متن كامل مقالات برگزيده سومين همايش بسوي راهبردهاي قرآني در تربيت انسان ، قلب روحانی و تحول روش های تدریس در تعلیم و تربیت اسلامی

1140 1396/02/11
متن كامل مقالات برگزيده سومين همايش بسوي راهبردهاي قرآني در تربيت انسان ، قلب روحانی و تحول روش های تدریس در تعلیم و تربیت اسلامی

قلب روحانی و تحول روش های تدریس در تعلیم و تربیت اسلامی

صبورا امین فر

چکیده

برای هر گونه بحث پیرامون روش های تدریس باید به ویژگی ها و خصوصیات یادگیرنده و یاد دهنده توجه شود. انسان شناسی مکتب اسلام، علاوه بر بُعد جسمانی و شناختی(ذهن)، برای انسان بُعد دیگری نیز قائل است که در ادبیات متداول اسلامی از آن تعبیر به قلب روحانی شده است. در اینجا سعی بر آن است که ابتدا با بیان توضیح مختصری، پیرامون قلب روحانی و ویژگی های آن به عنوان محل شکل گیری احساسات و عواطف، به بیان تفاوت میان عاطفه و احساس در انسان شناسی اسلامی و رابطه علم حضوری با قلب روحانی بپردازیم.

 

قلب روحانی و تحول روش های تدریس در تعلیم و تربیت اسلامی

صبورا امین فر

چکیده

برای هر گونه بحث پیرامون روش های تدریس باید به ویژگی ها و خصوصیات یادگیرنده و یاد دهنده توجه شود. انسان شناسی مکتب اسلام، علاوه بر بُعد جسمانی و شناختی(ذهن)، برای انسان بُعد دیگری نیز قائل است که در ادبیات متداول اسلامی از آن تعبیر به قلب روحانی شده است. در اینجا سعی بر آن است که ابتدا با بیان توضیح مختصری، پیرامون قلب روحانی و ویژگی های آن به عنوان محل شکل گیری احساسات و عواطف، به بیان تفاوت میان عاطفه و احساس در انسان شناسی اسلامی و رابطه علم حضوری با قلب روحانی بپردازیم.

در ادامه جایگاه قلب روحانی در تعلیم تربیت اسلامی و نقش آن در چگونگی روش تدریس بیان می شود.قلب به عنوان مرکز ثقل تمامی روش های تربیتی اسلامی، برای ایجاد کوچکترین تغییری در انسان ابتدا لازم است قلب او را تغییر داد و برای ایجاد هر تغییری در قلب ابتدا باید ویژگی ها و شرایط قلب را شناخت و قواعد آن را درک کرد.

معلم علاوه بر شناخت ویژگی های نوعی قلب یادگیرندگان در چنین سن و سالی، باید در ارزشیابی ورودی به ویژگی های فردی و ویژه هر دانش آموز توجه کند و از حب و بغض ها و سایر حالات آنان با خبر شود.

 

مقدمه

امروزه در روش های تدریس جدید، مولفه یاد دهی- یادگیری را یکی از مولفه های مهم در نظام آموزشی ارزیابی می کنند و معتقدند «هر گونه اصلاح و باز نگری در نظام آموزش و پرورش در درجه اول، باید به مولفه یاددهی- یادگیری و عناصر اصلی آن یعنی معلم و فراگیر معطوف شود.»[1]صرف نظر از چگونگی دیدگاه مکاتب متداول در این زمینه و پرداختن به نقاط ضعف و قوت آنها،  تمرکز روش های تدریس بر مولفه های یاددهی- یادگیری، شایسته و بسزاست. چراکه تاثیرگذاری سایر عوامل آموزشی نیز سرانجام از طریق معلم به یادگیرنده اعمال می شود. لذا برای هر گونه بحث پیرامون روش های تدریس باید به ویژگی ها و خصوصیات یادگیرنده و یاد دهنده توجه شود.

