متن کامل اسرار نهفته در كلمه مقدسه اباعبدالله و ابن رسول الله ; جلسه نهم عناوین و متن کامل
براي مطالعه، روي عناوين كليك نماييد
آيا ذكر مصائب اهلالبيت: كهنه شده است؟ شكستن مكان در ملكوت داستاني از اميرالمؤمنين علي ع چشم دلمان را باز كنيم مقامات ملكوتي حضرت اباعبدالله ع نكتهاي راجع به صلوات بر حضرت فاطمه س عنايت حضرت زهرا س با ابزارهاي حسي درك نميشود ارتباط خاص حضرت يعقوب ع با حضرت يوسف ع عطر و بوي اهلالبيت غربت شيعه و انبوه معاندين خلاصه بحث زيارت عاشورا از جلسات قبل السلام عليك يابن رسولالله
اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها
أَيْنَ صَدْرُالْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوي'*** أَيْنَ بابُ اللّه الَّذي مِنهُ يُؤْتي ***أَيْنَ وَجْهُ اللّهِ الَّذي اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الاَوْلِيآء
آيا ذكر مصائب اهلالبيت: كهنه شده است؟
امروزه عدهاي نادان در بعضي از روزنامهها يا بعضي ازدانشگاهها عليه فرهنگ و انديشهي اهلالبيت و ائمهي اطهار:مطالبي را مطرح ميكنند كه جاي بسي تأمل و تأسف دارد. مثلاًطوري قلم ميزنند كه در ذهن مخاطب چنين القا ميشود كهمصائب حضرت زهرا و امام حسين و ساير اهلالبيت: به1400 سال قبل تعلّق دارند، بنابراين زمان عزاداري ايشان تمامشده است، چقدر گريه ميكنيد!
در حالي كه تمامي انسانها در طول تاريخ در برابر آن مصائبو ظلمها قرار دارند. عاشورا هميشه هست. اگر به بعد عرفانيزيارت عاشورا توجه كنيم متوجه ميشويم كه ميفرمايد چون درعالم ملكوت، امروز و فردا وجود ندارد، گويا همين الا´ن است كهحضرت حسين ع كشته ميشود زيرا كه امروز و فردا و امسال وسال بعد براي انسان محدود به بينايي خاص عالم خاكي است.كهنه شدن براي عالم جسماني است. تنها عالم جسماني است كهزمان و مكان، او را اسير خود كرده است.
اما عالم آخرت اساساً سنخيتي با عالم دنيا ندارد. به هميندليل قرآن كريم در تمام آياتي كه مربوط به قيامت و بهشت است،از فعل ماضي استفاده فرموده است. اين در حالي است كه حتي مانميدانيم قيامت چند ميليون سال بعد اتفاق خواهد افتاد. دليلاين امر آنست كه خود قرآن شرح داده است و مثلاً فرموده است«وَاءِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ» يعني عالم قيامت بر كل عالم دنيامحيط است و عالم آخرت بر كل هستي محيط است. براي انسانپس از مرگ، فقط پردهها را كنار ميزنند «فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ»وگرنه هماكنون نيز عالم آخرت وجود دارد و بر عالم ما احاطهدارد.
آنها كه ميگويند مصائب حضرت زهرا س -العياذباللّه- بهگذشتهها تعلق دارد حتي يكبار هم با چشم دل خود به ملكوترجوع نكردهاند تا زهرا را هماكنون مشاهده كنند و يا از خداوندنخواستهاند كه چشم دلشان را باز كند تا ببينند چگونه در نزد اولياءحق زمان و مكان به بازي گرفته شده است. حتي يك بار از خودنپرسيدهاند كه انسانهاي مقرب حق چگونه قوانين طبيعت را بهتسخير خود گرفتهاند و مثلاً چگونه روي آب راه ميرفتند و ياچگونه طيالارض ميكردند و مكان را و محدوديت آن را نزدخود شكستهاند.
شكستن مكان در ملكوت
طي الارض يعني اينكه ما در حالي كه اينجا هستيم، اگر ارادهكنيم تا در لحظهي بعد، كربلا باشيم، بتوانيم باشيم. نبايد اينمسأله را تعبير فيزيكي كرد كه مثلاً تبديل به نور ميشويم يا دلايلفيزيكي ديگر؛ اينطور نيست بلكه اين حالت مقدمهي ملكوتيشدن انسان است. يعني انسان كمكم كارش به جايي ميرسد كههمچون ملكوتيان، محدوديّت زمان و مكان را ميشكافد و اززمان و مكان دنيا مستقل ميگردد و به جايي خواهد رسيد كه دريك لحظه در تمامي مكانها حضور دارد و نيز به جايي خواهدرسيد كه در تمامي زمانها حضور داشته باشد.
بعضيها فكر ميكنند كه فقط خداست كه هركجا كه ما باشيمخدا آنجاست «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» نه، اينگونه نيست زيراحضرت مولا علي ع نيز به اذن حقتعالي و در اثر ملكوتي شدن،شامل «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» است، البته با ما بودن خداوند،متفاوت از با ما بودن اهلالبيت و ملكوتيان و فرشتگان است. ولياز اين نظر كه هركجا باشيم در احاطه و در محضر اهلالبيت وفرشتگان ملكوت ميباشيم از اين نظر، آيهي شريفهي هُوَ مَعَكُمْ درمورد اهلالبيت نيز مصداق پيدا ميكند. بنابراين جبرئيل همشامل «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» است، حضرت عزرائيل هم شاملهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ است و حضرت زهرا س و ساير ائمهياطهار: نيز هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ هستند. اگر دلهايمان را ازروزمرگي و سوداگري پاك كنيم و واقعاً شستشو دهيم، همه جابراي ما هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ميشود براي اينكه ويژگي احاطهيعالم آخرت و عالم ملكوت بر عالم دنيا اينگونه است.
اساساً چون عالم آخرت بر دنيا احاطه دارد، پس عالم آخرتاست كه مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ميباشد بنابراين هر موجودي كه با عالمآخرت سنخيت پيدا ميكند و از حيات ملكوتي بهرهمند ميگردد،شامل مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ميگردد.
پس اكنون بايد دانست كه 1400 سال پيش حضرت علياصغر ع را شهيد نكردند، بلكه همين الا´ن نيز صورت واقعه درحال تحقق است.
