متن کتاب اسرار عاشقان و مقامات عارفان ; فصل دوم:ناله های جانسوز
فصل دوم-ناله هاي جانسوز
ترجمه قسمت دوم از متن زيارت عاشورا بر اساس شرح
يا اباعبدالله لقد عظمت الرزية و جلّت و عظمت
المطيبة بك علينا
و علي جميع اهل الاسلام
و جلت و عظمت مصيبتك في السموات علي جميع اهل السموات
شرح و توضيح
اسرار نهفته در تكرار جملة يا اباعبدالله
بزرگترين مصيبت در طول زندگي يك شيعه
ضرورت درك عظمت مصيبت اباعبدالله
انواع مصائب الحسين
شرح بخش اول از مصائب الحسين
گوشههايي از مصائب الحسين از كودكي تا رحلت رسول خدا
مصائب الحسين پس از رحلت رسول خدا
مصائب الحسين تا شهادت اميرالمؤمنين
مصائب الحسين تا شهادت امام حسن
مصائب الحسين ع تا ورود به كربلا
بيكسي و غريبي حضرت و رويگرداني مردم
مصائب الحسين در ايام عاشورا
مصائب الحسين در كربلا قبل از شهادت
حمله دشمن به خيام حرم
مصائب الحسين بعد از شهادت حضرت!
عظمت المصيبة بك علينا يعني چه؟
لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبة بك علينا
پيام عظيم پنداشتن مصائب الحسين در زيارت عاشورا
مفهوم و علي جميع اهل الاسلام
جايگاه گرية حقيقي در عرفان عاشورايي
اولين مجلسي كه اهل آن بر عزاي حسين نزديك به يك ساعت يكسره گريه كردند
گريه تا مرحله غش كردن
گريه همراه با يقه چاك كردن و بيتابي نمودن
گريه تا مرحله مشرف به موت شدن
گريه صبح و شام هر روز در طول هزار و سيصد سال
و علي جميع اهل الاسلام
نوع دوم از مصائب عالم اسلام و عالم تشيّع بهدليل نفس شهادت حضرت اباعبدالله
نوع سوم از مصائب شيعه و عالم اسلام بهدليل عدم حكومت حضرت اباعبدالله
جلب توجه به عظمت مصيبت
ضرورت اظهار شديدترين تأثر
امّا كدام نم اشك
آيا گريه هدف است يا مقدمه
نشانههاي عظمت تأثر شيعه
و جلت و عظمت مصيبتك في السّموات علي جميع اهل السموات
ويژگيهاي اهل السموات
چه چيز اهل سموات را نگران كرده است؟
تناسب ميزان تقرب با ميزان درك مصائب الحسين در ملكوت
نشانههاي حمايت ملكوت از حضرت اباعبدالله الحسين در همين دنيا
اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها
أَيْنَ صَدْرُالْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوي'*** أَيْنَ بابُ اللّه الَّذي مِنهُ يُؤْتي ***أَيْنَ وَجْهُ اللّهِ الَّذي اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الاَوْلِيآء
ترجمه قسمت دوم از متن زيارت عاشورا بر اساس شرح
يا اباعبدالله لقد عظمت الرزية و جلّت و عظمتالمصيبة بك علينا
ميفرمايد: اي اباعبدالله بسيار غمگين گشتهايم ازمصيبت تو و بسيار دردناك ميباشد غم تو بر ما؛ بسياررنجآور ميباشد اخبار شهادت و گرفتاريهاي تو برايما؛ بسيار عظيم و طاقتفرسا است خبر شهادت تو و ياران و بستگان واسارت خاندان تو.
و علي جميع اهل الاسلام
ميفرمايد: اي اباعبدالله مصيبت تو نهتنها براي ما عظيم است، بلكه برايجميع اهل اسلام نيز سنگين و عظيم است؛
بر حضرت ابراهيمع كه طبق آيات قرآن كريم، اهل اسلام بود، عظيماست؛
بر حضرت رسول اكرمص كه اهل اسلام بود عظيم است؛
بر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالبع كه اهل اسلام بود، عظيم است؛
بر تمامي ائمه طاهرين و تمامي اولياء حق عظيم است.
و جلت و عظمت مصيبتك في السموات علي جميع اهل السموات
ميفرمايد: مصيبت تو در تمام آسمانها براي تمامي اهل ملكوت وآسمانها حيرتزا و عظيم است.
بر مصيبت تو جانسوزترين نالهها را سرخواهمداد. آنچنان كه تمامياهل اسلام را به گريه وادار نمايم؛
بر مصيبت تو فريادهاي جگرخراش خواهم كشيد؛
بر مصيبت تو آنچنان گريه خواهم كرد كه اهل آسمان از من بپذيرند و درعزاي من شريك شوند؛
مجلس مصيبت تو را آنچنان عظيم و باشكوه و غمبار برگزار خواهمنمود كه براي تمامي اهل اسلام شگفتآور و عظيم آيد؛
بر مصيبت تو آنچنان عزا خواهم گرفت كه هيچ ماتمي و هيچ عزايي درمرگ هيچ عزيزي به پاي آن نرسد؛
بر مصيبت تو آنچنان عزا خواهم گرفت كه اهل اسلام عظمت برگزاريآن را مورد تأييد قرار دهند.
شرح و توضيح
اسرار نهفته در تكرار جمله يا اباعبدالله
تكرار اين عبارت در زيارت عاشورا دائماً شيعه را متوجه و متذكر ميسازد كهتلاوتكننده زيارت عاشورا زائري است كه در محضر حضرت اباعبدالله الحسينع شرف حضور يافته است و روي در روي يار در حال اشكريختن و تأثر و حسرت و نفرين و التماس و توسّل ميباشد و در حال اعلاممواضع خود و برنامهريزي زندگي خود بر اساس عشق به حسينع ومبارزه با دشمنان مكتب حسينع ميباشد و در عين حال متذكر به مفهوماباعبدالله ع است كه زائر متوجه باشد كه به زيارت كسي آمده كه در اثربندگي حقتعالي به مقام سلطنت الهيه رسيده است و لذا با تكرار توسل بهذيل نام اباعبدالله عنايت حضرت را آرزو مينمايد.
در تكرار توسف به ذيل نام اباعبدالله در طول زيارت عاشورا اسرارزيادي نهفته شده است.
ادعاهاي بسيار سنگين و غيرقابل دسترسي در زيارت عاشورا وجوددارد كه زائر الحسين بهجز توسل به ذيل اين نام مخصوص حضرت يعنيلفظ اباعبدالله براي تحقق آن ادعاها راه ديگري ندارد زيرا زائر امام حسين درشرايطي بايد آن ادعاها را از قول خود بر زبان جاري سازد كه تحقق آنها يقيناًاز توانايي او خارج است. نمونههاي زير از آن جمله است.
شخص زائر با تلاوت اين عبارت در زيارت عاشورا كه ميفرمايد: لقدعظمت الرزيه و حلت و عظمت المصيبة بك علينا، ميخواهد مدّعي شود كهبزرگترين مصائب عالم بر او وارد شده است. آيا بدون عنايت حضرتاباعبدالله، امكان فهم عظمت مصيبت و عمق مصيبت بالاخص در زمانحاضر كه قرنها از شهادت حضرت ميگذرد، امكانپذير است؟ در فرازديگر شخص زائر چنين جملهاي را تلاوت ميكند: برئت الي الله ثم اليكمبموالاتكم و موالات وليكم و در اين فراز مدعي ميشود كه موالاتكم و موالاتوليكم را انجام داده و تقرب جسته است. در فراز ديگري تلاوت ميكند كهاني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم و ولي لمن والاكم و عدو لمن عاداكم و دراين فراز مدعي است كه اين شعار بزرگ را در زندگي خود محقق كرده است.در فراز ديگر تلاوت ميكند كه اني اتقرب الي الله و الي رسوله و الي اميرالمؤمنينو الي فاطمه و الي الحسن و اليك بموالاتك و در اين فراز مدّعي ميشود كهزندگي خود را با موالات اهل بيت مطابق كرده است.
جاري كردن اين ادعاها بر زبان توسط زائر شايد بدون توجه و بدونمعرفت آسان باشد همچنان كه يك ديوانه و يا كودك و يا فرد جاهل و نادانادعاهاي خارج از توان خود ميكند. اما اهل معرفت متوجه هستند كه تحققهر يك از ادعاهاي فوق با توانايي اجراي آنها بهقدري عظيم و سنگين استكه بهجز از عهده اولياي حق ساخته نيست.
بهعنوان مثال، چهكسي جز حضرات معصومين: و ملائكهمقربين و بعضي از اولياي مقرب حق جرأت دارد ادعا كند كه عظمتمصائب وارده بر حضرت اباعبدالله را درك ميكند؟ زيرا اساساً نشانه دركعظمت مصائب حضرت، متلاشي شدن، نابود شدن، جان دادن، اشكريختن تا سرحد مرگ و سپس بلافاصله جان باختن، نعره كشيدن و گريباندريدن و چنان آشفته شدن است كه احدي از اطرافيان تحمل رؤيت حالاتاو را نداشته باشند.لذا تنها بعضي از اولياي مقرب حق توانستهاند عظمت مصائب الحسينرا درك كنند و در عين حال با امدادهاي غيبي توانستهاند زنده بمانند و در دمجان ندهند. و لذا التماس و توسل به ذيل اين نام خاص حضرت حسينعيعني اباعبدالله زائر را ياري مينمايد تا او را در مسيري هدايت كنند كه كممعرفت و نيز ظرفيت وجوديش آنچنان گسترش يابد كه لااقل بهاندازهقطرهاي از درياي پرتلاطم مصائب الحسينع به قلبش منتقل گردد وذرهاي از عظمت رزيت و شدت مصيبت را بچشد و دلش به فرياد آيد.
وقتي زائر اين جمله را تلاوت ميكند كه: برئت الي الله و اليكم منهم ومن اشياعهم و اتباعهم و اولياءهم بهمعني آن است كه با ذكر اين جمله ادعاميكند بيزاري قلبي و معرفتي و زباني و عملي فردي و نيز دربرنامهريزيهاي جمعي و كلان كشور و در مديريتهاي اجتماعي بيزاري ودوري و درگيري با دشمنان اهلالبيت و شيعيان آنان و پيروان آن دشمنان وهواداران آن دشمنان را در زندگي خود محقق و متجلي كرده و خواهد كرد.آنهم بهگونهاي كه نتيجه و ثمره آن بيزاريها تقرب به سوي حقتعالي ورسول خدا و اهلالبيت عصمت و طهارت گردد.اين ادعاي بسيار بزرگي است. زيرا اعلام بيزاري از شمر و يزيد و امثالآنها بهصورت ذكر لعن و نفرين آسان است. ولي برنامهريزي براي تحققبيزاري و دوري از پيروان آنان و شيعيان آنان و هواداران آنان در زمان حالچه در زندگي فردي و چه خانوادگي و چه در برنامهريزيهاي كلان اجتماعياعم از تعليم و تربيت، اقتصاد، هنر، سياست، فرهنگ و ساير شئوناجتماعي كاري است كه تحقق كوچكترين جزء آن جز با توسل به ذكر نامخاصه حضرت حسين يعني اباعبدالله امكانپذير نخواهد شد. چون مفاهيمموجود در كلمه اباعبدالله داراي اسراري است كه در صفحات قبلي در فصلاول به قسمتي از آنها اشاره شده است.
تحقق ادعاهاي ديگري كه بهعنوان نمونه در بالا ذكر شده است نيزهمين گونه است.
نكته ديگر در اسرار ذكر توسل به ذيل نام خاصه حضرت حسين ابنعليع يعني اباعبدالله، در زيارت عاشورا دعاهاي عجيب وسرنوشتساز و حيرتآوري است كه استجابت آن دعاها و وصول بهحقيقت آن دعاها و بهرهمندي از استجابت آنها جز با توسل به ذيل ناماباعبدالله امكانپذير نميباشد.
مثل: اللهم اجعل محياي محيا محمد و ال محمد و مماتي ممات محمد و ال محمد.
مثل: عليكم مني سلام الله ابداً ما بقي الليل و النهار.
مثل: اللهم اجعلني عندك وجيهاً بالحسين عليه السلام.
مثل: ان يعطيني بمصابي بكم افضل ما يعطي مصاباً بمصيبته ما اعظمها و اعظمرزيتها في الاسلام و في جميع السموات و الارض.
در مثال و نمونه اول: دعايي مطرح شده است كه شايد زائر بدون توجه ومعرفت بر زبان جاري سازد ولي اگر اندكي به عظمت آن فكر كند و ناتوانيخود را به چنان مقام بزرگي دريابد، اگر توسل به ذيل نام اباعبدالله نداشتهباشد، محال است كه نااميد از استجابت آن دعا نگردد.
زيرا اين دعا ميفرمايد: خداوندا زندگي و سيره و روش و برنامهريزي وباطن و ظاهر و معرفت و استقامت و صبر و شجاعت و علم و تقوي و ايثار ومجاهدت و عبوديت و اخلاق و توان مرا همچون رسول خدا محمدمصطفيص و اهلالبيت عصمت و طهارت فرما. با اندكي تدبّر در اين دعااگر خاضعانه و ذليلانه در حال توسل به ذيل نام اباعبدالله نباشيم، آيا بهحماقت خود نخواهيم خنديد؟ زيرا در حالي كه در حد پشهاي هم نيستيم ازخداوند درخواست كنيم سلطنت و عظمت و معرفت و توانايي ما از سليمانو جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل و اسرافيل نيز بالاتر رود!
محياي محمد و آل محمد آنچنان رفيع است كه سليمان و جبرائيل وميكائيل و تمامي ملائكه آسمان به خاك پاي آنها نميرسند. پس من چگونهدعا كنم كه خداوند متعال محياي مرا همچون محياي محمد و آل محمد وممات مرا همچون ممات محمد و آل محمد قرار دهد؟!!
آيا در هنگام تلاوت اين فراز نااميدي محض دامنم را نميگيرد و از گفتهخود پشيمان نميشوم؟ يقين، براي نجات از نااميدي و اميد به وصول ووصال به چنين مقامي حالي بهجز حال حيرت و تضرع و التماس و گدايي واحساس ناچيزي و بيچارگي و خضوع محض، چيز ديگري نميتواند به ياريزائر بشتابد و او را از نااميدي نجات دهد.
