متن کامل کتاب نظريه تربيتي اسلام ; فصل7:هدایت انسان
فصل7
هدايت انسان
براي تضمين موفقيت انسان در سفر خويش و سير و سلوكش و طي منازل و صعود بهمراتب بالاتر وجودش و براي تربيت و تزكيهاش و نيز براي محافظت او از هر گونه انحراف وگمراهي و سقوط و همچنين براي مراقبت و محافظت از او در مقابل وساوس نفساني وشيطانياش، خداوند متعال از هيچ گونه ياري و راهنمايي، دريغ نفرموده است. چه باطني باشد وچه ظاهري، چه تكويني باشد و چه تشريعي كه ذيلا به آنها اشاره ميشود:
هدايت تشريعي
ـ ولايت و مربي
پروردگار متعال كه خود را مربي معرفي فرموده و اين نام را از اسماء حسناي خويش قرارداده است، پيامبران و اولياء خويش را مامور كرده است كه انسان را در مسير حيات، راهنماييكنند و او را به كيفيت راه و چگونگي حركت و رشد، آشنا سازند. انسان را به آفاق و آيات نفسخويش و ودايعي كه در آن نهفته است و نيز به مراتب وجودش راهنمايي كنند. او را از بديهابرحذر داشته و به نيكيها هدايت نمايند و خودشان نيز نمونهاي عملي و هدايت يافته و اسوه والگويي از يك انسان كامل باشند كه تمامي كمالات در آنها جمع و پاسخگوي عملي و عينيهرگونه از نيازهاي انسان باشند تا انسان در تاريكيهاي زندگي از نور هدايت ايشان استفاده كرده وبا توسل به دامن ايشان و پذيرفتن ولايتشان راه را از چاه تشخيص دهند. به ديگر سخن، حقتعاليپيامبران و اولياء خويش را مبعوث فرموده تا مربياني باشند براي تربيت و تزكيه انسان و رساندنايشان به مقصد نهايي خلقت.
هدايت تشريعي
اولياء خدا نگهبان آسمان دنيا و زيباييهاي آن و زينت آسمان دنيايند.
- وَ زَيَّنَّا السَّم'اءَ الدُّني'ا بِمَص'ابيحَ وَ حِفْظاً
همانا زينت بخشيديم آسمان دنيا را به چراغهاي روشن و حافظين آسمان.
- اِنّ'ا زَيَّنَّاالسَّم'اءَ الدُّني'ا بِزينَةٍ الكَواكِبَ
ما زينت بخشيديم آسمان دنيا را به زينت ستارگان
- وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْط'انٍ مارِدٍ
و محافظت نموديم از هر شيطان سركش
لا'يَسَّمَّعُونَ اِلَي الْمَلَاءِ الْاَعْلي' وَيُقْذَفونَ مِن كُلِّ ج'انِبِ
آنها به سوي ملاء اعلي نميتوانند شنود كنند و از هر طرف رانده ميشوند.
- دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصبٌ
با شدت به دور رانده ميشوند و براي آنهاست عذابي دائم.
اِلاّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَاَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ
مگر آنكه بدزدد پيامي را كه فوراً شهاب ثاقبي او را تعقيب خواهد كرد.
- اِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ
مگر آنكه دزدانه شنود نمايد كه او را شهاب مبيني تعقيب مينمايد.
و اَنّا لَمَسْن'ا السَّماءَ فَوَجَدْن'اه'ا مُلِئَتْ حَرَساً شَديداً و شُهُباً و اَنّا كُنّ'ا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِفَمَنْ يَسْتَمع الْاَنَ يَجِدْلَهُ شِهاباً رصداً.
ما جنّيان از نزديك آسمان را سركشيديم ولي آنرا مملو از نگهبانان قوي و نيرومند وشهابهاي بسيار يافتيم. و ما دزدانه كمين مينشستيم تا اخبار آسمان را شنود كنيم. ولي هر كس ازما كه چيزي ميشنيد بيدرنگ متوجه ميشد كه شهابي خاص براي نابوديش در تعقيب اوست.
