صابره: متن كامل مقاله «نگاهی راهبردی به مسأله‌ی اشتغال زنان؛ در نظام مبتنی بر عقل ملکوتی» كه در هفتمين همايش "بسوي راهبردهاي قرآني در مديريت و تربيت اسلامي" ارائه گرديد

1235 1395/12/08
صابره: متن كامل مقاله «نگاهی راهبردی به مسأله‌ی اشتغال زنان؛ در نظام مبتنی بر عقل ملکوتی» كه در هفتمين همايش "بسوي راهبردهاي قرآني در مديريت و تربيت اسلامي" ارائه گرديد

به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني صابره، در جشن عيد غدير و هفتمين همايش "بسوي راهبردهاي قرآني در مديريت و تربيت اسلامي" كه با حضور دانش پژوهان دوره تربيت استاد و اعضاي انجمن نظام شناسي قرآني و اساتيد محترم در روز پنجشنبه 9 آبان 92 در كانون تربيتي شهيد مفتح برگزار گرديد، خانم فاطمه خواجه پيري از دانش پژوهان دوره "تربيت استاد در مديريت و تربيت قرآني"، مقاله ذيل را به صورت چندرسانه اي ارائه نمودند كه با تشويق و استقبال حاضرين همراه شد و در پايان همايش هم تقدير ويژه اي از ايشان توسط مدير دوره جناب آقاي محمدي به عمل آمد. در ادامه متن كامل مقاله جهت اطلاع علاقمندان ارائه مي گردد:

به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني صابره، در جشن عيد غدير و هفتمين همايش "بسوي راهبردهاي قرآني در مديريت و تربيت اسلامي" كه با حضور دانش پژوهان دوره تربيت استاد و اعضاي انجمن نظام شناسي قرآني و اساتيد محترم در روز پنجشنبه 9 آبان 92 در كانون تربيتي شهيد مفتح برگزار گرديد، خانم فاطمه خواجه پيري از دانش پژوهان دوره "تربيت استاد در مديريت و تربيت قرآني"، مقاله ذيل را به صورت چندرسانه اي ارائه نمودند كه با تشويق و استقبال حاضرين همراه شد و در پايان همايش هم تقدير ويژه اي از ايشان توسط مدير دوره جناب آقاي محمدي به عمل آمد. در ادامه متن كامل مقاله جهت اطلاع علاقمندان ارائه مي گردد:

بسم الله الرحمن الرحیم

نگاهی راهبردی به مسأله‌ی اشتغال زنان

در نظام مبتنی بر عقل ملکوتی

فاطمه خواجه پیری

طرح مسأله

به اذعان کارشناسان، در فرایند جهانی شدن، نهاد خانواده دستخوش تحولات و تغییرات کارکردی زیادی شده و این تحولات طبق باوری عمومی، تضعیف نهاد خانواده را به دنبال داشته است. از سوی دیگر، پژوهشگران این حوزه، عمدتاً اشتغال زنان را به عنوان یکی از مسائل محوری مؤثر در این تضعیف مطرح کرده‌اند و به طور جدی نسبت به آسیب‌های این امر هشدار داده‌اند. به عنوان مثال در گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، تحت عنوان «بررسی تحولات نهاد خانواده در فضای جهانی شدن فرهنگ و تأثیر آن بر سیاستگذاری جمهوری اسلامی» چنین آمده است: « یکی از مهمترین ساختارهایی که در این فرآیند دچار تغییر و چالش گشته، نهاد خانواده است. افزایش آمار طلاق ، کاهش میزان ازدواج ، افزایش ازدواج های خارج از چارچوب ازدواج شرعی و قانونی، افزایش سقط جنین و... بخشی از شاخص‌های بحران خانواده در فرآیند جهانی شدن فرهنگ می‌باشند.

هر چند عوامل و متغیرهای متعددی در پیدایش این وضعیت دخیل بوده‌اند، با این حال آن‌چه به گسترش این روند دامن زده، وضع برخی سیاست‌ها و قوانین خاص در راستای حمایت از اشکال جدید روابط که برخی آن را خانواده می‌نامند، در برخی از جوامع اروپایی و آمریکای شمالی و سپس گسترش آن در تمامی جهان به واسطه کنوانسیون‌ها یا فشار گروه‌های ذی‌نفع به خصوص فمینیست‌ها، است؛ قوانینی چون حمایت از سقط جنین اختیاری، حمایت از همجنس‌گرایان، طلاق بی تقصیر، یارانه جهت نگهداری از فرزندان نامشروع و... تلاش بسیاری از کشورها برای تصویب این قوانین ناظر بر این مسأله است.
اگر چه به نظر می رسد سیاست‌های وضع شده در جمهوری اسلامی ایران در حوزه خانواده باید در مغایرت با سیاست‌های جهانی فروپاشی خانواده باشد، اما نگاهی به قوانین و سیاست های فعلی نشان می‌دهد ... در مواردی که در شرع، ممانعت مستقیمی جهت همگرایی با سیاست های فوق دیده نمی‌شود، شاهد همگرایی برخی از سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران با سیاست های جهانی هستیم؛ هر چند که این سیاست ها به شکل غیرمستقیم منجر به تضعیف نهاد خانواده می‌شود، مانند سیاست‌های تشویقی اشتغال زنان بدون توجه به لزوم تکریم خانه‌داری و توجه به حقوق زنان به جای حمایت از خانواده.

طراحی برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی فرهنگی با محوریت مسائل جنسیتی و افزایش مشارکت اقتصادی زنان ، تلاش جهت الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW)در سال 1377 ، الحاق ایران به کنوانسیون حقوق کودک در 1/12/1372 ، تاسیس رشته مطالعات زنان در ایران در 19/10/1378توسط شورای عالی برنامه ریزی، اعمال سیاست های تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در کشور، بدون اینکه با توجه به تغییرات سالیانه آن و کاهش چشمگیر نرخ رشد جمعیت در سال های اخیر مورد بازنگری قرار گیرد، از نشانه های این همگرایی باسیاست های جهانی است.»

در پایان این گزارش آمده است: «اگرچه همگرایی باسیاست‌های فوق مستقیماً منجر به فروپاشی خانواده ایرانی نخواهد شد، اما این سیاست‌ها با کمرنگ ساختن کارکردهای خانواده منجر به تضعیف آن و افزایش آسیب‌های اجتماعی چون افزایش طلاق، کاهش ازدواج، کاهش فرزند آوری و ... گشته اند. امری که بازنگری این سیاست‌ها را در راستای تحکیم خانواده الزامی می‌نماید.

به رسمیت شناختن بعد هویتی فعالیت خانه‌داری و تکریم زنان خانه دار در کنار توجه به اشتغال زنان ، توسعه و حمایت از فضاهای پژوهشی خانواده محور چون ایجاد رشته مطالعات خانواده، ایجاد مرکز رصد شاخص های حوزه زنان و خانواده، تدوین سیاست ها و قوانینی که در راستای کاهش آمار طلاق و افزایش آمار ازدواج و تحکیم نهاد خانواده باشد از جمله این اقدامات است. »

 همان‌طور که در گزارش فوق دیده می‌شود، بحث اشتغال زنان به عنوان یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر تحولات نهاد خانواده قلمداد شده است.

