متن كامل مقالات ارائه شده درسومين همايش بسوي راهبردهاي قرآني در تربيت انسان ، بررسی مفهوم عقل از دیدگاه اسلام و پرورش آن
بررسی مفهوم عقل از دیدگاه اسلام و پرورش آن
نفیسه تنها
مقدمه
انسانها معمولا کمال و پیشرفت خود را مرهون عقل خود میدانند. عقل مایه تمایز انسان از سایر موجودات بهشمار میرود. هرگونه سخن، اعتقاد یا رفتاری که برخلاف عقل باشد، نکوهیده میشود و از رفتار و گفتار عقلانی غالبا ستایش میشود. بیشک تعامل عقول بشری در طول تاریخ پیآمدهای بزرگی به دنبال داشته است. میراث عظیم علمی و فرهنگی بشر حاصل این نعمت خدادادی است. اما چه عقلی؟ معنا و مفهوم عقل در نزد متون اسلامی چیست؟ دینی که بیش از هر دین دیگری به ستایش عقل و ترغیب و تحریک به تعقل پرداخته است.
بررسی مفهوم عقل از دیدگاه اسلام و پرورش آن
نفیسه تنها
مقدمه
انسانها معمولا کمال و پیشرفت خود را مرهون عقل خود میدانند. عقل مایه تمایز انسان از سایر موجودات بهشمار میرود. هرگونه سخن، اعتقاد یا رفتاری که برخلاف عقل باشد، نکوهیده میشود و از رفتار و گفتار عقلانی غالبا ستایش میشود. بیشک تعامل عقول بشری در طول تاریخ پیآمدهای بزرگی به دنبال داشته است. میراث عظیم علمی و فرهنگی بشر حاصل این نعمت خدادادی است. اما چه عقلی؟ معنا و مفهوم عقل در نزد متون اسلامی چیست؟ دینی که بیش از هر دین دیگری به ستایش عقل و ترغیب و تحریک به تعقل پرداخته است.
از دیدگاه امیر المومنین(ع) انسانیت انسان به عقل اوست: «قیمه کل امریء عقله» (غرر الحکم1366، 6763) و مهمترین نعمتی که خداوند متعال به انسان ارزانی داشته است. حضرت در حدیثی میفرمایند: خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت قرار داد و در چهارپایان شهوتی بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس هرکه عقلش بر شهوتش غالب گشت از فرشتگان برتر است و هرکس شهوتش بر عقلش پیروز شد از چهارپایان برتر است.(علامه مجلسی، ج60، ص299)
عقل در لغت
عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را عقال گویند. عقل به قوایی گفته میشود که آماده پذیرش علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی نیز که به وسیله همین قوه بهدست آمده است گویند. (راغب اصفهانی، 1412 ق، ذیل ماده ع ق ل). در قرآن کریم مشتقات عقل در چندین مورد استفاده شده است که شاید بتوان گفت همان فهم درست و دقیق و دریافت صحیح از حقایق عالم است. در قاموس چنین آمده است: عقل الشیء؛ فهمه (فیروز آبادی، قاموس الحیط، ج4، واژه عقل) این نوع فهم از حاق فطرت انسانی ناشی میشود و گرایشات نفسانی در این فهم دخالت ندارد. (علامه طباطبایی،1374، المیزان، ج2، ص255) علامه طباطبایی قوه نامیدن عقل را تسامحی دانسته و عقل را همان نفس مدرکه انسان میشمارد. (همان، ج1، ص44)
جایگاه عقل
اما حقیقت عقل موجودی ملکوتی و عرشی است که از نظر درجات وجود همسنخ با بالاترین مراتب وجود یعنی عرش رب العالمین است. حضرت جعفر صادق (علیه السلام) میفرمایند: «إن الله عز و جل خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره» (کلینی،1363ش، کتاب عقل و جهل، ح14)
در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که اولین صادر و مخلوق خداوند عقل است. (علامه مجلسی،1363ش، ج1، باب2) با این توصیف به نظر میرسد عقل نزدیکترین موجود خداوند است و از هرگونه عامل دور کننده از حق مبراست. عقل حقیقت نورانی است که هم ظاهر است و هم مظهر و روشنکننده تاریکها به همین دلیل است که به وسیله آن حق از باطل تمیز داده میشود. چنین مینماید که عقل امری تشکیکی است که به میزان بهرهمندی بیشتر در مراتب بالاتری قرار میگیرد و یکی از ملاکهای ارزیابی انسان است.چنانکه مولا علی علیه السلام میفرمایند: «عاقلترین انسانها نزدیکترین آنها به خداوند عالم است» (آمدی، غرر الحکم،1366،ج2، ص443).