ويژگي عالم دنيا كه اَدني' مرتبة وجود است و دنيا نام گرفته است، آن است كه محل سَفْكِدِماء (خونريزيها) و تاريكيها و ناتوانيها و فسادها و نيزنگها و نفاقها و ظلمها و تجاوزها و جهالتها وپوچيها و بي هدفيها و حيوان صفتيها است و «ارض» نام گرفته است و هر كه محبت به زندگيزميني را انتخاب كند و قلب خود را آغشته و مخلد در آن نمايد، چارهاي ندارد تا اسير شياطين وشيطان صفتان گردد.
زيرا كه ارض، همان دنيا است و دنيا مملو از شياطين جن و انس است.
اما تقدير الهي بر اين قرار گرفته است كه اَدني' مرتبه از مراحل وجود يعني دنيا را انتخابنمايد و پستترين محل حيات، يعني دنيا را در آن قرار دهد و در آن انساني را تربيت نمايد كهشايستگي تسخير آسمانهاي دنيا و ملكوت و زمين را بيابد و چنين است كه براي دنيا آسماني قرارداد و در آن آسمان، ستارگان و كواكب و بروجي قرار داد تا آن ستارگان، تاريكيهاي عالم ارض راروشن نموده و زندگي و حركت را در آن جاري سازند.
آسمان دنيا را با ستارگان زينت داد تا زشتيهاي عالم ارض را به زيباييهاي خويش جبراننمايند و براي نظاره كنندگان، زيبايي بيافرينند تا با نور خويش مناظر و زيباييها را متجلّي سازند كهاگر نبودند هيچ زيبايي در عالم تاريك تجلّي نميكرد.
آسمان دنيا را بي كران آفريد تا تنگنايي و كوچكي عالم ارض را به بي نهايتي خويش جبراننمايد و براي نظاره كنندگان وسعت دل و ديده بيافريند. آسمان دنيا و ستارگانش را با عظمتآفريد تا حقارت خاكيان را با عظمت خويش جبران نموده و عاشقان عظمت و بزرگي را مسحور ومحو عظمت خويش نمايد و سلطه جويان و برتري طلبان متكبّر را با جلوات مَجْد و شكوهخويش تحقير نمايد و آن آسمان را «سماء» ناميد تا برتري آن را بر ارض متجلي نمايد. سماء رامصدر انوار و محل چراغها و تجلي زيباييها و زينتبخش عالم دنيا قرار داد.
سماء را محل مراقبت و محافظت از ورود شياطين جن و انس قرار داد.
سماء را محل تجمّع مراقبين و نگهبانان و شهابهاي تحت امر ايشان قرار داد.
سماء را مملّو از نگهبانان و مراقبان نمود تا ورود هر گونه عنصر نامطلوب در آن غيرممكنباشد.
سماء را دروازه بسته شده بر شياطين بسوي ملاء اعلي قرار داد.
در آسمان دنيا هر گونه استراق سمع يا سرقت اطلاعات توسط شياطين، عقوبت سختي رابه دنبال دارد و شهاب ثاقب يا مبين از جانب نگهبانان، او را تعقيب مينمايد. اما براي عالم دنيا كهادني مرتبه وجود و پستترين مرحله خلقت است و براي عالم ارض يا دنيا كه تاريكترين ومحدودترين عالم دنيا را تشكيل ميدهد، طبقاتي قرار داده است كه هر چه طبقه آن پستتر وفروتر باشد، ظلمت و تاريكي آن به مراتب بيشتر و تنگي و تنگنايي آن بسي جانكاهتر، ناتواني ودرد و رنج آن بسي غيرقابل تحملتر خواهد بود.
در طبقات پستتر و فروتر عالم ارض، تاريكيهايي وجود دارد كه تحمل كوري مادرزاد وتاريكي مطلق در مقايسه با تاريكي آن طبقات، بسي آسانتر خواهد بود. در عالم ارض زشتيهاييوجود دارد كه تحمل زشتترين و كريهترين مناظر در مقايسه با زشتي و كراهت آن طبقات، بسيآسانتر و قابل تحملتر خواهد بود.
در طبقات پست و پايين عالم ارض، تشنگي هايي جگرسوز وجود دارد كه با هيچ آبي آتشو عطش آن فرو نخواهد نشست و تحمل شديدترين تشنگيها در شديدترين درجات گرما درمقايسه با عطش و آتش تشنگيهاي آن طبقات، بسي آسانتر خواهد بود.
