متن كامل مقالات ارائه شده در سومين همايش بسوي راهبردهاي قرآني در تربيت انسان ، مقايسه‌ معرفه النفس با روان ‌شناسی‌ های جهان سكولار

1651 1396/02/11
متن كامل مقالات ارائه شده در سومين همايش بسوي راهبردهاي قرآني در تربيت انسان ، مقايسه‌  معرفه النفس با روان ‌شناسی‌ های جهان سكولار

مقايسه‌  معرفه النفس با روان ‌شناسی‌ های جهان سكولار

سعیده کرم بیگی

چکیده:

این مقاله با عنوان مقايسه‌ ی معرفه النفس با روان‌شناسيهای جهان سكولار اَماده گردیده است و در ابتدا روانشناسی و مشاوره حال حاضر و مبناهای اَن به نقد گذاشته می شود و سپس با استفاده از تجربیات مولف، قوانینی از قراَن کریم و روایات اسلامی، برای استفاده در حوزه مشاوره بومی استخراج و بر مبنای اصول قرآنی، نحوه دستیابی به تکنیک های بومی نیز تبیین شده است.

 

 

مقايسه‌  معرفه النفس با روان ‌شناسی‌ های جهان سكولار

سعیده کرم بیگی

چکیده:

این مقاله با عنوان مقايسه‌ ی معرفه النفس با روان‌شناسيهای جهان سكولار اَماده گردیده است و در ابتدا روانشناسی و مشاوره حال حاضر و مبناهای اَن به نقد گذاشته می شود و سپس با استفاده از تجربیات مولف، قوانینی از قراَن کریم و روایات اسلامی، برای استفاده در حوزه مشاوره بومی استخراج و بر مبنای اصول قرآنی، نحوه دستیابی به تکنیک های بومی نیز تبیین شده است.

مقدمه:

در این مقاله، ابتدا علت گرایش محقق به روانشناسی اسلامی، در چهار چوب مباحث عقلی و منطقی، توضیح داده می شود و این مطلب بیان می شود که اگر بخواهیم از میان این همه نظریات ،به حقیقتی مطلق برسیم و بتوانیم در کمک به مراجع بهترین شیوه را به کار بگیریم، باید همه نظریات را توسط سیستمی حقیقت یاب ، پالایش کرده و از قید تعصبات بی دلیل خلاص شویم. سپس ،  با نگاهی این چنین به نظریات معروف روانشناسی ، تلاش شده است که از این سیستم در این راستا استفاده شود. سپس، مبانی و اصول مشاوره اسلامی،  با نگاه به  مسیر مشاوره، تبیین شده است. در پایان مختصری درباره چگونگی جلسه مشاوره بر این اساس وتکنیکهایی به عنوان نمونه ، ذکر شده است.

پس این مقدمه کوتاه، نکته های ذیل ، قابل ذکر است:

- محقق هرگز ادعا نكرده و نمي كند كه به كليات روانشاسي اسلامي دست يافته است بلكه، این مقاله، حاصل عنايات حق تعالي  و استفاده از استادان بسيار در اين عرصه بوده و به معني حقيقي برداشتن از اقيانوسي عميق به قدر كف دست مي باشد.

- محقق ادعا مي كند كه در سطر سطر نوشته هاي اين مقاله به فضل الهي تجربه هاي زيادي دارد و       مي تواند از نتايج حاصل از اين تجربيات، ديگر همكاران را نيز آگاه نمايد.

- متاسفانه، به دليل امكانات محدود مشاور، آزمايش ميداني دقيق صورت نگرفته است، اما مباني استفاده شده در مقاله به معني حقيقي بر اساس استدلال هاي منطقي است و قابل اثبات است. از اشخاصي كه توانمندي ياري مشاور را در زمينه ي تحقيقات بيشتر دارند، دعوت به همكاري مي شود.

- بدين وسيله از همه ي همكاران، تقاضاي ياري مي كنم كه در راهي بسيار طولاني،جامعه اسلامي را ياري نمايند تا با دست يافتن روش هاي بومي در مشاوره ، مشكلات در جامعه را به حد اقل كاهش دهيم.

روانشناسی اسلامی،چرا؟

علم سكولار چيست؟

در قرون وسطي به دليل مخالفت كليسا با علوم تجربي و حوادثي از قبيل اعدام دانشمندي مانند گاليله، چنين به نظر رسيد كه دين اصولاً با تحقيقات تجربي و علم مخالف است و پس از این وقایع جریان فکری سکولاریزم ظهور کرد که این کلمه در لغت به معنای دنیوی کردن است. در حقیقت یعنی دین از عرصه اجتماعی ، کنار برود و هر مفهومی بدون نگاه به دین، باید اظهار نظر شود.

 در حالي كه در اسلام هرگز اين چنين نبوده و نيست، پس از رسيدن اسلام به ايران و رسيدن اسلام به عصر امام باقرو امام صادق علیهما السلام چند هزار دانشمند زير نظر ايشان تربيت شدند و هرگز در تعاليم اهل بيت عليهم السلام از تحقيق و علم تجربي نهي نشده است، اما دنياي غرب به دليل ذكر شده همواره با علمي كه از طريق دين به دست مي آيد مخالفت كرده است.

آنها مدعي هستند علمي كه بر پايه ها و اساس دين ،شكل گرفته است بخشي از علم را حذف مي كند.

سكولاريزم يعني يك ماده و يك معنا داريم: يعني پيامبر آمده است كه فقط براي معنا سخن بگويد مثل اين كه يك شنبه ها برو به كليسا و روز هاي ديگر هر كاري دوست داري بكن، در حالي كه از نظر قرآن اين تعبير كاملاً رد شده است و هرگز دنيا و آخرت از هم جدا نشده است، در آيات واحادیث زيادي اين مطلب بيان شده است مانند:

1)     *ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه         سوره بقره اَیه 201

2)     الدنيا مزرعه الآخره                            اصول کافی جلد یک صفحه 154

اسلام ماده و معنا را از هم جدا نكرده است و براي هر دو ارزش قائل است ، حال سوال اين است كه چه كساني بخشي از علم را حذف كرده اند؟ مشخص است كه سكولاريزم با قطع ارتباط بين طبيعت و ماوراء الطبيعه ، انسان را منحصر در سلول شناسي ، عصب شناسي، روانشناسي، شناخت شناسي و غيره مي شناسد، در حالي كه انسان هرگز اينها نيست، اسلام نمي گويد كه بايد علم تجربي را از بين ببريم و دنبال جسم شناسي و علم تجربي نباشيم بلكه اسلام مي گويد كه نبايد ارتباط علم را با وحي قطع كنيم.

بنا بر مطالب ذكر شده علم سكولار نداريم و همه علوم در حقيقت با وحي مرتبط اند و علم ديني محسوب مي شوند.

استدلال عقلي واضح ديگر اين است كه مگر خالق جهان و انسان و همه كائنات چندخداست كه ماده و معنايش با هم مرتبط نباشد و علم و دينش از هم جدا؟؟!!

علوم تجربي امروزه سه دسته اند كه دو دسته از آنها توسط دانشمندان غربي بيان شده و يك دسته اصلا بيان نشده است:

دسته اول: علوم تجربي كه هم دليل عقلي دارند و هم دليل تجربي – همين دسته هستند كه با باور هاي ديني قابل جمع و با وحي كاملا منطبق هستند پس بهره برداري از اين علوم كاملا بدون مانع است.

دسته دوم: بخش عظيمي از علوم امروزه، نه دليل عقلي دارند و نه دليل تجربي، اصلا نمي شود اين مباني را پذيرفت و حتما با وحي تضاد دارند. از اين علوم نمي توان به شكل كاربردي بهره برداري كرد اين علوم ريشه اش غلط است، بنا بر اين ميوه اش نيز حتما دچار اشكال است.

دسته سوم: بعضي از اين علم، هم دليل عقلي دارد و هم دليل تجربي، اما به دلايل سياسي نمي گذارد  وارد علوم انساني شود، چون اسلام و روحانيت را ترويج مي كند.(رحیم پور ازغدی،حسن،1389)

اصل اصالت تخصص:

اصل اساسي و فطري پذيرفته شده در بين همه انسان ها، تبعيت محض و بي چون و چرا از متخصص در هر كاري است. همه انسان ها فطرتاً و عقلا به اين قانون الهي مجهز هستند كه در هر كاري كه خود درباره آن آگا هي و تخصص ندارند ، به سراغ متخصص اَن كار مي روند، در درمان بيماري ها به متخصص بلكه به بالا ترين متخصص ويژه آن بيماري مي روند. در تعمير دستگاه ها و اصلاح خرابي ها به سراغ متخصص ترين كسي كه از آن دستگاه آگاهي دارد يعني سازنده آن مي روند.در ايجاد مصنوعات از قبيل ساخت منزل به سراغ بهترين مهندس مي روند و...

انسان حاضر نيست در هيچ زمينه اي به سراغ غير سازنده و متخصص اصلي در هر كاري و چيزي برود و اگر تحت تاثير عوامل مختلفي از قبيل تشخيص غلط يا تبليغات دروغين يا سهل انگاري در شناخت متخصص به سراغ غير متخصص رفت و بعد متوجه چنين اشتباهي شد، فوراً آن را رها مي كند و به سراغ متخصص اصلي و حقيقي مي رود. لزوم پيروي از متخصص كه اصلي عقلي و ثابت است، در مورد مهم ترين حركت و عمل انسان يعني حركت به سوي ابديت و كمال لايق انساني و تامين سعادت دنيايي و ابدي او نيز جريان دارد، مهم ترين حركت انسان تابع همان اصل عقلي است و در قيامت خداوند ما را با همين اصل محاكمه خواهد كرد.

*«افحكم الجاهليه يبغون و من احسن من الله حكما »            آيا مردم به دنبال آئين جاهليت هستند و كدام حكم از حكم خدا بهتر است.                               سوره مائده آيه 50

 *«قل ان هدي الله هوالهدي»     بگو فقط هدايت خدا  ، هدايت حقيقي است.           سوره بقره آيه 120

متخصص كيست؟

حال بايد ديد كه خداوندچگونه انسان را هدايت نموده و اطلاعات مربوط به پيمودن مسير دنيا تا آخرت(ابديت) را چگونه در اختيار وي قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدايت خود را از طريق انسان هاي برگزيده اي كه داراي علم الهي لازم براي هدايت بشر و نيز عصمت هستند انجام داده است. علم و عصمت همان دو چيزي است كه همه انسان ها بدان نيازمند اند و عقل نيز ضرورت آن دو را حكم مي كند، زيرا از طرفي وجود انسان بسيار پيچيده، حساس و با عظمت است كه نزديك شدن به آن و دست كاري آن و تعيين بايد ها و نبايد ها براي آن نياز به تخصص و علم الهي دارند و از طرفي ديگر در رساندن اين علم به ساير انسانها و به دست گرفتن جريان مردم نبايد هيچ گونه خطا و لغزشي صورت گيرد زيرا در صورت وقوع هر گونه خطا و لغزش جريان هدايت مختل مي شود.