البته در مقابل, عده‌ای هم به عنوان حمایت از حقوق زنان، با برافراشتن پرچم «اشتغال حق مسلم زن»، به راحتی از کنار آسیب‌های این امر، به شکل فعلی، گذر می‌کنند.

در این نوشتار برآنیم به این سؤال پاسخ دهیم که : آیا صرف اشتغال زنان به مفهوم فعالیت اجتماعی یا اقتصادی این قشر، موجب آسیب‌زایی شده است یا مدل فعلی اشتغال که خود قطعه‌ای از پازل جهانی شدن است، تضعیف نهاد خانواده را به دنبال داشته است؟ اگر طبق حالت اول، خود اشتغال را از عوامل چالش‌ساز فرض کنیم، ناگزیر یا باید سیاستگذاری کلان در جهت حذف زنان از عرصه‌ی فعالیت‌های اجتماعی را بپذیریم که این یعنی کمرنگ کردن نقش نیمی از نیروی انسانی مؤثر بر پیشرفت و یا باید به مسأله‌ی اشتغال زنان تن بدهیم و مرتب در پی مرهم گذاشتن بر عوارض جانبی این پدیده باشیم که هیچ یک از این دو حالت عقلاً پذیرفته نیست. بنابر این به نظر می‌رسد عامل آسیب‌زا را باید در لایه‌ای دیگر جستجو کرد. به دیگر سخن، اشتغال زنان در شکل فعلی خود، از آثار یک تحول بالادستی یعنی همان فرایند جهانی شدن است. لذا عوامل آسیب‌زا را باید در منطق حاکم بر این فرایند جستجو کرد نه خود اشتغال.

در این راستا و به منظور تحلیل دقیق مسأله، نخستین گام، بررسی تغییرات الگوی اشتغال زنان در دهه‌های گذشته در کشور است که به آن می‌پردازیم.

مقایسه‌ی الگوی اشتغال زنان در طول دهه‌های گذشته

بحث را با استناد به نتایج آماری پژوهش صورت گرفته در سال 1355 تحت عنوان « بررسی جنبه‌هایی از اثرات اشتغال زن بر خانواده‌های روستایی اطراف تهران» آغاز می‌کنیم. جامعه‌ی مورد مطالعه، روستاهای اطراف تهران هستند که از یک سو به جهت نزدیکی به پایتخت از امکانات رفاهی نسبتاً خوبی برخوردارند و از سوی دیگر هنوز به لحاظ فرهنگی بافت سنتی خود را حفظ نموده‌اند. لذا جامعه‌ی مناسبی برای مطالعه‌ی گذار از جامعه‌ی سنتی به مدرن به شمار می‌رود. برای روشن‌تر شدن فضای فکری حاکم در دهه‌ی 50 در زمینه‌ی پژوهش‌های مربوط به اشتغال زنان توجه خواننده را به بخشی از مقدمه‌ی این مقاله جلب می‌نماییم:

« مقایسه‌ی آمار سرشماری عمومی سال 1335 کل کشور با آمار سرشماری عمومی سال 1345 به روشنی نشان می‌دهد که پس از اصلاحات ارضی از میزان فعالیت زنان در بخش کشاورزی کاسته و بر میزان فعالیت آنان در بخش صنعتی افزوده شده است. با تشکیل سپاه بهداشت، دانش و ترویج و آبادانی و اعزام جوانان سپاهی به روستاها جهت ایجاد یا مرمت تأسیساتی در روستاها و ایجاد شبکه‌ی ارتباطی شهر و روستا، روستائیان ناگزیر از رفت و آمد بیشتر به شهر برای عرضه‌ی مازاد محصولات خود به بازارهای شهری و خرید برخی از مایحتاج خود گردیدند. ضمن این که توسعه‌ی وسایل ارتباط جمعی، تسهیلات امر آموزشی، اعلام برابری حقوق زن و مرد و تصویب قوانینی به نفع زن، شرایط را برای فعالیت بیشتر زنان فراهم ساخت. تحولات مذکور شرایط اشتغال زن را تغییر داده بطوری‌که امروزه با زنانی روبرو می‌شویم که به مشاغلی از قبیل کارگری کارخانه، معلمی و پرستاری اشتغال دارند. اشتغال زنان در واحدهای صنعتی و بخش خدمات پدیده‌ی تازه‌ای است و واکنش‌های مختلفی را به دنبال دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد. بنابر این تغییر شرایط اشتغال زن و نوع مشاغل او و نیاز کشور به 1800000 نفر شاغل در بخش خدمات و بخش صنعتی تا پایان برنامه‌ی پنجم عمرانی انگیزه‌ی اصلی ما در این تحقیق بوده است.»

در ادامه به بخشی از نتایج این پژوهش که در راستای بحث فعلی است، اشاره می‌کنیم:

1ـ سواد زنان شاغل از زنان خانه‌دار کمتر است.

2ـ سواد شوهران زنان شاغل از سواد شوهران زنان خانه‌دار کمتر است.

نکته‌ی جالب توجه این که نویسنده‌ی مقاله بیان می‌کند که این نتیجه با نتایج آمار جهانی مطابقت دارد و به عنوان مثال آماری از کشور فرانسه ارائه می‌کند که همین نتیجه را به دنبال داشته است.

3ـ خانواده‌های یک یا دو فرزندی در میان زنان خانه‌دار فراوانی بیشتری دارند ولی خانواده‌های سه فرزند به بالا در اکثر موارد در میان زنان شاغل دیده می‌شوند.

حال با نظر به آمارهای موجود در دهه‌های بعد، سعی خواهیم کرد سیر تحول الگوی اشتغال زنان را در این سال‌ها مورد بررسی قرار دهیم. به این منظور به پژوهشی با عنوان «اشتغال زنان در ایران، بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی تأثیرگذار» استناد می‌نماییم و شاخص تحصیلات را به عنوان یکی از پارامترهای مهم مورد توجه قرار می‌دهیم. در این پژوهش که در سال 1385 صورت گرفته است، سواد و سطح تحصیلات از مؤلفه‌های اجتماعی است که رابطه‌ی مستقیم با میزان اشتغال زنان دارد، به گونه‌ای که طی سال‌های 1345 تا 1375 نسبت زنان شاغل بی‌سواد از %88 به %20 کاهش پیدا کرده و نسبت شاغلان باسواد از %5/11 به %80 رسیده است، ضمن آن که یک چهارم این افراد از تحصیلات عالی برخوردارند.

با عنایت به این شاخص و البته شاخص‌های متداول دیگری که در پژوهش‌ها دیده می‌شود، می‌توان تغییر الگوی اشتغال زنان را این گونه تحلیل کرد که : اشتغال زنان از یک نیاز به ظاهر سطح پایین (نیازهای اقتصادی) به یک مطالبه‌ی به ظاهر سطح بالا تغییر ماهیت یافته است. بنابر این اگر قرار است اشتغال بانوان به عنوان یک چالش مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد، باید ابعاد گوناگون آن به درستی  و در یک منظومه‌ی مدون شناخته شود. در غیر این صورت، نه تنها مطالعات این حوزه به کشف معبر و ارائه‌ی راهبردهای مؤثر منتهی نخواهد شد، بلکه تکثر در نتایج آثار پژوهشی، یک نوع آنارشیزم فکری را در این حوزه به همراه خواهد داشت؛ برخی با طرح ضرورت اشتغال زنان تلاش می‌کنند این امر را فارغ از استعدادهای طبیعی و ذاتی زن به عنوان حق مسلم او قلمداد کنند و گروهی در مقابل با اغراق در آسیب‌های این مسأله نیاز به کار و اشتغال را در زنان مطالبه‌ای موهوم تلقی نمایند.