همچنين است وضعيت زائر در هنگام ساير دعاهايي كه در زيارتعاشورا مطرح شده است. مثل اين دعا كه ميفرمايد:
و اسأل الله الذي اكرم مقامك و اكرمني بك ان يرزقني طلب ثارك مع اماممنصور من اهل بيت محمدص
بزرگترين مصيبت در طول زندگي يك شيعه
لقد عظمت الرزية و جلت و عظمت المصيبة بك علينا و علي جميع اهل الاسلام وجلت و عظمت مصيبتك في السموات علي جميع اهل السموات
ميفرمايد مصيبت و رزيت وارد بر تو بر ما بسيار گران و عظيم وطاقتفرسا است. طاقتفرسا است به دليل آن كه حتي بر جميع اهل اسلامطاقتفرسا است و حتي بر اهل سموات بسيار عظيم و طاقتفرسا است.
مصائب الحسينع بر اهل آسمانها نيز سنگين است. مصيبتي كه برجبرئيل و عزرائيل و ملك مقرب و اسرافيل و ملك مدبرات امور كه سلاطينآسمانها هستند عظيم و جليل باشد، معلوم است بر اهل زمين طاقتفرساو بلكه غيرقابلتحمل است مگر آن كه آن فرد از اولياء الله باشد كه در آنصورت خود از سلاطين آسمانها ميباشد.
ضرورت درك عظمت مصيبت اباعبدالله ع
جمله «لقد عظمت الرزية»، نشان از آن دارد كه در احوالات و گرفتاريهايحضرت اباعبدالله ع چه قبل از كربلاــ يعني در مدينه و مكه و در بين راهــو چه در كربلا و قبل از شهادت و نيز در زمان شهادت و همچنين در اسارتاهلالبيت مطهرش، شيعه بايد بسيار تدبر و انديشه نمايد و در اين راه آناندازه جستجو كند تا اندكي از واقعيت مصائب الحسين را آنچنان كه اتفاقافتاده است بيابد و بهشدت مصيبت حضرت اباعبدالله الحسينع و ميزانمظلوميت حضرت پي ببرد.
بديهي است كه فهم تمامي مصائب و مشكلات و مظلوميتها و تحملرنجها براي هيچكس جز ائمه معصومين: امكان ندارد و ظرفيتوجودي افراد عادي تحمل فهم و درك اين همه مصيبت را ندارد. ولي شيعهموظف است تا آنجا كه ممكن است در سيره طيبه و تاريخ حيات اجتماعيحضرت اباعبدالله الحسينع تدبر و تفحص نمايد تا بتواند لااقل بهاندازهظرفيت وجودي خود مشكلات و مصائب حضرت اباعبدالله ع را فهم ودرك كند تا حدي كه بتواند خود را شامل مصداق جمله «لقد عظمت الرزيه»بنمايد.
در اين جمله و جمله بعد اسرار بسياري نهفته است.
مشكلات و رنجها و غمها و فشارها بر حضرت اباعبدالله تا چه حد بودهاست كه حتي براي اهل آسمانها و حتي براي اولياء خدا در زمين عظيم وتحمل آن تا اين اندازه سنگين است؟
از جمعبندي عبارات زيارت عاشورا و تاريخ عاشورا و رواياتاهلالبيت: دربارة مصائب الحسين ميتوان مصائب الحسينع را بهچند بخش دستهبندي كرد.
انواع مصائب الحسينع
بخش اول مصائبي است كه بر شخص حضرت اباعبدالله الحسينع واردشده است كه اين مصائب بر جميع اهل اسلام و اهل آسمانها سنگين وعظيم است. يعني درد و رنج و بيكسي و فشارها و غمها و مصائبي كه برحضرت اباعبدالله وارد شده و حضرت بهتنهايي تحمل كرده است، اگرجميع اهل آسمان و جميع اهل اسلام در تمام طول هستي گرد هم آيند و آنمصائب را بين خود تقسيم كنند باز سهم هريك به اندازهاي سنگين خواهدشد كه تحمل آن مشقتبار و عظيم و جليل خواهد بود.
بخش دوم مصائبي كه تنها بهخاطر نفس شهادت حضرت اباعبدالله ع و غم از دست دادن او، بر جميع اولياء خدا و اهل اسلام و جميع اهلآسمانها مصيبت و غمي وارد ميشود كه بسيار سنگين و عظيم وطاقتفرسا ميباشد.
زيرا عصاره فضيلت و معرفت و ثمره قلب رسول خدا و اسلام مجسم وآخرين فردي از اهلالبيت رسول خدا شهيد ميشود كه رسول خدا، حياتدين و بقاي اسلام و وحي را به وجود او وابسته ميداند و اعلام مينمايد.
بخش سوم مصائبي است كه بهدليل عدم حكومت حضرت بر عالماسلام و بر جامعة اسلامي و بر تاريخ اسلام وارد شده است. زيرا شهادتحضرت جامعة اسلامي و تاريخ اسلام و ما را از معارفي كه حضرت درصورت حيات ظاهري و حكومت بر عالم اسلام ميتوانست ارائه نمايد،محروم نموده است.
بخش چهارم مصائبي است كه خلفاي بنيعباس و بنياميه و سلاطين وحكام دستنشاندة آنها و پس از آنها با شهيد كردن حضرت اباعبدالله بر عالماسلام وارد كردند.
شرح بخش اول از مصائب الحسين
بخش اول از مصائب الحسين شامل مصائبي است كه بر شخص حضرتاباعبدالله الحسين ع وارد شده است كه به نوبة خود شامل چند قسمتميگردد؛ ولي بههرحال آنچه كه بهعنوان مصائب الحسين مطرح ميگرددمصائبي است كه در تاريخ بهصورت واضح ثبت شده است و شامل تماممصائب نميگردد. اما همين مقدار از مصائب نيز بهصورت سطحي مطرحميگردد. زيرا فهم عمق مصائب و درك آنها تنها در توان اولياء حق ميباشد.
گوشههايي از مصائب الحسين از كودكي تا رحلت رسول خداص
رحلت جانگداز رسول خدا براي حضرت اباعبدالله
رابطة رسول خدا با حضرت اباعبدالله يك رابطة معمولي نبود، بلكهشامل شئون و ابعاد مختلفي ميشد كه تنها از دو جنبه آن را بررسيمينماييم:
جايگاه عاطفي و تربيتيحضرت رسول از پيشاني و سر شروع ميكرد و تا نوك پاهاي حضرتحسين ع را ميبوسيد و دوباره از نوك پاها شروع ميكرد و به پيشاني و سرختم مينمود. طبق پارهاي از روايات حضرت اباعبدالله از اولين روزهاينوزادي تا مدتها از انگشت سبابة رسول خدا شير مينوشيد تا استخوان واندام او محكم شد. جاي حضرت حسين ع در فرصتهاي مختلف برسينه و بر دوش و آغوش پيامبر حتي در نماز بود كه اين همه نشاندهنده رابطه شديد عاطفي متقابل بود و بديهي بود كه در چنين شرايطي، رحلترسول خداص تا چه اندازه ضربة روحي و عاطفي بر عواطف حضرتاباعبدالله الحسين ع وارد مينمايد.
جايگاه عقيدتي و ايدئولوژيكيروايت انا من حسين و ساير روايات نشاندهندة جايگاه والاي عقيدتي وايدئولوژيكي حضرت اباعبدالله در مجموعة نقشههاي ملكوت و وحي نزدحضرت رسول اكرمص بود.
رسول خداص پشتوانه محكم در مقابل دشمنان اهلالبيت:كودكي حضرت اباعبدالله مثل كودكي حضرت عيسي و حضرت يحييبود بهدليل السلام عليك يا وارث عيسي روح الله يعني حضرت در عين كودكياز تمامي مسائل اطراف و داخل خانة رسول خدا اطلاع داشت و آنها را دركميكرد. مشكلات و توطئهها را ميفهميد و رنج ميبرد و با حضور رسولخدا و چسبيدن به او احساس آرامش ميكرد. لذا ارتحال رسول خدا چنانفشار شديدي به حضرت حسين وارد آورده كه حضرتش در لحظة احتضار باحسنين8 و اخراج كليه اصحاب بهجز اهلالبيت نشاندهندة شدترابطه عاطفي و عقيدتي دو طرف با هم بود. حسنين ع را روي سينهاشخوابانيد در حالي كه براي رسول خدا كه بيمار شده بود و لحظات احتضار راميگذرانيد بيماري به سختترين مرحله رسيده بود، سختتر از اين عملكاري متصور نيست؛ زيرا حضرت از نظر جسمي بسيار ناتوان شده بود وكوچكترين فشاري را نميتوانست تحمل كند. اما اين رابطه براي دو طرفآنچنان شديد بود كه چهبسا عليرغم شدت بيماري حال حضرت بهترميشد.
حضرت حسين ع در لحظات احتضار سر و صدا و داد و بيداد منافقينرا با خواص و مقربان حضرت رسول ميشنيد و زمينة توطئهها را حسميكرد. حسبنا كتاب الله را شنيد. جمله ليحجر هذا الرجل را در مقابل امررسول خدا بر تهيه قلم و كاغذ كه از دهان يكي از حضار خارج شد و همه اورا ميشناختند و از اين جمله به حيرت افتاده بودند شنيد.
مصائب الحسين پس از رحلت رسول خدا
مصائب حضرت حسين و اطلاع دقيق از جريان كودتا عليه حكومتاهلالبيت در واپسين روزهاي رحلت رسول خداص.
حضرت حسين ع در جريان توطئه كودتا و براندازي حكومتاهلالبيت قرار داشت. زيرا حتي همان شبهاي اول كه حضرت علي ع به در خانه مهاجرين و انصار ميرفت و از آنان ياري ميطلبيد حضرتحسين را نيز به همراه مادر و امام حسن با خود ميآورد و حضرتحسين ع در جريان دقيق مكالمات محرمانه و نگرانيها و توطئهها قرارميگرفت.
مصائب حضرت در جريان مصادرة اموال خانواده و سيلي خوردن مادر.
مصائب حضرت در جريان حمله به خانه و توهين و جسارت به حضرتعلي ع و بستن دست او و با طناب به گردن كشاندن او و خطر كشتن اوتازيانه زدن و غلاف شمشير زدن و شكستن پهلوي سيده نساء العالمين.
مصائب حضرت در جريان گريهها و بيماري و درد و رنج ناشي از حملةدشمنان به مادر بزرگوارش تا شهادت مادر.
مصائب حضرت در جريان غسل و كفن و دفن شبانة مادر وعزاداريهاي محرمانة شبها و روزهاي بعد.
مصائب حضرت در جريان خفقان شديد و خطرناك سياسي حاكم برياران و اصحاب خاص رسول خدا و اهلالبيت مثل تبعيد ابوذر صحابي وشكنجه عمّار ياسر و ديگران.
مصائب حضرت در جريان ايجاد انحراف از مسير انديشه و فرهنگ قرآنو اهلالبيت در ميان جامعه توسط دگرانديشان و مخالفان انديشه اسلام نابمحمديص.
مصائب حضرت در جريان ورود مجدد دشمنان نشاندار رسول خدا واهلالبيت و قرآن و اسلام و مخالفان انديشه و فرهنگ الهي و نفوذ آنان بهمركز مديريت عالي اسلام و روي صحنه آمدن آنان مثل ابوسفيان و سايرسران منحرف و گمراه قريش و در اختيار گرفتن زمام و مديريتهاي جامعهتوسط آنان.
مصائب مربوط به شهادت و تبعيد مقربترين اصحاب و ياراناميرالمؤمنين در طول 25 سال.
مصائب مربوط به انحراف در مباني اعتقادي جامعه و واژگون شدنبسياري از اصول و مباني اسلام.
مصائب مربوط به رواج اشرافيگري، رانتهاي سياسي و حزبي ودولتي و پارتيبازيها و باندبازيها و تسلط جناحي بر مديريت و امورجامعة مسلمين و اموال جامعه.
مصائب الحسين تا شهادت اميرالمؤمنين
مصائب مربوط به تحمل ضربههاي سخت و حيثيت سياسي بهدليل طرحقتلهاي زنجيرهاي عثمان و طرفدارانش توسط معاويه.
مصائب مربوط به اوج درگيري با بحرانهاي دشمنان در حكومت پدر،بحران سران حزبي، بحران خواص، بحران ناامني، بحران سياسيخونخواهي عثمان، بحران عقيدتي نهروان، بحران اقتصادي و بيكاري.
مصائب مربوط به پيروزي حماقت و قشريگرايي و عوامفريبي براصولگرايي در ماجراي حكميت.
مصائب مربوط به شركت در سه جنگ بزرگ داخلي و سركشي و طغيانخواص و قشريگرايان مذهبي و خائنين و سازشكاران با دشمن.
مصائب مربوط به ايجاد بحران مشروعيت حكومت اهلالبيت توسطسه گروه عمده: 1.گروهي كه شعار لا حكم الا لله ميداد. 2.گروهي كه شعارمنع از اجراي سنت خالص رسول خدا ميداد. 3.گروهي كه بهدروغ شعاردفاع از مظلوم ميداد.
مصائب مربوط به امواج بحرانزايي مربوط به سه جنگ.
مصائب مربوط به از دست دادن آخرين پشتيباني و سپر دفاعي يعنيشهادت پدر بزرگوارش حضرت اميرالمؤمنين علي ع .
مصائب مربوط به پيروز شدن عوامفريبي و توسل به ظواهر اسلام.
مصائب مربوط به شكست حكومت حضرت امام حسن ع در مقابلدشمن ديرينه و سران بنياميه.
مصائب مربوط به پيروز شدن نفاق و تبليغات دروغ و مسموم بر ارزشهاو صداقتها.
مصائب مربوط به دستگيري و شكنجه و زندان و مصادره اموال و اعدامياران امام حسن و امام حسين ع.
مصائب ناشي از ايجاد ناامنيها و قتل و غارتها توسط معاويه و سايرمخالفين در جامعه اسلامي.
مصائب ناشي از سركشي سران احزاب و فرهيختگان سياسي وعصبانيت آنها از عدالت علي ع .
مصائب ناشي از تحميل سه جنگ بزرگ توسط مخالفان بر حكومتحضرت علي ع .