پس در حقيقت هدايت انسان فقط و فقط به دست خداوند است و معصومين عليهم السلام مجراي اين هدايت مي باشند. از آنجا كه فقط هدايت الهي، هدايت حقيقي است وقتي اين جريان به دست رهبران الهي سپرده مي شود تا به عنوان مظاهر خداوند با مردم تماس مستقيم داشته باشند، علم و توانايي آنها بايد به گونه اي باشد كه مردم يقين كنند كه اين هدايت، هدايت خداوند است تا با جان و دل خود به رهبران الهي بسپارند و بدون هيچ گونه چون و چرايي آنها را اطاعت كنند، لذا رهبران الهي بايد به معدن علم خداوند متصل باشند و از مقام عصمت نيز برخوردار باشند تا هيچ گونه اشتباه و خطايي در مسير هدايت مردم پيش نيايد.(شجاعی،محمد،1382)

بنا بر همين مطلب است كه پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي. (بحار الانوار جلد دو صفحه 10)

تعصب چيست؟

روانشناسان غرب گرا همواره اسلام گرا ها را متهم به تعصب در امور ديني مي نمايند ،باید ببینیم نظر اسلام در این زمینه چیست؟

اصلا روح علمى همين است. روح علمى يعنى روح حقيقت جويى، روح بى غرضى و طبعاً روح بى‏تعصبى، روح خالى از جمود و روح خالى از غرور. وقتى انسان روايات زيادى را كه در موضوع علم وارد شده است مطالعه مى‏كند، مى‏بيند چقدر تكيه شده است روى اين مطلب كه يك عالم نبايد تعصب داشته باشد، نبايد جمود داشته باشد، نبايد تجزّم داشته باشد كه هرچه من تشخيص دادم ليس الّا و فقط همين است. يك عالم نبايد غرور داشته باشد و خيال كند آنچه كه او دارد تمام علم همان است، بلكه بايد به اصل «وَ ما اوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ الّا قَليلًا» مخصوصاً توجه داشته باشد كه آنچه ما از حقيقت مى‏دانيم بسيار كم است. نتيجه اين است كه آن كه روح علمى دارد، از دليل به مدّعا مى‏رود. طلبه‏ها مى‏گويند: نَحْنُ ابْناءُ الدَّليلِ، نَميلُ حَيْثُ يَميلُ ما فرزند دليل هستيم، هرجا دليل برود دنبال آن مى‏رويم. دليل، او را به سوى مدّعا مى‏كشاند. ولى نقطه مقابل اين است كه انسان از مدّعا به دليل مى‏رود؛ يعنى اول مدّعا را انتخاب مى‏كند، بعد مى‏رود براى آن دليل پيدا كند. طبعاً آن‏ دلیلهای پیدا کردنی،دلیلهای ساختگی و تراشیدنی است و دلیل تراشیدنی دلیل واقعی نیست و منشا گمراهی می شود.( شهید مطهری،مرتضی،1352)

در نهج البلاغه خطبه ای است به نام خطبه قاصعه که بزرگترین خطبه های امیرالمونین است.اصلا محور این خطبه تعصب وتکبر است،چون عرب تعصب زیادی دارد.امیرالمومنین با اعراب راجع به این خصلت شدید مبارزه می کند و بدیهای تعصب را ذکر می نمایدکه تعصب چنین وچنان است ودر آخر می گوید اگر بناست انسان نسبت به چیزی تعصب داشته باشد (فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال)تعصبتان در مورد خوبیها وفضیلتها باشد.( شهید مطهری،مرتضی،1352)

آيا بايد به نظريات مبتني بر محدوديت هاي انساني است، مانند وحي مُنزل نگاه كرد و هرگونه انتقادي نسبت به آنان را توهين به علم ناميد؟! در حالي که در زمان هايي خود اين اشخاص نظريه و اصولشان را تغيير داده و مطلبي ديگر بيان نموده اند. بياييم با كمي تفكر به اين متوجه شويم كه كجاييم و از چه دفاع مي كنيم؟!

نتيجه گيري:

با مطالبي كه در سطر هاي گذشته گفته شد، به اين نتيجه مي رسيم كه اساسا اسلام، ديني است كه نه تنها علم و علم آموزي را نهي نكرده ،بلكه ارزش بسيار والايي برايش قرار داده است. براي رسيدن به علم حقيقي در مورد علوم انساني خصوصا روانشناسي بايد با در نظر گرفتن سيستم پيچيده اي كه با آن مواجه هستيم بهترين و ساده ترين و عقلاني ترين راه براي بهره برداري و درمان پس از اختلال در اين سيستم، عمل كردن طبق دستور سازنده آن كه قرآن كتاب اوست و رجوع به متخصص اين علم يعني انبياء و اولياء الهي است. در اين راستا مي توانيم در چهار چوب عقل و وحي ، تحقيقات فراواني انجام داده و به حقيقت نهفته در انسان پي ببريم، اما هرگز نبايد فراموش كنيم كه هر انسان تنها يك بار به دنيا مي آيد و بايد براي زندگي ابدي در اين مدت زمان آماده شود و اين اصلا عاقلانه نيست كه از روش آزمون و خطا براي نحوه زندگي كردن و يا استفاده از سيستم انساني، استفاده كنيم.

در عين حال معتقديم كه نظريات همه دانشمندان جهان خالي از حقيقت نيست و اگر مانند وحي مُنزل به آن نگريسته نشود، آن گاه ممكن است بخش هايي از آن را كه قابل جمع بندي با عقل و وحي است و منطبق با آن، پذيرفت و از آنها استفاده مفيد كرد.

در اين سال ها محقق تلاش كرده است كه نظريات را با آنچه از آموزه هاي اسلام آموخته است ، پالايش كرده و در مشاوره هاي شخصي خود به كار گيرد و به نظر اینجانب، نتيجه قابل بهره برداري بوده است.

لازم است، دوباره ياد آوري گرددكه نظريه اسلام، نظريه شخص نيست و متعلق به همه انسان هاست و بهتر است همه انسان هاي آزاده، برای علوم انساني اسلامي، تلاش كرده وجامعه را ياري نمايند.

آيا اعتقادات و باور هاي اسلامي مشاور ، او را از مراجعاني كه  اين باور ها و اعتقادات را ندارند، دور مي كند؟

يكي از انتقادات به استفاده از آموزه هاي اسلامي در امر مشاوره اين مسئله است كه  در صورت استفاده از اين آموزه ها ، مشاوره نمي تواند به ديگر گروه ها و پيروان اديان ديگر و همچنين كساني كه اعتقادات و باور هاي ضعيفي دارند ، خدمات ارائه كند. چون يكي از اصول مسلم يك مشاور كمك به مراجع و بي طرف بودن و قضاوت نكردن در احوالات مراجع است.

اولا كه اين باور ها با شكل گيري در درون مشاور، سبب مي شود كه وي بتواند به شناخت دقيق از انسان رسيده و سرگرم سردرگمي هاي غير حقيقي مراجع نشود و بتواند به شكل شفاف، خواسته هاي دروني يك انسان را ترجمه كند. اما براي پاسخ به ادامه سوال، اين مطلب مطرح هست همانگونه كه در فرهنگ بسيار مترقي پيامبر اعظم اسلام صلوات الله عليه و معصومين عليهم السلام مشاهده مي كنيم ، هرگز در جايگاه يك مشاور ، باور ها و اعتقادات خود را به مراجع تحميل نكرده و بنا بر خواسته هاي وي توصيه هایي دقيق كه منطبق با سيستم انساني آنها است ، اشاره کرده اند. در اين جهت مي توانيم به آيه اي اشاره كنيم كه قرآن كريم به جاي طرح مسئله اختلاف با اهل كتاب آنها را دعوت به مشتركات كرده و همه انسان ها را تحت لوای اسلام مي پذيرد.

*قل یا اهل الکتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينهم  ...    بگو ای اهل کتاب بیایید از اَن کلمه حق که میان ما وشما یکسان است،پیروی کنیم.                      سوره اَل عمران  اَیه 64

تاريخ نيز نشان داده است كه مسلمانان همواره به راحتي در كنار ديگر اقوام زندگي نموده اند ، يكي ديگر از نماد هاي بسيار عظيم در اين زمينه مجادله ي حضرت عالم آل محمد ، علي ابن موسي الرضاء عليه السلام با عالمان يهودي و مسيحي است كه با استدلال هاي كتاب خودشان، پاسخ آنها را مي دهد. پس مشاور مي تواند با در نظر گرفتن جايگاه مراجع و با احترام به اصول وي ، راهكار هايي را پيشنهاد دهد.

نگاهي دوباره به نظريه هاي روانشناسي :

مسلما هيچ جمله اي منطقي تر از اين جمله به نظر نمي رسد كه هر مشاوره اي، بر اساس نگاه و شناختي و تعريفي كه آن مشاور از انسان دارد ، انجام مي شود و شايد برزگترين انتقاد و ايراد روانشناسي غربي، نگاه غير واقعي آنها به انسان است، كه در صفحه هاي بعدي حتما به نگاه حقيقي اسلام اشاره خواهيم كرد.

نا هنجار چيست؟

يكي از دشوار ترين چالش هايي كه متخصصان حوزه ي روانشناسي نا بهنجاري با آن مواجه هستند، تعريف رفتار نا بهنجار است.بهترين تعريفي كه در كتاب آسيب شناسي رواني (1) نوشته ديويسون ، نيل و كرينگ از رفتار نابهنجار مي دهند شامل اين ويژگي ها مي باشد: ندرت آماري ، تخطي از هنجار ها ، پريشاني شخصي ، ناتواني يا بد كاري  و غير قابل انتظار بودن.

بسيار واضح است كه هيچ يك از ويژگي هاي ذكر شده از نظر خداوند و قرآن، تعريف نابهنجاري نيست. براي شناختن تعريف نابهنجار بهترين راه شناخت انسان و هدف از خلقت وي مي باشد. شايد در روانشناسي امروز مثلا رفتاري مانند غيبت نابهنجاري محسوب نشود ، در حالي كه از نظر اسلام بسيار نابهنجاري مهمی به حساب مي آيد .

*و ان تطع اكثر ما في الارض يضلوك عن سبيل الله ، ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون.    واگر پیروی کنی از اکثر مردم زمین،تورا از راه خدا گمراه خواهند کرد که اینان جز از پی گمانی نمیروند وجز اندیشه باطل ودر.وغ چیزی در دست ندارند.       سوره انعام اَیه 116

در اين آيه قرآن صراحتا ، پيروي از راي اكثريت را رد مي كند و اشاره مي كند به اين كه چون آنان، از ظن و گمان پيروي مي كنند نبايد از آنان پيروي كرد و در آيات بعد، اطاعت از رسول خدا و اولي الامر را شاخص درست بر مي شمارد. خداوند در كنار قرآن كه كتاب راهنما براي نحوه زندگي كردن است، رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام را به عنوان الگو مطرح مي كند و هنجار حقيقی و دقيق را رفتار آنها مشخص مي كند، در حالي كه روانشناسي چنين موهبتي ندارد.

*لقد كان في رسول الله اسوه حسنه .               سوره احزاب اَیه 21

نگاهي به روانكاوي :

يكي از شخصيت هايي كه هميشه مورد بحث در محافل روانشناسي بوده و هست فرويد است، در حالي كه انتقادات فراواني از وي مي شود و نقد ها هم بر اساس هنجار هاي حقيقي نيستند. اگر بخواهيم با نگاه قرآن به نظريه ي او دوباره نگاه كنيم، شايد بتوانيم مطالب زير را استخراج كنيم.

1-تقسيم وي در مورد شخصيت انسان به سه جزء نهاد ، من و فرامن ، مي تواند به نظر اسلام كه انسان را داري  نفس اماره  و لوامه مي داند ،نزديك باشد. در حالي كه تفاوت اساسي در ديدگاه وي و اسلام اين است كه اسلام همواره انسان را داراي يك نفس واحد مي داند كه در شرايطي كه به نفس سفلي نزديك است و به آن تمايل دارد ، نفس اماره حكومت را مي كند و هر گاه نفس رشد كرده و به مرحله ي اعلي برسد، نفس لوامه و نفس هاي درجه بالا تر بر انسان حكومت مي كنند. آن چه مسلم است كشمكش دروني انسان ،كاملا پذيرفته شده از نظر قرآن كريم است.

