چاپ کردن این صفحه

گزارش جلسه 223 دوره آموزشی نظام شناسی

1447 1397/11/04
گزارش جلسه 223 دوره آموزشی نظام شناسی

عنوان اصلی: «شناخت حق و باطل؛ اساس تعلیم و تربیت اسلامی» (قسمت دوم) / چیستی علم از منظر مکتب تربیتی اسلام / راه کسب علم چیست؟ / شاخص های علم (به معنای نورانیت و بصیرت) / جایگاه «صداقت» در وصول به نورانیت و بصیرت / نشانی هدایت جامعه از منظر مکتب تربیتی اسلام / بایسته‌های تأسیس مدارس اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: علم( شناخت حق و باطل)

راه کسب علم از نگاه قرآن

علم در قرآن مطالب حوزه نیست،مطالب دانشگاه و تحقیقاتی نیست. جنس علم از نگاه قرآن از جنس تقواست.می فرماید: " ْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ "[1]تقوا پیشه کنید، در همان حال می بینید که خدا دارد یادتان می دهد. من یقین دارم تا اینجا که پیشرفت کردیم در این جندین سال تدریس بخاطر تقوای یک عده از شما بوده، بخاطر توسل و نورانیت یک عده از شما بوده که به حرف هایی دست پیدا کردیم که حوزه هم جمعاً درست پیدا نکرده، خیلی هایشان بزرگوار، عالم و فهمیده اند، بنده خاک |ای آنها هستم، خوب اگر آنها دست پیدا کرده بودند آنها طرح می کردند. هنوز فکر می کنند علم یک رشته از آگاهی ها و اطلاعاتی است که آنها حتی از قرآن بدست می آورند. من نمی گویم آنهایی را که حالا معلوم نیست اطلاعاتشان را از کجا بدست می آورند ولی حالا کسانی که خاطر جمع از قرآن بدست می آورند،آنها کسانی هستند که باز هم معلوم نیست.

می فرماید راه بدست آوردن علم تقواست. بد نیست آدم از خودش بپرسد این چه علمی است که راهش تقواست؟ علم یعنی معلومات و معلومات هم که به تقوا مربوط نیست، هر که معلومات بدست آورد می شود عالم؟ چه کسی بدست آورده، کجا نشان دادند، چی شده؟کجاست این علم؟

شاخص های علم از نگاه قرآن

می گوید بروید از آیت الله بهجت ، آیت الله بهاء الدینی بپرسید. علم نشانی اش این است که خدا دل انسان را نورانی و بصیر می کند. به نورانیت و بصیرت مجهز می شود. خدا نشانه های علم را معرفی فرموده و فرموده من نشانه های علم را بهتون می گویم، با صراحت، می فرماید:

 1." وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا "[2]

 2." وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب "[3]

3" ْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ "

4"و من یتق الله یجعل له نورا"

5" إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا " [4]

و همینطور شاخص های علمی... که می بینیم با تفسیر هم حل نمی شود، برای همین هم می بینیم مفسرین نه نور دارند، نه فرقان دارند، به هیچ یک از ویژگی های علم قرآنی مجهز نیستند، در حالیکه نودسال فقط قرآن درس می دهند.  می فرماید اگر علم تان علمی باشد که ما می گوییم این نشانی اش است، خودتون را گول نزنید. اگر این نشانی ها را ندارد آن علم، علمی که ما می گوییم نیست، دنبال سیاهی نگرد. ما هم برای همین می بینیم بعضی از علمایمان آنقدر ضعیف اند که در فتنه 88 نمی توانند بفهمند، پسربچه ها بلدند ولی اینها نمی توانند بفهمند حق با کیست. فترشان این را می گوید، دامادشان آن را می گوید، دخترشان این را می گوید، خانواده شان آن را می گوید و این شده معلومات آقا. این آقا با این هیئت تحریریه اش می خواهد یک کشور، یک جامعه اسلامی را اداره کند. ما از آنجا یک چیز دیگر می فهمیم، می فهمیم که تقوا ندارد چون قرآن می فرماید اگر تقوا داشتی ما نوری به شما می دادیم که همه تاریکی ها را"ُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاس"[5] تاریکی های عالم ناسوت را می شکافی. نمی توانی بفهمی که حق با این است یا با آن، این بدبختی است. نشانی هدایت تشخیص است، فرقان، حق و باطل. فرقان یعنی تشخیص حق و باطل. علمایی که حق و باطل را تشخیص نمی دهند فرقان ندارند و چون فرقان ندارند نور و بصیرت ندارند و برای همین نمی توانند امت را هدایت کنند. آخه یک کشور و یک جهان اسلام و جامعه اسلام را با اینکه دخترم این را گفته، دامادم می گوید می شود اداره کرد، دوستان می گویند می شود اداره کرد؟ حجت ات کجاست آقای عالم؟این داد می زند که دست ات خالی است، نمی دانی باید چه چیزی را بگویی و به چه متمسک شوی. تو تمسک به قرآن را بلد نیستی. نود سال ات است اما تمسک به قرآن را یاد نگرفتی اصلاً، مگر قرآن فرموده دامادت ، دخترت، دوستان، معتمدین هرچه گفتند بگو. چرا ملاک تشخیص شما دیگران شدند؟تو قرآن نداری برای ملاک تشخیص؟