مصائب الحسين در شهادت حضرت مولي اميرالمؤمنين ع .
ــ آخرين محور اتحاد ملت از دست ميرود.
ــ آخرين و نيرومندترين سنگر مقاومت و پيكر حكومت اهلالبيتميشكند.
ــ آخرين و نيرومندترين مدافع اهلالبيت از صحنه كنار ميرود.
مصائب الحسين تا شهادت امام حسن ع
ــ حسين ميماند و يك جهان دشمن اعم از جاهل، معاند، كافر، فاسق،بيتعهد، بيخط، سازشگر، غافل، دنياپرست.
ــ رهبري دشمنان حكومت فرهنگ و انديشه و ارزشهاي الهي قويتر ومتحدتر ميشود و رهبري عاشقان حكومت و انديشه و فرهنگ اهلالبيتبهشدت تضعيف ميگردد.
مفهوم شهادت امام حسن به دست همسر امام حسن ع بسيار شكنندهو تأثير منفي حيثيتي براي امام حسن ع و امام حسين ع داشت.
مصائب الحسين ع در جريان امامت امام حسن ع .
ــ نيروهاي مخلص و مطيع و قوي و يا پرنفوذ مثل مالك اشتر، عمار ياسريا مثل ابنعباس همه شهيد شده بودند و يا از دنيا رفته بودند و لذا بسياراندك شده بودند يا به دليل تحمل فشارها و جنگها خسته و فرسوده شدهبودند.
ــ خواص و سران نيروهاي مؤثر ولي غيرمخلص نوعاً عدالت اهلالبيتو اجراي مساوات را نوعي بيسياستي و خشكي و سختگيري تلقيميكردند و همين موجب پيدايش قرائتهاي مختلف از دين و ولايت درجامعه شده بود.
ــ خواص و سران بسياري از نيروهاي مؤثر ولي غيرآگاه يا از تبليغاتمعاويه ترسيده و يا دچار جوگرفتگي شده بودند.
ــ خواص و سران نيروهاي مؤثر ولي خائن نيز در پنهان با معاويه سازشكرده بودند.
ــ مردم عوام نيز دچار هرجومرج عقيدتي شده بودند. عدهاي شهيدداده بودند و زندگي آنها از هم پاشيده شده بود، عدهاي در جنگ با عليكشته داده بودند و كينه گرفته بودند و دچار مشكلات زندگي شده بودند،عدهاي در جريان جنگها از زندگي و امور اقتصادي عقب مانده بودند وسخت با مشكلات دست و پنجه نرم ميكردند، عدهاي بر اثر تبليغاتمعاويه اميد به سازندگي و توسعة سياسي او و ايجاد رونق اقتصادي توسطمعاويه دل بسته بودند، عدهاي از معاويه ترسيده بودند و سكوت اختياركرده بودند، عدهاي خوشحال از تكثرگرايي معاويه و دين سازشكار او با دنياشده بودند، عدهاي افسرده و بريده و پشيمان از گذشتة انقلابي خويش گشتهبودند، عدهاي بيدين و خوشگذران در آرزوي براندازي حكومتاهلالبيت بودند.
مجموعاً وضع عقيدتي و فرهنگي مردم آنچنان دچار هرجومرج شدهبود كه فقط امثال معاويه ميتوانستند از آن بهره ببرند، زيرا اساساً امالمعاويه به هرجومرج عقيدتي و فرهنگي مردم نياز داشتند تا بتوانند بهمقاصد خود يعني براندازي حكومت اهلالبيت برسند، زيرا اگر جامعهداراي ثبات عقيده و انسجام فرهنگي باشد با معيارهاي روشن دشمن را ازدوست شناسايي ميكند. اما اگر دچار تفرقه و تشتت و هرجومرج شدنميتواند دشمن را از دوست بشناسد. زيرا هر دسته از مردم از يك فرد يايك موضوع طرفداري ميكنند ولي نيروهاي ارزشي چون متعهد بهارزشهاي الهي در جامعه بودند در هرجومرج عقيدتي و فرهنگينميتوانستند جامعه را وادار به اجراي ارزشها نمايند. زيرا از يك طرفاستفاده از زور و جبر براي اجراي ارزشها مخالف با هدف ارزشهاي الهيآنها بود و نتيجة معكوس ميداد و از طرف ديگر آزادي جامعه در شكلهرجومرج اجازة تحقق هيچگونه ارزشهاي الهي را نميداد.
حضرت اباعبدالله در اوج طوفان براندازي حكومت انديشه و فرهنگاهلالبيت در زمان رهبري برادرش حضرت امام حسن ع حضور داشت ودر تمامي مصائب الحسن ع شريك بود.
مصائب الحسن ع در جريان غصب خلافت و رهبري توسط معاويه
ــ امام حسين ع شاهد براندازي كامل حكومت انديشه و فرهنگاهلالبيت رسول خدا در كل جامعة پهناور اسلامي توسط معاويه بود.
ــ امام حسين ع شاهد حضور فاتحانة معاويه در مسجد النبي و بالايمنبر رفتن او و جسارت به اميرالمؤمنين ع بود.
ــ امام حسين ع شاهد كشتار و تبعيد و مصادرة اموال و ترور و زندان وشكنجه ياران باوفاي اهلالبيت به دست معاويه بود.
ــ امام حسين ع شاهد ده سال بيكسي و غربت و شكست حكومتحضرت امام حسن ع بود.
ــ امام حسين ع شاهد زير و رو شدن تمام ارزشها و روي كار آمدنتمام خاندان بنياميه و مديريت پليدترين انسانها در زمان امامت برادربزرگوارش بود.
ــ امام حسين ع شاهد شهادت برادر بهدست عامل نفوذي معاويه دربيت برادر بزرگوارش بود.
مصائب مربوط به براندازي كامل فرهنگ انديشه اهلالبيت از صحنهافكار عمومي كشور
مصائب مربوط به توطئه معاويه در فراگير كردن توهين و جسارت بهحضرت مولي اميرالمؤمنين و پيروان اهلالبيت:.
مصائب مربوط به روي كار آمدن بدترين انسانها و بهدست گرفتنمديريتهاي مختلف جامعه توسط آنان تهي شدن جامعه اسلامي از اصولارزشها تظاهر به قالبها و پوستهها و مراسم ظاهري اسلامي توسط معاويهو ساير مديران دولتي مثل تمسك به قرآن و جامعه قرآن، نماز جماعت، حجو...
مصائب مربوط به مسلط شدن و فراگير شدن سيستم جاسوسي و امنيتيدشمن بر جان و مال مردم بالاخص ياران اهلالبيت.
مصائب مربوط به شهادت عزيزترين فرد نزد امام حسين و آخرين يار وپشتوانه و همراز و هم سخن حضرت يعني امام حسن ع .
مصائب مربوط به جسارتها و توهينها و تيرباران پيكر مطهّر حضرتامام حسن ع در درون تابوت و ياران تشييع كننده توسط دشمناناهلالبيت.
مصائب مربوط به ضربه هولناك حيثيتي توسط جعده همسر امامحسن ع به اهلالبيت (جعده نيروي نفوذي بود).
مصائب الحسين ع تا ورود به كربلا
حضرت امام حسين بعد از امام حسن ع از غريبترين و بيكسترينانسانهاي روي زمين شد. آن ع 2 نفر نيز كه در كربلا جمع شدند پس از 20سال و آن هم از چندين استان بزرگ مثل: مدينه، مكه، كوفه، بصره! وبعضيها غلام و بعضيها افراد معمولي قبايل و بعضي افراد جدا از قبيلهبودند.
46 سالگي تا 56 سالگي 10 سال بيكسي، 10 سال تنهايي، 10 سالبدترين حالات در واژگوني ارزشها را مشاهده كردن، 10 سال بدترين شكلخفقان را تحمل كردن، 10 سال ريشهسوزي اسلام، 10 سال ريشهسوزي ازتربيت اسلامي جامعه، 10 سال فرصتسوزي و عدم ترويج اسلام حقيقي،10 سال تحقير در حد توهين به حضرت اميرالمؤمنين علي ابنابيطالب ع ، 10 سال مصادره اموال، 10 سال قطع حقوق از بيتالمال،10 سال كنترل شديد مراكز انقلاب اسلامي توسط منافقين و مخالفين ودشمنان اسلام.
مصائب مربوط به مقدّمات و ماههاي بل از ورود به كربلا
حضرت اباعبدالله چند ماه در مكه بود و با مسلمين در بهترين حالاتايماني و عبادي تماس داشت ولي چرا فقط ع 2 نفر در كربلا همراه او بودند؟
علي القاعده بايد موج عظيمي از انقلاب و شورش سراسر كشور را فراميگرفت و حضرت پيروز ميشد. عدم تجمع و پشتيباني مسلمين در اينمدت حكايت از غريبي و بيكسي حضرت مينمايد.
فرماندار مدينه حضرت را احضار ميكند تا تهديد يزيد را به او ابلاغنمايد.
غريبي و بيكسي حضرت را در همين نكته ميتوان فهميد.
اولاً احضار ميكند يعني كار به جايي رسيده است كه ميتوانندحضرت را احضار كنند. ثانياً در همانجا تهديد به بازداشت و حتي تهديد به قتل ميشود. ثالثاً حضرت همراه با برادرانش به استانداري نزديك ميشود و موجمدافعين وجود نداشتند تا از تهديد دشمن مانع شوند.بيكسي و غريبي حضرت و رويگرداني مردم
براندازي كامل انديشه و فرهنگ اهلالبيت در افكار عمومي جامعه.
ترور، اعدام و بازداشت و مصادره اموال و تبعيد و كنترل و جاسوسي وخفقان توسط دشمن.
ــ تحقير و توهين
ــ محاصره اقتصادي كامل
ــ محاصره سياسي كامل
ــ محاصره امنيتي كامل
ــ محاصره تبليغاتي كامل
ــ اضطراب كودكان و بانوان از توطئههاي دشمن در مدينه
ــ محاصره خوف و خطر از ترورها و كمينهاي دشمن
اگر حضرت اباعبدالله زنان و كودكان را با خود به كربلا نميآورد، آنناجوانمردان خانواده حضرت را در مدينه بازداشت ميكردند و نزد خودميبردند و براي آزادي خانوادة حضرت از حضرت ميخواستند كه تسليمشود و حضرت در يك ناچاري و خواري عجيبي يا بايد تسليم ميشد و يازن و فرزند و دختر خود را در زير دست آن زنازادگان و نامحرمان رها ميكرد.
مدارك متعددي نشان ميدهد كه زنان و كودكان و خانواده حضرت درمدينه از گزند دشمن در امان نبودند.
رويارويي حضرت اباعبدالله با معجوني از صفات زشت كه مجموعاًصفات لشكر كوفه را تشكيل ميداد خود مصيبتي عظيم بود. لشكر كوفه ازطبقات و اقشار مختلف از نظر صفات منفي و پليد اخلاقي و رواني تشكيلميشد كه:
نفهمي و بيشعوري و ديرفهمي بهدليل عدم تفكر و انديشه عدمرشد فكري كافي. پيروزيهاي حضرت علي و رسول خدا بر بزرگان آنها. خيانت خواص و سازش با دشمنان اهلالبيت. نفاق و طرح براندازي حكومت فرهنگ و انديشه اهلالبيت در البتظاهر به اسلام و عوامفريبي. دنيادوستي و مقامپرستي و نزديكي با دشمن بهخاطر منافع. گمراهي و بيمعرفتي از اسرار قرآن و معارف الهي و حقايق اسلام.ع . لجبازي با اهلالبيت بهخاطر خودخواهي و اين كه چرا فقطاهلالبيت بگويند من درست ميگويم.
حسادت و رقابت با مجد و بزرگواري و علم و فهم و محبوبيت. راحتطلبي و پرهيز از روبرو شدن با مشكلات و خطرات در راهاحياي اسلام. ترس. بيوفايي و عدم صداقت در ارادت و نامردي با اهلالبيت. حرامخوارگي، رانتخواري، معاملات باطل، كمفروشي،نزولخواري.طرح ساختارشكني و حرمتشكني اهلالبيت توسط بنياميه:
چرا جملة مرگ از عسل شيرينتر است و امثال اينگونه جملهها را درميان خواص اصحاب حضرت اباعبدالله و حتي فرزندان و برادران حضرتميشنويم؟ زيرا بهقدري دشمنان اسلام مردم را در ناآگاهي و هرجومرجعقيدتي و حرامخوري فردي برده بودند كه هيچ زمينهاي براي تنفسانسانهاي الهي باقي نمانده بود. اگرچه آنها از مرگ نميترسيدند وليهيچوقت مرگ نميتوانست حكم عسل پيدا كند. زيرا وقتي بتوانند حتييك نفر را هدايت كنند مرگ براي ايشان موجب از دست دادن فرصتميشد و حكم فرصتسوزي پيدا ميكرد و اصلاً چيز خوبي نبود. اما درجامعه چه اتفاقي افتاده بود كه براي ايشان مرگ از عسل نيز شيرينتر شدهبود. شدت انحراف و براندازي فرهنگ اسلامي بهقدري رواج پيدا كرده بودكه قطعهقطعه شدن و تحمل شكنجهآورترين نوع تشنگي نيز نتوانست ازشدت جگرسوزي آنان بهخاطر جفاكاري و سيهكاري دشمنان اسلام و مردمنامرد كم كند.
مصائب الحسين در ايام عاشورا
اهلالبيت بهدليل آن كه از بالاترين مراتب انساني و مظلوميت و شعور و فهمو علم برخوردار بودند، آثار ضربههاي عاطفي بر معصومين: و يا آثارضربههاي ضدانساني و ضدمعرفتي، بر ساحت مقدسشان بهمراتب بيش ازانسانهاي معمولي است و شايد ميلياردها برابر انسانهاي معمولي بر وجودمطهر و نازنين آنها تأثير ميگذارد. زيرا عاطفه و معرفت ويژگي حياتبرجسته انساني است و هركه انسانتر باشد از عواطف لطيفتر و معرفتبيشتر برخوردار است. پس اكنون خواهيم فهميد كه جمله يا ابت العطش قدقتلني كه توسط حضرت علي اكبر خطاب به امام حسين ادا شد با جگرحسين چه ميكند؟!