یادگیرنده و یاد دهنده، شرایط و محدودیت های هر کدام و اسباب و لوازمی که یاد دهنده به وسیلة آن می تواند به تربیت بپردازد و یادگیرنده با تمسک به آن می تواند استعدادهای خود را شکوفا نماید، همة این مجموعه مباحثی است که باید آن را در مبانی معرفت شناختی و انسان شناسی هر مکتب جستجو کرد. آنچه مسلم است آن است که انسان شناسی مکتب اسلام، علاوه بر بُعد جسمانی و شناختی(ذهن)، برای انسان بُعد دیگری نیز قائل است که در ادبیات متداول اسلامی از آن تعبیر به قلب روحانی شده است. این بُعد هرچند تا اندازه به بُعد عاطفی متداول در ادبیات روانشناسی نزدیکی هایی دارد ولی با اندکی دقت روشن می شود که بسیار جامع تر و پیچیده تر می باشد و جز در انسان شناسی اسلامی،به قلب با این تعریف پرداخته نشده است.

قلب روحانی

قلب به عنوان مرکز ادراکات نفسانی و همچنین مرکز گرایشات عالی انسانی، در مکتب اسلام مورد توجه قرار گرفته است و در جای جای، قرآن کریم- در حدود140 آیه- تعریف شده است:

قلب مر کز شکل گیری هر نوع قصد و نیت[2]، جایگاه رافت و رحمت،[3] جایگاه الفت[4] و قساوت و بی رحمی[5]، کینه،[6]مرکز ادراک ترس[7]، جایگاه آرامش[8] جایگاه ذکر و یاد خدا[9]، همچنین ظرف ایمان[10] و اطمینان[11]و تقوا[12]ست. وسیله ارتباط انسان با پروردگار همین قلب است و پیام الهی توسط امین وحی بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شده است.[13]تنها توشه ای که انسان برای قیامت خود از این جهان می تواند به همراه برد قلب سلیم است.[14]حتی سئوال و جواب و مواخذه در قیامت از آنچه قلب کسب کرده صورت می گیرد.[15]

برخی با وجود تصریح قرآن در این 140 آیه به لفظ قلب، در موارد گوناگون آن را به نفس، روح و.. تعبیر کرده اند. در حالیکه از کنار هم قرار دادن کلیه این آیات به نظر می رسد همگی در حال بیان جنبه های مختلف از یک بخش وجودی انسان می باشند.

همچنین در روایات نیز تمام ادراکات انسان به قلب نسبت داده می شود. فقط در نهج البلاغه که خود در حدود 10 درصد سخنان امام علی علیه السلام است، بیش از صد فراز وجود دارد که از واژه قلب استفاده شده است.به طور مثال امام علی علیه السلام می فرمایند: «شگفت ترین عضو انسان، دل اوست و دل مایه هایی از حکمت و مایه هایی از ضد حکمت دارد. اگر امید و آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع در آن سر بردارد، آزمندی نابودش کند و اگر نومیدی بر آن مسلط شود، اندوه وی را بکشد و اگر خشم بر وی عارض شود؛ کینه لبریزش کند و اگر خشنودی یارش شود، احتیاط را از یاد برد و اگر ترس آن را در رسد، پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد و اگر احساس امنیت فراگیردش، غفلت آن را در رباید و اگر نعمت به سراغش آید، غرور و نخوت آن را فراگیرد و اگر مصیبتی به آن در رسد، بیتابی را در ردایش گرداند و اگر به مالی رسد، ثروت آن را به طغیان در اندازد و اگر تهیدستی آزارش دهد، گرفتاری او را به خود مشغول سازد و اگر گرسنگی بر او سخت گیرد، از ضعف زمینگیر شود و اگر سیری او از حدّ بگذرد پری شکم او را به رنج افکند؛ باری هر تفریطی برایش زیانبار است و هر افراطی برایش تباهی آفرین است.»[16] در این حدیث ، ادراکات قلبی آدمی، به عنوان منشا بسیاری از اعمال او معرفی شده است.