در ادامه برای توصیف روشن‌تر این تغییر الگو به بررسی شاخص مهم و کلیدی انگیزه‌‌ی اشتغال در زنان ایرانی بر مبنای پژوهش‌های موجود می‌پردازیم.

انگیزه‌های اشتغال در زنان

درباره‌ی انگیزه‌های زنان در امر اشتغال، پژوهش‌های بسیاری با اهداف گوناگون صورت گرفته است. در این پژوهش برآنیم فارغ از اهداف این پژوهش‌ها به مجموعه‌ی نسبتاً جامعی از انگیزه‌ها دست پیدا کنیم تا ضمن اثبات فرضیه‌ی تغییر الگوی اشتغال زنان، اندیشه‌ی حاکم بر الگوی جاری را شناسایی کنیم. این انگیزه‌ها که به صورت کلی می‌توان آن ها را در دو طبقه‌ی مادی و غیر مادی جای داد به شرح زیر می‌باشند:

1ـ انگیزه‌های مادی

رهایی از فقر ( با دو رویکرد فردی و خانوادگی) رسیدن به رفاه بیشتر ( با دو رویکرد فردی و خانوادگی) استقلال مالی ( که حد فاصل انگیزه‌های مادی و معنوی است)

2ـ انگیزه‌های غیر مادی

فرار از محیط یکنواخت خانه بی‌ارزش دانستن خانه‌داری کسب موقعیت و هویت اجتماعی و افزایش سطح فرهیختگی افزایش آگاهی‌ها و توانمندی‌ها نشاط آور بودن کار اشباع هوس‌ها و خواسته‌های کاذب غیر واقعی رقابت با مردان به علت تغییر ماهیت شغل‌های مردانه تمایل به بهره‌گیری بیشتر از زمان کارآمدی و خدمت رسانی

موارد مذکور نشان می‌دهد انگیزه‌های زنان در جامعه‌ی کنونی نسبت به جامعه‌ی سنتی تغییر چشمگیری نموده است و از انگیزه‌های مادی با رویکرد خانوادگی و بنابر ضرورت به انگیزه‌های مادی و غیر مادی و اغلب با رویکرد فردی تغییر شکل یافته‌اند.  از سوی دیگر، فارغ از توزیع آماری این انگیزه‌ها در میان طبقات و مشاغل مختلف، تفکر انسان محور و دنیا محور از اغلب عناصر این مجموعه نمایان است و حداقل می‌توان گفت انگیزه‌های ارزشی مثل کارآمدی و خدمت رسانی، در آمار و مطالعات جایگاهی ندارند و برنامه‌ریزی‌ها نیز بر مبنای همین انگیزه‌های دنیوی است. به تعبیر دیگر، نظام فعلی، برنامه‌ی مدوّنی برای ایجاد انگیزه‌های ارزشی در افراد و حمایت از این انگیزه‌ها ندارد. حال باید دید این تفکر از چه طریقی وارد نظام اشتغال زنان شده است و راه برون‌رفت از آن چیست؟

عقلانیت مدرن، اندیشه‌ی حاکم بر حوزه‌ی اشتغال زنان

همان‌طور که اشاره شد، واکاوی انگیزه‌های بر شمرده در بخش قبل، پرده از اندیشه‌ای واحد در پس این انگیزه‌های متکثر برمی‌دارد که همان نگرش انسان محور و دنیا محور است. به باور بسیاری از اندیشمندان، این نگاه حاصل عقلانیت مدرن است که به صورت‌های مختلف وارد لایه‌های نظام فکری جامعه‌ی امروز ما شده است. عقلانیتی که به تعبیر خود متفکران غربی، از عوامل پیشران تفکر جهانی شدن است. یان آرت شول در کتاب خود تحت عنوان جهانی شدن، پس از آن که عقلانیت مدرن را عامل گسترش جهانی شدن معرفی نموده، چهار ویژگی را برای تفکر مبتنی بر این عقلانیت بر می‌شمارد: سکولار، انسان محور، ابزاری، علمی و فنی.

این نگاه به بحث عقلانیت در آثار بیشتر دانشمندان غربی موج می‌زند و به یک اندیشه‌ی حاکم، یک دستاورد علمی و یک تئوری قابل استناد تبدیل شده است، به گونه‌ای که آثار پژوهشگران داخلی ما، به ویژه حوزه‌ی مدیریت و جامعه‌شناسی مملو از این استنادهاست. به عنوان مثال، پژوهشگری در حوزه‌ی جمعیت‌شناسی، با استناد به نظر ماکس وبر عقلانیت را چنین تعریف می‌کنند: « سازمان دادن زندگی، با تقسیم و همسازی فعالیت‌های گوناگون بر پایه‌ی شناخت دقیق مناسبات میان انسان‌ها و ابزارها و محیطشان، به منظور تحصیل حداکثر کارایی و بازده بیشتر.» و سپس به تعریف عملیاتی عقلانیت به صورت زیر می‌پردازد:

 

 در پژوهشی دیگر که تأثیر ویژگی‌های فردی و اجتماعی را بر مشارکت زنان مورد مطالعه قرار داده است، ویژگی خردگرایی را مورد توجه قرار داده و آن را تمایل به عاقبت اندیشی و محاسبه به طور کلی در نظر گرفته است. در این پژوهش نمره‌ی بالا نشانه‌ی تعقل‌گرایی و نمره‌ی پایین نشانه‌ی تقدیر گرایی است.

یا در بحث مدیریت، موضوع عقلانیت در آثار محققین این گونه وارد شده است: « هدف پارادایم عقلانیت در تئوری سازمان، ایجاد ثروت از راه ارائه‌ی خدمات یا تولید کالاهاست. به عنوان نتیجه باید گفت که در پارادایم عقلانیت تفاوتی میان ایدئولوژی‌های گوناگون دیده نمی‌شود و جملگی در اتوبان عقلانیت حرکت می‌کنند، به نحوی که آن‌ها با صورت‌هایی به ظاهر متضاد و دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی گوناگون در پی مناسب‌ترین راه سازمان‌دهی جامعه‌ای هستند که بتواند از سطح بالایی از بهره‌وری برخوردار باشد. عقلانیت، انسان سازمانی را به شکلی پرورش می‌دهد که تصمیم‌هایش با قواعد عقللانیت سازگار باشد»

 بررسی نظام‌شناسانه‌ی ماهیت عقلانیت غربی و انطباق آن با وضع موجود در جامعه، توفیق غرب در راستای جهانی شدن فرهنگ را به روشنی نشان می‌دهد. عقلانیتی که به وضوح سکولار است و تنها به منافع می‌اندیشد!