يا حالت جان دادن كودك شيرخوار بهدليل تشنگي با قلب حسين چهميكند؟
يا خوف و اضطراب و ناامني و احساس خطر دسترسي دشمن به زنان ودختران با قلب حضرت حسين چه ميكند؟
فرياد تشنگي كودكان مثل رقيه(س) و گريه و حال احتضار كودكي مثلعلياصغر قلب حسين را پارهپاره ميكند.
تكهتكه شدن جوان زيبا و شبيهترين بنيهاشم و اهلالبيت بهلحاظصورت و چهره، و هم بهلحاظ سيرت رسول خدا مثل علياكبر پيش چشمحسين توسط گرگها و كفتارها قلب حسين را پارهپاره ميكند.
احساس ناامني و بيكسي زنان و كودكان حسين را بيچاره ميكند.
نگراني از دسترسي يك مشت زنازاده و قاتل به دختران و زنان و ناموسحضرت او را بيچاره ميكند. زيرا بهزودي اينها را غارت ميكنند، نزدزنازادههايي مثل ابنزياد و يزيد شرابخوار و زناكار ميبرند. چه خواهدشد؟!!
شاهد پيكرهاي قطعهقطعه شده ابوالفضل و علياكبر و گلوي پارهپارهشده علياصغر جگر حسين را پارهپاره ميكند.
حمله دشمن به خيام حرم پيش چشم غيرتمند حضرت جگر او راپارهپاره ميكند.
مصائب الحسين در كربلا قبل از شهادت
اما بعد: فجعجع بالحسين حتي يبلغك كتابي هذا و يقوم عليك رسولي و لاتنزله الا بالعراء في غير خضر و علي غير ماء. يعني نگذار در آبادي منزل كنندبلكه در بيابان بيآب و علف او را مجبور به فرود آمدن نما.
جملة فوق خلاصه و فشرده نقشه نهايي بنياميه در مورد اهلالبيتاست كه اين توطئه آنها با اين نامه در تاريخ افشا شده است و معلوم ميشودكه از قبل نقشه ايجاد تشنگي و گرسنگي و شكنجه اهلالبيت را داشتند ومحاصره در زميني مثل كربلا طبق نقشه قبلي آنان بود وگرنه در آن نزديكيآبادي نينوا نيز وجود داشت و نيز آبادي غاضريه و هم آبادي شفيه وجودداشت ولي بنياميه براي شكنجه اهلالبيت توطئه داشت و اصرار داشتكه در سرزميني با صفت عراء و غير خضر و غير ماء آن بزرگواران را محاصرهكنند.
سند ديگر نامهاي است كه ابنزياد براي حضرت امام حسين در كربلافرستاد. آن خبيث از قول يزيد در آن نامه يادآور شد كه يزيد به من امر كردهاست كه... (متن نامه)...
سند ديگر نامه ابنزياد به ابنسعد است كه در آن نوشته بود:
و حُل بَينَ الماء و الحسين و اصحابه فلا يذوقوا منه قطرةً. يعني بين آب وحسين و يارانش حائل و مانع شو. پس مبادا قطرهاي از آب بنوشند.
اين سند نيز نشان ميدهد كه قصد شكنجه و تحقير و توهين و اذيتحضرت اباعبدالله و ساير خاندان رسول خدا را داشتند.
حمله دشمن به خيام حرم
ما از حمله متعدد دشمن به خيام حرم قبل از شهادت و بعد از شهادتحضرت اباعبدالله متوجه ميشويم كه بخشي از توطئه بنياميه متوجهنواميس اهلالبيت بوده است تا از آن بهوسيله ابزاري براي به عجز كشاندنو تحقير و تسليم حضرت اباعبدالله استفاده نمايند و از همين جا متوجهميشويم كه يكي از دلايلي كه حضرت اباعبدالله خاندان نزديك و بانوانبرجسته از اهلالبيت خود در مدينه را تنها نگذاشت و همراه خود آورد بهچه دليل بود؟ شايد بعيد نبود كه در غياب حضرت اباعبدالله مأمورين يزيدآن بانوان گرامي را تحت الحفظ به نزد عبيدالله يا نزد يزيد ميبردند تابهوسيلة اين موضوع حداكثر فشار را بر حضرت وارد نمايند و بر صورتمبارزه حضرت اباعبدالله ضربه حيثيتي شديدي وارد نمايند.
روز عاشورا ابنسعد دستور داد خيمههاي اصحاب حضرت را كه شهيدميشدند آتش بزنند. اين آتش خيمهها موجب هراس و خوف و گريه وشيون زنان و كودكان و بيرون آمدن ايشان از خيمهها ميشد كه موجبتضعيف و وهن و تحقير اهلالبيت ميگشت.
اين منظره تحقيرآميز كه با تماشاي ابنسعد و زهرخند آنان به آشفتگيزنان و كودكان حضرت اباعبدالله همراه بود، چنان فشار عاطفي بر حضرتاباعبدالله وارد مينمود كه حضرت حسين ع خطاب به ياران باقيماندهخويش فرياد زد: يا حمله التنزيل، حاموا عن هذا الحريم، يعني اي عاشقان قرآناز اين حرم دفاع كنيد و نگذاريد خيمهها را آتش بزنند و خاندان رسول خدارا سراسيمه و وحشتزده و دچار تحقير و عجز نمايند. و لذا تجسّم اينصحنه ميتواند انسان را متوجه نمايد كه وجود اين منظرة دلخراش براياباعبدالله تا چه اندازه جگرخراش بود كه هر بار اين منظره ايجاد ميشد او رابراي چندمين بار از درون ميكشت و جگر او را پارهپاره ميكرد.
سند ديگر مطلبي است كه در كتاب مواعظ شيخ شوشتري(ره) و سايرمدارك معتبر آمده است؛ و آن اين كه پس از بستن راه بر حضرت اباعبدالله ويارانش در برداشتن آب از شط فرات تشنگي بر زنان و كودكان آنچنان غلبهكرده بود كه ناله و گريه كودكان صبر و تاب از همه برده بود و برخي از كودكانو زنان بهحال مرگ افتاده بودند. لذا حضرت اباعبدالله ابتدا برير بن خضيرهمداني را فرستاد تا خواهش كند كه اجازه دهند آب بردارند. شخصيت آنبزرگوار را كه از عباد و زهّاد روزگار بود همه ميشناختند ولي دشمنان قبولنكردند. سپس حضرت اباعبدالله، حر را فرستاد قبول نكردند. آن حضرتبرادرش عباس بن علي را فرستاد باز هم قبول نكردند. بالاخره خودش رفتو از دشمن خواهش كرد تا اجازه دهند آب بردارند قبول نكردند. خواهشكرد كه فقط به اندازه زنان و كودكان آنها آب دهند ولي آن ناجوانمردان حيانكردند و باز هم قبول نكردند. حضرت فرمود: ويلكم اسقوا هذا الرضيع، وايبر شما لااقل به اين طفل شيرخوار آب بدهيد.
اَما ترَونَهُ يتلظي عطشاً؟! آيا نميبينيد چگونه از شدت عطش در حالمرگ است و به خود ميپيچد؟!
در عاديترين شرايط جنگ و توسّط حتي افراد عادي درخواست وخواهش از دشمن براي طرفين بسيار سنگين است. اما جان دادن و نزديكبه موت شدن كودكان و زنان و ناله و گرية آنان از تشنگي چنان فشاري بر قلبحضرت اباعبدالله الحسين وارد ميكرد كه شدت اين فشارها حضرت راوادار كرد كه با آن عظمت و جلال از آن زنازادهها براي برداشتن آب از فراتتقاضا و التماس كند. نفس اين خواهش از انسانهاي پست و نامرد و كافرخود يكي از شكنجهآورترين شرايط عاطفي براي حضرت بود و اين همانتوطئهاي بود كه دشمنان براي شكنجة حضرت آن را طرّاحي كرده بودند و ازآن بدتر تير سهشعبه دشمن بود كه بهقصد بدترين توهين و تحقير و تضعيفو به عجز واداشتن و بهمنظور شكستن روح و شخصيت حضرت اباعبداللهالحسين گلوي علي اصغر را دريدند و گلوي آن كودك شيرخوار را بر سردست و يا در آغوش حضرت پارهپاره كردند.
مصائب الحسين بعد از شهادت حضرت!
ــ ابنزياد براي آن كه مكتب و شخصيت و هيبت و حيثيت اهلالبيت رابشكند در حالي كه حضرت زينب و حضرت زينالعابدين و تمامي خاندانرسول خدا را بهصورت اسير و خاكآلود و تحقيرآميز در دارالحكومه درمقابل جمع وادار به حضور كرده بود. نگاه كرد به سر بريدة مقدس حضرتاباعبدالله الحسين كه در مقابلش روي زمين گذاشته بودند و خطاب بهحضرت زينب گفت: «الحمد لله الذي فضحكم» يعني خدايي را كه شما را رسوافرمود شكر و سپاس ميگذارم؛ و با چوب به سر مقدس اشاره ميكرد و اينمنظره بهتنهايي يعني چند بار كشتن حضرت زينب و امام سجاد. شرح درداهلالبيت در مورد همين يك منظره به تدوين كتابهاي بسيار نيازمندميباشد تا از جوانب مختلف مورد تحليل و بررسي قرار گيرد تا خوانندهاعماق دردهايي كه اهلالبيت رسول خدا از اين منظره در دل احساسميكردند را تصور نمايد.
ــ دسترسي زنازادگان و منافقين و كينهتوزان و بازماندگان كفار بنياميه بهاهلالبيت رسول خدا، و دختران و كودكان اهلالبيت بدترين نوع شكنجهبراي اهلالبيت عصمت و طهارت بود.
ــ حضور اجباري و در بدترين شرايط با لباسهاي خاكي و خونين، باسرپوشهاي پاره، كودكان وحشتزده، زنان سراسيمه در مقابل تختابنزياد و در حضور ديگر مردان نامحرم بدترين نوع شكنجه براي اهلالبيتعصمت و طهارت بود.
ــ ابنزياد براي آن كه حضرت زينب را بشكند دستور قتل علي ابنالحسين را داد و بدينوسيله حضرت زينب را وادار كرد تا خود را به حضرتعلي ابن الحسين بچسباند و تقاضاي كشته شدن بههمراه حضرت كند.
ــ از عراق (كربلا) كه شرقيترين نقطة عراق تا شام كه جنوب وغربيترين نقطة سوريه كنوني ميباشد با بدترين و سختترين شرايط يعنيدر حال اسارت و توهين و تحقير و بيغذايي و عدم هرگونه امكانات وشتران بدون وسايل لازم براي مسافرتهاي طولاني براي يك مشت زن وبچه همراه با غل و زنجير به گردن و دست و پاي حضرت زينالعابدين ع شكنجهاي كشنده و طولاني بود.
ــ ورود به دروازة ساعات شام و بدترين رفتارهاي توهينآميز بهاهلالبيت كردن از اطراف اهالي دروازة ساعات كه بازماندگان يهوديانتبعيدشده خيبر بودند. خود ماجرايي دردآور است كه شرح به كتابي مفصّلنياز دارد.
ــ حضرت فاطمه صغري دختر حضرت اباعبدالله از حضرت زينب يككهنه درخواست كرد كه بر سرش بپيچد، حضرت زينب فرمود: عَمتكِمثلكِ!! و اين بدترين نوع شكنجه بود.
تا اينجا مفهوم لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبة بك شرح دادهشد.
عظمت المصيبة بك علينا يعني چه؟
مصائب تو بر ما گران و عظيم و سنگين و زجرآور است.
اگر رزيه بر ما عظيم باشد:
تصميمها جدي خواهد شد. بغضها گلوگير خواهد شد. گرفتن حق اهلالبيت اساسيترين برنامه زندگي خواهد شد. خدمت در ركاب مهدي(عج) عاليترين هدف خواهد شد. بهجز تحقق پيروزي مكتب اهلالبيت به چيزي فكر نخواهد شد.در مفهوم لقد عظمت الرزيه
توجه شيعه به عظمت و وسعت و شدت مصيبت وارد بر حضرت ووارد بر مؤمنين و شيعيان است. بر مصيبت تو فريادهاي جگرخراش خواهم كشيد. جانسوزترين نالهها را سر خواهم داد. آنچنان مصيبت را تشريح خواهم كرد كه همة اهل اسلام را به گريه وتأثر شديد وادار كنم. آنچنان مصيبت را تشريح خواهم كرد كه همة اهل آسمان از منبپذيرند و در عزاي من شريك شوند. آنچنان كه هيچ ماتمي و عزايي به پاي آن نرسد.ع . آنچنان كه عظمت عزاداري و ماتم بر تو متناسب با عظمت مصيبتبر تو باشد.
لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبة بك علينا
ــ اين عبارت ميفرمايد: بايد عظيمترين مصيبت در نزد شيعه مصائبالحسين باشد و اگر غير از اين باشد شيعه نيست و به دروغ عبارات خود راميخواند و گريه ميكند.
پس، از دست دادن حتي تمام فرزندان و اولاد مصيبتي كوچكتر ازمصائب الحسين است به دليل بابي انت و امي و حرب لمن حاربكم.پس از دست دادن مال و نفوذ و اعتبار و مقام كوچكتر از مصائبالحسين است.
پس از دست دادن منافع ملي كوچكتر از مصائب الحسين است.
پس شهادت سيصد هزار شهيد و جانباز كوچكتر از مصائب الحسيناست.
پس شهادت تمامي عالم در مقابل مصائب الحسين كوچكتر است.
تنها يك چيز از مصائب الحسين بزرگتر است و آن هدف و مكتب وانديشه حسيني است كه حضرت نيز به خاطر آن شهيد شد.
پيام عظيم پنداشتن مصائب الحسين در زيارت عاشورا
پس اگر مصائب الحسين بزرگتر از هر مصيبتي شد:جانبازي براي حفظ انديشه حسين آسان ميشود.
از دست دادن مال و ثروت و مقام و... در راه حسين آسان ميشود.
از دست دادن فرزندان و خانواده در راه حسين آسان ميشود.
تحمل شكنجه و مهجوريت و بيكسي و تنهايي و زندان و تبعيد و... درراه حسين آسان ميشود.