 * ان النفس لاماره بالسوء        سوره یوسف اَیه 53

2-مكانيزم هاي دفاعي ذكر شده در نظريه ي وي در بعضي جهات، در قرآن نيز ذكر شده است. مانند مكانيزم هاي زير كه در آيات صريح قرآن، به آن پرداخته شده است.

الف) فرا فكني :

فرافكني، نوعي حيله ي عقلي است كه فرد با نسبت دادن حالت هاي نفساني و انگيزه ها و عيوب و اشتباهات خود به ديگران از آن استفاده مي كند يعني او اين معقوله ها را به جاي خود، در ديگران احساس مي كند. در آيات زير خداوند منافقان و حالات آنان را توضيح مي دهد و توضيح مي دهد كه آنان هر صدايي را كه مي شنوند بر ضد خود مي پندارند و گمان مي كنند كه مسلمانان قصد حمله به آنان را دارند و اين ناشي از احساس دشمني آنها نسبت به مسلمانان است كه آنرا به مسلمانان، نسبت مي دهد.

* و اذا رايتهم تعجبك اجسامهم و ان يقولو تسمع يقومهم كانهم خشب مسنده يحسبون كل صيحه عليهم هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله اني يؤفكون.                                         سوره منافقون آيه 4

اي رسول تو چون كالبد جسماني ان منافقن را مشاهده مي كني تو را به شگفت آرند و اگر سخن گويند (بس خوش گفتار و چرب زبانند)  به سخن هايشان گوش فرا خواهي داد (ولي از درون )گويي كه چوبي خشك بر ديوارند و هر صدايي بشنوند بر زيان خويش پندارند ، اي رسول بدان كه دشمنان خدا به حقيقت اينان هستند از آنان بر حذر باش خدايشان بكشد چقدر از حق باز مي گردند. .(نجاتی،محمدعثمان،ترجمه عرب1388)

ب)  دليل تراشي:

توجيه و دليل تراشي ، نوعي رفتار دفاعي عقل است كه انسان مي كوشد ،با استفاده از آن انگيزه ها و اعمال ناپسند خود را توجيه كند، يعني تغيير قابل قبولي از آنها ارائه دهد.   در آيه ي زيرخداوند دليل تراشي منافقان را ذكر مي كنند:

*و اذا قيل هم لاتفسدو في الارض قالو انما نحن مصلحون* الا انهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون                  آيات 11 و 12 سوره بقره

و هنگامي كه به آنها گفته شود در زمين فساد نكنيد، مي گويند ما فقط اصلاح كننده ايم ، آگاه باشيد اينها همان مفسدان اند ولي نمي فهمند.(نجاتی،محمدعثمان،ترجمه عرب1388)

مسلم است كه قرآن به عنوان كتابي بسيار مترقي و معجزه الهي هزار و اندي سال قبل از كشف فروید در دل خود اين مطالب را جاي داده است . حتما با دقت بيشتر مي توان به حقايق خيلي بيشتري در اين كتاب آسماني رسيد. البته اين دو مكانيزم براي مثال ذكر شده است، مي توان در آيات ديگر به مكانيزم هاي ديگري دست يافت، لازم به ذكر است كه در علم اخلاق به اين مكانيزم هاي دفاعي، مكر نفس گفته مي شود.

نقد روانكاوي :

آنچه مسلم است هرگز قرآن و اسلام نمي پذيرد كه انسان اكثر كار هاي خود را در اثر ضمير ناخود آگاه انجام مي دهد. اسلام ارزش بسيار زيادي به اختيار انساني مي دهد و او را آگاه بر خود مي نامد.

*بل الانسان علي نفسه بصيره         بلكه انسان بر نفس خودش آگاه است.              سوره قیامت اَیه 14

فرويد حقيقت انسان را به قواي پيچيده ي غريزي ارجاع مي دهد كه او را به سلوك و رفتار فاقد بينش و اعمال جبري و غير طبيعي و عاري از شعور و درك وا مي دارد و عقل را از نظر فعاليت راكد مي شناسد و انسان را به صورت يك جانور گنگ در مي آورد كه تحت فشار محيط، از لحاظ عمل و رفتار و طرز زندگي توجيه و راهبري مي شود.(شرقاوی،محمدحسن،ترجمه حجتی1365)

اظهارات فروید درباره دين، بزرگترين نياز بشريت يعني نياز به پرستش را زير سوال مي برد و تحلیل غیر صحیح وی از نیاز جنسی، شاید عامل فجایع دنیای امروز غرب باشد.

نگاهي به رفتار گرايي:

رفتار گرايي که در  اصول اولیه اش از تقویت و تنبیه برای تربیت استفاده می کند، مي تواند در حقايق قرآني جاي داشته باشد زيرا كه فرآيند تشويق و تنبيه، همان فرايندي است كه خداوند در آيات بسياري در توصيف بهشت و جهنم از آن استفاده مي كند.

ديدگاه راجربافورد(1981) در اين خصوص بسيار خواندني است. "خدا آماده بود كه بني اسرائيل را بر اساس نوع پاسخ ايشان به قانونش تقويت يا تنبيه كند، بنا بر اين خدا نخستين رفتار گرا بود يا به بيان دقيق تر نخستين رفتار گراي روشمند بود."(به نقل ازمصطفوی،محمد،1389)

نقد رفتار گرايي:

اين مطلب كه رفتار گرايي به انسان شبيه يك ماشين منفعت طلب كه بر اساس ياد گيري به سمت محلي كه تقويت مي شود حركت مي كند ، واقعاً مطلب با اهميتي است. براي بكار گيري اين نظريه در سنين زير 7 سال مشكل كمتري وجود دارد ولي پس از آن بسيار سخت به نظر مي رسد.

یک مطلب دیگر، این است که قرآن بسیار تاکید می کند که انسانی تربیت کند که به تقویت های دنیوی دل نبندد و به رشد معنوی خود توجه کرده واسیر دنیا نشود. در همین مسیر گاه توصیه می کند که حتی برای عمل خوب ،شخص مورد تشویق زیاد قرار نگیرد که مبادا دچار ریا بشود. مفهومی که در روانشناسی معنای واقعی ندارد.

نگاهي به انسان گرايي:

انسان گرايان با توجه به اهميت فوق العاده اي كه براي انسان قائل اند مورد توجه بسياري از روانشناسان جهان و ايران، قرار دارد در حالي كه مي تواند در قرآن و روايات اسلامي انسان گرايي بي نظيري را مشاهده نمود مثلا در روايتي از پيامبر گرامي اسلام راه نزديكي بيشتر به خداوند را خدمت به خلق مي داند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه واَله پرسیدند: محبوبترین خلق نزد خداوند،چه کسی است؟ ایشان فرمودند:کسی که به مردم خدمت کند.(کافی جلد یک صفحه 164)

اسلام در مفاهيم بسياري از عزت و احترام به همه انسان هاي جهان ،سخن به ميان مي آورد و خداوند را دوستدار همه بندگانش مي نامند و حتي تحقير آنها را در ذهن نيز جايز نمي داند اسلام به تواضع بسيار اهميت مي دهد كه در حديثي امام صادق عليه السلام حد بسيار اعلايي را براي آن توصيف مي كند. حد تواضع اين است كه هر گاه از درب خانه بيرون مي روي و تا به خانه ات بر مي گردي هرگز كسي را پايين تر از خود نبيني.

چه مكتبي مي تواند از اين انسان گراتر باشد؟

مطلب ديگر كه به نظرم مي شود به آن اشاره كرد مثلث نياز هاي مازلو است كه در همه پله ها مورد تاييد روايات اسلامي و قرآن كريم مي باشد كه براي جلو گيري از اطا له ي كلام فقط اشاره اي به آنها مي كنم. چقدر توصيه به تامين نياز فقراء و انفاق در راه خدا شده است؟چقدر توصيه براي ابراز محبت به ديگران و حضور در فعاليت هاي اجتماعي شده است؟ چقدر توصيه به امنيت ، نظم و غيره در جامعه اسلامي شده است؟

نقد انسان گرايي :

همانطور كه در نظريات خود مازلو هم ذكر مي شود، مازلو اذعان مي كند كه ترتيب نياز ها در همه انسان ها صادق نيست او اشاره مي كند: به عنوان مثال در طول تاريخ مردماني بوده اند كه خود را وقف يك آرمان كرده، همه چيز خود و از جمله زندگي خود را فدا كرده اند.مردماني كه تا سر حد مرگ اعتصاب غذا مي كنند يا خود را به دلايلي به آتش مي كشند آشكارا نياز هاي فيزيولوژيايي و ايمني خود را ناديده مي گيرند. همچنين اند چهره هاي مذهبي كه مزيت هاي زندگي را طرد مي كنند تا زندگي توام با سختي و فقر را بگذرانند.  (کریمی،یوسف،1384)

جالب است كه مازلو درست انسان هايي را جز موارد استثنا قرار مي دهد كه از سمت اسلام و قرآن الگوي بشر معرفي مي شوند. كساني كه اتفاقاً درست زندگي مي كنند و اسير خور و خواب چشم و شهوت نيستند و اين است كه در تعابير شهيد مطهري، آزادي معنوي، معرفي مي شود. آزادي معنوي، يعني رها شدن انسان، از بند خودش در حالي كه در كشور هاي غربي به شكل مداوم بر روي آزادي هاي اجتماعي تاكيد مي كنند.

همه آزادیها و حریت های مطلوب بشری،در قلمرو فرهنگی واقتصادی وسیاسی واجتماعی وبیانیو قلمی وعقیدتی،مادامی که بعد دوم حریت وآزادی را که عامل رهایی و گسیختن از قیود مزاحم است، روشن نکندو آن عامل بالاتراز آنچه که از خود طبیعی رها می شود،نبوده باشد،نوعی رهایی نسبی است، نه حریت وآزادگی به معنای حقیقی آن.(علامه جعفری،محمد تقی)

مطلب ديگر اين است كه مازلو در مثلث نياز هاي بشري، هيچ سخني از برترين نياز هايي كه تفاوت ميان انسان و حيوان است به ميان نمي آورد، نياز هاي غير قابل انكاري مانند ميل به پرستش، كه در كل تاريخ به سادگي قابل اثبات است و همچنين نياز به ابديت، كه در وجود انسان بسيار عميق است و اين ميل است كه سبب مي شود با وجود در اختيار داشتن منابع متعدد مادي، هرگز ارضاء نشود.

مطلب آخر اين است كه مازلو خود شكوفايي را درست تعبير نمي كند و نظر خودش را در مورد خود شكوفايي مورد تاكيد قرار مي دهد. (کریمی،یوسف،1384)اين سخني است كه از سمت منتقدان مازلو نيز گفته مي شود. در حالي كه قرآن افراد برتر اين عالم را با شاخص تقوا و ايمان به خدا و عمل صالح به وضوح  معرفي مي كند و ارزش بسيار والایي براي آنها در نظر مي گيرد و آنان را در بالا ترين جايگاه هاي بهشت قرار مي دهد.