نویسنده‌ی مقاله‌ی « تحلیل علمی جهانی شدن از منظر جامعه شناسی» با درکی نظام‌شناسانه از این مقوله می‌نویسد: «‌تفکر عقلانیت ابزاری بوسیله‌ی اندیشمندان مختلف و با استفاده از ابزارهای ارتباطی وارد حوزه‌ی تفکر جهانیان شده و نوعی ساختار فکری برای نظام‌های جهان فراهم نموده است. از طرفی سازمان‌های دیوان‌سالار جهانی که به تدریج ایجاد شدند- مانند سازمان ملل، یونسکو و... قوانین خود را بر اساس عقلانیت غربی بنا نهادند. منطق درونی عقلانیت که سکولار شدن زندگی فردی و اجتماعی انسان می‌باشد، کنشهای انسان را به سمت تنظیم بر اساس اهداف دنیوی و مستقل از اهداف دینی هدایت می‌کند. از منظر عقلانیت سکولار، سعادت را باید از واقعیت‌های دنیوی و به تعبیری این جهانی پیدا کرد.»

مطلب فوق به خوبی مسیر ورود عقلانیت مدرن را به نظام اشتغال زنان نشان می‌دهد. اگر نظام اشتغال زنان را برآیند نظامات متعدد از جمله نظام تعلیم و تربیت، نظام اقتصادی، نظام رسانه‌ای و ... بدانیم، به جهت مدیریت غرب در هر یک از این حوزه‌ها رد پای عقلانیت غربی در همه‌ی آن‌ها مشاهده می‌شود.

به تعبیر دقیق نویسنده‌ی کتاب « نظام‌سازی گمگشته‌ی جهان اسلام» : « آنچه ما از غرب دریافت می‌کنیم، مثل کامپیوتر، ماهواره، اینترنت، فوتبال، تلویزیون، پزشکی و ...، جزئی از یک نظام است و به دلیل انسجام و هماهنگی ذاتی بین اجزای یک نظام، با گرفتن هر جزء، بقیه‌ی اجزاء و از همه مهم‌تر، اندیشه‌ی حاکم بر این‌ اجزا که عامل هم‌هدفی، هم‌جهتی، هماهنگی و انسجام اجزا است وارد می‌شود.»

اما این که چگونه این عقلانیت به فضای کلی جامعه سرایت می‌کند و به دنبال خود تولید انگیزه‌های متفاوت جهت اشتغال زنان می‌نماید نکته‌ای است که نباید از آن غافل ماند. به نظر می‌رسد این تفکر، ابتدا وارد لایه‌های سکولار جامعه‌ی دینی می‌شود سپس به جهت ماهیت آن که در نگاه عوام به شکل حق جلوه می‌کند به لایه‌های دیگر جامعه و آنان که به لحاظ شناخت مبانی اسلامی، ضعیفترند سرایت می‌کند. آرام آرام موج انگیزه‌های جدید اشتغال به شکل مطالبات و نیازهای اساسی و حقوق قطعی زنان، دستگاه‌های سیاستگذار را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و قوانین به نفع اندیشه‌های فمنیستی تغییر شکل می‌یابند.

این پدیده از یک سو سبب حذف زنانی از جامعه می‌شود که به لحاظ مبانی اندیشه‌ی خود در چنین سیستمی نمی‌توانند به راحتی به فعالیت اجتماعی بپردازند و از سوی دیگر، افرادی خواسته یا ناخواسته وارد پازل سکولار فمنیسم می‌شوند و نه تنها به خود و خانواده‌ی خود آسیب وارد می‌کنند، بلکه با در دست گرفتن سکان امور مهم مثل تعلیم و تربیت، مروج اندیشه‌های سکولار در جامعه و در نسل‌های آتی می‌شوند.

 استقرار نظام مبتنی بر عقل با تعریف اسلامی، تنها راه برون رفت از شرایط آسیب‌زای کنونی

با این فرض که اشتغال بانوان در شرایط فعلی، آسیب‌هایی را به حوزه‌ی خانواده وارد می‌کند، باید به سرعت راه برون‌رفت از این شرایط را یافت. راهکارهای مقطعی قطعاً نمی‌توانند در دراز مدت اثربخش باشند. به عنوان مثال این که در راستای تکریم زن در محیط خانه، تنها بر ارزش اقتصادی خانه‌داری تمرکز کنیم، بیمه‌ی زنان خانه‌دار، جایزه‌های مادی برای فرزندآوری و مزایایی از این دست را راهکار مناسب برای تمایل زنان به امر خانه‌داری تصور کنیم در واقع با سنگین کردن کفه‌ی منفعت، انسان دوراندیش! منفعت طلب را به آن سمت سوق داده‌ایم، این در حقیقت یعنی استیلای نظام تربیت عقلانی غرب را بر جامعه‌ی زنان پذیرفته‌ایم و تحت این لوا به دنبال چاره می‌گردیم، مضافاً این که نشان داده‌ایم زوایای پنهان این نظام را نشناخته‌ایم، چرا که بر اساس مطالب پیشین، امروز، غالب انگیزه‌های اشتغال زنان، بر مبنای نیازهای به ظاهر فرازیستی شکل می‌گیرند که بسیار هم موجه به نظر می‌آیند. البته تردیدی نیست که رفع نیازهای اولیه‌ی انسان را می‌توان به عنوان یکی از راهکارهای رفع موانع در گرایش‌های ارزشی محسوب نمود و با این رویکرد به وضع قوانین جدید اقدام کرد.

بر اساس نگرش نظام‌شناسانه، با قاطعیت می‌توان گفت تنها راه برون رفت از شرایط کنونی، جایگزینی نظام فعلی است و راهکارهای دیگر همچون داروی مسکنی است که بدون توجه به علت اصلی درد، تنها از شدت آن می‌کاهد و البته این کاهش درد، گاه منجر به پیشروی عامل اصلی درد و ظهور عوارض شدیدتر می‌شود.

لکن باید دید کدام نظام قابلیت جایگزینی با نظام فعلی و رقابت با آن را داراست. بررسی مفهوم عقلانیت در اسلام با توجه به آیات و روایات به خوبی برتری نظام تربیتی و مدیریتی مبتنی بر عقل با مفهوم اسلامی را نسبت به نظام فعلی نشان می‌دهد. در ادامه با استناد به آیات و روایات اهل البیت ( علیهم السلام)، مفهوم عقل و عقلانیت را در نظام مدیریت و تعلیم و تربیت اسلامی، تبیین خواهیم کرد.

عقل و عقلانیت در اسلام

بی‌تردید هیچ مکتبی همچون اسلام، عقل و عقلانیت را تا این حد مورد عنایت قرار نداده است. دعوت به تعقل، محور بحث هدایت در قرآن کریم است و از نگاه قرآن، آنان که تعقل نمی‌کنند بدترین موجودات به شمار می‌روند؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون‏[1]» و خداوند پلیدی را بر ایشان قرار می‌دهد؛ « وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُون‏[2]». در مقابل اولوا الالباب که مصداق روشن عقلگرایان در لسان قرآنند، در جای جای کلام خدا مورد عنایت قرار گرفته‌اند، چرا که پندپذیری تنها از صفات ایشان است؛« إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏[3]». خداوند آیات خویش را خاص گروه عقلگرایان قرار داده است؛ « إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون‏[4]»  اما از سوی دیگر، قرآن کریم به صراحت بیان می‌کند که همگان صاحب عقل نیستند و آن چه به ظاهر عقل تلقی می‌شود، لزوماً کارکرد حقیقی عقل را دارا نیست؛ « أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا[5] » کارکرد عقل، شناخت حق و در رأس آن شناخت حقیقت دنیاست؛ «وَ ما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ[6]»

پیشتر گفته شد که عقلانیت غربی، سکولار، انسان محور، ابزاری، علمی و فنی است. در مقایسه با این عقلانیت، تفکر مبتنی بر عقلانیت دینی، مستلزم نگرش سکولار نیست بلکه خود وسیله‌ی رسیدن به حضرت حق است؛ العقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان. اصولاً محور عقلانیت اسلامی، انتخاب آخرت بر دنیاست تا آنجا که انسانی که آخرت را بر دنیا ترجیح ندهد در لسان اهل بیت (علیهم السلام) صاحب عقل نیست؛ من لم یؤثر الآخرة علی الدنیا فلا عقل له.