در طبقات پستتر و فروتر عالم ارض گرسنگي هايي جانكاه و سيريناپذير وجود دارد كههيچ غذايي هر چند بسيار و هر چند مكرر، صاحبش را سير نخواهد كرد و تحمل فقر و گرسنگيمطلق و مرگ آور در مقايسه با گرسنگيهاي آن طبقات، اندك و ناچيز خواهد بود. در طبقات پايينعالم ارض، رنجها و خستگيها و گرمازدگيهايي وجود دارد كه تحمل طولانيترين راهها رويسختترين تيغها و در صعبترين مسيرها در مقايسه با سختي آن طبقات، بسي آسانتر خواهدبود. در طبقات پايين عالم ارض، ترسها و وحشتهايي وجود دارد كه دهشت آورترين مناظر كهموي را بر اندام انسان، راست كند، در مقايسه با وحشت اهل آن طبقات بسي حقير و كوچكاست.
در طبقات پستتر عالم ارض، رسوايي هايي وجود دارد كه تحمل رسوايي و عرياني درانظار و نگاههاي مردم در مقايسه با آن كمترين رسوايي به شمار ميآيد. زيرا رسوايي و عرياني را بايك دست لباس و بلافاصله ميتوان پوشاند، ولي رسوايي اهل طبقات پايين ارض با هيچ لباسيپوشانده نخواهد شد و گذشت زمان نيز نه تنها براي حفظ آبروي آنها حجابي نخواهد شد بلكهاهل آن طبقات روز به روز رسواتر و بي آبروتر خواهند شد. در طبقات عالم ارض آتشهايي وجوددارد كه مواد گداخته و مذاب درون آتشفشانها در مقايسه با حرارت و آتش آن طبقات، همچونآبي سرد خواهد بود.
در طبقات پايين عالم ارض، نفرتها، درنده خوييها و خون آشامي هايي وجود دارد كه خونآشامترين حيوانات و درندهترين آنها در مقايسه با اهل آن طبقات، بسيار آرام و مهربان جلوهخواهند كرد.
در طبقات پايين عالم ارض، اميال شهواني آنچنان شديد است كه كثيفترين و پليدترينحيوانات در رفتار جنسي و شهوي، در مقايسه با اهل آن طبقات، افرادي متين و شايستهمينمايند.
طبقات عالم ارض هر قدر فروتر و پستتر شود، تاريكيها و ظلمات آن بيشتر، وحشتهايآن افزونتر و آتش آن گداختهتر، رسوايي آن بيشتر، شكم آن سيري ناپذيرتر و افراد آن خونآشامتر، زشتيهاي آن مشمئزكنندهتر، ضيق و تنگي آن جانكاهتر، تشنگي آن سوزندهتر، رنجها وخستگيها و گرمازدگيهاي آن بيشتر خواهد بود.
همچنانكه تاريكيهاي زمين با نور ستارگان آسمان همچون خورشيد روشن ميشود وزيباييها و مناظر آن را پديد ميآورند و موجودات زميني را حيات بخشيده و قابل رويتمينمايند، همچنانكه تاريكيهاي زمين با نور خورشيد روشن ميشود، همانگونه كه موجوداتزميني از نور خورشيد آسمان دنيا بهرهمند گشته و جان ميگيرند و رشد ميكنند و همچنانكهستارگان، آسمان زمين را جمال و زيبايي ميبخشند و حيرت و عظمت ميآفرينند و همچنانكهآب در زمين منشاء حيات و نيز بستر ادامهي حيات ميباشد و هر كجا آب باشد، زندگي و تلاش وفرهنگ و تمدن و رشد و نشاط وجود دارد، اولياء خدا نيز مانند خورشيد و كلام ايشان مانند آب واعماق وجودشان همچون كهكشانها، عالم انفس را روشن نموده و آسمانش را جمال ميبخشندو با تجليات صفات جمال و جلال، حيرت و عظمت ميآفرينند.
اولياء خدا در آسمان عالم انفس مثل ستارگان در آسمان دنيا هستند كه تاريكي دلها راروشن ميكنند، زشتيهاي آنرا به زيبايي مبدل ميسازند، آتش آنرا گلستان مينمايند، رسواييهايآنرا ميپوشانند و جمال و وقار ميبخشند. نفرتها و درنده خوييها و خون آشاميهاي آنرا به مهربانيو لطف و انس و محبت تبديل مينمايند.