در توضیح بیشتر چیستی قلب می توان ذکر کرد که:«منظور از قلب و استعدادهای قلبی، فعالیت و تمرکز روح انسان در حوزه ی قلب ماهیچه ای و صنوبری شکل در محدوده ی سینه است. ولی خود قلب ماهیچه ای مورد نظر نمی باشد. البته چگونگی رابطه ی روح انسان با اندام ماهیچه ای قلب و نیز نوع فعالیت قلب و رابطه آن با مغز از پیچیده ترین مسائل روانشناسی اسلامی است که هنوز ناشناخته مانده است... ولی بهر حال در روانشناسی اسلامی مسئله فعالیت روح یا روان انسان در حوزه قلب، در محل سینه قطعی است. شکل گیری احساسات و نیز عواطف در قلب است...»[17]

« اگر جسم را یک وجه از وجود انسان بدانیم و ذهن را وجه دیگر آن بدانیم، قلب می شود وجه سوم وجود انسان».[18] البته باید توجه داشت که این وجوه از هم منفک نمی باشند و انسان مرکب از سه چیز مجزا نیست بلکه دارائی ها و توانایی های آن را به اعتباری می توان اینگونه برشمرد. «قلب که وجه سوم وجود انسان است، جامع جمیع صفات انسانی است. وقتی انسان در قیامت محشور می شود در واقع همین قلب محشور می شود و جسم متناسب با آن ساخته می شود، قلب صورت جامع روح است.»[19]

تفاوت احساس و عاطفه در قلب روحانی

طبق توضیحات روانشناسی اسلامی و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، احساسات و نیز عواطف گرچه دارای دو منشأ متفاوت است ولی شکل گیری احساسات و عواطف در قلب صورت گرفته و سپس به مغز و سایر اعضا و جوارح منتقل می شود. «فرماندهی قلب بر بدن از راه شوق و رغبت (انگیزه) است. سلاح قلب رغبت است. هرچه قلب فرمان دهد بدن و قوه دماغ و اعضا اعمال می کنند. اگر قلب تمایل به سوی نیازهای جسمی و زیستی و غریزی پیدا کند، این تمایلات، احساس نامیده می شوند و اگر قلب به سوی زیباییها و حقایق و ارزشها و یقینیات- جذبه های عقل ملکوتی- تمایل پیدا کند، عاطفه بروز می کند. اگر این شوق و رغبت در جهت احساس جلو رفت، شهوت بروز می یابد. و اگر این شوق و رغبت در جهت عاطفه پیش رفت، کم کم طلب به  اراده مبدل می شود.»[20]

بنابراین می توان گفت منشأ احساس، غرایز و منشأ عاطفه، عقل ملکوتی است. تفاوت های آن ها چنین است که؛ «عاطفه رفتاری است که بر اساس معرفت، بصیرت و تعقّل صورت می گیرد و ظهور آن نیاز به تصمیم، برنامه و اراده دارد. عاطفه رفتاری سازنده است و از ویژگی های صفات عالی انسانی است و چنین رفتاری در حیوانات راه ندارد. امّا احساس رفتارهای انفعالی حاصل از دریافت های حسی است که ظهور آن نیاز به برنامه و اراده ندارد و میان انسان و حیوان می تواند مشترک باشد. غریزه فشارهای درونی برای ادامه زندگی خاکی است، که بر قلب وارد می شود چراکه «القلب امام البدن» و تا قلب دستوری ندهد، انسان بدان عمل نمی کند لذا رفتارهایی که برای ادامه حیات ضروری است، بر قلب وارد می شود. غرایز نیز ضروری و از وادیع الهی است امّا اگر بر قلب چیره شود بسیار خطرناک خواهد بود.» [21]

رابطه علم حضوری و قلب

با این توضیحات روشن می شود که جایگاه علم حضوری – که در تقسیم علم به اعتبار حضور خود واقعیت و یا حضور صورت آن، به حضوری و حصولی تقسیم شده است- در قلب است. چراکه در توضیح علم حضوری بیان می شود که گاهی علم ما به امور، به حضور وجود آنها در نفس ماست. و برای مثال از  غم و شادی و درد، و حضور خود این امور در درون ما استفاده می شود. «قلب دستگاه علم حضوری است. قلب به عنوان مدیر و امام بدن همة ادراکات حسّی و علم حصولی را هدایت می کند و می تواند آن ها را به یقینیات مبدل کند. به این صورت که قلب این ورودی ها(علوم حصولی) را به کارگاه  عقل ملکوتی می برد . عقل اگر این ورودی ها مطابق با جذبه هایش – یقینیات، ارزشها، حقایق، زیباییها- باشد، برایش یقینی می شود. یکی از کارهای قلب حضوری کردن علم است.