مهمترین اثر عقلگرایی با تعریف اسلامی، حق خواهی و حق گروی و دوری از باطل است نه حسابگری و منفعت طلبی دنیوی؛ العقل نورٌ یُفَرَّقُ بین الحقِّ و الباطل و یا به تعبیری دیگر ثمرةُ العقلِ لُزومُ الحقِّ. این موضوع را در بخشی از روایت معروف امام کاظم (علیه‌السلام) خطاب به هشام ملاحظه می‌کنیم: يا هشام إنّ لقمان قال لإبنه: تواضع للحق تكن أعقل الناس؛ یعنی معیار عقلانیت، تواضع در برابر حق است.

بر اساس اصل گرایش عقل به سمت حق و تنافر آن نسبت به باطل، عقلانیت اسلامی، انسان محور نیست و اصولاً اتکای بشر بر عقل و رأی خویش در این نگرش، ضد عقلانی است. در لسان اهل بیت ( علیهم السلام) عاقل کسی است که رأی خویش را متهم می‌کند و بر آن‌چه نفس در نظر او آراسته جلوه داده اعتماد نکند؛ العاقل من اتهم رأيه و لم يثق بکل ما تسول له نفسه.  شاخصه‌ی مهم عاقل بودن در این اندیشه نزدیکی به خداست؛ أَعقلُ الناس اقربهم من الله.

ویژگی دیگر عقل وحیانی آن است که اهداف را به لحاظ گرایش به حق یا باطل مورد سنجش قرار می‌دهد، حال آن که عقل مدرن که در یک سطح عقل ابزاری خوانده می‌شود، بدون سنجش اهداف، فقط به مقوله‌ی تناسب هدف و وسیله می‌پردازد.

البته با تمام این اوصاف و این وابستگی به ارزش‌ها و حقایق، عقلانیت دینی به مفهوم فراموشی نیازهای بدیهی زندگی انسان نیست و پرداختن به امور دنیوی را با گرایش به سمت کمال حقیقی ضروری می‌داند؛ حضرت مولا می‌فرمایند: أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ.

با عنایت به این عبارات ارزنده که تنها بخش کوچکی از معارف بلند قرآنی و روایی در باب عقل می‌باشند، هر مخاطب منصفی به جامعیت مفهوم عقل و عقلانیت اسلامی اعتراف خواهد کرد. به علاوه نگاه اسلام در این عرصه از وحدت حقیقی برخوردار است و تکثر در آن راه ندارد. بر خلاف غرب که حقیقتاً امکان ارائه‌ی تعریفی واحد از عقلانیت و اتفاق نظر در این حوزه وجود ندارد. هر جا تعریفی از عقلانیت ارائه می‌شود باید واضع آن را به تعریف متصل کنیم تا تعریف وجاهت یابد! [7]

آثار استقرار نظام مدیریت و تعلیم و تربیت مبتنی بر عقل وحیانی بر مقوله‌ی اشتغال زنان

( ترسیم افق مطلوب)

همان‌طور که اشاره شد، گسترش تفکر مبتنی بر عقلانیت اسلامی، نه در سطح جامعه بلکه در سطح جهان، راه برون‌رفت از بسیاری از معضلات انسان امروز و از جمله آسیب‌های مربوط به اشتغال زنان است. همان ضرورتی که در تعابیر رهبر معظم انقلاب، نهضت بیداری در زمینه‌ی مسائل مربوط به زنان و طرح گفتمان اسلام در این حوزه به صورت تهاجمی و نه در موضع دفاعی مطرح شده است. در این بخش به تبیین آثار استقرار نظام مدیریت و تعلیم و تربیت مبتنی بر عقل وحیانی، خواهیم پرداخت.

به عنوان مقدمه لازم است به چند نکته اشاره ‌کنیم:

1ـ نباید فراموش کرد که مسأله‌ی اشتغال بانوان، در سطح کلان، خود باید به عنوان یک زیر نظام و در هماهنگی با سایر مسائل حوزه‌ی زنان و دیگر حوزه‌های مربوطه مورد توجه قرار گیرد تا هدف اصلی که همانا تعالی زن و به طور کلی تعالی جامعه است، تحقق یابد. بنا به فرمایش مقام معظم رهبری: « فعّاليّت‌هاى گوناگونى كه در زمينه‌ى زن و مسئله‌ى زن در كشور وجود دارد - از مسائل حقوقى و قانونى و فقهى بگيريد تا مسائل اجتماعى، تا مسائل اجرايى، تا مسائل عاطفى، اين همه موضوعات مختلفى كه در زمينه‌ى زن مطرح است - بايستى يك شكل سيستمى پيدا كند، بايستى يك هندسه‌ى عمومى پيدا بكند.»

2ـ نگاه ما در راستای ارائه‌ی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت است؛ لذا بازگشت به دوران گذشته و نیز کپی برداری از الگوی غربی که مهمترین اجزای آن، مردواره کردن زن و التذاذ جنسی مرد از زن است، به طور کلی منتفی است. به عنوان مثال امروز در برخی از خانواده‌های مذهبی و اغلب مرفه که انگیزه‌های مادی جهت اشتغال زنان ندارند، شاهد این پدیده هستیم که در قالب منع فعالیت اجتماعی زنان، تنها به مسائل دنیوی مشغولند و نه تنها خود در مسیر تکامل قرار نمی‌گیرند، بلکه در هدایت فرزندان هم در این مسیر دچار مشکلند. از سوی دیگر، در میان عده‌ای که عمدتاً نخبگان جامعه را تشکیل می‌دهند، شاهد این پدیده هستیم که تحت تأثیر موج ایجاد شده از سوی غرب به سمت مشاغلی که یا با ساختار جسمی و روحی زن، تطابق ندارد و یا زمینه‌ی مناسب فعالیت زنان در آنها فراهم نیست، روی می‌آورند و چنان وقف کار می‌شوند که خانواده را به کلی فراموش می‌کنند. بنا بر این ما با اعتقاد به این باور که در جهت تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، نمی‌توان سهم نیمی از جامعه را نادیده گرفت، تلاش خواهیم کرد، تصویری از یک بانوی معتقد فعال در عرصه‌های گوناگون ارائه دهیم.