در حالات مرحوم شيخ شوشتري1 از قول خودش باصراحت آورده شده است كه فرمود پس از رياضتها واخلاصها، به جايي رسيد كه با عنايت اهلالبيت: در كربلا ودر روز عاشورا خود را مييابد و حوادث كربلا را با چشمان خودمشاهده مينمايد. مرحوم شيخ شوشتري حوادث عاشورا را از آنپس با يقين نقل ميكرد. آنگونه كه خودش مشاهده كرده بود.
اگر 1400 سال پيش پهلوي زهراي اطهر س را شكستند،همين حالا نيز صورت واقعه در حال تحقق است. شايد فهم اينمطالب آسان نباشد ولي شما دقت كنيد، يك لحظه ميخوابيد ودر عالم خواب به اندازهي يك عمر زندگي و يا حداقل دو سال اززندگي را در يك دقيقه از خواب ميبينيد. چشمتان را باز ميكنيدمتوجه ميشويد كه حتي چند ثانيه هم نخوابيده بوديد. اين به ماثابت ميكند كه عالم ملكوت، اسير زمان دنيا نيست و به هميندليل مصائب و عزاي اهل بيت: همواره در حال شدن است.روايات بسياري وجود دارد كه حضرت زهراي مرضيه س درملكوت اعلي در عزاي فرزندش حضرت حسين ع چنان نالهميزند كه فرشتگان و سكان سماوات براي اهل زمين شروع بهتسبيح و استغفار مينمايند. زيرا اگر چنين نكنند و نالهي زهراياطهر به زمين برسد، يكباره تمام اهل زمين هلاك خواهند شد.
داستاني از اميرالمومنين علي ع
حضرت مولا اميرالمؤمنين ع در مزرعه مشغول بيل زدنبودند كه شخصي خدمت ايشان رسيد و عرض كرد: حضرترسول اكرم ص در مورد شما فرمودهاند كه هركس در هر زمان ازعالم دنيا بميرد شما را بلافاصله در عالم پس از مرگ ميبيند. وليشما الا´ن در حال بيل زدن هستيد، پس چطور الا´ن اگر كسانيبميرند شما را بلافاصله پس از مرگ ملاقات ميكنند. حضرتفرمودند: همين الا´ن من بالاي سر تمام مردههايي هستم كههماكنون زير خاك شدهاند.
در روايتي از شخص حضرت اميرالمؤمنين خطاب به حارثهمداني نقل شده است كه حضرت فرمودند: اي حارث همداني!هركه در هركجا و هر لحظه از دنيا برود مرا در برابر خود در شباول قبر خواهد يافت. براي عدهاي اين ماجرا شبههاي به وجودآورده است كه اگرچه حضرت مولي اميرالمؤمنين علي ع باصاحب يك قبر ديدار نمايد، بقيهي اموات چه ميشوند؟ مشكلاين عده همان است كه نميدانند انوار امامت و اقتدار و سلطنتولايت حضرت اميرالمؤمنين علي ع كه از جنس ملكوت است،اسير زمان و مكان دنيا نيست.
چشم دلمان را باز كنيم
يكي از آقايان حاضر در جلسه از من خواست تا فرصتي ازسخنراني به آموزش احكام اختصاص داده شود چون مشاهدهكرده بود كه بعضيها به احكام وضو نيازمند ميباشند. در جوابشعرضه داشتم فعلاً بايد اصل مسلماني را آموزش داد زيرا وضوگرفتن و نماز خواندن پس از مسلمان شدن است.
اين در حالي است كه عموم ما مسلمانان از حقايق و معارفاسلام و قرآن و اهلالبيت كماطلاعيم. مشكل ما اين است كهذهنمان از تفكر و انديشههاي خرافي از نوع اسرائيليات يعنيافسانهها و اطلاعات جعلي ديني كه توسط علماي يهود در تاريخساخته شده و در فرهنگ مسلمين نفوذ داده شده است تا آن حدپرشده كه به خود جرأت ميدهيم كه معارف حضرت زهرا س رامربوط به تاريخ گذشته بدانيم يا مصائبالحسين ع را مربوط بهگذشتگان بدانيم. جاي بسي تعجب است كه در جمهوري اسلاميو براي شيعهي مرتضي علي ع همانطور كه كوروش و داريوشمتعلق به دو سه هزار سال پيش است، بنويسند يا در دانشگاههامطرح كنند كه مصائب حضرت زهرا س نيز متعلق به 1400 سالقبل است!!
بهواللّه قسم نه يك بار، نه دوبار بلكه به كرات، حاضرين درجلسه، رؤياهاي خود را براي بنده شرح دادهاند كه در آن رؤياهاائمهي اطهار: را در اين مجالس ديدهاند. حتي گاهي درمكاشفات خاصي در بيداري به چنين توفيقي دست يافتهاند.آنقدر صلوات بفرستيد، آنقدر التماس كنيد تا درها را به رويتانبگشايند تا حجابها را كنار بزنند، تا به درجهاي برسيد كهبمحض آنكه يك كلمه از اسرار اهلالبيت را شنيدي بقيه راخودت بفهمي، ديگر نياز به اين همه توضيحات نباشد.
در حسرت فقدان زيارت انوار تابناك فاطمهي زهرا س آنقدربايد ناله بزنيم تا درها را باز كنند؛ بايد در اين جلسات آنچنانحضوري داشته باشيم كه گويا در مشاهد مشرّفه و حرم اهلالبيتدر حال راز و نياز هستيم و لذا بايد در همين مجالس و معارففاطمي به دنبال حضرت زهرا س باشيم.
مقامات ملكوتي حضرت اباعبداللّه ع
در بحث زيارت عاشورا به فراز «السلام عليك يا اباعبداللّه»رسيديم. شرح مختصري از «يا» و حقايقي راجع به معناي سلام بهمحضر حضرت اباعبداللّه ع بيان شد.
گفتيم كه حضرت اباعبداللّه ع ميلياردها مقام و سلطنت داردكه بزرگترين و عظيمترين مقام ايشان، مقام عبداللهي حضرتاست و پس از آن، مقام مظلوميت حضرت در ملكوت است.