جایگاه صداقت در تقوا

خود قرآن می فرماید " وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ "[6] اینها همان متقیانی هستند که پیش ما عزیزند. آن وقت در آیات دیگر می فرماید می دانید هم المتقون یعنی چی؟یعنی ما یادشان می دهیم، ما علم شان را می دهیم. آقایانی که شما، خدا یادتان نمی دهد برای این است که متقی نیستید. می دانید چرا متقی نیستید؟قرآن می فرماید برای اینکه صادق نیستید. فرماید " وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ " نه خودتون راست می گویید و نه عمل تان گواه صداقت تان است.

مفهوم علم از نگاه قرآن و کارکرد آن

پس از اینجا شروع می شود منظور قرآن از علم تشخیص حق و باطل است." يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا " کسی که اهل تقواست خدا فرقان به او می دهد. یعنی تشخیص حق و باطل می دهد. شما وقتی هدایت شوید، وقتی تقوا به خرج دهید خداوند به شما قدرت تشخیص حق و باطل را می دهد. و اگر نداد بگردید در صداقت تان که ببینید کجایش خراب است. اگر دیدید که تشخیص حق و باطل نداردی یقین داشته باشید که صداقت ندارید.

این الگوست و رئیس جمهور، رئیس مجلس را هم همینطور می توانید محک بزنید، خودمان را بیشتر از همه می توانیم محک بزنیم، برنامه های جامعه را همینطور محک بزنیم و بفهمی حق و باطل کدام است. یعنی علم از نگاه قرآن علمی است که از همان ابتدا تکلیف را معین می کند. علم نشانه اش این است که بفهمد حق با باطل چه فرقی دارد. حق را بیاورد بیرون و از حق دفاع کند، این علم است. بقیه اش علم نیست. حالا این قرآن است و به این سادگی یاد می دهد" وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ "  [7]قرآن می فرماید آسان درست کردیم برای یادگیری، هیچ مشکلی ندارد.

پس علمی که قرآن مورد نظرش است شاخص های زیادی دارد، روشن. نور و بصیرت می دهد، از علوم حوزه و غیره بصیرت نمی آید بیرون. نور و بصیرت از تقوا می آید بیرون، نور و بصیرت از " اتقوا الله و یعلمکم الله" می آید بیرون . بروید دنبال نور و بصیرت.