شهوات و اميال پست را به عشق و شور و پرستش و شهادت تبديل مينمايند، كوريها را بهبينايي تبديل ميسازند، ناتواناييها و رنجها و دردهاي مربوط به حيات خاكي به توانايي و آرامش ونشاط تبديل مينمايند، تنگيها و تنگناهاي آنرا به افقهاي وسيع و بيكران تبديل مينمايند، آتشعطش و تشنگي آنرا با شرابي طهور شفا ميدهند و وحشتهاي آنرا به آرامش تبديل نمايند.
دنيا تنها با رؤيت جمال ايشان زيبا خواهد بود و ظلمتها و كوردليها تنها به نور ايشانبرطرف خواهد شد. راههاي هدايت، تنها به قدوم و سيرهي طيّبه ايشان روشن خواهد گشت. تنهابه وجود ايشان است كه دامهاي شياطين، باطل و نابود ميشود و تنها با تمسك به ايشان است كهسالكان از هر گونه اسارت ديوان و ددان در امان خواهند شد. نه تنها راههاي آسمان بر آنها گشودهاست، بلكه انسان هر گاه ميل به عروج داشته باشد، تنها با هدايت ايشان به ملاء اعلي راه خواهديافت. زيرا ايشان به راههاي آسمان از زمين آگاهترند. آن ستارگان، خورشيد هدايت اند و همچونآيينه، در برابر نور مطلق اند و روي در روي محبوب دارند و انوار جمال و جلال نور مطلق رادريافت نموده و بر عالم خاكي منعكس مينمايند.
عاشقان حقيقت را امر شده است كه در اين ظلمات حيات، تنها سر بر آسمان داشته و دوچشم خود را محو جمال آن ستارگان و آن چراغهاي هدايت نمايند و آينه قلبشان را محل انعكاسانوار جمال و جلال حق نمايند تا به نور درون منوّر شده و راه بيرون شدن از ظلمات را بيابند وطي كنند تا زيباييهاي حقيقي را بشناسند و زيبا شوند. تا بزرگيها و عظمتهاي حقيقي را بشناسند وعظمت يابند. تا آسمان و زمين را مسخّر خويش كنند. تا آفاق عالم وجود را در آفاق انفس خويشنمايان سازند. تا كرامتها و شرافتها را بشناسند و خود نيز كريم و شريف گردند.
و چنين است كه انسانها تا هر زمان كه سر بر آسمان داشته باشند و تا هر زمان كه چشم دلخود را محو انوار جمال و جلال آن ستارگان در آسمان برتريها و كمالات نمايند، همواره بهراههاي روشن و صراط مستقيم، هدايت گردند و هرگز در تاريكيهاي عالم خاكي گمراه نگردند ودر دام ديوان و شياطين انس و جن گرفتار نشوند.
ستارگان آسمان هدايت بسيارند و هر يك متناسب با مقامات و عظمت خويش مأمور بهتجلّي نور يا انوار جمال و جلال مطلقند.
ستارهاي مأمور به تجلي انوار يقين و علم و معرفت و حقيقت است و آسمان هدايت را ازورود هر گونه گمراهي و جهل و ناداني و شك و ترديد محافظت مينمايد. ستارهاي ديگر مأمور بهتجلي انوار تقوي و عبادت است و آسمان هدايت را از ورود درياها و مقدس مأبيها وظاهرسازيها و يا بي دينيها و فسادها، محافظت مينمايند.
كوكبي مامور به تجلّي انوار سخاوت و ايثار است و آسمان هدايت را از ورود اسرافها وتبذيرها و ضايع كردن نعمتها محافظت مينمايد.
مصباحي مامور به تجلّي انوار صبر و استقامت است و آسمان هدايت را از ورود بيطاقتيها، ضعفها و بي ظرفيتيها، محافظت مينمايد.
مصباحي ديگر مامور به تجلّي انوار عدالت و حق جويي است و آسمان هدايت را از ورودادعاهاي دروغين و نفاقها و ظلمها محافظت مينمايد.
كوكبي ديگر مأمور به تجلّي انوار كرامت و بزرگواري و مجد و عظمت است و آسمانهدايت را از ورود پستيها، ذلّتها، حيوان صفتيها و ابتذالها، پوچيها، بي محتواييها، اسارتها، بيمقداريها، بي هدفيها، محافظت مينمايد.