نيل به مقام عبداللهي توسط حضرت اباعبداللّه در ملكوتاعلي بدليل شدت تعبد و بندگي ايشان نسبت به حقتعالي است.اين سخن از روايت منسوب به امام صادق ع نشأت گرفته استكه فرمودند: زيارت عاشورا از پدرم و او از پدرش تا رسيد به آنكهفرمود از جدّم رسول خدا ص و او از جبرئيل و جبرئيل از حضرتحق بدست ما رسيده است. در روايت ديگر فرموده استفرشتهها هر زمان كه ميخواهند زيارت كنند، ابتدا از عالم ملكوتزيارتعاشورا را ميخوانند، سپس پايين ميآيند.
طبق اين اسناد ميتوان ادعا كرد كه اين زيارت را حتي شخصحضرت اباعبداللّه نيز تلاوت كردهاند همانند رسول خدا كه خودنيز در تشهد نماز ميفرمايد: «اشهدا ان محمداً عبده و رسوله» و برمقام بندگي خود در برابر حقتعالي(كه بزرگترين مقام است) ورسالت خويش شهادت ميدهد.
چه دليلي دارد كه حضرت اباعبداللّه نيز بر مظلوميت خويشگواهي ندهد و زيارت عاشورا را تلاوت نكرده باشد.
نكتهاي راجع به صلوات بر حضرت فاطمه س
ما تمام جلساتمان را مدام با نام حضرت فاطمه س و صلواتبر حضرت فاطمه س مزين ميكنيم و براي ادامهي بحث از ايشانمدد ميطلبيم. اللهم صل علي فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها.
يكي از دوستان ميفرمود كه چرا بيشتر وقت جلسات، صرفصلوات ميشود و از مباحث معرفتي عقب ميمانيم. به او گفتماگر من در تمام جلسات ثابت كرده باشم كه تلاش اساسي ما دركاسرار و كشف مقامات و معارف در خود صلوات است، تمامحرفم را زدهام. كسي كه با نوار اين جلسات زندگي ميكند، مطمئناًشب اول قبر براي ملاقات با حضرت فاطمه س مشكلي ندارد.شنيدن داستاني راجع به همين صلوات خالي از لطف نيست.
مرحوم مادر من سيده بود و معلم قرآن بود و قرآن تدريسميكرد. در غروب شب جمعهاي كه براي تدريس قرآن از خانهخارج شده بود، فردي در حال مستي او را با اتومبيل خود مصدوممينمايد و از ترس دستگيري، فرار ميكند. يك افسر نيرويهوايي با ديدن سانحه، به كمك مجروح شتافته و او را براي انتقالبه بيمارستان سوار ميكند. از آنجا كه شدت جراحات، خيلي زيادبود، در حين انتقال به بيمارستان جان ميسپارد. افسر مذكور كهحال اين خانم را بسيار وخيم ميبيند از او تلفن منزلش راميپرسد، مادر ما در جواب ميگويد: «اللهم صل علي فاطمه وابيها و بعلها و بنيها» باز از او ميپرسد بچههايت كجايند؟ آدرسمنزلت كجاست، ولي مادر ما باز اين صلوات را تكرار ميكردهاست. افسر مذكور نقل ميكرد كه اين خانم آنقدر اين صلوات راتكرار كرد و شهادتين را بر زبان جاري كرد تا جان سپرد. او براي ماگفت كه آن خانم آن لحظات حساس ملاقات با حق را صرفآدرس دادن و يا ناله كردن و يا شكايت و پيگيري ضارب ننمود.لحظات احتضار مانند لحظهاي است كه انسان از بام بسيار بلنديدر حال سقوط است. در آن شرايط از فرد سقوطكننده تنها رفتاريصادر ميشود كه وجودش به آن عادت كرده است. در آن شرايطفرد سقوطكننده نميتواند رفتار مصنوعي و اختياري داشته باشدولذا كسي كه روحش و جانش با صلوات و شهادتين آشنا و مأنوسنباشد، لحظهي احتضار و لحظهي ورود به عالم آخرت و ملاقاتبا مأموران حقتعالي نميتوان دهان به صلوات بگشايد و شهادتينبگويد. ولذا اثرات اين صلواتهاي مكرر را بشرط اخلاص واشتياق در لحظهي احتضار درك خواهيم كرد.
معارف و مصائب حضرت زهرا س با ابزارهاي حسي شما جمع نميشود
اينكه ميگويند مصائب حضرت زهرا س متعلق به 1400 سالپيش است، ناشي از انديشههاي پوزيتويستي آنهاست. اينگونهافراد فقط فلسفه حسي و روانشناسي حسي را ميفهمند و اگرمسألهاي فراتر از اينها اتفاق بيفتد، قدرت درك آن را ندارند چونابزار ادراك آنها فقط چشم و گوش جسماني است. اگر با ادراكاتجسماني با مصائب اهلالبيت: روبرو شويم، چيزي جز كهنهشدن نميبينيم. چون چشم و گوش و سلولهاي مغز ما نيز كهنهميشوند و از بين ميروند ولي اگر از چشم و گوش و قلب و ادراكقلب بتوانيم استفاده كنيم، به روشني خواهيم ديد كه معارفوحياني و مصائب اهلالبيت كه به دليل دفاع از معارف وحيانيايجاد شده بود، نه تنها كهنه نشده است بلكه تا روز قيامت زنده وسازنده و فروزنده و در عين حال غمانگيز و سوزندهي دلهاميباشد. امّا اين كوردلان تنها هر آنچه را كه به وسيلهي اينادراكات حسي دريافت كنند يا آزمايش كنند اثباتشده و علميميدانند و غير آن را غيرعلمي ميشمارند.
اگر از بعد ديگري به انكار آنان بنگريم ميتوان گفت كه اينانراست ميگويند چون علم آنها همچون تار تنيده شدهي عنكبوتيبيش نيست و ابزار ادراك و فهم آنان تنها به وسيلهي چشم و گوشجسماني انجام ميشود ولذا از معارف ماوراي ادراكات محدودجسماني خود چيزي نميدانند و خبري ندارند ولذا انكارميكنند.