اسلام يك مكتب انسانى است يعنى بر اساس مقياسهاى انسانى است، بدين معنى كه در اسلام آن چيزهايى كه مبنى بر تبعيضهاى غلط بين انسانهاست وجود ندارد؛ يعنى در اسلام اقليم وجود ندارد، نژاد وجود ندارد، خون وجود ندارد، منطقه وجود ندارد، زبان وجود ندارد. اينها ابداً در اسلام ملاك امتياز انسانها نيست. در اسلام آنچه كه ملاك امتياز انسانهاست، همان ارزشهاى انسانى است. اسلام كه يك مكتب انسانيت است و براى انسانيت احترام قائل است، از آن جهت براى ارزشهاى انسانى اصالت قائل است كه براى خود انسان اصالت قائل است، و از آن جهت براى خود انسان اصالت قائل است كه براى جهان اصالت قائل است، يعنى به خداى قادر متعالى قائل و معترف است (هُوَ اللَّهُ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبِّرُ) و از اين جهت است كه تنها مكتب انسانيتى كه مى‏تواند بر اساس يك منطق صحيح وجود داشته باشد، اسلام است و ديگر مكتب انسانيتى در جهان وجود ندارد.( شهید مطهری، مرتضی،1348)

نگاهي به ديدگاه هاي زيستي:

نگاهي زيستي همانطور كه مي دانيم بر اثرات هرمون ها در بدن تاكيد مي ورزد و با هم بستگي ميان اين دو، راهكار درمان انسان را در مصرف دارو ها مي داند. اين نظريه هم از نظر علمي قابل اثبات است و اسلام هم رابطه جسم و روان را مي پذيرد.

نقد ديدگاه هاي زيستي:

تجربه ثابت نموده است كه مراجع پس از مدتي مصرف دارو اغلب به آن عادت كرده و از اين وابستگي خلاص نمي شود و در زمان استفاده از آنها گاه ،خواب آلوده هم می شود، البته چون اینجانب، در اين زمينه تجربه زيادي ندارم، بيشتر از اين اظهار نظر نمي كنم، ولي توصيه مي كنم كه محققان به علم تغذيه و طب اسلامي رجوع بفرمايند.

نگاهي به ديدگاه هاي شناختي:

ديدگاه هاي شناختي به عقيده بعضي از محققان (مثلا شوتز 1984 ) عقلاني ترين يا روانشناختي ترين نظريه هاي شخصيت اند زيرا تمركز خود را منحصراً بر فعاليت هاي ذهني آگاهانه قرار داده اند. نظريه هاي شناختي شخصيت بر شيوه هاي شناخت مردم از محيط و از خودشان تاكيد مي ورزند.(کریمی،یوسف،1384)

اين نظريه ها را نيز مي توان به سادگي در اسلام قرآن يافت، هرگز هيچ مكتبي در جهان به اين وضوح از شناخت، صحبت به ميان نيامده است و اهميت مطلب را اينچنين بيان نكرده است ، قرآن و روايات ما اسلوب زندگي يك انسان را مبتني بر شناخت وي قرار داده است و در جمله هاي زير به طور حقيقي اين مهم ديده مي شود.

من عرف نفسه فقد عرف ربه       هرکس خود را بشناسد،پس پروردگارش را شناخته است.  (شرح اصول مازندرانی جلد یک صفحه 154)

من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه.         هرکس بمیرد وامام زمانش نشناسد،به مرگ جاهلیت مرده است.                  رسول اکرم صلی الله علیه واَله               ( القتصاد شیخ طوسی صفحه 226)

نقد ديدگاه هاي شناختي:

ديدگاه هاي شناختي هيچ معياري براي اندازه گيري شناخت دقيق انسان و جهان ندارد به معني ديگر حقيقت واحدي را نمي شناسد كه از روي آن تشخيص دهد كه مراجع بايد به كدام سطوح شناختي هدايت شود. اين مطلب بسيار مهم است چون بودن يك حقيقت واحد است كه كمك مي كند انسان را بر اساس فطرت به شناخت ديگري رساند كه زندگي اش را بر اساس آن شناخت برنامه ريزي كرده و از بيماري هاي رواني دور بماند.

معنای دقیق علم ومعرفت :

برای رسیدن به شناختی که مد نظر اسلام است و در روایت های ما دارای اهمیت بی اندازه است، باید کمی دقیقتر به معنای شناخت و علم بپردازیم.؟

در اَیه ای از قراَن کریم، خداوند در مورد علم خود می فرماید :

*ولا یحیطون بشی من علمه الا بما شاء                 و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به اَنچه او خواهد.

سوره بقره اَیه 255

در حقیقت به نظر می رسد این علم ومعرفت ،نوعی احاطه همه جانبه به اَن موضوع است. در واقع ما در شناخت اسلامی تلاش می کنیم که شخص را به این معرفت نزدیک کرده تا معنای واقعی اتفاقات اطرافش را بفهمد. به تعبیر دیگر که بعضی از روانشناسان نیز اَن را تایید می کنند ، انسان هنگامی به بیماری روانی نزدیک می شود که نداند که کجاست و باید چه بکند و چه الگویی را انتخاب کند،در واقع دچار نوعی سردر گمی است، همین سردر گمی،او را دچار اضطراب می کند.

در این روش مشاوره، مراجع در میابد که برای چه به این دنیا اَمده است والاَن باید چه بکند وپس از این به کدام مرحله خواهد رسید،شاید پاسخ به این سوال فلسفی که برای دیگر مکاتب بسیار سخت به نظر می رسد، برای اسلام اصلی ترین موضوع است.

 از نظر ماهيّت شناخت‏شناسى، ميان شناخت فرويدى و شناخت ابراهيمى هيچ فرقى نيست، از نظر موضوع فرق است.

فرق علم و دين در همين جاست: علم آمده است براى اينكه به شناسايى انسان گسترش بدهد، شناخت را افزايش دهد. اديان هم آمده‏اند كه به شناخت انسان افزايش دهند، اما افزايش در جهت ژرفايى شناخت؛ آمده‏اند بگويند تمام اين جهان كه مى‏بينى، در مقابل جهان غيبى كه بر اين جهان احاطه دارد، كحلقه فى فلاة مثل يك حلقه است در صحرا (يك حلقه در مقابل يك صحرا چقدر حقارت دارد! اين جهان هم نسبت به جهان غيب اينقدر حقير است)؛ از اين عالم چيزى كم نكرده‏اند، بلكه عظمت آن عالم را به ما ارائه و نشان داده‏اند.( شهید مطهری،مرتضی،1356)

مباني و اصول مشاوره اسلامي:

همان طور كه در مطالب گذشته ذكر شد اصولا يك مشاور بايد با شناخت هاي دقيق از خدا ، انسان ، شيطان، و هستي و قوانين حاكم بر خلقت بتواند به معناي حقيقي در جايگاه مشاور قرار گيرد و انسان ها را به سمت انسانيت حقيقي سوق دهد. در روايات اسلامي ويژگي هاي مشاور نيز ذكر شده است .

لازم به ذكر است كه رسيدن به معارف دين اسلام حديقف ندارد و به هر ميزان كه انسان طالب آموختن باشد، مي تواند در اين اقيانوس شنا كند. مطالبي كه اين جانب در اين مقاله كوتاه ذكر نموده ام، حاصل اَموخته ها و تجربيات خودم است. براي هر يك از اصل ها، مي توان هزاران كتاب و مقاله نوشت اما در سالهايي كه اين جانب با مراجعان متعدد ،مواجه بوده ام ،ضعف هايي مشابه در اعتقادات آنها توجه من را به خود جلب كردهاست.  بنا براين، مطالب بر اساس فراواني مشكلات اعتقادي مراجعان اين جانب ذكر شده است.

تذكر بعدي كه بايد حتما به آن اشاره شود كه هر مشاوري بنا بر نياز هاي خودش مي تواند با اعتقادات عميق تر نسبت به اصل هاي اسلامي در مشاوره وارد شود و بايد دانست كه باز هم بر اساس يك اصل مهم ديگر، هنگامی مي تواند اين اصل ها را به مراجع القا كند كه خود عامل به آنها باشد . رطب خورده منع رطب كي كند؟

خدا شناسي :

در اين مرحله خداوند متعال را در دو بخش مورد بررسي قرار مي دهيم. باز هم محقق، اذعان مي كند كه ممكن است اين رويكرد، داراي اشكالاتي باشد اما حاصل تجربيات وي است.

اصل الوهيت:

وقتى مى‏گوييم «اللَّه» يعنى ذاتى كه جميع كمالات در او جمع است.(مطهری،مرتضی). خداوند در اكثر آيات قرآن كريم خود را با اين نام معرفي كرده و بقيه اسماء را در كنار اين اسم قرار مي دهد. و الله سميع عليم**و الله علي عظيم.

مشاور بايد فرمان روایی و استيلاي خداوند را به معناي حقيقي بپذيرد. اين معنا كه خداوند عامل همه اتفاقات است و هيچ كس و حتي شيطان، هيچ قدرتي براي انجام هيچ اموري ندارد و اين خداوند است كه با فرمان روايي بي بديلش، بنا بر مصالحي اجازه بعضي امور را مي دهد. همه اراده ها در طول اراده خداوند است و اراده او از همه اراده ها بالا تر است.

 آيا جاى خدا در هستى و مقام الوهيّت در عالم وجود اين است كه او را در رديف يكى از موجودات عالم و جزئى از عالم بدانيم و در ميان كارهاى جهان كارى را به او اختصاص دهيم و به اصطلاح تقسيم كار به عمل آوريم، آنگاه در تشخيص كار مخصوص خدا كه چيست و چگونه است برويم ببينيم در ميان آثار و معلولات كدام اثر است كه علّت و سبب آن بر ما مجهول است و هر جا علّت و سبب، مجهول بود بگوييم اين يكى ديگر كار خداست؟ نتيجه اين طرز تفكّر اين است كه خدا را در ميان مجهولات خود جستجو كنيم. طبعاً هر چه بر معلومات ما افزوده مى‏گردد و از مجهولات ما كاسته مى‏شود، منطقه خداشناسى ما محدودتر مى‏گردد تا جايى كه اگر فرض كنيم جميع مجهولات بشر يك روز حل شود، ديگر جايى براى خدا و خداشناسى باقى نمى‏ماند.( شهید مطهری،مرتضی)

كسانى كه خدا را مى‏شناسند و مرتبه الوهيّت را درك مى‏كنند و چون مرتبه الوهيّت را درك مى‏كنند در آنجا احساس عظمت مى‏كنند و در غير پروردگار (از خود و هرچه هست، ماسواى پروردگار) احساس حقارت مى‏كنند؛ در واقع كسانى كه به عظمت الهى پى‏مى‏برند و خشيت و خوف آن عظمت، هيبت الهى در دل آنها جا دارد، براى اينها دو بهشت است. ولى قرآن هيچ توضيح نمى‏دهد كه آن دو بهشت چگونه دو بهشتى است. .(شهید مطهری،مرتضی)

خداوند در قرآن مي فرمايد هيچ كس نمي تواند با خداوند مكر كند و دست او بالاي همه دست هاست.

اصل ربوبيت:

از آن جايي كه خداوند متعال رب است و پروردگار جهانيان و اوست كه خود را مسئول تربيت انسان معرفي مي كند،‌ دنيا را جايگاهي براي تربيت انسان قرار داده است.

 پيغمبران آمده‏اند كه به بشر راه خوب عمل كردن و خوب بذر افشاندن در مزرعه جهان را بياموزند؛ آمده‏اند كه به مردم جهان بياموزند: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين ستايش مخصوص ذات اقدس الهى است كه مربى و پرورش دهنده همه عوالم هستى است كه هر ماده مستعدى را به كمال لايق خودش مى‏رساند، دانه گندم را به صورت ساقه و خوشه گندم و دانه جو را به صورت محصول جو پرورش مى‏دهد، از هسته خرما درخت خرما و از هسته زردآلو درخت زردآلو به وجود مى‏آورد. مقام ربوبيت الهى اقتضا مى‏كند كه همه موجودات را پرورش دهد و تكميل كند. اين بشر است كه بايد از نظر شخص خودش و سعادت خودش، به خود بپردازد. اين بشر است كه بايد بداند هر عملى كه مى‏كند بذرى است كه در باغ وجود مى‏كارد و ثمره شيرين يا تلخش به او مى‏رسد، كسى نمى‏تواند از ثمره كشت ديگرى استفاده كند، و همچنين كسى نمى‏تواند كه بد بكارد و خوب بدرَود.( شهید مطهری،مرتضی)

بنا بر اين مطلب همه زندگي او را برنامه ريزي مي كند، گاهي براي اين انسان ذلت و گاهي عزت مي نويسد(تعز من تشاء تذل من تشاء) كه در هر دو صورت اتفاق افتاده به نفع انسان است. حكمت ،لازمه ربوبيت است. اين بدان معنا است كه خداوندي كه برنامه ي همه انسان ها را رشد آنها در سير تربيتي مي نويسد، بايد بر اساس توانمندي هاي شخص عمل كند و كار بيهوده و عبث انجام ندهد. طبق آيه ي زير خداوند بر اساس ظرفيت ها تكليف مي كند.