در روایتی دیگر امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند خداوند به عقل فرمود: «و عزتی و جلالی ما خلقت أحب إلی منک» (همان،ح1) حضرت در این بیان نورانی شدت تقرب و بالایی مرتبه وجود عقل در مقایسه با کلی هستی اشاره میفرمایند. (مرتضی زاهدی،1385ش، ص282) و این مرتبه چنان بالاست که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ضمن روایتی میفرمایند مقدمه لازم برای رسالت رسول و معیار دقیق برای انتخاب آنان از طرف حقتعالی به بندگانش کامل شدن عقل ایشان است. (همان، ص284) در واقع کمال انسان به مرتبه عقل است. بنابر روایت مولا علی (علیه السلام) کمال انسان به عقل است یا انسان به وسیله عقل خود به کمال میرسد. شاید به همین دلیل است که بنابر روایات در عصر ظهور، حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) دستی بر سر مردم میکشند و عقول آنها رشد میکند. این روایت نشاندهنده این است که یکی از ملاکها و ویژگیهای کمال جامعه عقول رشد یافته است.
عقل و نقل بر میزان اهمیت توجه به عقل و رشد و کمال آن تاکید دارند. یکی از روایاتی که این امر را بسیار مورد توجه قرار داده است روایت امام موسی کاظم (علیه السلام) از جد بزرگوارشان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است که در بخشی از آن آمده: «عقل به عنوان سپاس و بندگی به سجده افتاد و در آن سجده هزار سال از خاک عبودیت و بندگی سر بلند نکرد و در همان حال، خداوند مجددا او را مورد خطاب قرار داد و گفت: سر از سجده بردار و از من سوال کن، هرچه بخواهی پذیرفته میشود و عطا میشود. عقل سر از سجده برداشت و گفت: «خدایا از تو میخواهم شفاعت مرا درباره هرکسی که با او همراه هستم بپذیری. از ناحیه خدای تعالی ندا آمد: من خودت را گواه میگیرم که شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و قبول کردم». (مجلسی،1363ش، ج1، باب4)
بنابر روایت حضرت علی (علیه السلام) این عقل در همه وجود دارد. بنابراین رشد و معیت او ملاک برتری انسان است. پس آنچه باید مورد توجه قرار گیرد ملاکهای پرورش و چگونگی رشد آنهاست.
عقل الهی و غیر الهی
با توجه به اینکه عقل نخستین و برترین موجود نظام آفرینش است و مصداق اتم و اکمل آن نیز وجود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میباشد، این حقیقت روشن میشود که عقل ریشه و اساس تفکر دینی را نیز تشکیل میدهد و به عنوان شریعت عقلانی توام با شریعت وحیانی در همه عرصههای حیات مادی و معنوی انسان حضور دارد. بر این اساس است که حضرت موسی کاظم (علیه السلام) در تبیین بیشتر، عقل را رسول حق و پیامبر درونی معرفی کرده است. (آمدی، 1366،ج1)
اما در غرب عقل و دین از یکدیگر جدا بوده و دین تنها در عرصههایی حضور دارد که عقل در آنجا حکم ندارد. دین در برنامهریزی و مدیریت جامعه و... دور است. در حالیکه تفکر اسلامی داعیهدار اداره جامعه جهانی براساس عقل و نقل است. بنابراین تعریف عقل و خرد غربی و عقل اسلامی باید تبیین شود.