البته ميتوان حتي به زبان خودشان صحبت كرده و دلايلي راكه آنان در انكار عالم ملكوت مطرح ميكنند ابطال نمود. مثلاًميتوان گفت كه از تمام پوزيتويستهاي شرق و غرب ميپرسيمكه آيا شما حاضريد براي رؤيت ستارگان بهجاي تلسكوپ ازميكروسكوپ استفاده كنيد؟ يا آنكه آيا شما براي ديدن ميكروبحاضريد از ابزار تلسكوپ استفاده كنيد؟
مسلماً جواب آنان منفي خواهد بود. اگر براي پاسخ آنها از آناندليل بخواهيد خواهند گفت كه براي رؤيت هر پديده و يا هرموجود بايد از ابزار خاص و ويژه و متناسب با همان پديدهاستفاده نمود. در اينجا ميتوان به آنها گفت پس چرا براي ديدنملائك و شنيدن صداي ملكوتيان، تلسكوپ و ميكروسكوپ بكارميبريد؟ چرا براي فهم كهنه شدن يا نو بودن مصائب اهلالبيت ازفهم روحاني و قلبي و چشم و گوش قلب استفاده نميكنيد؟ چرابراي ادراك اسرار عالم آخرت از ابزار متناسب و خاصي كهخداوند براي اين كار در اختيار شما قرار داده است استفادهنميكنيد و چرا دليل انكار عالم آخرت را عدم ادراك جسماني وابزار جسماني از عالم آخرت ميدانيد.
صاحبان انديشه پوزيستويستي چون نسبت به عالم ملكوتعلم ندارند ميگويند چيزي را كه ما نميبينيم علمي نيست. ولينميدانند خود اين حرف آنها، غير علمي است زيرا اولاً آنان اصلادعاي خود يعني عدم وجود ملكوت را نتوانستهاند با آزمايشثابت كنند و مبناي انكار آنان فقط جهل آنان است نه علم آنان. تازهاگر بنا هم بر آزمايش باشد نميتوانند با دستگاهي كه اثبات وجودپديدههاي جسماني و فيزيكي و مادي را آزمايش ميكنند، عالمملكوت را آزمايش و تجربه كنند.
بايد به ايشان گفت كه لوازم آزمايش شما فرق ميكند، حرفقرآن هم همين است و ميفرمايد: چشم جسماني را براي ديدنآنچه را كه با اين چشمها ديدني است به شما داديم، اما برايديدن و شنيدن و فهميدن ديدنيها و شنيدنيها و فهم اسرارملكوت، دستگاه ويژه و متناسب با آن را به شما دادهايم ولذا باتأسف از اينكه از آن دستگاهها براي درك اسرار ملكوت بهرهنميگيرند ياد ميفرمايد «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌلاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ا´ذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا» يعني چشمهايي از نوعديگر به ايشان دادهايم تا عالم ماوراي اين ديدنيها را با آن ببينندولي آنان از آن چشمها استفاده نميكنند و نيز گوشهاي ويژهيشنيدن پيامهاي آسماني را به آنان عطا كردهايم ولي آنان از آنگوشها استفاده نميكنند و قلبهايي براي فهم اسرار ملكوت بهآنها دادهايم ولي آنان استفاده نميكنند.
قرآن كريم ميفرمايد كافي است كه آن دستگاهها را بكاربگيريد و چشم و دل باز كنيد تا تمام معارف هستي به قلب شماسرازير شود.
پس ثابت شد كه زمان و مكان، حاكم بر عالم جسماني و عالمدنياست و اصل اساسي براي پوزيتويستهاست امّا كسي كهشيعهي حضرت فاطمهي زهرا س است، ميداند كه وجودنوراني حضرت زهرا و حضرات اهلالبيت:، محكوم و محدودبه حصار زمان و مكان نيستند. اگر حال حضور و اخلاص داشتهباشيم متوجه ميشويم كه حضرات ائمهي اطهار: همينجا نزدما هستند، ما با آنها ارتباط داريم. لازم نيست كسي براي مااثباتشان بكند. اثبات كردن حضور و عنايت اهلالبيت فقط بهدرد منكرين ميخورد امّا براي شيعهي زهرا س كه هرلحظه كبوتردلش در طواف انوار مقدس اهلالبيت: ميباشد، نياز به اثباتندارد. او همه چيز را ميبيند و ميشنود و استشمام ميكند وميفهمد.
طبق آيات كريمهي قرآن، آن دستگاههاي قلبي را به ما دادهاندكه صداي اهلالبيت را بشنويم و انوار وجود اهلالبيت را زيارتكنيم. شاهد مدعاي ما آيات متعدد قرآن و روايت بيشماري استكه در اختيار داريم كه اگر خداوند متعال توفيق دهد در ادامهيبحث به آنها متوسل خواهيم شد.
ارتباط خاص حضرت يعقوب ع با حضرت يوسف ع
قرآن كريم در ضمن شرح ماجراي حضرت يوسف ع ، بعد ازبه چاه انداختن حضرت يوسف توسط برادرانش ميفرمايد كهپدرشان حضرت يعقوب ع پس از سالها تحمّل فراغ و هجرانيوسف از غم دوري يوسف، نابينا ميشود «وَابْيَضَّتْ عَينَاهُ مِنَالْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيم» و در عين حال به دليل مقام عرفاني كه دارا بودهاست، بدون آنكه لب به شكوه بگشايد، غم خود را درون سينهنگه ميدارد و خشم خود را همواره فرو مينشاند.
روزي كه برادران به دربار حضرت يوسف وارد ميشوند، پساز ماجراهايي بالاخره او را ميشناسند، حضرت يوسف جوياياحوال پدر ميشود، به او ميگويند پدرت از غم دوري تو نابيناشده است. حضرت يوسف پيراهن خود را درآورد و ميفرمايد:«اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذ'ا فَاَلْقُوهُ عَلَي' وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً» اين پيراهن راببريد و آن را به چشم پدرم بكشيد، او بينايياش را بدست خواهدآورد. قرآن كريم ميفرمايد در حالي كه هنوز هيچ خبري از اينماجرا به حضرت يعقوب و خانوادهاش نرسيده بود فرمود: «اءِنِّيلاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ» يعني من بوي يوسف راميشنوم، اگر شما اسيران عالم خاك و محدود به ابزار ادراكاتجسماني، مرا متهم به ناداني و خرافه نكنيد. اين در حالي بود كهفاصلهي بين دربار يوسف و مكان حضرت يعقوب كه در شهركنعان بود، صدها كيلومتر بود. ولي طبق شهادت قرآن كريم،مكان، براي حضرت يعقوب مانع نبود و از صدها كيلومتر فاصله،بوي پيراهن يوسف را ميشنيد.