* لايكلف الله نفساً الا وسعا   خداوند هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به قدر توانایی او         سوره بقره اَیه 286

پس با اطمينان به خداوند، مراجع بايد مطمئن شوند آنچه سر راه او قرار دارد، اندازه توانمندي هاي او و با حساب و كتاب دقيق برنامه ريزي شده است و مشاور بايد در اين سير كمك شاياني به مراجع بكند تا بتواند زير بناي بقيه مفاهيم ربوبيت را پديد آورد.

حكمت = زيربناي اصل ربوبيت . ان الله حكيم عليم

در اين آيه نيز اشاره صريح به حكمت و علم سرشار الهي مي نمايد به همين جهت است كه قرآن مي فرمايد.

*لکیلا تاسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم         هرگز بر اَنچه از دست شما میرود ،دلتنگ نشوید وبه  اَنچه به شما رسد دلشاد نگردید.(سوره حدید اَیه 23)                                                                                                                                                                                                           

مقام ها، فرزندان، اموال، ابزار هايي هستند براي تربيت انسان به وسيله پروردگارش.

*ولنبلونكم بشي من الخوف و الجوع والانفس و ثمرات وبشر الصابرين          والبته شما را به سختی ها چون ترس وگرسنگی ونقصان اموال ونفوس و اَفات زراعت بیازماییم وبشارت باد صابران را.           سوره بقره اَیه 155

در روايات ما، اَمده است كه هر انچه براي انسان اتفاق مي افتد، خير است.

 الخيرفي ما وقع      خیر در اَن چیزی است که اتفاق می افتد.       انوار البدرین شیخ علی بحرانی صفحه 169 

در اينجا نكته بسيار مهمي نهفته است ، اگر مشاور اين مفهوم را خوب درك كند و بتواند تشخيص دهد كه رب، از برنامه ريزي در چنين اتفاقي چه منظوري داشته است و براي تقويت كدام يك از خصوصيات مورد نياز انسان ،اين واقعه برايش رخ داده است، مي تواند مراجع را راهنمايي كرده تا او به معناي حقيقي امتحان و ابتلايي كه در آن قرار گرفته است، برسد و با همه وجود از مشكل نترسد و براي حل آن اقدام كرده و به پروردگار ايمان بياورد. مطلب ديگر اين است كه نبايد فراموش كرد كه هر انساني تنها خود مي تواند معناي اتفاقات اطرافش را بفهمد و مشاور تنها مي تواند اصول را به او بياموزد و با كمك وي حقيقت را كشف كند. در اين زمينه مي توان به اَيات زير اشاره كرد :

*عسي ان تكرهوا شيا و هو خير لكم و عسي ان تحبوا شيا و هو شر لكم

چه بسیار شود که چیزی را شما نا گوار شمارید، ولی به حقیقت خیرو صلاح شما در اَن بوده و چه بسیار شود که دوستار چیزی هستید ودر واقع شرو فساد شما در اَن است.                                   سوره بقره اَیه 216

اولين گام در فهم اين مطلب اين است كه همواره با آرامش در اتفاقات نظاره كنيم و بدانيم كه آنچه ما مي خواهيم ممكن است شر و آنچه نمي خواهيم ممكن است خير باشد پس بايد به خداوند اعتماد كرده و بگذاريم دست تربيت الهي، ما را به مقصود نهايي برساند.

گام ديگر در آيه بعدي است.

 *ما اصابك من حسنه فمن الله و ما اصابك من سيئه  فمن نفسك         هرچه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از نفس است.                  سوره نساء اَیه 78      

بايد بدانيم از ماست كه بر ماست و مائيم كه بايد در اعمال و رفتار خود نظاره كرده و بيابيم كه چه چيز سبب شده است تا به آنچه مصيبت ناميده مي شود، گرفتار شويم؟!

فهم اين مطلب در آرامش مراجع ودرک معنا و مفهوم عميق هستي و گردش آن بسيار كمك مي كند و در اينجا آيه ي ديگري نيزبه كمك ما مي آيد.

*ان الله لا يغير و ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم         وهمانا خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد،تا زمانی که خود اَنها حالشان را تغییر دهند.                   سوره رعد اَیه 11

اين آيه تبيين مي كند كه اگر بخواهيم چيزي را در اطرافمان تغيير دهيم، بايد اول وجود خود راتغيير دهيم و اين اصلي است كه در صفحات بعدي توضيح خواهم داد كه چگونه مي تواند به مشاور كمك شاياني براي تغيیرات در زندگي مراجع بكند.

اصل عدل الهي:

بسياري از مراجعين مفهوم عدل را نيز درست و مشخص نيافته اند، از اين جهت بايد مشاور بتواند اين مطلب را نيز به خوبي براي مراجع مشخص كند. بنا بر تعريف معصومين عليهم السلام عدل يعني قرار دادن هر چيزي در جاي خودش.

معنى «عدل» تساوى نيست؛ معنى عدل اين است كه هر ذاتى آن وجودى را كه استحقاق دارد و مى‏تواند داشته باشد، به او بدهند. آن ذات، اين وجود را مى‏توانست داشته باشد و غير از اين وجود را نمى‏توانست داشته باشد و آن ذات ديگر هم اين وجود را مى‏توانست داشته باشد و غير از اين وجود را نمى‏توانست داشته باشد. عدل اين نيست كه آنچه را اوّلى نمى‏تواند داشته باشد به او بدهند و آنچه را دومى مى‏تواند داشته باشد از او كم كنند تا به اوّلى برسد. اين، يك جهت در باب تفاوتها كه خيلى ريشه فلسفى دارد.

         عدل وضع نعمتى در موضعش             نى به هر بيخى كه باشد آبكش‏      (شهید مطهری،مرتضی)

به همه انسان ها به شكل مشابه نعمت دادن، اصلا عدل نيست، عدل يعني بر اساس سير تربيتي خداوند، هر انساني در شرايط مخصوص داراي نعمتی در آن زمان، مي شود. نحوه محاسبه خداوند با مردم، بسيار متفاوت است و نوع ارزيابي هاي خداوند، در قيامت ،بنا بر نعمات دريافت شده از خداوند قرار دارد. مردم و انسانهاي عادی خيال مي كنند كه اگر كمي هوش ، مقام، قدرت، پول و غيره را داشتند، خوشبختند. در حالي كه در جايگاه عدل الهي، هر كس بر اساس توانمندي ها و نعمت هايي كه به او عطا شده است مسئول است و از آن نعمت در قيامت سوال مي شود، با وجود اين همانطور كه مي دانيم به دليل دقت در حساب و كتاب قيامت، بهتر نيست كه داشتن  نعمت را خوشبختي نبينيم؟!

 اصل جبر و اختيار:

اين مبحث همواره در تاريخ اسلام، مورد بحث بوده است و معصومين عليهم السلام با يك جمله آن را تبيين نموده اند:

لاجبر ولاتفويض بل الامر بین الامرين         نتایج الافکار گلپایگانی  صفحه 225

يعنى نه اين است كه افعال انسان يا ساير حوادث جهان مستقيماً و بلاواسطه ناشى از اراده ذات بارى باشد و رابطه سببى و مسببى بين اشياء منقطع باشد، و نه اين است كه جهان و انسان به خود واگذاشته شده است، بلكه در حوادث جهان و انسان، هم علل و اسباب نزديك دخالت دارند و هم اراده ذات بارى كه «علة العلل» است.(شهید مطهری،مرتضی)

اين مطلب كه براي اكثر مراجعين قابل درك نيست بايد براي مشاور قابل درك باشد تا بتواند خوب اين مفهوم را براي مراجعش تبيین كند.

بنده ي خدا بايد به ياد داشته باشد كه او مامور به تكليف است نه مامور به نتيجه. از اين جمله معروف امام خميني رحمه الله عليه  مشخص مي شود كه انسان در امور وظيفه اش داراي اختيار است و همانطور كه در پدر و مادر و شكل ظاهرو قوميت اختيار ندارد موظف نيست به نتيجه عمل نگاه كند و بايد در راستاي اختياراتش بندگي كند فهم اين مطلب سبب مي شود كه اگر بنا بر مصالحي تغييرات مورد انتظار مراجع شكل نگرفته هرگز نا اميد نشود و فراموش نكند كه او فقط و فقط براي بندگي خلق شده است ولاغير...

*ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون                نیافریدیم جن وانس را مگر برای عبادت      سوره الذاریات اَیه56

انسان شناسي:

شناخت دقيق اين موجود پيچيده خلقت در امر مشاوره بسيار به ما كمك مي كند، زيرا كه مي توانيم مفهوم عميق طلب او را بفهميم و به معني حقيقي بدانيم كه چه چيز او را آرام مي كند.

انسان، قبل از اينكه در دنيا زندگي كند، در عالم ديگري بوده است و پس از اينكه از دنيا مي رود نيز به عالم ديگر سفر مي كند، او در وجودش قوه اي به نام فوق عقل دارد كه اَن قوه بي نهايت طلب است و هرگز به دنيا راضي نمي شود، چون دنيا محدود است. به همين جهت است كه او همواره در رسيدن به دنيا طمع مي ورزد و خيال مي كند كه با رسيدن به آن آرام مي شود و انسان به دليل روح الهي نهفته در وجودش فقط وقتي به خداوند و لقاي او مي رسد آرام مي شود مگر نه اين است كه در آيات قرآن داريم كه   «الا بذكر الله تطمئن القلوب»  با هيچ چيز ديگر نمي توان انسان را به آرامش رساند.

شايد مهم ترين مبحث مورد بحث در انسان شناسي همين مطلب است .

او حركتي با معنا به سمت رشد را طي مي كند و اگر  اين رشد را در دنيا نبيند و بتوان او را متوجه قيامت و عرصه ابديت نمود، هيچ رنگي از اضطراب و افسردگي (بزرگترين مشكل قرن حاضر) باقي نمي ماند، چون انسان مفهوم اين خود در وجودش را متوجه مي شود و خود را ارزان به دنيا نمي فروشد. اين درست همان مطلبي است كه در وجود مقدس معصومين عليهم السلام جلوه بخصوصي دارد و سبب مي شود كه آنان ارزش انسان را بدانند و او را به ابديت هدايت كنند.

با زنده كردن قيامت در زندگي اشخاص ، مي توان مصيبت هاي وارد شده كه عامل بزرگ بيماريهاي رواني در فرد هستند را به خوبي پشت سر گذاشت و بايد دانست كه قيامت و آخرت مفهومي نيست كه بعداً پيش بيايند، ما هم اكنون نيز در آن عالم زندگي مي كنيم و آخرت محيط بر ماست و هر عملي از ما ،مفهوم دقيقي در عالم ديگر دارد، در اين راستا حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ذكر مي كنيم.

ان مع الدنيا آخره          دنيا همراه آخرت است (آخرت محيط بر دنياست)     رسول اکرم صلی الله و علیه واَله(معاذ الاخبار صفحه 213)

(بر اساس نظریات شجاعی،محمد،1389)

مطالبي كه در سطور بالا ذكر شد، به اين علت است كه به نظر اين جانب ،همواره از اين نياز بسيار اساسي انسان غفلت مي شود.