خرد یا عقل در تربیت و تعلیم غرب به توانایی خاصی در حوزه شناخت انسان گفته میشود که غلط یا درست و ضرر یا منفعت را با استفاده از دستگاههای ادراک حسی انسان مثل بینایی و شنوایی تشخیص میدهد. این نوع از عقل یا خرد همان ذهن یا استعداد ذهنی است که محصول فعالیتهای انسان در حوزه مغز است و در اثر تعامل هوش و حافظه و نیز در حوزه مغز انسان شکل میگیرد. (نظریه تربیتی اسلام، مرتضی زاهدی،ص285) عقل غربی عقلی تجربی است و دیگر از بدی و خوبی فاعل و پلیدی و پاکی فعل سخن نمیگوید و فقط سخن از سود و زیان افعال است و هدفش صرفا تصرف دنیا و استیلاجویی بر طبیعت است. این عقل سیطره آشکار نفس اماره بر انسان مدرن است که فرامین و خواستههای آن را بر فرامین خدا ترجیح میدهد. عقل غربی همنشین حس و تخیل شده و با جهانبینی تجربی و حسی به انکار خدا و واقعیتهای فراحسی میپردازد و انسان را معیار و میزان همه چیز میداند. (ر.ک.صانعپور،1390)
اما مکتب تربیتی اسلام، ضمن تایید وجود این نوع از فعالیتهای روح در حوزه مغز و دماغ در انسان از توانایی شناختی دیگری در وجود انسان سراغ میدهد که در حوزه سینه و قلب انسان شکل میگیرد که عقل نام دارد. عقل لطیفهای است ربانی یا موجودی است روحانی در حوزه شناخت برتر انسان که به خاطر ماهیت و ماموریت آن عقل نام گرفته است.(مرتضی زاهدی،1385، ص285)
این عقل ارزشی که حاصل تهذیب نفس و روح است، شناختی برتر را موجب میشود که پس از رشد و تعادل جسم و روح شکل میگیرد. عقل ارزشی همچون ذهن مرتبهای از مراتب وجود انسان است اما والاترین مرتبه آن؛ لذا پیدایش و تجلی عقل ارزشی پس از رشد مراتب ديگر وجود انسان محقق ميشود، لذا تعامل قوا و تعادل جسم لازمه آن است؛ بنابراين عمليات روح در حوزه مغز بايد به حد لازم از رشد برسد تا عمليات روح در حوزه قلب براي تجلي عقل ارزشي از هسته اوليه وجدان شروع شود؛ زيرا عقل ارزشي از ابزار ادراكات متعددي استفاده ميكند كه اولين آنها ادراكات حسي مغز و تلاشهاي ذهني انسان است. بنابراين بدون رشد كافي ذهن، عقل ارزشي از وجدان نميرويد.(همان،286)
تفاوتهاي عقل ارزشي و ذهني
بنابر آنچه گذشت توانایی ها و ماموریت ها ی عقل ذهنی و عقل ارزشی متفاوتند ، با این وجود هر دو در یک مصداق واحد فعالیت می کنند و این نشان دهنده ارتباط آنهاست . امیرالمومنین (ع) می فرمایند : عقل دو نوع است ؛عقل مطبوع و عقل مسموع . که می توان عقل مسموع را در حوزه امور حسی دانست و عقل مطبوع را در حوزه وجدانیات و فطرت . پس عقل ذهنی از مقدمات و یاران عقل ارزشی است و دین مبین اسلام هیچ گاه این امر را نفی نکرده و لیکن ارزش و ملاک انسانیت را به عقل ارزشی دانسته و عقل ذهنی را جزء اعوان و یاران عقل ارزشی دانسته است . بنابراین در دیدگاه اسلامی عقل به عنوان معبری برای رسیدن به حقیقت اصیل زندگی است و حیثیت کاشفیت از حقایق ماورایی دارد . چنانچه حضرت سجاد (ع) میفرمایند :« ان دین الله لا یصاب بالعقول الناقصه والاراء الباطله و المقائیس الفاسده » ؛هرگز دین خدا با عقول ناقص و آراء و افکار باطل و مقایسه ها به دست نمی آید ( بحارالانوار ، 1362 ، ج2 ،303)