از اسرار ديگر در اين ماجرا آنست كه حضرت يوسف ع وحضرت يعقوب ع هر دو پيامبر ميباشند و اهل سرند، ولذاپيراهنشان هم شفا ميدهد و شفابخشي پيراهن آنان محدود بهآزمايشات و ابزار پزشكي جسماني نميباشد. از اسرار ديگر اينآيه آنست كه ما نبايد حرفهاي بعضي از وهّابيها را بزنيم كهميگويند گرفتن شفا از تربت امام حسين كفر است و تربت امامحسين ع شفا نميدهد. مگر امكان دارد كه پيراهن يوسفِيعقوب شفا بدهد ولي پيراهن يوسفِ رسول خدا، يعني امامحسين ع ، شفا ندهد؟! كسي كه شيعه و سني به اتفاق، از رسولمكرم اسلام ص روايت كردهاند كه حضرت بارها و بارها امامحسن و امام حسين8 را فرزندان خودش دانسته و اعلام كرده ودر شأن امام حسين و ميزان علاقهاش به امام حسين و مقامملكوتي امام حسين ع نزد آن حضرت ميفرمايد: «حسين منّي وأنا من حسين». لذا يقين داريم حضرت حسين نزد حضرت رسولبه مراتب، عزيزتر و محبوبتر از حضرت يوسف نزد حضرتيعقوب بود.
و بهمين دليل است كه قاتلان حضرت امام حسين ع را كافر ومرتد ميدانيم؛ زيرا طبق آيات قرآن كريم آنانكه فرزند رسول خدارا به جرم دفاع از قرآن و امر به معروف و نهي از منكر كشتند قطعاًمورد غضب رسول خدا و حقتعالي هستند و قطعاً كافر و مرتدميباشند و اين فتواي تمامي فقهاي بزرگ شيعه و سني و حتيفتواي خلفاي بزرگ اهل تسنن اعم از خلفاء راشدين و خلفايبنيعباس ميباشد. اما فرقهي وهابيت كه دستساختهي اجانبو دشمنان اسلام است، افرادي همچون يزيد كافر و مرتد رااميرالمؤمنين ميشمارند و عالماً و عامداً عليرغم آنكه از كفر وارتداد او مطلع هستند، در مدح او كتاب مينويسند!!
همهي اين مطالب را با استناد به آيات كريمهي قرآن مطرحميكنيم. هنوز پيراهن يوسف از دروازهي مصر بيرون نرفته بود كهيعقوب ع گفت: «اءِنِّي لاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ» يعني ايعاشقان حسين و اي عاشقان مهدي! اگر مشام دل شما شفا يافتهباشد بوي يوسف زهرا8 به مشام شما نيز ميرسد.
اتفاقاً طبق آيات شريفهي قرآن، پوزيتويستهاي آن زمان،آنهايي كه با چشمهايشان از نوك دماغشان فراتر را نميديدند،طبق نص صريح قرآن كريم، حضرت يعقوب را به باد تمسخرگرفتند كه تو سنتگرا و عقبمانده و بيسواد هستي و با ايناستدلال كه «مگر يوسف ع بو دارد» و «چگونه پس از سالهادوري او، بوي او را ميشنوي» علاوه بر صداقت و معرفتيعقوب ع به ملكوت، عقلش را نيز زير سؤال بردند!!
عطر و بوي اهل بيت
ذكر ماجراي حضرت يعقوب در قرآن كريم زنگ خطر ديگرياست براي ما كه ادعاي شيعه بودن حضرت زهرا س را داريم وليمتأسفانه مشام دلمان بيمار است و عطر حضور حضرت زهرا رادر مجالس معارف آنحضرت استشمام نكرده و نور وجود او رانميبينيم. اين در حالي است كه در حديث كساء ميخوانيم كهعطر وجود مقدس رسول خدا ص آنچنان مشخص است كهاهلالبيت آن را ميشناسند بطوري كه حضرت امام حسين ع بمحض ورود به خانه، ضمن عرض سلام به مادر بزرگوار خودحضرت فاطمه س عرض كردند كه مادرجان! بوي جدم رسولاللّه ص را نزد تو ميشنوم «يا اماه اني أشم عندك رائحة طيبة كانهارائحة جدي رسول اللّه» توضيحات و نشانههاي بعدي در حديثكساء كاملاً روشن مينمايد كه منظور از عطر حضور، بوي مايعاتمعطر نبوده است بلكه عطر وجود ملكوتي حضرت رسول اكرماست كه قرآن كريم در پيراهن حضرت يوسف، وجود ذرهاي از آنرا تأييد كرده است و جالب است كه در حديث كساء بوي عطروجود ملكوتي حضرت رسول اكرم از حضرت مولي يا حضرتزهرا يا ساير حضرات اهلالبيت از يكديگر متفاوت و قابلتشخيص معرفي شده است همچنانكه يعقوب بوي عطر وجودملكوتي حضرت يوسف را از ديگر رائحههاي طيبهاي كه مربوطبه ساير ملكوتيان يا اولياء مقرب خدا ميباشد، تشخيص ميداد.
در آن زمان برخي از همسران بسيار بزرگوار پيامبر ص اشكريزان خدمت حضرت رسول خواهان آن بودند كه حضرترسول ص آنان را نيز جزيي از افراد اهلالبيت شناخته و آنان را بهعنوان اهلالبيت: خطاب كند، ولي پيامبر ميفرمود: «انتن عليخير» شما خيريد، يعني شما اهل بهشتيد، ولي اهلالبيت در قرآنكريم فقط شامل فاطمه و شوهرش و پدرش و فرزندانش ميباشد،و هر روز به قصد زيارت حضرت فاطمه س به درب خانهيحضرت فاطمه ميرفتند و ميفرمودند: «السلام عليكم يا اهلالبيت» اهلالبيت: يعني كساني كه از همه اسرار آگاهند حتياسراري كه حضرت جبرئيل ع نازل ميكرد.
