محقق کرکىِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسى جامعه بر مبناى فقه نیست. ایجاد نظام، کارى است که امام بزرگوار ما انجام داد. همان طورى که جناب آقاى مهدوى در نطقشان اشاره کردند - که من اجمالاً اطلاع پیدا کردم - امام مسئلهى ولایت فقیه را در نجف استدلالى کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامى. خب، اینجا دو تا مطلب وجود دارد که ما باید به این دو مطلب توجه کنیم.
... نظامسازى - که گفتیم امام بزرگوار ما بر اساس مبانى فقهى، نظامسازى کرد - یک امر دفعى و یکباره نیست؛ معنایش این نیست که ما یک نظامى را بر اساس فقه کشف کردیم و استدلال کردیم و این را گذاشتیم وسط، و این تمام شد؛ نه، اینجورى نیست. نظامسازى یک امر جارى است؛ روزبهروز بایستى تکمیل شود، تتمیم شود. ممکن است یک جائى اشتباه کرده باشیم اما مهم این است که ما بر اساس این اشتباه، خودمان را تصحیح کنیم، خودمان را اصلاح کنیم؛ این جزو متمم نظامسازى است. نه اینکه گذشته را خراب کنیم. اینکه ما میگوئیم نظامسازى جریان دارد، معنایش این نیست که هرچه را ساختیم و بنا کردیم، خراب کنیم؛ قانون اساسىمان را خراب کنیم، نظام حکومتى و دولتىمان را ضایع کنیم؛ نه، آنچه را که ساختیم، حفظ کنیم، نواقصش را برطرف کنیم، آن را تکمیل کنیم. این کار، یک کار لازمى است.
... ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد. تحول یعنى تکمیل، پیش رفتن به سمت آنچه که درستتر است، آنچه که کاملتر است. یعنى آنچه را که ساختیم، ببینیم نقصهایش کجاست، آن را برطرف کنیم؛ ببینیم کجا کم داریم، آن را اضافه کنیم. این جریان بایستى ادامه پیدا کند. 90/6/17
آنچه كه امروز در مقابل مسؤولان اين كشور است، راه حاكميت مطلق احكام نورانى اسلام بر زندگى جامعه و يكايك افراد ما و نيز تحكيم نظام حقيقى اسلامى است. اندكى در اين ترديد نكنيد؛ بگذاريد آنها هر چه مىخواهند، بگويند. خواهشهاى دل خودشان است كه اين تعبيرات ظاهر مىشود: فلان كس طرفدار ماست، فلان كس علاقهمند به رابطه با ماست، فلان كس مخالف تندروى است، فلان كس چنان است! تندروى و كندروى، در ذهن آنهاست. 76/6/19
هدف نظامسازى، هدف تمدنها، هدف حركت بشر در محيط جامعه، شد عدالت. در هيچ مكتب ديگرى اين وجود ندارد؛ اين مخصوص اديان است. 90/2/27
امروز ملت ايران جزو پيشروان اين حركت است. جامعهسازى ميكنيم، نظامسازى ميكنيم، حركت عمومى و مردمى داريم. سى و سه سال از انقلاب ميگذرد. در هيچ جاى دنيا جشنِ يادبود و سالگرد انقلاب، اينجور مردمى نيست. اين تنها انقلاب ماست كه در هر بيست و دوى بهمنى، جشن را مردم ميگيرند.90/11/19
نظامسازى كار بزرگ و اصلى شما است. اين كارى پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاى لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايشهاى چپ ماركسيستى، خود را بر شما تحميل كند. 90/6/26 بیانات در اجلاس بینالمللی بيدارى اسلامى
برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزىهايند. شما مسئولترين افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشكلات جنبش هستيد... خواست عمومى ملتهايتان بازگشت به اسلام است؛ كه البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نيست. اگر انقلابها باذناللّه واقعى بمانند و ادامه يابند و دچار توطئه يا استحاله نگردند، مسئلهى اصلى شما، چگونگى نظامسازى، قانوننويسى و مديريت كشور و انقلابها خواهد بود؛ اين همان مسئلهى مهم تمدنسازىِ اسلامى مجدد در عصر جديد است. 14/11/90 ترجمه خطبه عربی نماز جمعه تهران
0 نظر