3ـ برای ترسیم افق مطلوب، اشتغال زنان را متشکل از حلقه‌های زیر در نظر گرفته، آثار استقرار نظام عقلانی، بر این عرصه‌ها را به صورت اجمالی بررسی می‌نماییم. خروجی حاصل از برآیند این مؤلفه‌ها، همان نتیجه‌ی دلخواه در عرصه‌ی اشتغال زنان است:

خانواده:  آن‌چه در یک خانواده‌ی پای‌بند به عقلانیت اسلامی رخ می‌دهد تربیت عقلانی فرزندان است. در این خانواده پرورش استعدادها به استعدادهای زیستی و جسمانی محدود نمی‌شود و اولویت با پرورش استعدادهای ملکوتی است. تربیت عقلانی یعنی باور به دستگاهی که ملکوت را می‌شناسد و نسبت به حقایق، یقینیات، ارزش‌ها و زیبایی‌ها گرایش نشان می‌دهد و بالطبع پرورش این دستگاه. تربیت عقلانی یعنی باروری جوانه‌های عقل ملکوتی همزمان با بلوغ و تولد قلب؛ جوانه‌هایی از ایمان، امید, عدل, رضا, شکر, توکل, رأفت, مدارا, فهم, عفت, رحمت, علم, دوستی, صبر, بی‌نیازی, قناعت, وفا, خضوع, سلامت, پاکدامنی و جمیع خیرات که به تفصیل در روایت مشهور جنود عقل و جهل آمده است[8]. عقل حقیقت‌بین در این فرزندان و یقین ایشان به زندگانی حقیقی، آنها را نسبت به تکالیفشان در این دنیا حساس نموده است و سبب می‌شود تنها به حقوق خود نیندیشند بلکه از منظر وحی و عقل کل، به تکالیف خود نسبت به خویش، نسبت به پدر و مادر، نسبت به همسر و فرزندان در آینده، نسبت به جامعه، نسبت به هستی، نسبت به ولی و در بالاترین سطح نسبت به خداوند، واقف گردد. نظام تعلیم و تربیت رسمی ( از ابتدایی تا نظام آموزش عالی): در نظام آموزشی مبتنی بر عقل با تعریف اسلامی، تنظیم محتوای دروس بر اساس نیازهای حقیقی فردی و اجتماعی و مبتنی بر استعدادهای انسانی به ویژه قلب و عقل و با رویکرد توجه به تفاوت‌های جنسیتی صورت می‌گیرد؛ از سوی دیگر سیستم تربیت مربی، با محوریت رشد شاخص‌های عقل ملکوتی در مربیان، شکل می‌گیرد. هدایت‌های تحصیلی و شغلی بر مبنای استعدادیابی صحیح و ایجاد مهارت‌های شغلی (پایه و تخصصصی) در دانش‌آموزان، بسیار مورد توجه است. نظام مدیریتی (در سطح کلان): منظور از نظام مدیریتی بخشی است که به لحاظ اجرایی، عهده‌دار امر اشتغال در جامعه است. در چنین نظامی، سیستم اجرایی و قانونگذاری، در ایجاد شغل‌های مناسب به لحاظ فضا، محتوا، بازه‌ی زمانی و مزایای شغلی بر مبنای عقلانیت اسلامی، اهتمام می‌ورزد. همچنین هدایت و ارتباط سازنده‌ی زیر نظام‌های مرتبط با امر اشتغال و هماهنگی آن‌ها با محوریت عقل، از مأموریت‌های این بخش است.

حال به طور اجمال بیان می‌کنیم که این عقلانیت جامع که در انحصار تفکر اسلامی است چگونه می‌تواند نظام اشتغال زنان را سامان‌دهی کند؟ در نظام مدیریت و تعلیم و تربیت مبتنی بر عقل با تعریف اسلامی، زنان و مردان در سایه‌ی ولایت حق، همواره در پی گردآوری لشگریان عقل در وجود خویشند. در این سیستم، یک بانوی عاقل یعنی اهل حیاء، عفت، صبر، قناعت، حجاب، آشنا به وظایف همسرداری و ... .  در چنین سیستمی، اگر صحبت از انگیزه‌های اشتغال می‌شود، قطعاً ارزش‌ها در سطوح بالا، جای می‌گیرند. قناعت و زهد و شکر، انگیزه‌های مادی را کم‌رنگ می‌کنند. یقین به رزاقیت خداوند که از اسماءالله است و گرایش عقل به آن قطعی است از یک سو و ساقط نمودن امور معیشتی خانواده از عهده‌ی زن از جانب شارع مقدس از سوی دیگر، وی را با آرامش به اموری که در راستای مأموریت‌های حقیقی اوست سوق می‌دهد.

البته ضرورت‌های اشتغال با انگیزه‌های مادی را در زنان ‌سرپرست خانوار و بد سرپرست نباید نادیده گرفته شود و ساز و کارهای لازم جهت رفع عاقلانه‌ی نیاز این گروه باید فراهم شود.

حال که در مجموعه‌ی انگیزه‌های اشتغال، نیازهای مادی و غیر مادی دنیوی کمرنگ شده‌اند و در عوض، ارزش‌ها حاکمیت یافته‌اند، به جاست که اشتغال با محوریت درآمدزایی را با فعالیت اجتماعی یا اقتصادی بر مبنای مجاهدت جایگزین نماییم. ‌همان‌طور که در بخش خانواده توضیح داده شد، تکلیف‌مداری در افراد تنها به حوزه‌ی فردی و خانوادگی محدود نمی‌شود. زنان به عنوان نیمی از عناصر جامعه، قطعاً در قبال جامعه، مسؤولند و وظیفه دارند در عرصه‌های مورد نیاز، وارد میدان شوند.  

در شرایط حاضر، قطعاً کسی نمی‌تواند، ضرورت حضور پزشک زن، پرستار زن، کادر درمانی زن، مربی و معلم و استاد زن در مقاطع مختلف، فقیه زن، مشاور زن، حقوقدان زن و بسیاری دیگر از مشاغل را انکار کند. به عبارت دیگر هر جا یک زن نیاز دارد بی واسطه به فردی جهت رفع یکی از امور جاری زندگی خود مراجعه کند، قطعاً مناسب‌تر است که آن فرد، خود زن باشد. از این رو در نظام مطلوب، زنان با نگاه تکلیف وارد این عرصه‌ها می‌شوند و از باب مجاهده، سختی‌های احتمالی را به جان می‌خرند. خانواده نیز در مقابل، تکالیف جدیدی در قبال این زنان، خواهد داشت که البته این روحیه به واسطه‌ی حاکمیت عقلانیت اسلامی خود بخود محقق خواهد شد.

از سوی دیگر، مدل فعالیت اجتماعی هم توسط نظام مدیریت عقلانی طراحی شده است: شغل‌ها یا فعالیت‌ها عاقلانه‌اند پس به عنوان مثال، فعالیتی که مستلزم فروکاستن از حجاب و عفت و حیاست عاقلانه نیست، فعالیتی که حق همسر را از بین می‌برد عاقلانه نیست و به طور کلی فعالیتی که به هر شکل از مصادیق خیر فاصله بگیرد، عاقلانه نیست.