قرآن ميفرمايد: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَافِي الاْرْضِ» كه «ألم» در اينجا فقط بمعني سؤال نيست بلكهعلاوه بر معني سؤال، صورت عتابي دارد. گويا ميفرمايد چرانميبينيد كه حقتعالي همهي فرشتگان و همهي آسمانها و زمينرا به تسخير شما درآورده است؟ كلمهي «ولو تري»، كه بارها درقرآن تكرار شده است، بمعني اينست كه «اي كاش ميديدي» و«اي كاش ببيني» و «بايد ببيني» مثلاً در زندگي عادي خودمانگاهي پيش ميآيد كه به ديگري ميگوييم «كاش اينجا بودي وحرف زدن حسين را ميديدي و...» اين طرز خبر دادن بمعنيآنست كه اگر تو اينجا بودي خيلي بهتر ميتوانستي آنچه را كه برايتو تعريف كردم ببيني. خداوند متعال بارها به پيامبر اكرم ص درقرآن كريم ميفرمايد: «ولوتري» يعني اين چيزها كه براي توميگويم ديدني است و بايد تو ببيني و چون مأمور و رسول ماهستي بايد ديگران را نيز باخبر كني و آنان را نيز در ديدن اينديدنيها برانگيزي.
بنابراين ما بايد چشم دلهايمان را باز كنيم و ائمهي اطهار:را ببينيم زيرا آنان ديدني هستند. ما شيعيان كه در آرزوي زيارتحضرت زهرا س در شب اول قبر ميباشيم، چرا شب اولازدواج، روز اول دانشگاه و روز اول اشتغال و شبهاي عبادت وتضرّع و بندگي، حضرت را نبينم؟! زيرا ما شيعيان و حتّي كليهيمسلمانان به حضور ملكوتيان و رابطهي ملكوتيان با دلهاي پاك وبيگناه معتقد ميباشيم.
قرآنكريم ميفرمايد: «مَن كَانَ فِي ه'ذِهِ أَعْمَي' فَهُوَ فِي الْا´خِرَةِأَعْمَي'» يعني هركس در اين دنيا كور باشد در آخرت هم كور است.يعني شب اول قبر كه مولا بر بالينش آمد، او را نميشناسد چونقبلاً در زندگياش براي باز كردن و شفا بخشيدن چشم و گوشدلش، هيچ تلاشي نكرده بود. آنكه در زندگي دنيا، موليأميرالمؤمنين علي ع را نميشناسد، بديهياست كه در عالمآخرت، حضرت را نبيند و نشناسد و كور باشد.
غربت شيعه و انبوه معاندين
بسياري از مسائل و معارف ملكوتي با بحث و فلسفه حلنميشود و بدست نميآيد. بايد با توسل و اخلاص، گرهها را بازكرد و حجابها را كنار زد تا خداي نكرده كارمان به جايي نرسد كهبگوييم از زمان شهادت ائمهي اطهار: سالها ميگذرد ولذادوران آنان گذشته است و از آنها گفتن و شنيدن در دنياي امروزبيفايده است! و نيز به دليل كوردلي بگوييم اين حرفها مربوط بهانسانهاي بيسواد است و علمي نيست. ممكن است انسانداراي مدرك تحصيلي فوقدكترا هم باشد اما سواد ديني نداشتهباشد كه اگر داشت، حرفهايي كه متعلق به شيعه نيست و بايدتنها بر زبان دشمنان اسلام جاري شود به زبان يا رشته تحرير درنميآورد.
آنانكه منكرند بايد چشمهايشان را شستشو دهند تا سلطنتحضرت أباعبداللّه الحسين را بعد از 1400 سال ببينند. در حاليكه طبق معتقدات كوردلان، نبايد اثري از آثار حضرت اباعبداللهالحسين ع بجز آثار باستاني باقي بماند، ولي مشاهده ميكنيم كهبعد از گذشت قرنها، روز به روز بر تعداد عاشقانش افزودهميگردد و بر تعداد كساني كه حاضرند مال و جان و حتي فرزندانخود را در راه حضرت حسين ع فدا كنند افزوده ميگردد.ملاحظه ميشود كه در دلهاي عاشقانش آتش محبت او گرمميباشد آنچنانكه روز به روز بر دلدادگي آنان نسبت به آستانمقدس حضرت حسين افزوده ميگردد.
انسان براي مادرش دو سال يا پنج سال گريه ميكند اما بالاخرهكمكم آرام ميشود و حتي پس از سالها كمكم ياد او حتي كمرنگميشود. امّا هرگاه كه از غربت و بيكسي حضرت زهرا س ذكريبه ميان آيد و افزوني و بيرحمي دشمنان اهلالبيت و آنمعصومهي دو عالم و محبوبهي قلب رسول خدا مطرح ميگردد،بياختيار جان هر شيعه از غم لبريز ميشود و اشك ميريزد و نالهميزند.
اي كوردلان! خيال نكنيد اين عشق و ارادتها بيدليل است.اگر چنين شبههاي داريد بدانيد كه شما در ادراك مفاهيم ملكوتي،مشكلات اساسي داريد؛ يا سلطنت آنان را نميبينيد كه روز به روزدر دلهاي محبّان و علاقمندان، در حال توسعه است و يا دشمنانآنان را نميبينيد، عليرغم آنكه روز به روز در حال افزايشاند وليهرگز نتوانستهاند از توسعهي چشمگير و نفوذ محبّت ايشان دردلهاي جهانيان مانع شوند.
زيادي دشمنان و مخالفين اهلالبيت در زمان حاضر و معاصر،دليل زنده بودن اهلالبيت و سازنده بودن فرهنگ و انديشهياهلالبيت است. اگر در كربلا معاندين و دشمنان حضرتاباعبداللّه الحسين نزديك به سي تا شصتهزار نفر بودند كه درمقابل حضرت حسين ع جنگيدند، الا´ن ميليونها نفر از پيروانآن سنگدلان و آن ظالمان با فرهنگ و انديشهي اهلالبيت درگيرندو مايلند تا محبين اهلالبيت را نابود كنند.