رابطه عقل با بصیرت و بینایی
عقل در صورت وصول جاذبه های درونی انسان به خیرات، زیبایی ها و اعمال صالح و حقایق ملکوت رشد می نماید . در صورت توجه و تحقق وجدانیات و تامین نیازهای آن و امتناع جاذبه های آن و تغذیه روح و روان انسان از آنچه که فطرت سالم و منحرف نشده انسان بدان گرایش دارد موجب می شود تا آگاهی های انسان که در لسان قرآن به بصیرت و بینایی قلب تعبیر شده است ، رشد یابد و کم کم همانند نور و یا راهنما فراراه انسان قرار گرفته و راه او را در تاریکی ها روشن نماید، این استعداد موجب بصیرت انسان می شود . منظور از بصیرت در انسان دریافت مستقلی از ماورای ظاهر و امور اشیاء است که به کشف روابط و قوانین حاکم بر عالم ملک منتهی می شود . بصیرت موجب می شود که سود حقیقی رااز سود ظاهری باز شناسد و به سوی سود حقیقی جلب شود. این جاذبهها و کششهای درونی یا فطرت منشأ پیدایش اصلیترین گرایشات خاص حیات انسانی میباشد مانند حقیقتجویی، زیباییدوستی، میل به خلاقیت و نوآوری، کشش به سوی عشق و عواطف انسانی.(مرتضی زاهدی، 1385، ص253)
استعداد عقل نیز مانند سایر استعدادهای انسان ابتدا مانند بذری است که هیچ نمو و ظهوری ندارد ولی آمادگیها و زمینههای ظهور و رشد آن در انسان به ودیعه گذاشته شده است. این امر با تطهیر و تزکیه نفس، زمینههایش فراهم می شود. معصوم علیه السلام میفرماید: «لا عقل فی قلب فیه هوی» بنابراین هوای نفس دشمن عقل است، همچنان که در آیه 40 و41 سوره مبارکه نازعات خداوند متعال میفرماید: «و من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنه هی المأوی» تقوای الهی و دوری از هوای نفس است که باعث طهارت میشود و زمینه ورود به جنت را فراهم میکند از طریق ارزشهایی که عقل به آن تمایل پیدا میکند. مولا علی علیه السلام میفرمایند: « لا عقل مع الشهوه» ( آمدی،1366، ح65). امام حسن علیه السلام میفرمایند: «لا أدب لمن لا عقل له و لا حیاء لمن لا دین له» (مجلسی،1363، ج74،ح151) بنابراین روایات عقل همواره در جایی است که ارزشها باشد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرمایند: «لا عدم عقل کقله الیقین» (همان،ج75،ح165) و نیز در جایی که یقین باشد . حضرت موسی کاظم علیه السلام میفرمایند: «ما أدی العبد فریضه من فرائض الله حتی عقل عنه» ( همان ، ج75 ، 311) و نیز در جایی که بندگی و حقایق باشد : « والعقل ینبوع الخیرات» (آمدی ، 1366 ، 675) و نیز « لا جمال احسن من العقل » ( حرانی ،1411 ، 92)
شاخصه های رشد عقل
بنابر آنچه گفته شد و روایت مولا که عقل را اساس و پايه هر چیزی میدانند باید بیش از هرچیزی به رشد آن توجه کرد و برای عدم انحراف به شاخصههای رشد آن توجه نمود.