اگر از دست دادن مال و اولاد و مقام و نفوذ در راه ترويج انديشه وفرهنگ حسيني سختترين و عظيمترين مصائب بهشمار برود نشانة آناست كه فرد زائر الحسين به لقد عظمت الرزيه اعتقاد كامل ندارد.ــ اگر تحمل بيكسي و تنهايي و زندان و تبعيد و هجران و مطرود شدنسختتر و عظيمتر از مصائب الحسين بود نشانة آن است كه فرد زائرالحسين به لقد عظمت الرزيه اعتقاد كامل ندارد.
ــ اگر جانبازي در راه ترويج انديشه و فرهنگ حسيني سختترين وعظيمترين مصائب بهشمار برود نشانة آن است كه فرد زائر الحسين به لقدعظمت الرزيه اعتقاد كامل ندارد.
ــ اگر در راه ترويج انديشه و فرهنگ حسيني نخواستيم هيچگونه مشكليرا تحمل كنيم گريههاي ما دروغ است.
نشانههاي لقد عظمت الرزيه:
در زندگي شخصي:
بايد همواره به اين مصيبت بزرگ فكر كنيم. بايد همواره جلسات عزاداري برپا كنيم. بايد همواره براي انتقام از براندازان حكومت انديشه و فرهنگ حسينو تجديد حكومت حسين بهوسيلة مهدي(عج) برنامهريزي كنيم. بايد تمامي تلاشها در زندگي شخصي در راستاي ترويج انديشه وفرهنگ حسيني شود. بايد خانواده و فرزندان و اقوام خود را در راستاي ترويج انديشه وفرهنگ حسيني تربيت كنم. بايد از تمامي ظرفيتهاي خود مثل علم و دانش، نفوذ و اعتبار، مالو ثروت، رفقا و اقوام، آبرو و حيثيت، و امكانات خصوصي مثل خانه وماشين و تلفن و موبايل و كامپيوتر و امكانات اجتماعي مثل مديريت ياامكانات اداري مثل چاپ مثل ارتباطات و تشكيلات براي ترويج انديشه وفرهنگ حسيني استفاده كنم.مفهوم علينا يعني بر جامعة ما و امّت ما
يك معني در علينا يعني مصيبت تو يا اباعبدالله بر فردفرد ما عظيم وگران و تحمل آن طاقتفرساست. اما معني ديگر علينا يعني بر جامعه ما، برملت ما، بر دولت ما، بر نهادهاي ما، بر آموزش و پرورش ما، بر دانشگاههايما و آموزش عالي ما، بر تحقيقات ما، بر اقتصاد ما، بر سياست ما، بر هنر ما،بر تكنولوژي ما، بر صنعت ما، بر رسانههاي ما و هر خبرگزاريهاي ما، برصدا و سيماي ما، بر مطبوعات ما، بر وزارت فرهنگ و ارشاد ما، بر وزارتكشور و امنيت ما، بر ارتش و سپاه ما، گران آمده و طاقتفرسا ميباشد. زيراو علي جميع اهل الاسلام مؤيد آن است كه اهل اسلام فقط شامل افرادنميشود، بلكه از آن بهتر شامل نهاد و اجتماعات و دولتها ووزارتخانهها و استانداريها و مجلس و قوة قضائيه و غيره ميگردد.
بنابراين معني عظيم بودن مصيبت بر جامعه و ملت ما آن است كهجامعه تمام ظرفيتها و توان خود را براي ترويج انديشه و فرهنگ حسينيبسيج مينمايد.
معني عظيم بودن مصيبت بر دولت ما آن است كه دولت تمام ظرفيتهاو توان خود را براي ترويج انديشه و فرهنگ حسيني بسيج مينمايد.
معني عظيم بودن مصيبت بر نهادهاي مدني و اجتمايي ما آن است كهتمامي نهادهاي مدني بايد جهت و هدف خود را ترويج انديشه و فرهنگحسيني نمايد.
معني عظيم بودن مصيبت بر آموزش و پرورش ما آن است كه تماميبرنامههاي آموزش و پرورش در راستاي ترويج انديشه و فرهنگ حسينيباشد. زيرا وقتي جمهوري اسلامي عظمت الرزيه و عظمت المصيبه را درمصيبت حسين براي دستگاه آموزش و پرورش تلاوت كرد، بايد طراحي وبرنامهريزيها را براي پيروزي مكتب و انديشه حسين در رأس تمامبرنامهريزيهاي آن دستگاه قرار دهد.
وقتي عظمت الرزيه توسط صدا و سيما تلاوت شد بايد ترويج انديشه وفرهنگ اهلالبيت در رأس برنامهريزيهاي آن دستگاه قرار گيرد.
وقتي عظمت الرزيه توسط سازمان برنامه و بودجه تلاوت شد، بايدتمامي برنامهريزيهاي خود را پشتوانه پيروزي انديشة حسيني قرار دهد.
وقتي عظمت الرزيه توسط سازمان مديريت تلاوت شد، بايد تماميمديريتها را در آموزش چگونگي طراحي و برنامهريزي براي پيروزيمكتب و انديشة اهلالبيت توجيه نمايد.
وقتي عظمت الرزيه توسط استانداريها و نيروي انتظامي و يا وزارتكشور تلاوت شد، بايد تمام امكانات خود را در جهت مطرود كردن دشمنانمكتب و انديشه اهلالبيت بهكار گيرد.
وقتي عظمت الرزيه توسط مجلس و نمايندگان مجلس شوراي اسلاميتلاوت شد بايد تمامي مصوّبات و تمامي مباحث در جهت تحقق پيروزيمكتب و انديشه اهلالبيت طراحي شود.
وقتي عظمت الرزيه توسط وزارت ارشاد تلاوت شد بايد تماميبرنامههاي هنري و فرهنگي و مطبوعاتي و ارتباطات و رسانههاي خود را درجهت ترويج انديشه و پيروزي مكتب اهلالبيت بسيج نمايد.
وقتي عظمت الرزيه توسط سياست خارجي و وزارت امور خارجهتلاوت شد...
وقتي عظمت الرزيه توسط رئيس جمهور كشور ما تلاوت شد...
وقتي عظمت الرزيه توسط مديران كل و وزرا و مسئولين عاليرتبه نظامتلاوت شد...
مفهوم و علي جميع اهل الاسلام
يعني: جميع ملتهاي اسلامي
يعني: جميع دولتهاي اسلامي
يعني: جميع وزارتخانهها و نهادهاي مدني در كشورهاي اسلامي
يعني: سازمان كنفرانس اسلامي
يعني: سازمان ايسِكو و سازمانهاي فرهنگي و هنري اسلامي
يعني: سازمان اكو و سازمانهاي اقتصادي و سياسي و نظامي و صنعتيو تجاري اسلامي
يعني: سازمان بينالمجالس اسلامي و قدرتهاي قانونگذاري و مجريانقانون در جوامع اسلامي
ملاحظه ميشود كه چه راحت از مفهوم جميع اهل الاسلام گذشتهايم وزيارت عاشورا را با مفهوم فردي آن و تنها براي ثواب قرائت ميكنيم.جشنها نيز از اهل اسلاماند؛ لذا بايد از جشنها براي ترويج انديشه و مكتبحسين استفاده كنيم. زيرا جشنها در مكتب اسلامي جزيي از اسلام است.
جشنوارهها نيز از اهل اسلاماند و بايد از جشنوارهها براي ترويج انديشهو مكتب حسين استفاده كنيم. زيرا جشنوارهها نيز انديشه اسلامي بخشي ازاسلام است.
عروسيها نيز از اهل اسلاماند و بايد از عروسيها براي ترويج انديشه ومكتب حسين استفاده كنيم. زيرا عروسيها نيز در فرهنگ اسلامي بخشي ازاسلام است.
مرگها و مصائب نيز اهل اسلاماند و بايد از مرگها و مصيبتها برايترويج انديشه و مكتب حسين استفاده كنيم. زيرا مرگها و مصيبتها نيز درفرهنگ اسلامي بخشي از اسلام است.
خانوادهها نيز اهل اسلاماند و بايد از روابط خانواده براي ترويج انديشهو مكتب حسين استفاده كنيم. خانواده در فرهنگ اسلامي اساسيترينعنصر در جامعة اسلامي است.
شغلها و حرفهها نيز اهل اسلاماند و بايد از شغلها و حرفهها برايترويج انديشه و مكتب حسين استفاده كنيم.
تحصيلات و تخصصها نيز اهل اسلاماند. بايد از تحصيلات وتخصصها براي ترويج انديشه و مكتب حسين استفاده كنيم.
معاملات و تجارتها نيز اهل اسلاماند و بايد از معاملات و تجارتهابراي ترويج انديشه و مكتب حسين استفاده كنيم.
روابط اجتماعي و سياسي نيز اهل اسلاماند. بايد از روابط اجتماعي وسياسي براي ترويج انديشه و مكتب حسين استفاده كنيم.
بايد از امور تربيتي و سازمان جوانان و كانونهاي پرورشي براي ترويجانديشه و مكتب حسين استفاده كنيم.
بايد از سازمانهاي هنري و موسيقي و فيلمسازي براي ترويج انديشه ومكتب حسين استفاده كنيم.
بايد از دانشكدههاي هنر و رشتههاي هنري براي ترويج انديشه و مكتبحسين استفاده كنيم.
بايد از تمام ظرفيتهاي جامعه براي ترويج انديشه و مكتب حسيناستفاده كنيم.
بهدليل آگاهي عميق و وجود مراتب بالاي انسانيت و بالاترين مراتبانسانيت شدت تأثير ايشان از مسائل ضد انساني آنچنان سخت و كشندهبوده كه هر يك از تأثيرات مذكور از چندين مرتبه كشته شدن و از هزاران زخمشمشير براي ايشان سختتر بود.
لذا در مورد مصائب الحسين ع اگرچه ذكر تحمل جراحات وتشنگيها و ضربههاي كشنده تير و نيزه و شمشير و پارهپاره شدن اعضا وجوارح، دلها را آتش ميزند و جگرها را ميسوزاند اما شرح دردهايجانكاه و تأثيرات شديد عاطفي و انساني حضرت اباعبدالله آنچنان سوزندهاست كه آتش غم آن جان عشاق الحسين را ميسوزاند و خاكستر ميكند.
جايگاه گريه حقيقي در عرفان عاشورايي
در روايات مختلف براي گريه در عزاي حسين ع درجات مختلف وثوابها و اجرها و مقامات مختلف معرّفي شده است و اين مجموعهروايات نشان از آن دارد كه در تعزيت حضرت اباعبدالله الحسين گريه هرقدربيشتر، متداومتر، سوزناكتر، خالصتر باشد بهتر است. ولي بههرحال هريكاز مراتب گريه مقام و اجري متناسب با آن گريه را دارد:
ــ مهموم شدن، ابتداييترين حالات براي آمادگي.
ــ وجع قلب، يعني هيجاني كه در مقدمه پيش از گريه پيش ميآيد.
ــ اشك در چشم حلقه ميزند.
ــ بيرون ميآيد ولي جاري نميشود.
ــ جاري ميشود.
ــ بر محاسن ميافتد.
ــ بر محاسن ميغلطد.
ــ بر سينه جاري ميشود.
ــ بر دامن ميافتد.
ــ ناله همراهش باشد.
ــ صداي بلند ناله همراه باشد.
ــ با آههاي جگرسوز همراه باشد.
ــ گريه تا مرحلة غش كردن.
ــ خون گريه كردن.
ــ 1400 سال خون گريه كردن مهدي.
اولين مجلسي كه اهل آن بر عزاي حسين نزديك به يك ساعت يكسرهگريه كردند
حضرت اباعبدالله ميان خيمه رفت و همه مردان اهل بيت و اولاد آنحضرت جمع شدند. حدود 40 نفر عبارت بودند از ع برادر، و فرزندانحضرت امام حسين، و فرزندان جعفر طيار، و فرزندان عبدالله ابن جعفر (كهمادرشان حضرت زينب است) سپس فرمود زنها نيز بيايند.
فنظر عليهم شروع به نگاه كردن آنها كرد، و بَكي' ساعةً، مردها و بچهها وخانمها يكصدا گريه ميكردند.
يك ساعت گريه كردند.
يك ساعت گريه خيلي زياد است! واي بهحال كسي كه در عزاداري امامحسين ع به اعتراض بگويد روضه طولاني شد. مگر آن كه فرد روضهخوانخيلي بيحال و معرفت روضه بخواند و يا شنوندگان از افرادي باشند كهشايستگي براي عزاي امام حسين در اين حد نداشته باشند و يا مريضباشند.
گريه تا مرحله غش كردن
جابر وقتي بر سر تربت حضرت حسين رسيد و دستش را بر تربت حضرتحسين گذاشت و سه مرتبه گفت ياحسين و غش كرد.
خرج القاسم بن الحسين و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم فنظر اليه الحسينفاعتنق حتي غشي عليهما.
آنچنان دو نفر گريه كردند كه غش كردند.
گريه همراه با يقه چاك كردن و بيتابي نمودن
ــ شب عاشورا وقتي حضرت حسين شمشير خود را تيز ميكرد، ميفرمود:يا دهراف لك من خليل، حضرت زينب شنيد و آمد عرض كرد: يا اخا هذا كلاممن ايقن بالموت، حضرت فرمود: نعم يا اختاه، حضرت زينب وقتي تنگنا وناچاري حضرت حسين را احساس كرد در حالي كه با حضرت حسين درچادر تنها بود سر برهنه كرد و گريبان چاك كرد افتاد و غش كرد.
گريه تا مرحله مشرف به موت شدن
تا مرحله نزديك شدن به جان دادن (حديث ابوذر ص80 مواعظ) شيخشوشتري در ترجمه اين حديث ميفرمايد: گريه كنيد تا نزديك باشد جانشما از بدن بيرون آيد.
حضرت سجاد وقت ترك قتلگاه نزديك به حالت محتضر شد. حضرتزينب فرمود: يا بقيه اخي و ابي مالي أراك تجود بنفسك، فرمود: و أري ابي و عمومتي و اخوتي.
گريه صبح و شام هر روز در طول هزار و سيصد سال
و لا بكين عليك صباحاً و مساء و لا ندبن عليك بدل الدموع دماً.
حضرت امام زمان(عج) ميفرمايد هر صبح و شام بر تو گريه ميكنم و اگراشك چشمانم خشك شود خون گريه خواهم كرد.