شرودر -رهبر آلمان- در يكي از نطقهايش در جريانهمداستاني با امريكا در حمله به افغانستان گفت كه براي ما قابلقبول نيست كه در افغانستان احكام اسلامي اجرا بشود. سؤال ايناست كه براي رهبر يك كشوري مانند آلمان كه يك كشور صنعتيو اقتصادي است و ادعا ميكند كه با كشورهاي اسلامي مشكليندارد، چه فرقي ميكند كه يك افغاني بيخانمان و بيچاره نمازبخواند يا روزه بگيرد و يا حجاب اسلامي داشته باشد؟!اينجاست كه درمييابيم كه مشكل آنها ما مسلمانان نيستيم. زيراآنان مسلمانان را در همه جاي جهان، سركوب كرده و تحت سلطهدرآوردهاند ولي مشكل آنان قرآن كريم، دين اسلام و انديشهياهلالبيت رسول خدا ميباشد. آنان با اهلالبيت دشمن هستند، باحضرت مهدي به عنوان منجي اسلام و مجدّد اسلام دشمنهستند. آنان با نماز و قرآن كه فرهنگ و انديشهي اهلالبيت است،دشمن هستند و اين همان نشانهي حيات و فعال بودن اهلالبيتو سازنده بودن فرهنگ و انديشهي اهلالبيت: است. اينهاستكه به مسلمانان ريشه و انگيزهي حيات معنوي و نيروي حركتميدهد. براي همين است كه عليه حضرت مهدي(عج)، عليهفرهنگ عاشورايي و عليه معارف و شخصيت تابناك حضرتفاطمه زهرا س فيلمهاي مستهجن ميسازند و مقالههايگمراهكننده در بين جوانان شيعه پخش ميكنند تا ذكر و يادفاطمه س در ذهنشان مخدوش گردد. براي همين دشمنيهاستكه ميگويم دعا كنيد مادرمان شفاي عاجل نصيب قلب و ذهن ومعرفتمان بكند. دعا كنيد او را قبل از مرگ ببينيم.
اگر ما اهلالبيت را دوست داريم آنان نيز ما را دوست دارند،منتظر ما هستند. ولذا بايد در جلسات به ساحت مقدس حضراتاهلالبيت توسل و از حضرات ايشان بايد التماس كرد كه توفيقدرك معارف و معارج آثار و سيرهي طيبهي اهلالبيت را بيابيم.
آقا سيد ابراهيم دوست مرحوم حاج رجبعلي خياط1 ضمنآنكه به يكي از مجالس معارف اهلالبيت تشريف آورده بودندراجع به وظيفهي سخنگو و يا استاد جلسه گفتند: خدا و رسولخدا ص بعضي از كساني را كه بر منبر رسول خدا مينشينند،لعنت ميكنند براي اينكه حق منبر را ادا نميكنند و فرمودند كهبايد حواسشان را جمع كنند كه جاي حضرت رسول ص وحضرت مهدي (عج) نشستهاند. در آخر هم به سخنران فرمودندخوش به حالت! به وظيفهات خوب عمل ميكني، مطمئن باشحضرت از تو راضي است و بدون نگراني از سعايت نااهلان،محكم به راهت ادامه بده.
خلاصه بحث زيارت عاشورا در جلسات قبل
در جلسات قبل حقايقي را راجع به مفاهيم سلام گفتيم كهسلام، «درود بر شما» نيست و شيعه بايد معني سلامش را بفهمد.همچنين در معناي اول از مفاهيم و اسرار نهفته در كلمهياباعبداللّه ع ، يعني مقام بندگي حضرت امام حسين ع گفتيم كه«أباعبداللّه» يعني با عبادت و خلوص او بندگي حق متولد شد و اوبه عنوان پدر بندگي، موجوديت بندگي، محدودهي بندگي، عمقبندگي، شدّت بندگي، شجاعت در بندگي حقتعالي را به نمايشگذاشت.
و اما در معناي «أبا عبداللّه» بحث به اينجا رسيد كه عبداللّهرضيع(شيرخوار) فرزند كوچك امام حسين ع است. اين درحالي است كه در ميان عربها مرسوم است كه از روي احترام، فردرا با اسم فرزند بزرگش صدا بزنند، اما امام حسين ع را با اسمنوزادش، «اباعبداللّه» مينامند. اين در حالي است كه در بين عربهادليل خاصي بايد وجود داشته باشد كه به موجب آن دليل، پدر رابا نام پسر كوچك او صدا بزنند تا با شنيدن نام پسر كوچك،مسألهي خاصي در خاطرهها زنده شود. ولذا ميتوان متوجه شدكه شدت مظلوميت امام حسين ع موجب شد كه رسول مكرّماسلام ص طبق دستور وحي، در همان ابتداي نوزادي حضرتحسين ع را با نام فرزند كوچكش كه دهها سال بعد به دنيا آمدصدا بزنند تا شنوندگان به ياد شهادت حضرت علياصغر افتاده وبه شدت مظلوميت حضرت اباعبداللّه پي ببرند.
اما در كلمهي «أباعبداللّه» به مفهوم عبادت، اسرار عرفانيبسياري نهفته است از جمله آنكه ابعاد مقام تعبد و بندگي حضرتدر روز عاشورا تجلي پيدا كرد و چون حضرت اباعبداللّه بندهيخالص و خاص حق بود به حق متصل شد و مصداق اين فرمودهيحقتعالي گشت «عبدي أطعني حتّي أجعلك مثلي» يعني به اذنحقّ، كل سلطنت ملك و ملكوت به حضرت اباعبداللّه الحسينبخشيده شد.
در توصيف مقام آن حضرت نزد حقتعالي همين بس كهخداوند متعال، خود، ولايت حضرت حسين را به عهده گرفته وسلطنت و اقتدار حسين را بر دشمنانش حتمي كرده است آنجا كهميفرمايد: «وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً» چونحضرت اباعبداللّه ع بهخاطر بندگي و اطاعت خدا شهيد شدهاست، لذا مدافع و منتقم او، خود حقتعالي است و اين آيه اثباتمينمايد كه مظلوميت حضرت، موجب گشت بزرگترين قدرت وسلطنت بر ملك و ملكوت از طرف حقتعالي به او اعطا شود.يعني تا روز قيامت خداوند تمام دشمنان حسين ع را خوار وذليل ميكند.