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارشان علی علیه السلام و ایشان از حضرت رسول میفرمایند: «... سپس حقیقت و ذات عقل را علم، روح و روانش را فهم، رأس آن را زهد و وارستگی، چشمانش را حیا، زبانش را حکمت، همت و خواستش را رأفت و مهربانی، قلبش را رحمت و انعطاف قرار داد». (مجلسی،1363،ج1، ح4)
در روایتی دیگر حضرت به هشام بن حکم میفرمایند: «ای هشام امیر المومنین میفرمودند: « با هیچ چیزی بهتر از عقل نمیتوان بندگی کرد و عقل هیچکس تام نمیشود مگر آنکه دارای خصلتها و اوصاف متعدد بشود؛ از جمله مصون از کفر و پوشاندن حق، شر و بدی، انتظار تشخیص درست از او، خیر و نیکی، بخشندهی اضافه اموالش به نیازمندان، خودداری از زیاده گویی بدون نتیجه و فایده، از دنیا به اندازه قوت مورد نیاز مصرف کردن، سیریناپذیری در آموختن علم و آگاهی، محبوب شمارنده ذلت و خواری دنیایی و ظاهری، همواره با محبت و رضای حق نسبت به عزت دنیایی و ظاهری بیتفاوت اما همراه با دشمنی غیر خدا و ارزشهای غیر دینی، مطلوبشمارنده و خواهان تواضع و فروتنی در برابر مطرح شدن اجتماعی، بزرگداشت کار خیر دیگران؛ اگرچه به ظاهر اندک و کم باشد و کوچک شمردن خیر خود اگرچه بزرگ باشد، صاحب نگرش مثبت به افراد جامعه و بهتر دانستن همه مردم از خویش تا جایی که اگر شر و آسیبی به او برسد آن را از جانب خود بداند. اگر انسان چنین باشد عقل را به کمال و تمام رسانده و امر را به مرحله پایانی برده است.» (همان،ج1،ح140)
موانع رشد عقلی
در این میان باید به عوامل بازدارنده رشد عقل نیز توجه نمود، از جمله شهوت؛ مولا علی علیه السلام میفرمایند: «اگر کسی بر شهوت خود چیره و غالب گشت آن وقت عقل خود را آشکار خواهد ساخت» (آمدی،1366، ج5،ح195) و یا کسی که بر شهوت خود مالک نشود مالک عقلش هم نخواهد بود.(همان، ج5، ح416)
از دیگر موارد میتوان به غضب اشاره نمود؛ حضرت میفرمایند:«کسانیکه از حکمت و علم حقیقی و برهانی بهره نمیبرند کسانی هستند که عقلشان به وسیله غضب و شهوت بیمار شده است.(همان،ج4،ح380)
غفلت از دیگر موانع است؛ حضرت میفرمایند:«اگر بر کسی غفلت غلبه کند قلب و عقل و دل و باطنش میمیرد» (همان،ج5،ح293)
عجب و خود بینی نیز در روایات به عنوان مانع معرفی شده است؛ حضرت میفرمایند:«کسی که دچار رذیله عجب است هم عقل و مغزش را آسیب رسانده و عقل خود را آفت زده و هم از معرفت و شناخت درست و صواب محروم مانده است.(همان،ج1،ح357)
امام موسی کاظم علیه السلام میفرمایند: «ای هشام اگر کسی سه چیز را بر سه چیز مسلط کند مقدمات نابودی عقل خویش را فراهم ساخته است. اگر کسی نورانیت فکر و اندیشه خود را با آرزوهای طولانی و غیر قابل دستیابی تاریک گرداند، عجایب حکمت خویش را با کلام فضول و سخن زیاد محو میکند و از ارزش میاندازد و نور عبرت خویش را با شهوات نفسانی خاموش میسازد، تمایل به نابودی و تزلزل پایههای عقلش پیدا کرده است و کسی که عقلش را منهدم کند هم دینش و هم دنیایش را تباه ساخته است>(مجلسی،1363،ج1، باب4)
نتیجه
عقل از دیدگاه اسلامی موجودی ملکوتی است که اولین مخلوق است و از شرافت بالایی برخوردار است. این حجت باطنی حقتعالی که باعث کمال انسان میشود و عامل برنتری او نسبت به سایر موجودات است، دو شأن دارد؛ شأن زمینی عقل مربوط به عالم حواس و تجربه است و در حوزه دماغ و مغز فعالیت میکند. این نوع از عقل به تشخیص واقعیات و روابط آنها میپردازد و در محدوده این عالم شناختی نسبی از زیباییها پیدا میکند و همواره در تردید و شک گرفتار است و هیچگاه به یقین نمیرسد. در مقابل، عقل ارزشی موجودی ربانی است که شناختی برتر را به انسان میدهد. این عقل در قلب شکل میگیرد و به شناخت حقایق و کشف ارتباط آنها با هم و هدایت به سوی آنها میپردازد. عقل ارزشی از جنس یقینیات است و زیباییهای ملکوت را برای انسان هویدا میکند و به ارزشها اصالت میدهد.