نکته‌ی دیگر محتوا و قالبی است که نظام، طی فرایند آموزش جهت آماده‌سازی برای فعالیت‌های اجتماعی زنان در نظر گرفته است که اصلی‌ترین عرصه، در این بخش، آموزش عالی است. اصلی‌ترین موضوعی که برنامه‌ریزان باید در نظر داشته باشند این است که به خصوص در سطح تحصیلات عالی، برنامه ریزی تحصیلی دانشجویان دختر نباید در زمینه‌ی ازدواج و فرزندآوری فرصت سوز باشد. امروز با محدود کردن زمان تحصیل و نیز وجود قوانین محدودیت سنی برای استخدام رسماً فرصت‌های مادری از زنان گرفته می‌شود و زنان تنها با یک هیجان کاذب به سمت مشاغل مختلف، هجوم می‌آورند. حال آن که در نظام مطلوب با افزایش زمان تحصیل به صورتی روش‌مند، می‌توان زنان را به امر فرزند آوری که از نگاه کلان یک فعالیت ارزنده‌ی اقتصادی هم محسوب می‌شود، ترغیب نمود. به علاوه, مداومت در‌ فرایند یادگیری حتی در زمان مراقبت از فرزندان، راهکاری است که زمینه‌ی به روز کردن اطلاعات را در زنان فراهم می‌آورد تا ایشان برای حضور آگاهانه و روشنفکرانه در جامعه آماده شوند. از سوی دیگر، حضور جدی زنان در دوران تکامل عقل در جامعه هم به نفع فرد است، هم به نفع خانواده و هم به نفع اجتماع.

از طرفی آموزش‌ها باید متناسب با استعدادهای طبیعی زنان و ویژگی‌های آنان یعنی ظرافت در جسم، فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیم‌گیری باشد و زمینه‌ی همسری و مادری را که شغل اصلی زنان است در آن‌ها تقویت کند.

ذکر این نکته ضروری است که از نگاه اسلام بیشتر مشاغل منعی برای بانوان ندارند، لذا نظام مورد بحث، در گام نخست در صدد حذف شغل‌ها و رشته‌های مختلف مولد شغل نیست، بلکه این باور وجود دارد که در نظام مطلوب با رشد عقلانی جامعه خودبخود شغل‌های ناسالم حذف و شغل‌های مناسب جدید تولید می‌شوند. گسترش مشاغل خانگی، آموزش‌های مجازی هدفمند، دورکاری‌های منطبق با مبانی عقلانیت اسلامی, همه و همه روش‌هایی هستند که با استقرار نظام مطلوب به کار گرفته خواهند شد. از سوی دیگر ارزش‌محوری در بحث فعالیت اجتماعی ابهام دیگر این عرصه یعنی این که اشتغال زنان مانع اشتغال مردان می‌شود را از بین می‌برد. چرا که در عرصه‌های تخصصی، حضور این قشر ضروری است و در عرصه‌های مشترک، حضور زنان به معنای تولید بیشتر، حرکت علمی گسترده و مجاهده است و قطعاً در این نگرش حقی از مردی ضایع نخواهد شد، چرا که در این صورت زنان به ثروت جامعه افزوده‌اند و سهمی از کسی به خود اختصاص نداده‌اند.

والسلام

پیوست

در این بخش، برای روشن‌تر شدن راهبرد ارائه شده به بخش‌هایی از سخنان مقام معظم رهبری که به مقوله‌ی زن و مقایسه‌ی گفتمان غربی و اسلامی اشاره دارد، استناد می‌کنیم:

«گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لكن دو جزء در آن برجسته است: يكى مردواره كردن زن، يعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، اين يك بخش مهمّ از اين گفتمان است؛ يك بخش ديگر هم زن را وسيله‌ى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى يا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، اين هم يك بخش ديگر از گفتمان غربى است در مورد زن. اين مسئله‌ى فمينيسم و اين چيزهايى كه امروز در دنيا رايج شده، همه در واقع فراورده‌هاى آن گفتمان غربى است كه در نهايت كار به اينجاها ميرسد.

 مردواره كردن زن؛ يعنى به دنبال اين بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و اين را يك افتخار براى زن و يك امتياز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل اين دچار انفعال شديم، يعنى دوْر خورديم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، اين گفتمان را قبول كرديم. مى‌بينيد ما الان افتخار ميكنيم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرايى كشور داريم. اشتباه نشود، از اينكه اين بانوان در اين مناصب اجرايى باشند من هيچ مشكلى ندارم؛ يعنى منع نميكنم، نفى نميكنم، ايرادى هم برايش قائل نيستم - فرض كنيد وزير بهداشت ما يك خانم بود، يا معاونين رئيس‌جمهور مثلاً يا بخشهاى مختلف در بينشان بانوان هستند، اين از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به اين است؛ كه ما به رخ دنيا بكشيم كه ببينيد، ما در بخشهاى اجرايى اينقدر زن داريم! اين همان دوْر خوردن است، اين همان منفعل شدن است؛ اين افتخارى ندارد. خيلى خب، يك خانمى است، ارزشهايى داشته، توانايى‌هايى پيدا كرده، مناسبِ اين مقام شده؛ خيلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم كه نبوده؛ امّا اينكه ما به اين افتخار بكنيم كه ببينيد، ما اين تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرايى داريم، اين غلط است. اگر ما افتخار كنيم كه اين تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصيلكرده داريم، اين خوب است، اين جا دارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم نويسنده، خانم فعّال فرهنگى يا فعّال سياسى داريم، اشكالى ندارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم شهادت‌طلب و مجاهده‌كار در ميدانهاى گوناگون داريم، اين خوب است؛ اگر بگوييم اين مقدار خانمى كه در عرصه‌هاى سياسىِ انقلابى فعّالند - گوينده‌اند، نويسنده‌اند - داريم، اين خوب است؛ افتخار به اينها خوب است؛ امّا افتخار به اينكه ما اين تعداد وزير زن، اين تعداد نماينده‌ى زن، اين تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، اين تعداد رئيس مؤسّساتِ تجارى زن داريم، افتخار به اين غلط است؛ اين انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما كارهاى مردانه را به زنها بدهيم؟ نه، جايگاه زن و هويّت و شخصيّت زن، در جنس خود زن يك هويّت بسيار بالا و با كرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم كه نگاه كنيم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصيّاتِ كيان طبيعى‌شان كه خداى متعال خلق كرده، يك امتيازاتى جانب زنانه دارد، يك امتيازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال يك مقدار خصوصيّاتى را به اين جنس داده، يك مقدار خصوصيّاتى را به آن جنس داده؛ يك برجستگى‌ها و ارزشهايى اين دارد، يك برجستگى‌ها و ارزشهايى آن دارد؛ لذا است كه با همديگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانيّت است هيچ فرقى ندارند، هيچ تفاوتى ندارند؛ در آن چيزهايى كه خداى متعال براى انسان قرار ميدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سير تكامل معنوى - هيچ فرقى ندارند؛ يعنى يك مردى مثل علىّ‌بن‌ابى‌طالب ميشود، يك زنى مثل فاطمه‌ى زهرا ميشود؛ يك مردى مثل عيسى ميشود، يك زنى مثل مريم ميشود؛ تفاوتى ندارند با همديگر. پس اين نگاهْ درست است كه ما زن را در جنسيّت خودش - همان‌جور كه هست، زن واقعى، مؤنّث واقعى - بشناسيم، و ببينيم چه ارزشهايى ميتواند اين فرد متعلّق به اين جنس را يا اين جامعه‌ى اين جنسيّت را رشد بدهد و تعالى ببخشد؛ اين نگاه، نگاه درست است. ما نبايد در مقابل نگاه غرب دچار اين انفعال ميشديم كه متأسّفانه شديم./ بیانات در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته‌ی حوزوی و دانشگاهی 21/2/92»