علت تفاوت علم از نگاه قرآن با درسهای حوزوی و سایر دروس دانشگاهی

 نمی دانم چرا چندین هزار طلبه ما داریم حالا در ایران، در کشورهای دیگر هم مسلمانان خیلی طلبه دارند اما همه شون فکر می کنند علم یعنی معلومات حوزوی و علم هم یعنی کسی که این معلومات را بلد باشد. اما اسلام هم اینطوری نگفته، نه اینکه دست کم بگیریم و ان علوم هم خیلی لازم اند اما اینکه آن علوم را برداریم و جای قرآن بگذاریم و بگوییم علم و بصیرت اینهاست، اینها نیست. نور و بصیرت خود قرآن می فرماید از طریق تقوا اعطاء می شود. اصلا بصیرت مال معلومات نیست. نورانیت و بصیرت اصلا از جنس این دانش حوزوی، دانشگاهی، غربی و شرقی و هیچی نیست. نورانیت و بصیرت جنس اش از جنس تقواست و هیچ تطبیق نمی کند با این چیزها و چیزهایی که در حوزه دارند درس می دهند. آنها کاربر است، درس های دانشگاهی هم خیلی خوب است، درسهای حوزوی که عالی است و ما مخالف حوزه نیستیم اما ما می گوییم این آن نیست. این علمی که یاد می گیرید آن علمی نیست که نور و بصیرت شود. این همان علم نیست و نمی توانی بگویی که علمی که در حوزه یا دانشگاه یاد می گیرید نور و بصیرت است، نمی توانید بگویید که اینها همه اش هدایت است. اما همه این علوم یک جایش به علم قرآنی نسبت دارد. اما آنی که بگوییم نورانیت و بصیرت از آنها صادر می شود،  آن علوم نمی شود.خوب چطوره ما همان درسها را بخوانیم و آرام آرام مجتهد و دانشمند شویم؟ مجتهد هم شوی اصلا به آن جایی که می خواهی نمی رسی. آنجایی که می خواهی برسی، می فرماید انجایی است که لحظه به لحظه به نورانیت و بصیرت تو اضافه کند. اینهایی که می خوانی به نورانیت و بصیرت تو اضافه نمی کند. نسبت و رابطه با علم قرآنی دارد ولی این علم که آن علم نیست

نورانیت و بصیرت علمی است که خدا آموزش اش را متعهد شده و تعلیم اش با خداست. این یعنی چه ؟ یعنی خدا می آید پایین و توی حوزه به ما درس می دهد؟نه. می فرماید " وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ " سرنخ اش در تقواست. اگر تقوا نداشته باشی ول معطلی. تقواست که نورانیت و بصیرت می آورد، دروس حوزوی و دانشگاهی نورانیت و بصیرت نمی اورد.

فرقان یا تشخیص حق و باطل اولین الفبای یادگیری انسان مومن در مدرسه قرآنی

اولش از کجا شروع می شود؟ از صداقت    " وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ "هرکسی صادق باشد و عمل اش گواه صداقت اش باشد او حقیقتاً متقی است. حالا اگر متقی باشد آپشن هاو نشانی هایش زیاد می شود." وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا "" وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب "[8]" "و من یتق الله یجعل له نورا"" إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا " و همینطور.. دیگه اگر حالا تقوایت امضا شد درها باز شده و همه رشته های علمی قرآنی برایت باز می شود. اما اگر تقوا نداشته باشی زور نزن، نمی رسی به انجایی که باید برسی. اولین الفبایی که در علم قرآنی قرار است یک مومن عالم شود و یاد بگیرد تشخیص حق و باطل است.باید بداند حق چیست" أ لا ترون‏ أن الحق‏ لا يعمل به و أن الباطل‏ لا يتناهى عنه " [9]حضرت اباعبدالله الحسین(ع)نمی بینید که اصلا به حق عمل نمی شود، نمی بینید که از باطل کسی نهی نمی کند. شاخص هدایت جامعه، افراد این است که باید حق را بشناسید و طرفداری اش را بکنید و باطل را بشناسید و از آن نهی کنیداگر نکنید ول معطلید. پس اولین کلاس حضرات اهل البیت علیه السلام تشخیص حق و باطل است." ان الحق لایعمل به" عمل به حق است" و أن الباطل‏ لا يتناهى عنه "  و نهی از باطل است. این کار باطل است.

تفاوت مدرسه قرآنی ناب با سایر موسسه های قرآنی موجود

مدرسه قرآنی مثل مدرسه کلاس اول و دوم آموزش و پرورش نیست، اشتباه نروید، یک کلاس دارد تا آخر دانشگاه منتهی درجه درجه و رتبه رتبه دارد، آن هم حق و باطل. بچه ها از اول ، این درسها که علم ظاهر است" يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا "[10] این چیزهایی است که کفار هم بلد می شوند و چیزی گیر آدم نمی آید چه دانشگاهش و چه دبیرستانش. می فرماید اگر می خواهید دست تان به یک جایی برسد دنبال حق و باطل باشید. مدرسه علمیه صابره که ضرب ضربا ضربوا نیست .