براي آن كه با حضرت حسين ع در كربلا باشيم بايد در پاسخ حضرتشلبيك بگوييم اظهار آمادگي و يا ليتني از صميم قلب كنيم. در بعضي اززيارات رسيده كه هفت بار لبيك يا داعي الله بگوييم. (ص ع 0 مواعظ شيخشوشتري)
هفت لبيك جواب هفت استغاثه است كه آن حضرت فرمود.
مرحوم شيخ شوشتري ميفرمايد: استغاثه آن حضرت به اهل آن زماناختصاصي ندارد حضرت از ما شيعيان در زمان حاضر نيز استغاثه فرمودهاست و لذا لبيك لازم است.
شيخ شوشتري ميفرمايد: و اگر اكنون كه به گوشت ميرسد لبيكنگويي همان حكمي را دارد كه عبدالله بن حر جعفي مرحوم از عنايتحضرت حسين شد.
در زيارتها ميخوانيم و نصرتي لكم معده به معناي لبيك به استغاثهاهلالبيت است.
استغاثه بيعت: در همان روزي كه حضرت از مكه بيرون آمد، ابنعباسگفت در خواب ديدم كه در خانه كعبه دست سيدالشهدا ميان دست جبرئيلاست و ندا ميكند هلموا الي بيعة الله (مواعظ شيخ شوشتري).
و اتبعوا اليه الوسيله
حضرت اباعبدالله صاحب الوسائل است.
زيارت يك وسيله است.
بيعت يك وسيله است.
گريه يك وسيله است.
تشكيل مجالس عزاداري يك وسيله است.
حضرت اباعبدالله الحسين صدها و بلكه هزاران وسيله براي نجاتشيعيان دارد كه اگر خالصانه به هريك چنگ بزنيم به ديگر وسايل نيزدسترسي پيدا خواهيم نمود و لوازم تقرب به حقتعالي را بهدست خواهيمآورد.
چون زيارت عاشورا از ناحيه اهلالبيت صادر شده و اول تلاوتكنندةزيارت عاشورا شخص اهلالبيت ميباشند پس منظور از علينا خوداهلالبيت و ائمه اطهار: و اولياي خدا و شيعيان خالص و خواص وعشاق و ارادتمندان اهلالبيت از شيعيان ميباشد.
يعني ما در مصيبت شهادت حضرت اباعبدالله الحسين غمزده ومصيبتزده هستيم كه هيچ غمي نزد ما از مصيبت حضرت حسين عظيمترنيست و لذا هركس كه از ما است و از عشاق و ارادتمندان ما اهلالبيتميباشد بايد اين مصيبت براي او عظيم و رزيت آن بسيار شكننده باشد.
و علي جميع اهل الاسلام
جميع اهل اسلام چند مفهوم دارد:
جميع اهل الاسلام يعني انبيا و اوليا مثل حضرت ابراهيم چون طبققرآن كريم او بهتنهايي يك امت و نيز اهل اسلام بود. بر حضرت آدم و نوح وابراهيم و موسي و عيسي و رسول خدا عظيم است و آنها بر عزاي حضرتگريه كردند. جميع اهل الاسلام يعني هركس كه اين مصيبت بر او سنگين نباشد ازاهل اسلام نيست زيرا ميفرمايد جميع اهل الاسلام و استثنا نفرموده است. جميع اهل الاسلام يعني تا روز قيامت و تمامي جوامع اسلامي وكشورهاي اسلامي و در طول تاريخ اسلام. جميع اهل الاسلام يعني بزرگترين ضربهها و مصائب بر ارائه انديشهو فرهنگ اسلام و قرآن و رهبري انديشه و فرهنگ اسلام و قرآن در جوامعمختلف بشري و اسلامي وارد شده است و وارد ميشود و وارد خواهد شد.نوع دوم از مصائب عالم اسلام و عالم تشيّع بهدليل نفس شهادت حضرتاباعبدالله
شهادت گوشوارة عرش
شهادت شفيع روز محشر
شهادت پنجمين و آخرين فرد از اهلالبيت
شهادت عالمترين و مظلومترين و زاهدترين و مقرّبترين انسان نزدخداوند متعال
شهادت در حال عطش كشنده
شهادت در حال سختترين نگراني از خانواده و حرم و كودكان
شهادت در حال بيكسي و توهين
شهادت در حالي كه عزيزترين كسان و دلبستگان پيش چشم حضرتتكهتكه شدهاند.
شهادت در حالي كه كودكان از تشنگي فرياد ميزنند و جان ميدهند.
شهادت در حالي كه انبوهي از انسانهاي پليد و روسياه او را محاصرهكردهاند.
شهادت با تير سهشعبه به حكم مبارك حضرت
شهادت با شكستن پيشاني مبارك حضرت
شهادت با تيرباران
شهادت با ضربات انواع سلاحهاي مختلف توسط مهاجمين در حالي كهحضرت بيرمق روي زمين افتاده
شهادت در حالي كه پليدترين انسانها روي سينهاش مينشيند و ازپشت سر مباركش با شكنجهآورترين روش سعي در بريدن سر مباركشمينمايد.
شهادت در حالي كه هيچ ظلمي به احدي نكرده بود و براي نجات آنانسانهاي ناجوانمرد آمده بود.
شهادت عزيزترين فرد نزد رسول خدا ص
نوع سوم از مصائب شيعه و عالم اسلام بهدليل عدم حكومت حضرتاباعبدالله
درك عظمت مصيبت از اين نوع نيز مانند نوع اول تنها براي اولياء خدا ممكناست، زيرا ضايعات غير قابل جبران و تأسفباري كه بر كل اسلام و مسلمينتاريخ و بر كل حركت هستي وارد ميشود و مصيبتها و فاجعههايي كه درتاريخ اسلام به دليل شهادت حضرت اباعبدالله پس از آن بزرگوار رخ داده وخواهد داد، آن اندازه هولناك است كه براي تمامي اولياء خدا و اهل اسلام وتمامي اهل آسمانها سنگين و عظيم است.
تنها بهعنوان مثال از مصائبي كه بهدليل شهادت حضرت حسين ع برمسلمين وارد شده است، حكومت افراد فاسد و فاسق و ظالم بر تاريخ اسلامو مسلمين است كه بيش از هزار و چهارصد سال از زمان حكومت يزيد تاكنون تاريخ اسلام و حيات انساني و رشد معنوي و شكوفايي الهي و عزتحقيقي و حكومت علوم نوراني و تهذيب نفس و تربيت مسلمين را براياداره جهان در حكومت مهدي ع به عقب انداخته و يا متوقف نمودهاست!
براي آن كه عمق فاجعه روشن شود اگر اسلام را به دانشگاه يا مدرسه ياحوزه علميه تشبيه كنيم تنها اساتيد دانشگاه و معلمين مدرسه و عالمانحوزه ميدانند كه اگر يك جاهل فاسق و خبيث در يك دانشگاه يا مدرسه ياحوزه علميه به مديريت برسد و امور آن دانشگاه يا حوزه را به دست گيرد،چه مصائبي بر آن دانشگاه و يا حوزه وارد خواهد شد و تمامي زحمات وتلاشهاي فرهيختگان بر باد خواهد رفت و آن دانشگاه يا آن حوزه يا آنمدرسه از آن به بعد مأمن افراد فاسق و فاجر خواهد شد. ولي ممكن استعمق فاجعه را افراد عادي درك نكنند.
بر انسانهاي صالح و مسلمانان آگاه وارد ميشد. قتلعامها، شكنجهها،اعدامها، تبعيدها، مصادره اموال، زندانهاي طولاني در سياهچالههايي بودكه حقيقتجويان و عدالتخواهان و مسلمين عالم و آگاه و متدين اسلام ودر طول تاريخ اسلام تا كنون دچار آن شده و ميشوند.
گاه عدهاي را يكجا در سياهچالهها ميانداختند تا پس از شكنجههايسخت كمكم جان ميدادند و ميپوسيدند. گاه حتي داشتن نام علي ع وفرزندانش و يا تنها به دليل آن كه فردي از نسل سادات بود چنان جرم بزرگيمحسوب ميشد كه مجازات مصادره اموال و اعدام را به همراه داشت.حجاج بن يوسف يكي از همان حكامي بود كه توسط بنياميه مأمور قتلتمامي فرزندان و براندازي نسل بنيهاشم بود تا جايي كه پيرمردان عابد وزاهد و گوشهنشين را نيز به جرم سيادت و اولاد علي ع بودن اعدامميكرد. ماجراي قتل سعيد بن جبير كه يكي از زهاد عالم اسلام بود يكي ازهمان فجايع بود.
اين روش در سلسله خلفاي بنيعباس نيز ادامه داشت و تا صدها سالبعد نيز به همين روش عمل ميكردند. حتي كار به جايي رسيده بود كه حكامو سلاطين دستنشانده عباسي آزاد بودند مخالفين خود را به بهانههايمختلف قتلعام كنند. بهعنوان نمونه سلطان محمود غزنوي در يك روزسههزار نفر از مخالفين خود را تنها به اتهام قرمطي بودن، در شهر ري كشت واين اتهامي بود كه در آن زمان توسط حكومتيان و خلفاي غاصب به مخالفينآنها نسبت داده ميشد تا در نزد افكار عمومي مجوزي براي اعدام و يا قتلآنان باشد.
جامعه مسلمين در همه تاريخ اسلام نيز همچون يك دانشگاه است، يكمدرسه است، يك حوزه علميه است كه كتاب آن قرآن و دانشجويان آنمسلمانان ميباشند كه تنها با وجود رهبري عالم جامع و آگاه بر تمام هستي وعالم بر تمام زواياي روح و جسم انسان و متصل با ملكوت اعلي و آگاه برتمامي اسرار قرآن كريم و مأمور از طرف حقتعالي كه همان امام معصوماست خواهد توانست بشريت را به سوي رشد و تعالي هدايت كند و بديهياست كه در آن صورت دانشجويان اين دانشگاه از چنان رشد و هدايتيبرخوردار خواهند شد كه قابليت اداره و مديريت جهان را در عصر ظهورمهدي(عج) خواهند يافت.
ولي با شهادت حضرت اباعبدالله ع كه آخرين نفر از اعضاء خاصه ومنصوص اهل كساء و آخرين نفر از اهلالبيت رسول خدا: كه با نظارتشخص رسول خدا تربيت شده بود رابطه حكومت و هدايت عالم اسلام ومسلمين با اهلالبيت قطع شد و عموم مسلمين از نظر شعور سياسي وفرهنگي بهقدري دچار گمراهي و عقبماندگي شدند كه توان تشخيصحقانيت حكومت ائمه اطهار: را نداشتند يا حتي مايل به چنانحكومتي نبودند و لذا براي برقراري مجدد حكومت خاندان اهلالبيتتلاش فراگير و قيام شايسته و مؤثر نكردند و حكومت اسلام براي هميشه تازمان حاضر به دست افراد سياستباز و اكثراً فاسق و منافق و ظالم افتاد.
نمونه ديگر از مصائبي كه تنها بهدليل شهادت حضرت اباعبدالله الحسينو پس از آن بزرگوار در جهان اسلام رخ داد ظلمهاي عظيم و حيرتآوري بودكه توسط حكام و سلاطين و خلفاي غاصب و ظالم بنياميه و بنيعباس
لذا تمامي ظلمها و شكنجهها و قتلعامهاي پس از شهادت حضرتحسين ع در عالم اسلام تا كنون، در سايه ظلم بزرگتري است كه بهساحت مقدس حضرت حسين ع وارد شد. چون اولاً اگر امت اسلام قيامميكرد و به ياري حضرت اباعبدالله ع ميشتافت، مسير سياست وحكومت در عالم اسلام تا اين اندازه سقوط نميكرد و رهبري عالم اسلام بهدست افرادي خبيث و غاصب و جاهل از معارف اسلام نميافتاد و ثانياًقتلعام حضرت حسين و يارانش بقدري سنگين بود كه هيچ ظلم و جوريدر عالم اسلام به پاي آن نميرسيد. لذا پس از شهيد كردن حضرت، دشمناناهلالبيت جرأت يافتند كه حقگويان و حقيقتجويان را در تاريخ اسلام بهبند كشند.
گويا براندازي اهلالبيت و بالاخص شهيد كردن اباعبدالله الحسين ع فرصت مناسبي بود براي تمامي ظلمها و شكنجهها و قتلعامهاي بعدي.زيرا هيچ عابدي و هيچ عالمي و هيچ زاهدي در عالم اسلام به درجه عبادتو زهد و تقوي و علم و دانش و كمالات حضرت حسين ع نميرسيد وهيچ رهبري در ميان اولياء خدا از اهل بيت رسول خدا ص و متصل بهخاندان وحي نبود و هيچ صحابي از صحابه رسول خدا ص در شدتمحبوبيت نزد رسول خدا با حضرت حسين ع قابل مقايسه نبود و هيچيك از صحابه بر سينه و دوش رسول خدا ص و به دست رسول خدا ص پرورش نيافته بود و آيه تطهير و آيات ديگر در شأن او نازل نشده بود و هيچصحابي همچون حسين بن علي ع نزد رسول خدا آنچنان محبوب نبود تادر كودكي همواره بر سينه و شانه و آغوش رسول خدا بنشيند و رسول خدادو لب و گلوي او و تمام بدن او را ببوسد و هيچ صحابي از صحابه رسولخدا از اهل كساء نبود و اين فضيلت نيز از فضائل خاصة حضرت حسين بنعلي ع بود و بسيار فضائل ديگر كه رسول خدا به امر خدا بهجز در شأنحسين بن علي ع نفرموده بود؛ و بالاخره هيچ قتلعام و هيچ شكنجه وهيچ مصيبتي به شدت مصيبت و فشار و سختي كه بر حضرت حسين ع وارد نمودند، نبود و شكنجه و آزار و قتلعامي كه بر حضرت و خاندانشوارد نمودند بهقدري بود كه هرگونه شكنجه و آزار و قتلعامهاي بعديبسيار سبكتر از ظلمي بود كه بر اباعبدالله ع وارد شد.