«خصوصيّات زن در اين گفتمان گفته شود؛ كرامت زن، عزّت زن، ظرافت زن، نه فقط ظرافت جسمى بلكه ظرافت ساختمان فكرى و عصبى و ظرافت كاركردى كه بايد بكند. اين رشته‌هاى بشدّت رقيق و نازك اعصاب كودك را فقط سرْانگشت ظريف و لطيف مادر است كه ميتواند از هم جدا كند كه عقده به‌وجود نيايد، گره به‌وجود نيايد؛ هيچ كس ديگر نميتواند، يعنى هيچ انسان ديگرى كه از جنس زن نباشد نميتواند؛ اين كار، كار زنانه است. يعنى برخى از كاركردها بقدرى همراه با ظرافت است كه انسان استعجاب ميكند از قدرت الهى كه چطور اين توانايى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنايت كرده./ بیانات در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته‌ی حوزوی و دانشگاهی 21/2/92»

« اسلام به معناى واقعى زن را تكريم كرده است. اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تكيه مى‏كند، يا روى نقش زن و تأثير زن و حقوق زن و وظايف و محدوديت‏هاى زن در داخل خانواده تكيه مى‏كند، به‏هيچ‏وجه به معناى اين نيست كه زن را از شركت در مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعاليت‏هاى عمومى مردم منع كند. عده‏يى بد و يا كج‏ فهميدند؛ يك عده‏ى مغرض هم از اين كج‏فهمى استفاده كردند؛ كأنّه يا بايد زن، مادر خوب و همسر خوبى باشد يا بايد در تلاش‏ها و فعاليت‏هاى اجتماعى شركت كند؛ قضيه اين‏طورى نيست؛ هم بايد مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعاليت اجتماعى شركت كند. فاطمه‏ى زهرا (سلام‏الله‏عليها) مظهر چنين جمعى است؛ جمع بين شئون مختلف. زينب كبرى نمونه‏ى ديگر است. زن‏هاى معروف صدر اسلام و زن‏هاى برجسته، نمونه‏هاى ديگرند؛ اين‏ها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهميدنِ مفهوم تكريم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزى‏هاى القاءشده‏ى به عنوان تكريم زن در تمدن غرب؛ اين‏ها باهم آميخته شده و يك جريان غلط ذهنى و فكرى به وجود آورده./ بیانات در دیدار جمعی از مداحان 5/5/84»

«حقوق زن در دنياى غرب و همين كشورهاى اروپايى كه اين همه مدّعى دفاع از حقوق زنان هستند كه تقريباً همه‏اش هم دروغ است تا دهه‏هاى اوّل اين قرنى كه تمام شد، زنان نه فقط حقِّ رأى نداشتند، نه فقط حقِّ گفتن و انتخاب كردن نداشتند، حقِّ مالكيت هم نداشتند. يعنى زن مالك اموال موروثى خودش هم نبود؛ اموال او در اختيار شوهر بود! در اسلام بيعت زن، مالكيت زن، حضور زن در اين عرصه‏هاى اساسى سياسى و اجتماعى، تثبيت شده است: «اذا جاءك المؤمنات يبايعنك على ان لا يشركن باللّه». زنها مى‏آمدند با پيغمبر بيعت مى‏كردند. پيغمبر اسلام نفرمود كه مردها بيايند بيعت كنند و به تبع آن‏ها، هرچه كه آن‏ها رأى دادند، هرچه كه آن‏ها پذيرفتند، زنها هم مجبور باشند قبول كنند؛ نه. گفتند زنها هم بيعت مى‏كنند؛ آن‏ها هم در قبول اين حكومت، در قبول اين نظم اجتماعى و سياسى شركت مى‏كنند. غربى‏ها هزار و سيصد سال در اين زمينه از اسلام عقبند و اين ادّعاها را مى‏كنند! در زمينه‏ى مالكيت نيز همين‏طور؛ و در زمينه‏هاى ديگرى كه مربوط به مسائل اجتماعى و سياسى است30/6/79»

«طبيعت الهىِ زن و مرد در محيط خانواده، طبيعتى است كه براى زن و براى مرد رابطه‌اى فيمابين به وجود مى‌آورد كه آن رابطه، رابطه‌ى عشق و مهربانى است: «مودّة و رحمة» اگر اين رابطه تغيير پيدا كرد، اگر مرد در خانه احساس مالكيت كرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه كرد، اين ظلم است، كه متأسفانه خيلى از مردان اين ظلم را مى‌كنند. در محيط بيرون خانواده نيز همين‌طور است. اگر زن محيط امن و توأم با امنيتى براى درس خواندن، براى كار كردن، براى احياناً كسب درآمد و براى استراحت نداشته باشد، اين ظلم و ستمكارى است. هر كس كه موجب اين ظلم شود، بايد قانون و جامعه‌ى اسلامى با او مقابله كند. 30/7/76»

«چه كنيم كه زن در جامعه‌ى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكى‌اش را انتخاب كند؟ 24/7/91»

[1] . انفال/22

[2] . یونس/100

[3] . رعد/19

[4] . نحل/12، رعد/4

[5] . فرقان/44

[6] . قصص/60

[7] . علامه‌ی بزرگوار مرحوم محمدتقی جعفری (ره)، در نظریه‌ی حیات معقول، به نکات ارزنده‌ای در باب عقلانیت اسلامی و تفاوت آن با راسیونالیسم غربی اشاره نموده‌اند که در مبانی نظام‌سازی در این بخش می‌تواند مؤثر واقع شود. عبارات زیر بخشی از کتاب «حیات معقول» ایشان است: « حیات معقول، آن چه را که "هست" و "ضرورت" دارد، یا به نحوی از انحاء برای زندگی آدمی مفید است، انکار نمی‌کند، بلکه "آن چه را که هست" با "آن چه که شایسته است" را وارد حیات انسانی می‌سازد. در "حیات معقول"، عقل نظری از یک طرف و عقل عملی که در اصل وجدان آگاه و فعال و محرک است، از طرف دیگر، در استخدام شخصیت رو به رشد و کمال قرار می‌گیرند. هماهنگی عقل نظری با عقل عملی را، که وجدان آگاه به همه‌ی ابعاد مادی و روحی انسان است (بل الانسان علی نفسه بصیره) می‌توان مقدمه‌ی وصول به مقام نمونه‌ای والا از عقل کل یا عقل کلی در اصطلاح عرفای جهان‌شناسی و حکما معرفی نمود. بنابر این تردیدی نیست که مقصود از معقول در " حیات معقول" ، راسیونالیسم به اصطلاح غربی آن نیست.»

[8] . در این روایت شریف که در کتاب ارزشمند کافی در باب عقل و جهل ذکر شده است، عقل و جهل دو مخلوق خداوند هستند که  لشگر هر کدام، متشکل از 75 سرباز است. لشگریان عقل از جنس خیر و لشگریان جهل از جنس شرند. این روایت به لحاظ مبانی و روش‌های تربیتی بسیار ارزشمند و قابل بررسی است.

0 نظر