خانم هایی که خودشان بزرگترین شاهدند بر اینکه این علم علم الهی نیست خودشان گمراهند، خودشان می فهمند. موبایل اش را بگیر، صادق باشد فقط و چیزی را تغییر ندهد و همینطور بدهد دست ات، حیرت می کنی از این چیزهایی که تویش است، از فحش هایی که به هم می دهند، از غیبت هایی که می کنند، از تهمت هایی که می زنند، از تاریکی هایی که در زندگی شان وجود دارد، خوشگل خوشگل ها را اینها در موبایل شان دارند. می پرسی این چیه، می گویند نه ما می خواستیم مثلا مد پیدا کنیم، خب مد با این عکس ها و آن هم این همه. آدم می فهمد که این بیچاره اصلا حوزه نمی فهمد که می رود و می آید. نمی داند آدم که اینها را از چه کسی یاد می گیرد و به چه کسی یاد می دهد. نشانی های یک حوزه حق این است که بگوید در موبایل اش حق چیست، انواع عکس ها و تصاویر را بگذارد و اثبات کند که حق چیست، باطل چیست، ان وقت درست می شود. مردهایش هم همینطور. دختره را می روی خواستگاری می بینی اصلا این پرته و اصلا یک ذره به این فکرها نیست، همه اش دنبال یک چیزهای دیگه است، هدایت نمی شود که. مدرسه قرآنی صابره گفته شد دائر شود ولی درس فقط حق و باطل. دروس و جزوه هایش را تدوین کنید، کتاب هایش را بنویسید و بعد تکثیر کرده در اختیار بچه ها گذاشته شود در سطوح مختلف از کلاس چهارم ابتدایی تا آخر دانشگاه که حق و باطل را نشان دهید که بچه ها بتوانند از باطل فاصله بگیرند و به حق نزدیک شوند. پس اگر می خواهید مدرسه نورانیت و بصیرت باز کنید، الان توی تهران چندهزار موسسه قرآنی هست، یک دانه شون را بگویید موسسه حق و باطل هست؟ یک جزوه در بساط شان پیدا می کنید که حق و باطل را ثابت کند؟ اگر مدرسه می خواهید باز کنید براساس حق و باطل و یاد بدهید که چطوری باطل را بشناسند و فاصله بگیرند و حق را بشناسند و بچسبند به آن. آن می شود مدرسه قرآنی. مدرسه قرآنی آن نیست که، یعنی تمام مدارس قرانی مو نمی زنند با اهل سنت . قرائت، تلاوت، تفسیر، حفظ. همه اش اینهاست که اهل سنت هم دارند و هیچ تفاوتی هم نمی کند چه دخترانه و چه پسرانه اش، تازه آنها قوی تر هم هستند. کسی کار روی مدرسه قرآنی نکرده براساس تفکر شیعه. تفکر شیعه یعنی این، یعنی قرآن ناب. این که تفکر شیعه نیست که از رویش بخوانیم و حفظ کنیم. قرائت و حفظ و... که جزو ملازمات مدرسه قرآنی نیست.