جایگاه قلب در تعلیم و تربیت اسلامی

مرکز ثقل تمامی روش های تربیتی اسلامی بر روی تربیت قلب است، تمامی توصیه های اخلاقی برای تاثیرگذاری بر روی قلب افراد طرح ریزی شده است. شناخت ریشه های تمامی فضائل و رذائل اخلاقی به منظور شناخت ویژگی های قلب و شناسایی بیماریها و عوارض آن است. ما هیچ راه نجاتی نداریم مگر اینکه به دل مربوط باشد و گمراهی نداریم که در دل جا نداشته باشد.

بروز و ظهور حالات قلبی است که موجبات ثواب و هدایت را فراهم می کند. هر حرکت انسان چه در جهت رشد و کمال و چه در جهت سقوط و نابودی او، همه و همه ریشه در قلب او و گرایشات قلبی او دارد و تا تغییری در قلب او رخ ندهد، هیچ تغییری در او بوجود نمی آید.

توجه به قلب و تحول در روش های تدریس

اگر تربیت را در معنای حداقلی آن به مفهوم تغییر با ثبات فرض کنیم، برای ایجاد کوچکترین تغییری لازم است قلب انسان را تغییر داد. بنابر این فرمایش معصوم(ع)که؛ »احذروا قلوبکم تفهّموا» یعنی برای فهمیدن عمیق، قلب خود را فعال نمایید. تربیت و آموزش قلب ها کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است و نشان از اهمیت و تا حدودی دشواری این امر دارد.البته برای ایجاد هر تغییری در قلب ابتدا باید ویژگی ها و شرایط قلب را شناخت و قواعد آن را درک کرد.

به عنوان مثال باید دانست که مبدأ تغییر در هر گونه رفتار، قلب است. تا قلب به چیزی مشغول نشود، حس کنجکاوی یا تلاش در وصول به آن فعال نمی شود و علاقه ای هم به جمع آوری اطلاعات در آن زمینه در فرد ایجاد نمی شود. لذا حتی برای پایین ترین سطح تربیت (که همان دادن آگاهی است)، لازم است ابتدا قلب فرد را متوجه موضوع ساخت. از آنجا که مبدأ تمایلات و تغییرات رفتاری، در قلب است لذا «برای آموزش باید از آنچه یادگیرندگان بدان علاقه دارند شروع کرد.»[22] همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، سلاح قلب، شوق و رغبت است لذا باید این سلاح را به کار گرفت.

برای آن که یاددهنده یا همان معلم بتواند در ماموریت خود موفق شود لازم است علاقه های یاد گیرندگان را بشناسد تا بتواند آموزش خود را با آن همراه کند. اهمیت شناخت قلب یادگیرنده این نکته را روشن می سازد که معلم علاوه بر شناخت ویژگی های نوعی قلب یادگیرندگان در چنین سن و سالی، باید در ارزشیابی ورودی به ویژگی های فردی و ویژه هر دانش آموز توجه کند و از حب و بغض ها و سایر حالات آنان با خبر شود.

اصولاً آموزش های پایدار در قلب شکل می گیرند، زیرا همانگونه که ذکر شد محل علاقه ها و تمایلات انسان قلب است. این روایت حضرت علی علیه السلام که می فرمایند: «انمّا قلب الحدث کالارض الخالیه کُلّما القی فیها قَبِلَتهُ.» به این معنی که قلب کودک و نوجوان مثل زمین بکر می باشد، که آنچه در آن وارد کنند، ثبت می شود و پایدار می گردد. شاید اشاره به این موضوع دارد که اگر چیزی وارد قلب شود همچون نهال رشد می کند و می تواند بر رفتار انسان اثر گذارد و محدود کردن تاثیرات آن بسیار سخت و شاید در برخی موارد غیر ممکن باشد.