ستارهاي ديگر مأمور به تجلّي انوار مهر و رحمت است و آسمان هدايت را از ورودديوسيرتها، درنده خوييها، بيرحميها، بي انصافيها، محافظت مينمايد.
انوار تابناك اين ستارگان، راههاي آسمان هدايت را همواره روشن و زيبا در منظر سالكانقرار ميدهد و با شهابهاي مبين و ثاقب، قطّاع طريق و شياطين به كمين نشسته در راه هدايت را ازآسمان هدايت رانده و دور ميسازند. لذا در جنگ با ضلالتها، ظلمها، تباهيها، فسادها، سفكدماء، رياكاريها، كج فهميها، جهالتها و جموديها، نيرنگها و نفاقها است كه شهابهاي ثاقب وشهابهاي مبين مأمور به رسوا كردن و باطل نمودن و نابود كردن و دور كردن شياطين ميگردند.
اين شهابهاي ثاقب و مبين هستند كه شياطين و دزدان طريقت و قُطّاع راه هدايت را ازآسمان كمالات و حقايق و معرفت و نور، رانده و دور ميسازند.
شهابي مبين مأمور به رسوا كردن دروغ و مكر و نيرنگ شياطين ميشود و آنرا از آسمانكمالات كه آسمان صدق است دور كرده و باطل و محو مينمايد.
شهابي ثاقب مأمور رسوا كردن ريا و دنيا پرستي شياطين در لباس مقدس مأبي گشته و آنهارا از آسمان تقوي و اخلاص و ورع و زهد دور مينمايد.
شهابي ديگر مأمور رسوا كردن خط نفاق ميگردد و دو رويي و خيانت را از آسمان هدايتكه آسمان بندگي و تسليم در برابر حق است دور مينمايد.
شهابي ديگر مأمور به شكافتن ظلمات ابهام و شبهات و فتنهها ميگردد و شياطين وشيطنتها و فتنهها را از آسمان هدايت كه آسمان يقين و معرفت و نور است، دور مينمايد.
شهابي ديگر مأمور به نابود كردن شياطين و لشكريان ايشان است كه پيك ترس و ضعف وسستي و تزلزل ميباشند و آنها را از آسمان هدايت كه آسمان استقامتها و قدرتها و شدائد استدور مينمايد.
شهابي ديگر مأمور به انهدام و تحقير و تبيين زبوني و حقارت تفكر سلطه جويي و تَفّوقطلبي ميگردد و شياطين را از آسمان كمالات و انوار هدايتها كه آسمان برادري و اخوّت است،دور مينمايد.
آسمان را نيز طبقاتي است
بعد از سماء دنيا سموات ديگري است كه هر يك در عظمت، زيبايي، نور و قدرت آنقدرعظيم و زيبا و نوراني و مقتدرند كه آسمان دنيا با همه ستارگان و كهكشانها و شهابهايش به قطرهايدر مقابل اقيانوس و ذرهاي در مقابل خورشيد شبيه است.
هر يك از طبقات آسمان هر قدر رفيعتر و بالاتر و بلند مرتبهتر باشد، جلوات مجد وعظمت و زيبايي و نورانيت و توانايي و كمالات در آن بيشتر است و ساكنان آن زيباتر، مهربانتر،مقتدرتر، عظيمتر و نوراني ترند.
بي نهايتها در طبقات آسمان بعد از آسمان دنيا كه در قرآن كريم به سمو'اتِ السَّبْع يادشده است، آنچنان بي كرانه و حيرت آورند كه بي نهايتهاي آسمان دنيا با مسافتهاي ميلياردهاسال نوري آن در مقابل عظمت آن، از فاصلهي بين دو قدم، بيشتر نمينمايد.
زيباييها و زيبارويان در سم'وآت السَّبْع، به اندازهاي زيبا هستند كه زيباترين مناظر و زيباترينصورتها در مقابل زيباييهاي آن سموات و زيبارويان آن، رنگ و رو ميبازند و از نظرها ميافتند. وشايستگي يك نگاه را نيز از دست ميدهند.
نورانيّت در طبقات آسمان بعد از آسمان دنيا، آنچنان است كه پرنورترين ستارگان وخورشيدهاي سماء دنيا در مقابل نور آنها، نور خود را از دست ميدهند و همچون نور ماه در ظهرآفتابي، بي نور مينمايند.