رابطه اسلام و جسم انسان:

لازم به ذكر است با توجه به مطالبي كه در ميل به بي نهايت در انسان ذكر شد، شايد اين شبهه  به ذهن بيايد كه آيا اسلام از جسم انساني گريزان است؟ خير اسلام به بهترین شكل و صورتي براي همه نياز هاي انسان برنامه دقيق معرفي مي كند و براي خوشبختي و سعادت انسان در دنيا و آخرت تلاش مي كند، براي رسيدن به اين مفهوم مي توانيم به احاديث و روايات و آيات متعددي كه در اين زمينه در اسلام وجود دارد مي توان مراجعه كرد، براي جلو گيري از اطاله كلام نمي توانم توضيحات را بيشتر كنم.

مي توان از اين اندازه گيري هاي دقيق  براي دادن تكاليف به مراجع استفاده هاي بسيار مفيد كرد.

براي نمونه به حديثي از امام رضا علیه السلام عليه السلام اشاره مي كنم كه مفهوم بسيار دقيقي از زندگي دنيا را ترسيم مي كند. ايشان مي فرمايند: زندگي خود را به چهار بخش تقسيم كن: عبادت ، معاش، ارتباط با برادر ديني اي كه عيب تو را مي گويد و تفريح(فقه الرضا،علی بن بابویه قمی صفحه 337):

همانطور كه ملاحظه مي فرمائيد، تمام اجزاي زندگي مورد توجه قرار گرفته است: ارتباط با خداوند،ارتباط با هستی برای به دست آوردن روزی و ارتباط با مردم و اجتماع حتي به اين منظور كه در جهت رسيدن به مكارم اخلاقي حركت كنيم، چون در اين ارتباط، يك رابطه عميق برادرانه نهفته است كه به انسان كمك مي كند رذايل اخلاقي اش را به دقت بشناسد. كار كه يك مشغله بسيار مهم است و در آن وظايف انسان نسبت به ديگران مطرح است و حق آنان را ادا مي كند، و تفريح عنصر بسيار مهمي است كه باعث پرداختن به كارهايي مي شود كه انسان دوست دارد آنها را انجام بدهد كه طيف بسيار گسترده اي از فعاليت ها را شامل مي شود كه كمك بسيار زيادي به تعادل انسان مي كند ، مانند ورزش كه به آنان نيز در روايات توصيه هاي فراواني شده است.

تفاوتهای فردی:

این مطلب که انسانها همه با هم برادر وبرابرند واین که برتری قومی ونژادی وجود ندارد، در اسلام به وضوح دیده می شود،پس با تبیین این مطلب می توان سرخوردگیها را با ایمان به این اصل، تا حدی برطرف کنیم.

موضوع قابل توجه دیگر، این است که اگر به شناختی هر چند محدود، در مورد خداوند برسیم ، مطمئن می شویم که او هرگز چیزی را بیهوده نمی اَفریند ،بنابر این برای هر انسانی وظایف و نقشهای بسیار دقیقی با توجه به تفاوتهای فردی وی ، قرار داده است. مشاور در این مرحله می تواند به مراجع کمک کند که با پیدا کردن وظایفش، از بی هدف بودن و احساس بی ارزشی خلاص شود.

به نظرم تنها مطلبی که مانع بهره برداری از چنین اصل بی نظیری می شود ،نپذیرفتن این نقش مهم و به شکل مداوم قیاس کردن با نقشهای دیگر است. به عنوان مثال می توانم تفاوت میان زن ومرد را ذکر کنم که با نپذیرفتن این نقشها انواع بیماریها در جهان به وجود اَمده است.اگر مثلا زنی به معنای حقیقی با استعدادهای درونی اش، اَشنا باشد و به اَنها افتخار کند و به درستی از اَنها بهره برداری کرده و خود را با مردان مقایسه نکند و بداند که در نزد خداوند مرد یا زن بودن هرگز تفاوتی نمی کند، اَیا باز هم دست به این همه رقابت های کورکورانه با مردان دست می زند؟

خداوند متعال دقیقا بر اساس نقشهای هر انسانی،استعدادهای درونی افراد را عطا فرموده است. با اَموزش این اصل به مراجع می توانیم برای وی تبیین کنیم که خداوند از هرکس و هر شغل و هر قوم و هر جنس و... متناسب وظایف و استعدادهای اَنها انتظار دارد. با این اصل به وی کمک می کنیم به معنای دقیق نقشهای عمومی واختصاصی خود را بپذیرد و به سمت اَنها حرکت کند. 

دشمن شناسي

انسان در راه پر پيچ و خم و صعب العبوري كه به رستگاري مي رسد، دشمنان فراواني دارد، كه اگر از وجود آنان غفلت كند، حتما به رستگاري نمي رسد، همان طور كه در قرآن توصيه هاي بسياري براي توجه به اين دشمنان مي شود، اگر به دقت حربه هاي آنان را بشناسد، همواره راه حل مقابله با آنان را مي شناسد و در چاه دشمني آنان نمي افتد.

1)شيطان:

اين موجود حقيقي به معناي واقعي دشمن انسان است و حربه هاي فراواني براي مقابله با وي دارد، اولين گام براي فهم اين دشمن توجه به اوست همان گونه كه قرآن مي فرمايد:                

*ان الشيطان لكم عدو، فاتخذوه عدواً       همانا شيطان دشمن شماست، او را دشمن بگيريد.                          سوره فاطر آيه 6

چون شيطان دشمني ناديدني است، پس ما همواره از او غفلت مي كنيم در حالي كه بسياري از نوا ها و وسوسه هاي و ترديد هايي كه در طول عمر مي شنويم نه از ناحيه خودمان، بلكه از سمت او به ما مي رسد به اين روايت از امير مومنان علي عليه السلام دقت كنيم:

سفارش مي كنم شما را به پرواداشتن از خدا، خدايي كه با ترساندن هاي مكرر، راه عذر را بر شما بست و با دليل و برها ن روشن، حجت را تمام كرد و شما را پرهيز داد از دشمني شيطاني كه پنهان در سينه ها راه مي يابد و آهسته در گوش ها راز مي گويد، گمراه و پست است، وعده هاي دروغين داده، در آرزوي آنها به انتظار مي گذارد، زشتي هاي گناهان را زينت مي دهد ، گناهان بزرگ را كوچك مي شمارد و آرام آرام دوستان خود را فريب داده، راه رستگاري روي در بند شدگانش مي بندد و در روز قيامت آنچه را كه زينت داده انكار مي كند و آنچه را كه آسان كرده بزرگ مي شمارد و از آنچه كه پيروان خود را ايمن داشته بود، سخت مي ترساند.( نهج البلاغه خطبه 83)

همانطور كه ملاحظه فرموديد در اين خطبه امير المومنين عليه السلام، فعاليت بسيار ظريف شيطان را در جملاتي كوتاه توصيف مي كند.

بايد براي دقيق ترشناختن این موجود ، بایستی مطالعات عميق داشت، در اين مقاله كوتاه نمي توان به همه آنها اشاره كرد. تنها مطلب قابل ذكر ديگر اين است كه شيطان در صورتي حمله مي كند كه شخص، در صراط مستقيم قرار داشته باشد، بنا بر اين حملات شيطان نه تنها جاي تاسف ندارد،بلکه نشان دهنده درست طي كردن مسير است. در همين راستا جمله معروف حضرت امام خميني رحمه الله عليه، در مورد اين كه هر گاه ديديد دشمن شما را تاييد كرد در خود و راهتان ترديد كنيد، معناي همين آيه قرآن است.

با استفاده از این اصل ودرک دقیق حربه های این دشمن نا بکار میتوانیم از نا امیدی و خیالبافی و ... در مراجع ایجاد کرده است،جلوگیری کنیم.

2)نفس اماره:

پس از شيطان دشمن خطرناك ديگري انسان را تهديد مي كند كه بسيار پيچيده است، و براي شناسايي او، بايد شخص به خود و تشخيصش اعتماد نداشته باشد و با ديده ترديد به آنچه به آن ميل دارد ،نظاره كند و هر بار خود را با مسير اصلي و الگوي حقيقي كه معصومين عليهم السلام هستند، مقايسه كند تا در اين قياس بيابد كه در راه حق قرار دارد يا خير(محاسبه کردن)، هر چند خداوند متعال حتماً حجت را بر انسان تمام كرده و به او نشان مي دهد كه در حال اشتباه است. برای شناسایی مکرهای نفس، دو راهكار به ذهن اينجانب مي رسد. يكي همان كه در حديث موسي بن جعفر عليه السلام بدان اشاره كردم كه ارتباط با برادر ايماني و شنيدن عيب از سمت او بسيار كمك مي كند زيرا كه انسان به دليل حب نفس نمي تواند اشكال و ايراد خود را به وضوح ببيند، پس اين ارتباط عميق با يك برادر ديني به او بسيار كمك مي كند.(انتقاد پذیری)

راه ديگري كه ممكن است در شناسایي اين دشمن دروني كمك شاياني به انسان بكند اين حديث معروف است:

المومن مراَه المومن                   مومن اَیینه مومن است.

اين آينه اي است كه به وضوح مي شود خود را در آن مشاهده كرد، مي توان اين حديث را چنين تعبير نمود كه اگر انسان با گناهان بسياري در اطرافش مواجه است مثلا خيال مي كند كه دروغ نمي گويد و هر روز يك دروغگو سر راهش سبز مي شود بايد به اين مطلب دقت فراوان كند، همانطور كه گفتيم هيچ چيز در اين دنيا اتفاقي نيست و به واسطه اراده الهي شكل مي گيرد، شايد كه خداوند مي خواهد به او پيام بدهد كه تو به خدايت دروغ مي گويي، مراقب دروغگوي هاي دروني ات باش. فهم اين مطلب نيز ساده نيست، مي شود در كلاس هاي مهارت هاي زندگي به خوبي به آن پرداخت.

رابطه نفس اماره وشیطان:

آن مخزن و منبعى كه هواهاى نفسانى را در ما مى‏دمد، شيطان است؛ پس او عامل جداگانه‏اى نيست. و چون نقش هواهاى نفسانى براى انسان، بيشتر از نقش دعوتْ نيست و هيچ وقت اينها عامل اجباركننده نيستند و راه تسلط شيطان هم همان هواهاى نفسانى است، هميشه انسان خودش را در مقابل دو ميل مختلف مى‏بيند و در ميان اين دو ميل مختلف يك راه را انتخاب مى‏كند.

جنود شيطان همين هواهاى نفسانى است. قرآن مى‏گويد: إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ ،شيطان و قبيل او (كه تقريبا همان معناى قبيله را مى‏دهد) [شما را مى‏بينند.] در بعضى جاها تعبير ذرّيّه (فرزندان) را هم دارد (البته فرزند هر چيزى به تناسب خودش است) و [مضمون‏] «اعوان» هم در قرآن هست. مى‏فرمايد: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ. مَلِكِ النَّاسِ. إِلهِ النَّاسِ. مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ. الَّذِي‏ يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ. مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ. در اينجا بعضى از مردم هم جزء اعوان شيطان به حساب آمده‏اند. (مطهری، مرتضی)

هستي شناسي:

مطلب ديگري كه بايد مشاور در آن دقت كند، اين است كه هستي براي انسان آفريده شده است.