با اين وجود اسلام هیچگاه عقل زمینی را رد نکرده بلکه آن را از یاران عقل ارزشی میداند؛ چراکه رشد و شکوفایی عقل ارزشی نیاز به زمینههایی دارد از جمله رشد و تعادل جسم و روح که عقل زمینی اگر در مسیر صحیح قرار گیرد به این امر کمک مینماید. عقل در حوزه قلب به شکوفایی میرسد؛ در صورتیکه فطرت انسان سالم باشد و نیازهای آن تأمین شود موجب بصیرت در قلب میشود. بصیرتی که انسان را به حقایق سوق میدهد و به کشف روابط و قوانین حاکم بر عالم ملک میپردازد. شکوفایی عقل را عوامل متعددی به ارمغان میآورد؛ از جمله مصونیت از کفر، حیا، زهد، علم، محبت و رضای حقتعالی و بسیاری از عوامل دیگر. همچنان که موانعی از جمله شهوت، غفلت، غضب، عجب و خودبینی نیز آن را از مسیر صحیح خارج میکند.
چنین عقلی است که در تعلیم و تربیت اسلامی عامل شکوفایی و رشد انسان به سمت کمالات میشود و انسان را که موجودی الهی است به معبود خود میرساند.
منابع
1ـ آمدی، عبد الواحد، 1366، غرر الحکم، چاپ اول، تهران، نشر دانشگاه تهران.
2ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412ق، مفردات راغب، چاپ اول، دمشق، نشر دار العلم الدار الشامیه.
3ـ زاهدی، مرتضی، نظریه تربیتی اسلام،1385، چاپ اول، تهران، موسسه فرهنگی صابره.
4ـ صانعپور، مریم،1390، نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی، چاپ دوم، تهران، نشر کانون اندیشه جوان.
5ـ طباطبایی، محمد حسین، 1374،المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم، قم، دفتر نشر اسلامی جامعه مدرسین.
6ـ فیروز آبادی، مجد الدین، قاموس المحیط.
7ـ کلینی، محمد بن یعقوب،1363، کافی، چاپ پنجم، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیه.
8ـ مجلسی، محمد باقر، 1363، بحار الانوار،چاپ دوم، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیه.
9ـ حرانی، حسن بن شعبه،1411، تحف العقول، قم، نشر جامعه مدرسین.
نكات مهم مقاله:
عقل لطیفهای است ربانی یا موجودی است روحانی در حوزه شناخت برتر انسان که به خاطر ماهیت و ماموریت آن عقل نام گرفته است.
عقل در صورت وصول جاذبه های درونی انسان به خیرات، زیبایی ها و اعمال صالح و حقایق ملکوت رشد می نماید.
عقل ارزشی از جنس یقینیات است و زیباییهای ملکوت را برای انسان هویدا میکند و به ارزشها اصالت میدهد.
[1] همه اجزا و اركان عالم، حركت و حوادث عالم و ارتباط آنها با هم، صورت ظاهري دارد كه واقعيت نام دارد و صورت باطني دارد كه علت اصلي وجود و پيدايش و يا نابودي اجزا و اركان عالم و يا قوانين حاكم بر اجزا و اركان عالم و رابطه آنها با يكديگر است كه حقيقت نام دارد.(همان،ص287)
0 نظر