ساكنان طبقات سم'و'ات السَّبْع از دانش و قدرتي برخوردارند كه بزرگترين و مهيبترينسلاحها و عظيمترين و پيچيدهترين تواناييهاي علمي در مقايسه با قدرت ايشان بقدري ناچيزاست كه توانايي مورچهاي با قدرت سليمان سنجيده شود.
مَثَل آسمان دنيا و ستارگان و شهابها مَثَل آسمان هدايت و اولياء خدا و پيروان حقيقيايشان است كه هر يك در اين عالم خاكي از جانب آسمان هدايت مأموريتي ويژه دارند. سخنانايشان، سيره و روش ايشان و حياط طيّبهي هر يك از ايشان، نوري است كه راههاي هدايت را درظلمات ارض، براي علاقمندان و عاشقان نور، روشن ميفرمايد و هر كه در رفتارش و گفتارش وزندگي اش در جهت شباهت به ايشان نباشد شيعه ايشان نيست. چنانكه خود فرمودهاند: «از مانيست»، آنكس كه اين ندارد گويي كه آن ندارد. و چنين است كه انوار جمال و جلال اين ستارگانمانند علم و معرفت، زهد و تقوي و عبادت و عدالت جويي و حقطلبي، سخاوت و ايثار، كرامتو مجد، شفقت و مهر، صبر و استقامت و ديگر انوار ايشان، نشانههاي كمال اسماء الهي اند كهعاشقان كمال و وصال، بايد به آنها متمسك شوند.
هر يك از اين اسماء به منزله نشانهها و معيارها و آياتي هستند كه حق را از باطل آب را ازسراب، اخلاص را از نفاق و هدايت را از گمراهي جدا كرده و به سالكان معرفي مينمايند و هر كهدر دامان اسلام رشد يافته باشد و به تربيت قرآني و سنت رسول خدا و اهل البيت (ص) تربيتشده باشد، انوار فوق به ميزان استعداد و لياقتش، در او منعكس ميگردد. در چنين حالي روشنيدر بصيرت و جمال در سيرت و تقوي در رفتار و يقين در گفتار او كه هر يك نشانههاي هدايت وانعكاس تابش آن انوار در وجود اوست، مشاهده ميشود.
هر دستگاه و برنامه و هر مدرسه و هر چه كه نام اسلامي گرفته و مدعي تربيت اسلاميباشد، آثار و نشانههاي آيات فوق در تمامي اركان و اجزاء و تمامي شؤون آن بايد قطعاً حضور وظهور داشته باشد.
اين انوار كه از تجلي انوار الهي در سيرهي رسول خدا و ائمهي معصومين عليهم السلامحاصل شده و در آسمان حيات انسانها و يا برحيات آسماني انسانها تابيده شده است، مبانياعتقادات و مباني مكتب اسلام را در تربيت تشكيل ميدهد.
هر شعاع و هر تابشي از انوار آن، هزاران جمال و جلال دارد و در هر شأني از شئون و هرجلوهاي از حيات، تجلي خاصي دارد. كه در تعليم و تربيت عنوان اخلاق اسلامي بخود ميگيرد وجلوههاي ملكوت در حيات و رفتار انسان كامل را متجلي مينمايد. اين تجليّات در قوانين زندگينام فقه و اقتصاد و سياست و امثال آن را به خود گرفته و به بهترين راههاي سعادت در زندگيانسان رهنمون ميگردد.
اين تجليّات، در فلسفه نام حكمت بخود ميگيرد و بهترين انديشهها و نورانيترين راههايهدايت بشر را بصورت حكمت و تفكر و كشف قوانين حاكم بر خلقت ارائه كرد و انديشههايناب و راههاي وصول به حقيقت را معرفي مينمايد.
اين تجليّات، در معرفت نام عرفان به خود گرفته و پرده از آسمان حقايق كنار زده و انوارجمال و جلال الهي را بر روح و روان آدمي ميتاباند. همچنين انوار و تجليات ايشان در عرصةتربيت، به صورت اخلاق اسلامي ظهور يافته است.