* هوالذی خلق لكم ما في الارض جميعاً  او کسی است که اَفرید برای شما اَنچه در زمین است.   سوره بقره اَیه 29

اين آيه نشان مي دهد كه خداوند متعال همه عالم را براي انسان آفريده است، اما نكته قابل توجه اين مسئله است كه چرا خداوندي كه همه هستي را براي انسان آفريده است، گاهي او را به تكه ناني محتاج مي كند؟

فهم اين مطلب بسيار با اهميت است. خداوند پس از اين آيه در حديثي قدسي مي فرمايد: كه اي انسان همه هستي را براي تو آفريدم و تو را براي خود(محقق کرکی جلد 3 صفحه 162). بنا بر اين زماني همه هستي، تحت فرمان انسان قرار مي گيرد كه انسان خود رابه خدا سپرده باشد. به معني ديگر جانشين خدا يا مطيع اوامر او باشد، پس هر گاه انسان خود را به اين جانشيني نزديك كند، از فرمانروايي بر هستي نه تنها سوء استفاده نكرده، بلكه آنها را درست استفاده مي كند و برايش داشتن همه آنها مضر نيست و تا وقتي انسان به اين درجه نرسد، هرگز خداوند، هستي را مطيع او نمي كند.

اين چوب و اين سنگ و اين درخت و اين طلا و اين نقره و اين فولاد و اين آهن و اين كوه و اين دريا و اين معدن و اين همه چيز بايد در خدمت تو باشد و تو تنها بايد خداى خودت را پرستش كنى و بس، يك چنين موجودى بيايد خرما يا سنگ يا چوب را پرستش كند، اين، انسانى است كه به دست خودش از مسير انسانيت منحرف شده. چون از مسير انسانيت منحرف شده، به خاطر انسانيت و حقوق انسانيت بايد اين زنجير را به هر شكل هست از دست و پاى او باز كرد؛ اگر ممكن است، خودش را آزاد كرد، اگر نه، لااقل او را از سر راه ديگران برداشت.( شهید مطهری،مرتضی)

پس نرسيدن به حاجات، نشان دهنده اين است كه هنوز آن چه كه انسان طلب مي كند براي او مضر است و ابديت او را به خطر مي اندازد، پس  خداوندي كه انسان را دوست مي دارد، نبايد اين حاجت را به او بدهد.

پس از مطالب ذكر شده به نظر مي رسد كه بايد در مورد ارتباطات هستی مطالبي را عرض كنم. هر چند که به خوانندگان توصیه می کنم در این زمینه به کتاب روانشناسی اسلامی، اثر علامه محمد تقی جعفری،رجوع بفرمایند، زیرا که بسیار دقیقتر بیان شده است.

رابطه انسان با خود:

در دنياي امروز سخنان زيادي در رابطه با اين مطلب گفته مي شود ، هر گروه و هر مكتبي ، گاهي در اين ارتباط زياده روي كرده و گاهي انسان را ذاتاً پليد مي دانند.

نظر قرآن و اسلام در اين رابطه همان است كه در توضيح نفس گفتيم، بخش سفلاي نفس نه تنها دوست داشتني نيست، بلكه دشمن انسان است و بخشي اعلاي نفس بسيار با عزت و عظمت است و همان است كه خداوند همه هستي را براي او آفريده است،(نفس مطمئنه). اگر انساني اين جايگاه را درك كند، هرگز تن به كمتر از بهشت نمي دهد و خود را تنها لايق بهشت مي داند، مانند ياران سيد الشهداء عليه السلام كه مي دانستند كه جايگاهشان كجاست و بدون هيچ ترديدي به سمت دشمن مي تاختند.

انسان يك موجود مركّب است. اين حقيقت را نبايد فراموش كرد كه در انسان واقعاً دو «من» حاكم است: يك من انسانى و يك من حيوانى، كه من حقيقى انسان آن من انسانى است‏. ( شهید مطهری،مرتضی،1348)

این مطلب برای مراجع ، بسیار کاربردی است ، به این دلیل که میتواند هویت ونقش اصلی خود در جهان را بیابد و هرگز از نقش خود احساس نارضایتی نکند و تنها رضای الهی را در نظر داشته باشد. این من انسانی است که دیگر از اینکه چقدر زشت است یا فقیراست ویا... احساس حقارت نمی کند،بلکه در هر شرایطی به رشد انسانیش می اندیشد.

ارتباط انسان و خدا:

اين رابطه در اسلام بسيار ساده بيان شده است ، در ابتدا خداوند محبتش را به انسان اعلام مي كند و در حديث قدسي مي فرمايد: اگر انسان بداند كه خداوند چقدر مشتاق اوست، حتما خواهد مرد.(میزان الحکمه جلد چهارم صفحه 27و97) اين همه عنايت به انسان، بسيار عجيب و باور نكردني است. ولي در عين حال خداوند براي دوست داشتن خود شاخص معرفی می کند و در آيه اي ديگر مي فرمايد:

*قل ان کنتم تحبون الله فتبعونی یحببکم الله       بگو ای پیغمبر اگر خدا را دوست دارید،مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست دارد.   سوره اَل عمران اَیه 31

و بدين سان انسان را تشويق مي كند كه که با پیروی از رسول خدا، به دوست داشتن حقیقی نائل شود.

در ذيل ارتباط انسان و خدا بايد به دو اصل ديگر اشاره كرد.

1)اصل ولايت

در اين اصل خداوند، سرپرستي و ولايتي را تعريف مي كند كه در جهان دو گروهي ايجاد كرده است و انسان با انتخاب يكي از آنها به رستگاري نائل مي شود. در آيه ي آخر آيه الكرسي مي فرمايد:

*الله ولي الذين آمنو يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون          سوره بقره اَیه 257

در اين آيه اين دو گروه كاملا مشخصند ، اين بدان معناست كه انسان همواره تحت لواي يكي از اين دو گروه است و احتمال سومي وجود ندارد.انسان با اطاعت از اوامر الهي در اين گروه قرار گرفته و جزء رستگاران مي شود و الا ،با پيروي از نفس اماره خود، ولايت شيطان را مي پذيرد و جزء جهنميان خواهد بود.

در آيه ي ديگري خداوند معناي اين ولايت را باز تر مي كند و اشاره مي كند كه اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم(سوره نساء اَیه 59). در اين آيه اطاعت از خود را در راستاي اطاعت از رسول خدا و ديگر واليان ذكر مي كند. در آيه ديگر كسي رابه عنوان ولي، نام مي برد كه در ركوع زكات مي دهد و به گواهي تاريخ، اين شخص كسي جزء امير المومنين علي عليه السلام نيست:

*انما وليكم الله و رسوله والذين اَمنوا الذین یقیمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون        همانا فقط ولی شما خدا ورسول و اَن مومنانی هستند که نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات می دهند.                                         سوره مائده اَیه 55

در روايات ديگر اهل بيت عليهم السلام را به عنوان ولي معرفي مي كند و پس از آن، اين ولايت مي تواند در همه زندگي انسان تجلي پيدا كند، گاه به معناي ولي فقيه ، گاه به معناي پدر و مادر ، گاه به معناي همسر و گاه به معناي مدير يك مجموعه. خداوند با اصل ولايت يك دست واحد توليد مي كند كه هيچ تفرقه اي در آن راه نمي يابد و وآن را شجره طیبه،می نامد. اين اصل در خانواده و درمان آن و در اجتماعات كوچك و بزرگ انساني بسيار راهگشاست، اين مطلب به ما ثابت مي كند كه همواره يك فرمانده، براي موفقيت مجموعه بايد موجود باشد و اگر چند گانگي ايجاد شود ، حتماً به شكست مجموعه منجر مي شود. انسان هاي قرن بيست و يكم به دليل اينكه خود را قدرت مطلق مي دانند، سخت به اين امر تن مي دهند ولي اگر خود پرستي را كنار بگذاريم، متوجه خواهيم شد كه اين اصل بسيار مترقي است و همه انسان هاي موفق در طول تاريخ انسانيت از اين اصل پيروي نموده اند.

2)اصل توكل:

اين اصل كه در رابطه انسان با خدا بسيار مهم است، انسان را از اضطراب نتيجه كارها رها كرده  و آزاد و بي دغدغه مي سازد. در قرآن كريم در آيه اي جايگاه توكل را ذكر مي كند.  در اين آيه خطاب به پيامبر مي فرمايد:

*........ و عف عنهم و غفر لهم و شاور هم في الامر فاذا عزمت فتوكل علي الله ان الله يحب المتوكلين     سوره اَل عمران ایه159

اين آيه بسيار جالب ،نقش توكل را  روشن مي كند، پس از دعا و استغفار ، بايد مشورت كند و سپس تصميم بگیرد، پس ازعزم همه چيز را به خدا سپرد. اين توكل ناشي از يك قدرت ايمان و اعتقاد به كمال مطلق استخراج شده است، به معناي ديگر يعني انسان بهترين، بزرگترين و قويترين موجود جهان را وكيل مي گيرد كه كار او را به بهترين نتيجه برساند. این مطلب بسیار دارای اهمیت است که مراجع متوجه باشد که نتیجه پایانی ،ممکن است با میل او متضاد باشد و اگر کسی به خداوند اعتماد داشته باشد،نتیجه را می پذیرد،حتی اگر ظاهرا به نفعش نباشد. توكل اصل آرامبخش بسيار مهمي است كه بهتر است براي مراجع خوب توضيح داده شود.

يكى از حسابهاى عالم، توكّل و اعتماد به خداست. توكّل يعنى انسان در پيمودن راه حقّ، چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفى، به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد كه اگر در جريان زندگى هدف صحيح و خداپسند خود را در نظر بگيرد نه منافع شخصى را، اگر فعاليّت خود را متوجّه انجام وظيفه كند نه متوجّه خود، كار خود را به خدا باز گذارد، خداوند او را تحت حمايت خود قرار مى‏دهد.( شهید مطهری،مرتضی)

ارتباط با دیگر انسانها:

این ارتباط بسیار برای انسان مهم است زیرا که انسانها در کنار هم زندگی کرده و به هم نیازمندند. بنابراین اگر اختلالی در این اصل ایجاد شود، انسان را دچار اَشفتگی و سردر گمی می کند. در خصوص این مسئله اَیات و روایات زیادی وجود دارد،به دلیل جلوگیری از اطاله کلام به چند نکته اشاره می کنم:

1)  در اتفاقات روزمره انسان با دیگران برخوردهای بسیاری دارد، بنابر این نیازمند اَن است که با خوش بینی  از کنار ظلم های اَنان بگذرد در اینجا دو نکته به او کمک میکند، اولا این که همانطور که گفتیم همه اراده ها به اراده الهی وابسته است،پس این ظلمی که در حق شخص صورت گرفته است،حتما دارای خیری است که او از اَن بی اطلاع است. ثانیا بنابر آِیه هایی که قراَن کریم در داستانهای پیامبران  بیان می فرماید، نشان می دهد که چگونه پیامبران این اقوام با نفرتی که از اَنان دارد در کنار ایشان زندگی می کند. در این اَیات از قول اَنان می فرماید : * انا بریء مما تعملون(تجرمون،تشرکون)(سوره یونس آیه 41). از این نوع عملکرد پیامبران به یک قانون مترقی می رسیم که در اَن عمل هر فرد از شخص جدا می شود و عمل بدش مورد نفرت واقع می شود و نه انسانیت عطا شده اش که از سوی الله است. با استفاده از این اصل، می توان اغلب انسانها را ،هر چند که عمل زشتی مرتکب شده باشند، دوست داشت. اما در عین حال ،آن زمانی که لازم است باید همچون کوه ایستادگی کرد و یا با استحکام در مقابل آنان جنگید، واین عین محبت است.