 اگر منظور از تربیت، در معنای اعم آن تربیت همه شئون انسانی باشد که در این صورت تربیت قلب نیز شامل آن می شود، لذا معلم باید نسبت به قلوب یادگیرندگان تصویر روشنی داشته باشد. یعنی حب  و بغض های آن ها را بشناسد ویژگی ها عواطف آن ها را درک کند، محدودیت ها و موانع آن را به درستی بازشناسد تا بتواند آن را هدایت کند. در اینجاست که یاد دهنده باید غریزه و عقل ملکوتی را به عنوان دو جریان تاثیر گذار بر قلب، بشناسد تا بتواند در جهت رشد آن غریزه و عقل ملکوتی را نیز تربیت کند و توجه داشته باشد که اگر عقل را رشد دهد بی اختیار غریزه کنترل می شود.

 

منابع

قرآن کریم زاهدی ؛ مرتضی ، نظریه تعلیم و تربیت اسلامی زاهدی ؛ مرتضی ، سلسه مباحث مدیریت و تربیت نیروی انسانی در تعلیم و تربیت قرآنی، کتاب قلب معصومه صمدی، بررسی امکان نزدیک سازی یافته های تجربه گرایی منطقی و عمل گرایی در زمینه نقش معلم و فراگیر در فرآیند یاددهی- یادگیری و اثار آن بر تعلیم و تربیت، مجله روانشناسی و علوم تربیتی، بهار و تابستان1384 محمدی ری شهری؛  میزان الحکمه، قم:دارالحدیث، بی تا  مظفر؛ محمد رضا، المنطق،تهران: الهام، 1377

 

نكات مهم مقاله

انسان شناسی مکتب اسلام، علاوه بر بُعد جسمانی و شناختی(ذهن)، برای انسان بُعد دیگری نیز قائل است که در ادبیات متداول اسلامی از آن تعبیر به قلب روحانی شده است

منظور از قلب و استعدادهای قلبی، فعالیت و تمرکز روح انسان در حوزه ی قلب ماهیچه ای و صنوبری شکل در محدوده ی سینه است. ولی خود قلب ماهیچه ای مورد نظر نمی باشد.

مرکز ثقل تمامی روش های تربیتی اسلامی بر روی تربیت قلب است

 


 

[1] معصومه صمدی، بررسی امکان نزدیک سازی یافته های تجربه گرایی منطقی و عمل گرایی در زمینه نقش معلم و فراگیر در فرآیند یاددهی- یادگیری و اثار آن بر تعلیم و تربیت، مجله روانشناسی و علوم تربیتی، بهار و تابستان1384

[2] ولیس علیک جناحٌ فیما اخطاتم به ولکن ما تعمّدت قلوبکم

[3] وجعلنا فی قلوب الذین اتبعوهُ رأفه و رحمه

[4] اذکنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم

[5] ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره/ و جعلنا قلوبهم قاسیه

[6] ولا تجعل فی قلوبنا غلّاً للذین آمنوا

[7] قلوب یومئذٍ واجفه/ سنلقی فی قلوب الذین کفرو الرّعب

[8] هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین

[9] انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب/ ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا

[10] الّا من اکره  و قلبه مطمئن بالایمان/ ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم

[11] الا بذکرالله تطمئن القلوب

[12] ذلک و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب

[13] قل من کان عدواً لجبرئیل فانه نزله علی قلبک باذن الله

[14] الّا من اتی الله بقلب سلیم/ اذجائ ربّه بقلب سلیم

[15] ولکن یواخذکم بما کسبت قلوبکم

[16]   میزان الحکمه، ص4981

[17] مرتضی زاهدی، نظریه تعلیم و تربیت اسلامی، صص334-338

[18] مرتضی زاهدی،سلسه مباحث مدیریت و تربیت نیروی انسانی در تعلیم و تربیت قرآنی، کتاب قلب

[19]  همان

[20]  همان

[21]  همان، جلسه14

[22] مرتضی زاهدی،سلسه مباحث مدیریت و تربیت نیروی انسانی در تعلیم و تربیت قرآنی، کتاب قلب

0 نظر