اخلاق اسلامي مجموعه گرد آمده از سيره كريمهي رسول خدا و سيرهي طيبه اهل البيتمطهرش عليهم الصلوات والسلام ميباشد. لذا اخلاق اسلامي راههاي نشاندار هدايت الهي استكه تمامي اجزاء و اركان تربيت انسانها را در بر ميگيرد.
اخلاق اسلامي كتاب تربيت اسلامي است كه شامل تربيت در تمامي شئون حيات بشريميگردد و ناظر و هادي انسان در زندگي فردي يا اجتماعي اعم از خانه يا جامعه ميباشد.
اخلاق اسلامي تمامي مراحل حيات انسان حتي از مقدمات قبل از انعقاد نطفه تا تولد وشيرخوارگي و بلوغ انسان و نيز تا مرگ او را شامل ميشود. اخلاق اسلامي براي لحظه لحظههايعمر انسان برنامه دارد.
در مكتب تربيتي اسلام، اخلاق اسلامي سر رشته دار تمامي شئون تربيت و برنامههايتربيتي و پرورشي و آموزشي انسان است. در مكتب تربيتي اسلام، اخلاق و آموزشهاي اخلاقي،محدود به مساجد نيست. در مكتب تربيتي اسلام، اخلاق و تربيت الهي و تخلق به فضائلانساني، محدود به مراكز مذهبي و تربيت افراد روحاني نيست. در مكتب تربيتي اسلام، اخلاق وتربيت اخلاقي دانشآموزان و دانشجويان چيزي جدا از تربيت فني و حرفهاي و يا تربيت علمي وهنري نيست.
در مكتب تربيتي اسلام، اخلاق محدود به نصايح پدرانه افراد روحاني در يك يا دو ساعتدرس اخلاق نيست. اخلاق اسلامي روح تربيت اسلامي است كه هادي هر برنامه و هر جزء و هرسلول از اندام و اجزاء و اركان نظام تربيتي ميباشد.
اخلاق اسلامي براي تعليم و تربيت همچون روح براي بدن ميباشد كه تربيت دائماً مايهحيات را از آن روح دريافت كرده و به وسيله آن زنده ميماند. لذا هر برنامه و يا هر جزء و يا هرعضو از پيكرهي نظام تربيت كه از روح تهذيب و تزكيه كه مخصوص اخلاق اسلامي است، تهيباشد، مردگي و خشكي و بي جاني آن جزء يا آن برنامه مشهود ميگردد و بزودي فساد آن عضودر نظام تربيتي اسلام نمايان خواهد شد. اعم از آنكه آن عضو، آموزش فني و حرفهاي باشد، ياآموزش هنري باشد، يا آموزشهاي علمي باشد، يا آموزش اقتصادي و اجتماعي يا سياسي باشد.
ميزان ظهور و بروز معيارهاي اخلاقي اسلام در رفتار تربيت شدهها در هر دستگاهآموزشي، نشان دهندهي ميزان همسويي و تطابق برنامههاي آن دستگاه در همسويي و هماهنگيبا تربيت اسلامي است. چه دانشگاه باشد و چه دبيرستان و چه دبستان. مكتب تربيتي اسلام،تربيت اخلاقي جوانان را وظيفهي تمامي دستگاههاي آموزشي جامعه ميداند. اعم از نظامآموزش فني حرفهاي يا هنري يا اقتصادي يا پزشكي يا تربيتي يا فلسفي و غيره.
زيرا اخلاق اسلامي اهداف و اصول و روشهاي تربيت اسلامي را تشكيل ميدهد و هيچنظام آموزشي نميتواند بدون اهداف و اصول و روشها تدوين گردد.
پس اگر نظام يا برنامهاي آموزشي، ادعاي اسلامي بودن را داشته باشد، آثار و نشانههاياخلاق اسلامي را بايد در اهداف و اصول و اجرا (روشهاي) برنامههاي خود نشان دهد و نهايتابايد آثار و نشانههاي اخلاق اسلامي در رفتار و گفتار و شخصيت و منش تربيت شدهها در آن نظامآموزشي مشهود باشد.
اخلاق اسلامي به قدري با اجزاء و اركان نظام آموزشي اسلامي، آميخته و آغشته است كهچيزي از اجزاء يا اركان آن نظام آموزشي وجود نخواهد داشت كه از اخلاق اسلامي رنگ نگرفتهباشد. بشرط آنكه با تفكر اسلامي طراحي و تدوين شده باشد.
0 نظر