لذا تمامي ظلمه در تاريخ اسلام خود را به مراتب رحيمتر و عادلتر ازمعاويه و يزيد ميدانستند. زيرا تمامي ظلمهاي آنها اگر بر روي هم جمعميشد به درجه ظلم يزيد و معاويه نميرسيد. و لذا ظلم بر حسين بنعلي ع و قتلعام او و خاندانش مجوزي شد براي تمام ظلمها و گناهها وقتلعامهايي كه ديگر خلفاي غاصب بنياميه و بنيعباس و سلاطين وحكام بعدي در عالم اسلام كه بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسين ع دامن خود را به آن آلوده ميكردند.
و لذا هر ظلمي تا پايان تاريخ توسط هر ظالمي در كشورهاي اسلامي برهر مسلماني وارد شود، ريشه در ظلم بر حضرت حسين ع دارد و هر غميبر دل مسلمين بنشيند و هر عقبماندگي و انحرافي در عالم اسلام پديد آيد،ريشه در ظلم بر حضرت حسين ع دارد.
جلب توجه به عظمت مصيبت
تأكيد و توجه به عظمت مصيبت در چند مورد در زيارت عاشورا مطرح شدهاست تا بدينوسيله توجه شيعه را به عظمت مسئله جلب نمايد تا عظمتاين مصيبت در تمامي شئون زندگي شيعه متجلي گردد.
عبارت «لقد عظمت الرزية...» نشان از آن دارد كه شيعه در هنگام زيارتعاشورا بايد خود را در شرايطي در محضر حضرت ببيند كه حضرت شهيدشده و يارانش همه شهيد شدهاند. مصيبتهاي عظيمه وارد شده، پيكرهايخونآلود روي زمين افتاده، حضرت علي اصغر ع ، حضرت علياكبر ع ، حضرت اباالفضل ع غرقه به خون و با سرهاي بريده بر زمينافتاده و اهل بيت: در سختترين و بدترين شرايط و در حالت اسارتكه بزرگترين توهين به اهل بيت: است قرار دارند.
مفهوم «لقد عظمت الرزية و جلت و عظمت المصيبة بك علينا» چنينميشود كه شيعهاي كه مصائب اهلالبيت و بالاخص حضرت اباعبدالله درروز عاشورا براي او عظيم نباشد شيعه نيست. شيعهاي كه اين همه رزيتحضرت حسين ع بر او طاقتفرسا نباشد شيعه نيست.
و لذا زيارت عاشورا بايد در شرايطي تلاوت شود كه حرم و ضريح وايوان طلا و بقعه مانع از حضور قلب در شرايط روز عاشورا نشود. يعنيشيعه بايد تمامي مصائب اهلالبيت را در هنگام تلاوت زيارت عاشورايكجا بهخاطر بياورد و خود را در بدترين و سختترين شرايط مصائباهلالبيت بيابد! (و لذا در فرازهاي بعدي ميفرمايد، از خداوند التماسميكنم و او را قسم ميدهم بهحق شما و شأن و مقام و محبوبيتي كه نزد اوداريد، كه بالاترين مقامي كه به يك مصيبتزده بهدليل تحمل بزرگترينمصائب و تحمل بزرگترين سختيها كه حتي در عالم اسلام و در تماميآسمانها و زمين عظيم ميباشد، به من عطا فرمايد!)
مفهوم «و علي جميع اهل الاسلام» آن است كه آن كسي كه مصيبت حضرتحسين ع بر او طاقتفرسا نباشد از اهل اسلام نيست. مفهوم «و جلت وعظمت مصيبتك في السموات علي جميع اهل السموات» آن است كه هركس ازعظمت مصيبت و رنج و غم و اندوه وارده بر آسمانها و ملكوت اطلاعندارد، پس با ملكوت ارتباط ندارد و عارفي بيحقيقت و بيمعرفت و مدعياست. اگرچه هر شب و روز «يا علي» و «يا حسين» بگويد.
ضرورت اظهار شديدترين تأثر
طبق نص صريح زيارت عاشورا و ساير زيارات و ادعيه مانند دعاي ندبه،شيعه بايد در گريه كردن بر مصائب اهلالبيت و بالاخص حضرت اباعبداللهمبالغه نمايد و عظمت مصيبت شهادت حضرت حسين ع در شدت گريهو اظهار تأثر شيعه بايد نمايان گردد. در دعاي شريف ندبه، پس از ذكرمصائبي كه بر اهلالبيت: وارد شده و پس از اظهار حسرت و درد و رنجميفرمايد:
«فعلي الاطائب من اهل بيت محمد و عليٍّ صلي الله عليهما و آلهما فلبيك الباكونو اياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع و ليصرخ الصارخون و يضجالضاجون و يعج العاجون»
فليندب النادبون: ندبه، گريه بلند و طولاني است. ميفرمايد بايدگريهكنندگان با صداي بلند و طولاني گريه نمايند.
فليصرخ الصارخون: صرخه فرياد كشيدن است. ميفرمايد بايدفريادكشندگان در مصيبت اهلالبيت گريه را به فرياد تبديل كنند.
و يضج الضاجون: ضجه شيون كردن و غوغا بهپا كردن است. ميفرمايدبايد ضجهكنندگان در مصيبت اهلالبيت شيون كنند (به سر و صورت بزنند)و خلاصه غوغا بهپا كنند!
و يعج العاجون: ميفرمايد، شيعه بايد عجه يعني اضطراب و غم شديداز خود نشان دهد و ناله بزند.
در عبارت ديگري در دعاي ندبه ميفرمايد: «هل قذيت عين فساعدتهاعيني علي القذي» كه آيا چشم اشكباري هست كه چشم مرا در اشكباريياري نمايد و همراهي كند؟ روايت از حضرت مهدي(عج) است كه در گريه برجد بزرگوارش ميفرمايد: «فلا ندبن عليك بدل الدموع دماً» اگر در نالههايجانسوزم بر عزاي تو اشكم خشك شود، حتماً خون گريه خواهم كرد.
يكي از مفاهيم اين فراز با توجه به فرازهاي بعدي كه درخواست توفيق وهمراهي و ياري حضرت مهدي(عج) را براي خود از حقتعالي مينمايد آناست كه خدايا من در عزاي حضرت حسين ع و از شدت تأثر و اندوه وصرخه و ضجه و ندبه ممكن است زنده بيرون نيايم، ولي از تو استمدادميطلبم كه مرا حفظ كني تا بتوانم انتقام خون حسين ع را با ياريمهدي(عج) و با رهبري مهدي(عج) بگيرم. به ديگر سخن اگر اين استمداد و اينهدف شيعه مطره نبود، شيعه حقيقي در عزاي حضرت حسين ع ، آنقدرصرخه و ضجه و عجه ميكرد كه جان ميداد. اين فراز نشان ميدهد كه بايدچنين كند و مجلس را از سوز جگر خود به آتش بكشد، اما در عين حال بايداز خود ائمه اطهار: استمداد كند كه او را سالم نگه دارند تا در ركابمهدي(عج) و براي خونخواهي حسين ع شهيد شود.
امّا كدام نم اشك
البته حتي يك نم اشك بر مصيبت اباعبدالله الحسين ع اگر از سر درد وسوز و تأثر بر عزاي حسين باشد، موجب غفران و نزول رحمت الهي است.اما انحراف بزرگي است كه اگر شيعه حقيقي و ارادتمند به اباعبدالله تنها بهاين قسمت از روايت بچسبد و به نم اشكي در عزاي حسين ع اكتفا كند!اين نيرنگ است، اين سراب است.
نم اشكي كه انسان را بهشتي ميكند مربوط به بيماران و سالخوردگان وامثال آنان و يا اسراء در چنگ ظلمه است كه فرصتي و امكاني براي نشاندادن عظمت مصيبت خود ندارند؛ نه مال شيعة سالم و توانا! زيرا شيعة سالمو توانا طبق نص زيارت عاشورا و دعاي ندبه، بايد عظمت مصيبت را درنالهها و صرخهها و ضجههاي خود نمايان كند.
آيا گريه هدف است يا مقدمه
البته ممكن است كه اين سؤال براي شيعيان پيش بيايد كه آيا گريه هدفاست يا مقدمه؟ آيا بهجاي گريه بايد عمل صالح كنيم و براي پيروزي مكتبائمه اطهار: بهجاي گريه بايد تلاش كنيم و يا آن كه گريه خود هدفاست و بايد مكتب عزاداري و گريه را ترويج نماييم؟
گروهي از شيعيان حقيقي از سر دلسوزي و عشق ميگويند كه برايترويج مكتب اهلالبيت: بايد تلاش و مجاهدت نماييم و گريه مهمنيست. چون مقدمه است. اين گروه به «حرب لمن حاربكم و عدو لمن عاداكم»تسمك جستهاند و استدلال ميكنند كه در هيچكجاي زيارت عاشورا و درهيچ دعا و زيارت ديگر و در هيچيك از متون اسلامي حد تعظيم و مرزتكريم و دفاع از مكتب اهلالبيت: و اباعبدالله الحسين ع بهروضهخواني و گريه محدود نشده است بلكه روضهخواني و گريه بايد كليدرمز براي شروع دفاع شيعه از مكتب اهلالبيت: باشد.
و گروهي ديگر بر اساس تمسك به روايات قطعي، گريه را هدفميدانند و ميگويند يك قطره اشك، شيعه را نجات ميدهد (اگرچهمجاهدتي در كار نباشد). اين گروه به «لقد عظمت الرزية و جلّت و عظمتالمصيبة بك علينا و علي جميع اهل الاسلام» تمسك جستهاند. اين گروه به«فليندب النادبون و...» تمسك جستهاند. اين گروه به روايات معتبري تمسكجستهاند كه تشكيل مجلس عزاداري و يا گرياندن و يا گريه كردن سببنجات از آتش جهنم خواهد شد.
حقيقت آن است كه ادعاي هر دو گروه بخشي از حقيقت را شامل گشتهاست. لذا بايد پرسيد كه چرا شيعه به چنين اختلاف نظرهايي دچار شدهاست؟ اشكار در آنجا است كه هر يك از اين دو گروه جايگاه تمسك خود راگم كرده است، آن كه مدعي است كه حتي كي قطره اشك بر مصيبتجانگداز حضرت اباعبدالله الحسين ع طبق روايات شريفه او را بهشتيخواهد نمود درست ميگويد، ولي اشكال ادعاي او آن است كه جايگاهاشك ريختن در مجلس عزاي حسين ع را به همه جا تسري داده و آن رابراي شيعه بودن و ارادت به اهلالبيت: و دفاع از مكتباهلالبيت: در همه جا گافي ميداند. در حالي كه شيعه بايد در مجلسعزاي حسين حداكثر بكاء و ندبه و صرخه و ضجه و عجه را بنمايد بهطوريكه مجلس را به آتش بكشد ولي به هنگام جنگ «و حرب لمن حاربكم»،شمشير بردارد و تا پاي قتلگاه بيايد. و نيز به هنگام جنگ رواني وموضعگيري سياسي آماده براي تحقق «عدو لمن عاداكم» باشد و جنگ روانيدشمن را در جهت براندازي مكتب اهلالبيت: با طرح و نقشه و تلاشو همكاري خنثي نمايد.
اما متأسفانه طرفداران مكتب گريه، تنها به روايات مربوط به اشكريختن تمسك جستهاند و از ساير روايات و ساير فرازهاي زيارت عاشورا وادعيه و زيارات مبني بر دفاع عملي از اهلالبيت: مانند «حرب لمنحاربكم» نهتنها غافل ماندهاند بلكه متأسفانه ديگران را كه در راهاهلالبيت: جانفشاني ميكنند تنها به دليل كم گريه كردن، آنان راكمارادت به اهلالبيت شمردهاند. اين گروه نهتنها از ساير روايات مربوط بهدفاع عملي غافل ماندهاند، بلكه گاهي هم خود را به تغافل زدهاند، و لذاشامل «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» شدهاند (العياذ بالله) و در نتيجه روزگارشيعه را و حكومت اهلالبيت: را به اين وضعيت اسفبار كشاندهاند.زيرا طبع گريه كردن راحتتر از «حرب لمن حاربكم» ميباشد و در عين حالايشان را متدينتر و عاشقتر جلوه ميدهد و آنها را پرچمدار محبيناهلالبيت: معرفي ميكند. زيرا «حرب لمن حاربكم» نه مال براي انسانباقي ميگذارد و نه جان و نه زندگي و اين خيلي سخت است!
در مقابل اين گروه طرفداران «حرب لمن حاربكم و عدو لمن عاداكم»ميباشند كه با تمسك به اين فراز از زيارت عاشورا و آيات و روايات مربوطبه مجاهدت و شهادت و تلاش براي ترويج مكتب اهلالبيت: اهل گريهرا طرفداران تنبلي و رفاه و آسايش و تنها گذاردن اهلالبيت: در مقابلدشمنان به هنگام حرب و شهادت ميدانند.
اين گروه نيز شامل «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» شدهاند و جايگاه حرب وعداوت با دشمنان اهلالبيت را به همه جا شامل كردهاند. در حالي كه طبقنصوص معتبره، گريه بر مصائب اهلالبيت: و تشكيل مجلس گريه ازاركان اساسي ترويج مكتب اهلالبيت: و مبارزات فرهنگي در مقابلدشمنان اهلالبيت: ميباشد.
پس حقيقت آن است كه گريه را بايد در مجلس گريه انجام داد و حرب رابايد در ميدان كارزار! و هركدام را بايد در محل و جايگاه خود در غايت ونهايت تلاش انجام داد و هركدام در جاي خود بسيار لازم است و بهشرط آنكه به ساير روايات نيز عمل شود، انسان را بهشتي مينمايد.
بنابراين معلوم ميشود كه تعظيم و تجليل مصائب اهلالبيت: درشرايط و موارد و مصاديق مختلف، متنوع و متفاوت ميگردد. در مقابلدشمنيهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي، هنري، عقيدتي و غيره،شيعه بايد عكسالعمل متناسب آنها را از خود نشان دهد. يك جا گريه كند وناله سر دهد و جاي ديگر بايد شمشير بكشد و جانفشاني نمايد.
نشانههاي عظمت تأثر شيعه
نشانههاي عظمت مصيبت حضرت حسين ع در نزد شيعه ابعاد مختلفيدارد كه هريك در جايگاه خود نقش اساسي را ايفا مينمايد.