از جمله دلايل آنانكه ميپندارند ماجراي عاشورا كهنه شدهاست و زيارت عاشورا نيز متعلق به دورانهاي گذشته است ايناست كه چون در زيارت عاشورا اسم شمر و يزيد برده شده استپس ميپندارند كه موضوع به 1400 سال پيش مربوط ميشود. درحاليكه در زيارت عاشورا، قبل از آنكه نام شمر و يزيد آوردهشود، دشمنان فرهنگ و انديشهي اهلالبيت: معرّفي شدهاندآنجا كه ميفرمايد: «و لعن اللّه امة أسست اساس الظلم و الجورعليكم أهلالبيت» اين فراز به وضوح ميفرمايد كه آنانكه اساسظلم و تبعيض (جور) را طرّاحي و تأسيس ميكنند محدود به فردخاص و زمان خاص نيستند بلكه به صورت نامحدود آنان رامطرح فرموده است يعني در تمامي زمانها و مكانها و در تمامياجتماعات و طبقات مسلمانان، هر عده و هر گروه و هر فرد كهانديشه و زمينههاي ظلم و جور را طرّاحي و تئوريزه كنند، اولدشمنان اهلالبيت محسوب ميشوند. و نيز ميفرمايد «برئت الياللّه و اليكم منهم و من أشياعهم و أتباعهم و أوليائهم». «أتباع» و«أشياع» دشمنان يعني پيروان و شيعيان دشمنان؛ آنانكه راهدشمنان اهلالبيت را پيروي ميكنند. اين فراز به روشني نشانميدهد كه موضوع، محدود به زمان گذشته نميشود و به زمان ماتا روز قيامت نيز مربوط ميباشد. اين فراز مهم نيز اثبات ميكندعاشوراي حسيني در زمان و مكان خاصّي محدود نميشود.
همانطور كه گذشت لفظ سلام چند معني داشت: 1ـ تسليم 2ـدعا س ـ توسل 4ـ آغاز ارادت و شروع برنامهريزي اراداتمندانه5- تضرّع 6- تظلّم ع - تكريم 8- گدايي ص - مناجات 10- حيرتحضور.
1- لذا با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» به مقام سلطنتمطلقهي حضرت اباعبداللّه ع پناهنده ميشويم؛
2- با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» از حضور و دركمقامات حضرت و معارف معارج روح حضرت به شگفتي وحيرت ميافتيم؛
س - با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» از ظلم ستمكاران ومنحرفين زمان خود به ساحت مقدس حضرت، شكايت كرده وتظلم و دادخواهي مينماييم؛
4- با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» با ملكوت آسمانمعارج و آستان انوار مقدس حضرت، مناجات ميكنيم؛
5- با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» به گدايي به آستانسليمان ملك و ملكوت ميرويم؛
6- با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» از حقتعالي بالاترينمقامات ملكوت را از خزائن غيب او براي حضرت اباعبداللّهدرخواست ميكنيم؛
ع - با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» مقامات بلند و معارفعميق و تجليات حيرتانگيز حضرت را تكريم ميكنيم؛
8- با گفتن «السلام عليك يا أباعبداللّه» براي هدايت و جلبعنايت حضرت نسبت به خويش دعا ميكنيم.
در جلسات بعدي باز هم در اسرار نهفته در كلمهي مقدسّهياباعبدالله مطالبي مطرح خواهد شد.
«السلام عليك يابن رسول اللّه»
اول بايد مشخص شود رسولاللّه چه كسي است؟ و چرا درتمام زيارات و ادعيه، اصرار عجيبي است كه نسبت فرزنديائمهي اطهار: به رسول خدا ص مشخص بشود و همين تأكيددر دشمنان اهل بيت: نسبت به شجرهي خبيثه و نطفههايناپاك و پدران نابكار آنها نيز مشاهده ميشود كه در اين فرازها،اسرار زيادي وجود دارد.
«ابن» به معني فرزند بودن، سه مفهوم دارد. اولين مفهوم آناصل و نسب خوني و ارثي يعني ژنتيك است؛ دومين معني «ابن»يا فرزند بودن به مفهوم دامن تربيتياي است كه فردي در آن محيطو در آن دامن تربيت ميشود ولذا به او نيز فرزند ميگويند مثلاًفلان شخص، خيلي انسان خوبي است ولي فرزندش به دليلفساد و گناهان كبيره اعدام ميشود. اين به معني آنست كه اينفرزند از نظر ژنتيك فرزند آن شخص بزرگوار است ولي از نظردامن تربيتي همچون پسر نوح، فرزند آن شخص محسوبنميشود.
سومين معناي «ابن» به مفهوم ميراثبري است. مثلاً كسي كهفرزندخوانده است، اگرچه از نظر ژنتيك يا دامن تربيتي، فرزندمتوفي نيست ولي چون قانوناً فرزندخواندهي اوست، طبقوصيت متوفي، ميراث متوفي به او منتقل ميشود و از اين نظر اوفرزند متوفي محسوب ميشود. ولذا وقتي ميگوييم «السلامعليك يابن رسول اللّه» سه مسأله بسيار مهم وجود دارد:
اول: انتقال صفات موروثي رسول خدا به حضرتاباعبداللّه؛
دوم: معارج روح و اخلاق كريمه و تربيت در دامن تربيتيرسول خدا؛
سوم: ميراثبري تمام معارف و اسرار و علوم رسول خدابه حضرت اباعبداللّه.
بنابراين «السلام عليك يابن رسولاللّه» يعني:
1ـ اي كسي كه پسر رسول خدا هستي و تمام صفات موروثيحضرت به تو منتقل شده است؛
2ـ اي كسي كه پسر رسول خدا هستي و تمام اخلاق كريمه و رفتارحسنهي رسول خدا به تو منتقل شده است؛
س ـ از همه مهمتر؛ اي كسي كه پسر رسول خدا هستي و ميراثبرتمامي علوم و اسرار و تجلّيات ملكوتي و خليفةاللهي حضرترسول اكرم ميباشي.
يعني اگر جبرئيل به رسول خدا نازل شده به تو هم نازل ميشود.اگر رسول خدا مسجود ملائكه است تو هم هستي. اين اسرار درزيارت وارث نيز آمده است كه ميفرمايد: «السلام عليك يا وارثيا وارث آدم صفوة اللّه» يعني حضرت اباعبداللّه ضمن آنكه فرزندحضرت آدم ميباشد، وارثش هم ميباشد. با اينكه هزاران سالفاصله ميان آنهاست. البته به بقيهي انسانها نيز ميتوانيم بگوييم«يابن آدم» يعني اي فرزند آدم، همچنان كه حضرت مولا ع درنهجالبلاغه فرموده است. ولي نميفرمايد «يا وارث آدم» چونوارث حضرت آدم كه «علم الاسماء كلها» بود فقط حضرتاباعبدالله الحسين ع است.
در جلسات قبل گفتيم «يا» هفت معني دارد كه يكي وسيلهيندا است و ديگري وسيلهي توسل كه ما با آن دو وسيله به مقاماباعبداللهي حضرت حسين ع توسل ميكنيم.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
0 نظر