2)     پس از این می شود به قانون عمیقتری اشاره کرد، که در اَیه زیر به اَن پرداخته شده است:                                                                                                                                         

انما المومنون اخوه، فاصلحوا بین اخویکم    به حقیقت مومنان با هم برادرند،پس بین برادران خود صلح دهید.  سوره حجرات اَیه  10                

مطلب ذکر شده،خیلی مهم است و رسیدن به عمق این برادری بسیار سخت است،در اَیات دیگر نیز خداوند مومنان را به رحمت نسبت به یکدیگر دعوت می کند. این اصلی است که می توان در کلاسهای مهارتهای زندگی بیشتر به اَن پرداخت.

ارتباط با هستی

در خصوص این ارتباط وپیوستگی انسان و دیگر عناصر هستی،مطالب بسیاری بیان شده است،برای جلوگیری از اطاله کلام، عرض می کنم که همواره دراَیات و روایات اسلام،از هوشیار و جاندار بودن هستی، ذکر شده است وانسان را به تشویق به دیدن این اَیه های الهی نموده اند. مانند آیه ذیل:          * یسبح لله ما فی السموات وما فی الارض            سوره جمعه اَیه

بدین جهت است که انسان اگر نتواند به تسبیح برسد،از چهارپایان گمراهتر است. در جهانی که همه چیز رنگ خدایی دارد ، چه زشت است که انسان، در غفلت باشد.

در اینجا لازم میدانم که بسیار مختصر درباره زمینه برقراری ارتباط با مراجع و مصاحبه و ارائه راهکار،توضیحاتی را ارائه کنم:

چگونگی جلسه مشاوره:

مشاور،باید متوجه این مطلب باشد که مراجعان، مخلوقات باری تعالی هستند و مراجعه آنها به وی نعمتی است که در اختیار مشاور،قرار دارد. او هرگز نباید فراموش کند، اولین شخصی که او نسبت به وی مسئول است، خودش است،تا نتواند برای خود تعریف دقیقی از زندگی ارائه کند، هیچگاه به معنای واقعی نمیتواند مراجع را راهنمایی کند. او هرگز نباید احساس برتری نسبت به مراجع داشته باشد،زیرا که همانطور که در مطالب گذشته ذکر کردیم، خداوند هرگز کسی را بر دیگری برتری نداده است. ملاک برتری تقوا است که هیچ خط کشی در جهان نیست که آن را اندازه گیری کند، غیر از خداوند متعال ،کسی از آن اطلاع ندارد. پس ملاک برتری هرگز علم نبوده ونیست،او باید همواره دعا کند که بتواند از علمش باری کمک به مراجع،استفاده کند، شاید که مورد عنایت پروردگار واقع شود. به نظر من ،اگر اینگونه نگاه برای مشاور ،به وجود آید، ارتباط خود به خود برقرار میشود.

پس از این مرحله، مشاور باید بتواند مشکل مراجع را به خوبی درک کند.نکته بسیار مهم این است که مشاور با انسان شناسی دقیق اسلامی، نباید اسیر پیچیدگیهای ظاهری شود. همه انسانها بر اساس یک فطرت،خلق شده اند، هر چند که در ظاهر تفاوتهای بسیار دارند. اولین موضوع این است که مشاور بداند ،مراجعین وی هر کدام در درجه ای از ایمان ، قرار دارند. لازم است که با توکل به خدا آغاز کند و ابتدا نحوه گفتار وی را ارزیابی کند. در این مرحله می تواند سوالات خود را از وی ،بپرسد. در نحوه سوالات باید ، عوامل موثر در شکل گیری شخصیت را در نظر داشته باشد، عواملی از قبیل شرایط خانوادگی، حوادث تلخ یا شیرین گذشته و دوران کودکی، عوامل فرهنگی وقومی و قبیله ای، شرایط اقتصادی و...

پس از بررسی مختصر شخصیت، برای ارائه راهکار بهتر است، ابتدا، به روابط علی ومعلولی نهفته هستی دقت کند ،تا معنای حقیقی مشکل را درک کند، اما لازم نیست که هر چه را متوجه می شود به مراجع انتقال بدهد، باید با محاسبات دقیق وبا توکل به خدا ،مراجع را حرکت بدهد. با یک مثال سعی می کنم مطلب را قابل درک کنم. مثلا خانمی به ما مراجعه کرده و از بد خلقیهای همسرش گله مند است. مشاور با بررسی زندگی گذشته و گاه حتی دعاهای شخص، میتواند بفهمد که چرا پروردگار ، چنین مشکلی را برایش مقدر کرده است؟ مثلا در این مثال ممکن است که هدف رب ،برای این خانم، دوری از تکبر باشد و یا گاهی خیلی عجیبتر، ممکن است به دلیل بی توجهی به پدر و مادر، مبتلا به چنین امتحانی است. جالب است با این که با احتمال بسیار، ممکن است مشاور در فهم مطلب اشتباه کند. اما همین که مراجع در وجودش می پذیرد ،اشکالی در وی سبب این واقعه است،خداوند همین را به عنوان سعی(لیس للانسان الا ما سعی) از او می پذیرد و ابعاد پنهان روشنتر می شود.

در ارائه راهکار، به هر میزان که مراجع آمادگی پذیرش دارد، میتوان مراحلی را برای رسیدن به حل مسئله، پیش بینی کرد. گاهی لازم است ،از ابزارهایی برای آرام نمودن اولیه، استفاده نمود تا مراجع بتواند به مرحله حل مشکل برسد. ابزارهایی مانند گوش دادن مطلق وتایید کردن( همدلی)، تخلیه هیجانی، استفاده از فن آرام سازی( ریلکسیشن) و یا حتی ارجاع به روانپزشک.

به هر حال تکنیکهای فراوانی از این سیستم، میتوان استخراج نمود. برای نمونه، به  شکل بسیار مختصر،اشاره ای به آنها می نمایم:

چُرتکه الهی:

این تکنیک نحوه محاسبات، در روز قیامت را برای انسان زنده می کند که نتیجه نهایی آن کاهش عصبانیت مراجع از دیگران، دیدن اشتباهات خود، پیدا کردن وظیفه و ایجاد انگیزه برای اصلاح است. در قیامت، خداوند متعال با محاسبه نعمات شخص، اعمال وی را می سنجد. در این روش مشاور، نعمات شخص مقابل را برای مراجع می شمارد و میزان توقع الهی را از او می سنجد. نعماتی از قبیل هوش، خانواده سالم و شاداب، سالم بودن بدن و...

با خودت صادق باش:

 در این روش میتوان به پنهانیترین انگیزه های شخص پی برد ،که در این صورت، مراحل درمان، سرعت بهتری به خود می گیرد. در این شیوه مشاور برای مراجع توضیح میده که در درونش ،همواره سیستمی برای دور کردن بدیها از او، وجود دارد. بنابر این مشاور در جلسه مشاوره ، انگیزه های بد را به او نسبت میدهد (بدون ایجاد عذاب وجدان)، تا مراجع انگیزه ها را در درونش، بررسی کند.

صبر شیرین،صبر تلخ:

در بسیاری از موارد، افراد در مقابل بعضی از انسانها یا اتفاقات، بدون برنامه ریزی، سکوت می کنند و خیال می کنند که این نوع از صبر کردن،در درگاه الهی، ماجور است. در حالی که پس از مدتی به دلیل اینکه نمیدانند چرا و چگونه باید صبر کنند ،یا خود دچار بیماریهای روانی می شوند ویا به طور کل از واقعه خسته می شوند و بر سر دیگران فریاد می زنند و همه چیز را نابود می کنند (صبر تلخ). در این روش، به دلیل اینکه زندگی انسان هدفمند می شود، شخص معنای وقایع را به خوبی درک می کنند و دقیقا میداند که در چه نقطه ای باید سخن بگوید ودر چه نقطه ای باید سکوت کند(صبر شیرین). با این توضیح که این اندازه گیری در منابع اسلامی،موجود است ولی به دلیل محدودیت به آن نمی پردازیم. مراجع پس از فهمیدن این مطلب، کمتر خسته شده ودر او صبر حقیقی شکل می گیرد.

نتيجه پاياني:

اصول ذکر شده ،همه به هم پیوسته اند واز یکی می شود همه انها را نتیجه گرفت.

با توجه به تجربیات اینجانب، مشاوره اسلامی مزایای بسیاری دارد. علاوه بر هدفمند ،دقیق و مطابقت با فطرت بودن،می تواند اشخاص را حتی در صورت شرایط بسیار بدی که دیگران برای اَنها ساخته اند، به اَرامش برساند، در حالی که نیازی نیست، حتی اشخاص خاطی به مشاور مراجعه کنند،در حالی که حل مسائلی این چنین سخت ،برای روانشناسی امروز،بسیار مشکل است.

سخنان بسیار دیگری در خصوص نحوه مصاحبه و ارزیابی و ارائه راهکار باقی مانده است، که می توان در مقاله های دیگری به اَن پرداخت.

لازم به ذکر است که در حقیقت، اعتقادات اسلامی ، خمیر مایه شکل گیری تکنیکها هستند و هر گاه مشاور در آنها باور عمیقتری بیابد، به تکنیکهای بهتری دست خواهد یافت. استفاده از تکنیکهای غربی، تا هنگامی که با اسلام مغایرت نداشته باشد،بلا مانع است، هر چند که برای این عدم مغایرت، نیاز به متخصص وجود دارد.

این مقاله را با شعری از سهراب سپهری پایان میدهم:

کارما شاید این است

 که میان گل نیلوفر و قرن                   پی آواز حقیقت، بدویم.

 

منابع و ماَخذ:

- قراَن کریم،مترجم مهدی الهی قمشه ای(1377)،انتشارات صراط نور،چاپ اول

- نهج البلاغه، مترجم محمد دشتی( تابستان 1384)، موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین،چاپ دوم

- نجاتی،محمد عثمان(1388)، قراَن و روانشناسی،مترجم عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی اَستان قدس رضوی،چاپ هشتم

- شرقاوی،محمد حسن(زمستان 1365 )،گامی به سوی روانشناسی اسلامی،مترجم محمد باقر حجتی، تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ دوم

- کریمی،یوسف،( تیر1384)، روانشناس شخصیت، تهران ،انتشارات پیام نور،چاپ چهاردهم

- دیویسون،جرالد سی،نیل،جان ام وکرینگ،اَن ام،(بهار 1384)،اَسیب شناسی روانی جلد یک ،مترجم مهدی دهستانی، تهران،نشر ویرایش، چاپ دوم

- شجاعی،محمد،( تابستان 1382)، اَشتی با امام زمان، تهران، نشر محیی،چاپ سوم

- مصطفوی،محمد،( بهار1389)، رویکرد مشاوره و روان دروانی غایت نگر، تهران ،انتشارات طلوع دانش،چاپ دوم

- مطهری، سید مرتضی،(1388)،توحید، تهران ،انتشارات صدرا،چاپ شانزدهم

- مطهری، سید مرتضی،(1388)،آزادی معنوی، تهران، انتشارات صدرا،چاپ چهل وچهارم

- مطهری، سید مرتضی، (مهر1388 ) ،مجموعه آثار، جلدهای 1،2،3،6،26و27، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم

- علامه جعفری، محمد تقی،(1378)، در قلمرو معرفت روانشناسی اسلامی،تهران، انتشارات پیام آزادی

 - شجاعی، محمد، سلسله سخنرانی های انسان شناسی و دشمن شناسی، (دهه 70و 80)، تهران، موسسه منتظران منجی

- رحیم پور ازغدی، حسن،(1389)،سخنرانی در جمع دانشجویان علوم انسانی دانشگاه قم

وبا تشکر از راهنماییها و مساعدت های استاد عزیزو گرانقدر، سرکار خانم زهرا شریفی(مدیر حوزه علمیه مکتب المهدی اندیشه)     و     همه ذو الحقوقین

وبا آرزوی رضایت حضرت ولی عصر( ارواحنا لتراب مقدمه فداه)

0 نظر