در مرحله گريه و عزاداري: در گريه بايد به حد ندبه و صرخه و ضجهو عجه برسد و بايد يكديگر را در گريه و گرياندن مساعدت و تشويق و متأثرنمايند به دليل نص صريح دعاي ندبه و زيارت عاشورا در فرازهايفوقالذكر. در مرحله احياء مكتب حضرت حسين ع : بايد سختترين تلاش وكوشش فرهنگي را با برنامهريزيهاي حسابشده و دقيق براي احياء مكتبحسين ع كوشش نمايد. اگرچه در اين راه همه چيز خود از جان و مال وزندگي و زن و فرزند و امنيت و آرامش و پدر و مادر خود را فدا نمايدــبهدليل جملة «بابي انت و امّي». در مرحله خونخواهي حضرت حسين ع و در مرحله درگيري بادشمنان اهلالبيت:: شيعه بايد تا قتلگاه بيايد به دليل «حرب لمنحاربكم». در مرحلة محبت به شيعيان حضرت حسين ع : در محبت بهدوستان اهلالبيت: شيعه بايد هستي خود را به معامله بگذارد، بهدليل«سلم لمن سالمكم». در مرحله مخالفت با دشمنان و منحرفين از مكتب حسين: در حركتسياسي و عقيدتي و مبارزه فرهنگي بايد با منحرفين كينهتوزي كند و آنها رابه هر نحو ممكن تضعيف نمايد، بهدليل «عدو لمن عاداكم»، «و اخزل منخزله». در مرحله زنده نگاه داشتن مكتب حضرت حسين ع و پيمودن راهحضرت حسين در زمان امامت حضرت مهدي(عج): چه در عصر غيبت باشدچه در عصر ظهور، شيعه بايد تمامي هستي خود را براي تمهيد مقدماتظهور حضرت مهدي(عج) و نصرت و ياري مكتب مهدي(عج) در عصر غيبتبهكار بگيرد، بهدليل «ان يرزقني طلب ثارك مع امام منصور» و در عصر ظهورنيز تكليف معلوم است. نكته بسيار مهم و خطرناك آن است كه اظهارعظمت مصيبت حسين ع در ابعاد مختلف فراموش شود و در جايي كهبايد حرب كرد يا عداوت كرد فقط گريه بر حسين ع انتخاب شود و كاريبه دشمنيهاي فرهنگي توسط اعداء آل محمد ص نداشته باشيم (العياذبالله) و در ترويج مكتب حسين ع و ياري مهدي ع تلاش نداشته باشيم(العياذ بالله) و يا آن كه دشمنان حضرت حسين ع و حضرت مهدي ع رادر نابود كردن و براندازي مكتب اهلالبيت: آزاد بگذاريم (العياذ بالله).و جلت و عظمت مصيبتك في السّموات علي جميع اهل السموات
ويژگيهاي اهل السموات
جميع اهل السّموات چه ويژگيي دارند كه اين مصيبت اين همه بر آنها گرانآمده است.
سموات جاي حزن و اندوه و نشاط و شادي و تولد و مرگ نيست.
سموات محدود به زمان و مكان نميباشد، حسين براي آنها هميشهحسين است و قابل دسترس، پس چرا شهادت و مصائب الحسين براي آناناينهمه گران ميباشد؟
سموات منشأ كمال شعور، كمال ادراك، كمال علم، كمال قدرت، كمالمعرفت است.
چه مصائبي از ميان انبوه مصائب الحسين بر سموات و اهل سمواتسنگينتر است؟
آيا اهل سموات از نفس مظلوميتها و شهادتها و جراحتها وتشنگيها و اسارتهاي اهلالبيت رنج ميبرند؟
آيا اهل سموات از به تأخير افتادن هدايت انسانها و ظلم ظالمين وناجوانمردي آنان ناراحت ميشوند؟
چه چيز اهل سموات را نگران كرده است؟
سموات عالم كمال و معرفت است و هر آسماني كه به عرش نزديكتر باشدبه كمال مطلق نزديكتر است. علت اين كه در مسوات گناه وجود ندارد برايآن است كه ضعف و محدوديت و نقص و كاستيهاي خاص اين دنيا در آنوجود ندارد چون عالم كمال است. گناه و خطا مربوط به اين عالم دنيا استكه پستترين مرتبه وجود است. محدودترين عوالم است و منشأمحدوديتهاي ديگر است. عالم دنيا عالم ضعفها و جهلها و حجابهااست. عالم تاريكيها است، عالم جهلها است. جهلها و حجابها مانع ازعبوديت و يقين و تسبيح و تنزيه ميگردد و موجب درگيريها و جدالها ودشمنيها است.
آنجا كه ملائك در اعتراض به برنامة خلقت آدم در زمين گفتند: اتجعل فيهامن يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نقدس لك يعني خدايا تو كه ميداني كه درفضاي محدود و تاريك و حجابها و جهلها، بهجز درگيري و خونريزي رخنخواهد داد در حالي كه ما از عالم كمال هستيم و حقيقت تقديس تو رامتجلّي خواهيم كرد. زيرا تمام اهل سموات ميدانند كه صفت ذاتي دنياعالم مجاز است، بازي است، سراب است، فريب است. نقص و نياز وكاستيهاي خاصي است كه موجب خطا و در نتيجه محل درگيري و سفكدماء و افساد فيها ميگردد. در حالي كه صفت ذاتي سموات آگاهي و كمال ومرفت است و در نتيجه عالم نور است و عالم حقايق است و لذا عالمسموات عالم تسبيح الله و تقديس الله و حمد الله است. زيرا عالم كمال استو از عيب و نقص بري است.
بنابراين در عالم كمال و عالم معرفت طبق آيات فوق حتي تصوّر سفكدماء بسيار زشت و خطرناك است. حتي اگر انسانهاي پليد يكديگر رابكشند باز هم در نظر آن عالم كمال و معرفت زشت است. تا چه برسد بهسفك دماء اولياء الله تا چه رسد به سفك دم حبيب الله تا چه رسد به سفكدم ثار الله.
تناسب ميزان تقرب با ميزان درك مصائب الحسين در ملكوت
ميزان درك عظمت مصائب الحسين در عالم ملكوت متناسب با ميزان درجهتقرب اهل آن آسمان به مقام عرش رب العالمين است و هرقدر مقام آنآسمان مقربتر باشد درك مصائب الحسين در آن آسمان سنگينتر ومشقتبارتر است.
عالم ملكوت، سموات قدرت است سموات معرفت است، سمواتكمال است، سموات جمال است، سموات جلال است، و سمواتبينهايت شئون كمال و جمال و جلال است و لذا خوني كه خدا خود وكيل وصاحب و مدافع و منتقم آن باشد، اگر ريخته شود و نيز خوني كه مربوط بهخليفه الله باشد، اگر ريخته شود و نيز خوني كه مربوط به مقربترين بندگانعالم هستي بعد از رسول خدا ص باشد اگر سفك شود تمام اهل سمواتبهشدت متأثر خواهند شد و برنامهريزي هستي را بر اساس مظلوميتمقربان حقتعالي طرّاحي خواهند كرد. لذا تمام اهل سموات قدرت بهخشم ميآيند تا ظالم را تحقير و مظلوم را سلطنت ببخشند.
تمام اهل آسمانهاي كمال متنفّر ميشوند تا نقص را برطرف وطرفداران سقوط و ضعف و جهل را زيردست كنند و پرچمداران معرفت وآگاهي و كمال را پيروز نمايند.
تمام اهل آسمانهاي بندگي ميگريند، تمامي آسمانهاي خشيتميلرزند تا بندگان خالص حق را هدايت و ياري نمايند.
تمام اهل آسمانهاي جلال و حشمت براي انتقام به صف ميشوند تاحقيقت پيروز شود و دروغ و ريا و فريب زيردست شود.
تمام اهل آسمانهاي تدبير در كمين مينشينند تا ظالمين را در دام انتقامگرفتار نمايند.
تمام اهل آسمانهاي محبت منزجر ميشوند تا دشمنان محبّت و لطفو انس و رحمت را خوار و نابود كنند.
همانگونه كه در عالم انسانها، هرقدر سطح معرفت و كمال و ايمان واسلام بالاتر باشد درك مصيبت و فهم عظمت مصيبت بيشتر و تحمل آنمشكلتر است. در عالم ملكوت نيز هر آسماني كه به مقام معرفت مطلق وكمال مطلق و جمال مطلق و جلال مطلق و عظمت مطلق و حب مطلقنزديكتر است، تحمل مصائب الحسين سنگينتر است.
تاريخ و زمان تنها بر اهل الارض حاكم است ولي بر ملكوت حاكم نيستو ديروز و امروز براي ملكوت يكسان است و لذا مصائب الحسين نيز براياهل آسمان همواره تازه است.
در ملكوت مصائب الحسين هرگز كهنه نميشود، انسانها نيز هر قدر بهآستان معرفت و كمال مطلق مقربتر باشند تحمل مصائب الحسين برايشانسنگينتر و گريه و عزاي آنان بيشتر و سوزندهتر خواهد بود، و لذا حضرتمهدي(عج) كه خليفة الله است ميفرايد شب و روز براي تو گريه خواهم كرد واگر اشك چشمم خشك شود براي تو خون گريه خواهم كرد، و لذا اهلآسمان كه از عالم كمال هستند شب و روز براي حضرت گريه مينمايند. (ازروايات مربوط به گريه اهل آسمان مطرح شود).
لذا همه اهل آسمان در كار انتقام ثار الله هستند.
همه اهل آسمان در پي گسترش سلطنت حسين ع در كل عالم هستند.
همه اهل آسمان در طراحي پيروزي انديشه و فرهنگ حسين هستند.
همه اهل آسمان در عزاي حسيني همواره عزادارند. بهطوري كه هر روزهزاران فرشته به زيارت حضرت ميآيند و تا روز قيامت نوبت عوضميكنند و هرگز نوبت تكرار زيارت براي هيچيك از آنها نميرسد.
همه اهل آسمان در موضع و سنگر درگيري با معاندين و مخالفين وانديشه و فرهنگ حسيني ميباشند.
همه اهل آسمان وكالت و دفاع از مظلوميت اباعبدالله را بهعهده گرفتهاندو تا وقتي كه به هدف خود نرسند، از زير بار تحمل اين مصيبت طاقتفرسابيرون نخواهند رفت و لذا اين فراز از زيارت عاشورا معيار مهمي است تامدعيان دروغين اسلام و اسلامشناسي رسوا گردند و در عالم اسلام شناختهشوند و مدعيان دروغين عرفان از صاحبان حقيقت و دلهاي روشن به نورخدا بازشناسي شوند. زيرا مفهوم اين فراز آن است كه ميفرمايد انسانها،هرقدر به كمال مطلق و معرفت مطلق نزديكتر باشند اين مصيبت براي آنهاسنگينتر است و براي ريشهكني ظلم و انحراف تلاش بيشتري خواهند نمودولذا حضرت مهدي نيز كه انسان كامل و خليفه الله في السماء و الارضيناست، تا محو همة آثار و اركان و اجزاء ظلم ظالمين نميتواند آرام بگيرد.اگرچه مبارزه حضرت بيش از هزاران سال بهطول بيانجامد.
در عالم ملكوت نيز هر آسمان كه به عرش مقربتر باشد، بيشتر در كمينانتقام ميباشد.
نشانههاي حمايت ملكوت از حضرت اباعبدالله الحسين در همين دنيا
ــ همواره تمامي ظالمين به حق اهلالبيت در بدترين شرايط به دام مرگ ودام انتقام ميافتند و قرار دارند.
ــ همواره انديشه و فرهنگ ظلم و ظالمين منفور و مطرود جوامع وانسانهاي حقجو و عدالتخواه ميباشد و ظالمين همواره در حال ضعف وعقبنشيني هستند.
ــ همواره حكومت ظالم و ظالمين به اهلالبيت متزلزل و حتي در عينقدرت مرعوب ميباشند.
ــ همواره مخالفين انديشه و فرهنگ اهلالبيت بدون منطق و بدونجايگاه محكم و صحيح ميباشند و همواره متزلزل، متغير، متلوّن ميباشند.
ــ همواره انديشه مخالفين فرهنگ و انديشه اهلالبيت محروم ازانسجام، محروم از منطق قوي، محروم از ايمان و يقين، محروم از نشاط الهيو محروم از عشق به لقاء الله هستند.
ــ همواره انديشه مخالفين فرهنگ و انديشه اهلالبيت در حال نابودي وبه همين دليل همواره در حال بازسازي و تعمير، در حال تغيير مواضع، درحال نيرنگ و خدعه، در حال نفاق و بيهويتي ميباشند.
ــ همواره طرفداران انديشه و فرهنگ اهلالبيت در حال ثبات منطقمحكم و خدشهناپذير و گامهاي استوار ميباشند.
ــ سلطنت و حكومت انديشه و فرهنگ اهلالبيت همواره در حالتوسعه و پيشرفت در دلهاي انسانهاي آگاه و بامعرفت ميباشد.
ــ سلطنت حقيقي اهلالبيت يعني محبوبيت و مطاع بودن ايشانهمواره در بين جوامع اسلامي در حال توسعه است.
ــ بارگاه ظاهري حضرات اهلالبيت همواره در حال توسعه و شكوه وجلال و مراجعه انسانهاي پاكطينت به حرم اهلالبيت همواره پررونقميباشد و عليرغم تمامي فشارهاي معاندين و موانع آن در طول تاريخهرگز كاستي نپذيرفته است.
بنابراين هر كس كه در هماهنگي با اهل اسلام و اهل سموات، درصدد انتقام خون حسين و پيروزي انديشه حسين نيست، از اهل اسلامنيست. و هر كس مصائب الحسين براي او عظيم نيست نهتنها اهل عرفان وحقيقت و طريقت نيست بلكه اساساً خبري از ملكوت و اهل سموات ندارد. آن كسي شامل لقد عظمت الرزية ميباشد كه داراي معرفت بيشتراست و مصائب الحسين بر او سنگينتر است. آن كسي داراي معرفت بيشتراست كه مصائب الحسين او را به گرية بيشتر وادار كرده است. آن كسي دارايمعرفت بيشتر است كه اهل تلاش و جهاد و مبارزه بيشتر براي پيروزيانديشه حضرت اباعبدالله الحسين ميباشد.
0 نظر