ضرورت یادگیری حق و باطل

مدارس و دانشگاه های ما باطل اند. درسی که قرآن می دهد برای آموزش و پرورش، می فرماید این مدارسی که هست حرام نیست ولی " يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا "اطلاعات ظاهری از حیات دنیا یعنی همین رشته های علمی، چه دبیرستان اش و چه دانشگاه اش. آنی که قرآن می فرماید شما باید یاد بگیرید اینها نیست.آنی که قرآن می فرماید باید یاد بگیرید تشخیص حق و باطل است. حق و باطل را به بچه ها، زن و فرزندتان یاد دهید، به نیروهای جامعه یاد دهید. سپاه دانشگاه باز کرده مثل همین دانشگاه ها و یک ذره هم تفاوت ندارد، در حالیکه اینها حق و باطل نیست." وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان "[11] اصل زندگی در آن علم است و این علم ها علم نیست که وقت سپاه را هم دارید می گیرید. اینها يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا " است. می فرماید از اول تا آخر دانشگاه تا دکترا و بالاتر یک رشته بیشتر نیست منتهی تفاوت درجه دارد، رتبه دارد و آن هم حق و باطل است. ببینید چه چیزی حق است و چه چیزی باطل است. همه اش آموزش حق شناسی و باطل شناسی است در رتبه های متفاوت .اگر این را شناختند ملت می فهمند این رئیس جمهور، مجلس، این حرفها، این مدیریت و حق است یا باطل. همه جا راحت با عیار حق و باطل می روند جلو. مدارس اش را هم باید تاسیس کرد. از مدرسه دخترانه شروع کنید، شروع کنید به آموزش دادن و ملاک اش هم خیلی راحت است ، از کلاس چهارم که می شود کلمه حق و باطل را کم کم مطرح کردنشانه ها و مصادیق حق و باطل را مدام یاد دهید. حق شناسی و حقیقت شناسی ، باطل شناسی را. یاد بگیرند حق چیست و چطور باید طرفداری از حق کرد و از حق مراقبت کرد. ما از حق مراقبت نکردیم که کار دست اینها افتاده" إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا "[12] اصلا جنس باطل به گونه ای است که به حق برسد نابود می شود، شما حق را نیاوردی جلو که ببینید چطوری رنگ می بازد و بی عرضه و ناتوان می شود باطل. حوزه ها هم الان دنبالش نیستند و تازه می روند درسهای دانشگاهی را می آورند برای خودشان. . اشکال ندارد و حرام هم نیست ولی اینکه جامعه باید به چه چیزی مسلط و مجهز شود این حرف است. آن را قرآن می فرماید شما فقط باید حق و باطل را یاد بگیرید و تشخیص دهید حق شناسی چطوری است، باطل شناسی چطوری است. با باطل چطوری باید درافتاد و حق را چطوری پیروی کرد و تقویت اش کرد. اینها بزرگترین دانشگاه ها می خواهد، راهش این است اگر می خواهید جامعه هدایت شود . وگرنه با این دانشگاه فکر می کنید جامعه ما پیروز می شود، جلو می افتد. اصلا خانواده ها تن شان می لرزد فرزندشان می رود دانشگاه و به خودشان می گویند خاک برسرمان مجبوریم دیگر، اینجوری است کار. دبیرستان ها الان چه افتضاحی شده، اینها که حق نیست چون آموزش و پرورش و دانشگاه از مسیر حق جدا شده أ لا ترون‏ أن الحق‏ لا يعمل به و أن الباطل‏ لا يتناهى عنه " حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روز عاشورا می فرمایند که نمی بینید که هیچ کس به حق عمل نمی کند. یعنی اصالت شهادت خودش را عمل به حق و نهی از باطل گذاشته، اما هیچ کس کاری ندارد به این حرفها. مثل اینکه مداح ها باید مداحی شان را بکنند، شهادت مهم است. مثل فیلم اخراجی ها که آمده بودن برای جبهه ثبت نام کنند می گفت امضاء ولی داری، می گفت پدر و مادرم امضاء کردند، می گفت پدر و مادر مهم نیست ولی باید امظاء کند. نمی فهمید فرق ولی با پدر و مادر چیست. حالا کار ما هم اینجوری شده که اصلا ملاک ما چیست برای مدرسه و دانشگاه. همه ذوق می کنند بچه شون سال چندم است. وقتی یک نفر یک بچه نابی دارد آدم غصه اش می گیرد که چرا این را گذاشته مدرسه، مدرسه جز راه باطل چیزی را نشان نمی دهد. اینها " اینها يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا " است. باید فکر آموزش حق و باطل را کرد. ما از درسهای دانشگاه به اینجا نرسیدیم ، با حق و باطل همه چیز روشن می شود.

رو روشها کار کنید، چطوری باید به بچه ها یاد دهید که حق و باطل چیست و باطل چه خرابکاری هایی دارد و از همان اول بچه چهارم ابتدایی است اصلا بحث اش ار پیدا می کند، در زندگی خودش پدر و مادرش چه خرابکاری هایی دارند، باطل های زندگی شان چیست، حق های جامعه چه چیزهای است. کار به این جاها نمی رسد، مرجع تقلید است ولی نمی تواند بفهمد حق و باطل چیست و در فتنه 88 یک نظریاتی می دهد، می گویی چرا اینها راگفتی، می گوید دامادم ، پسرم ،دخترم و..گفت ، آخه تو که مسئول هدایت یک جامعه هستی، اگر دامادت بلد است بگذار دامادت بیاید بنشید جای تو. کسی که مرجع تقلید عامه هستی، آن وقت بگویی دامادم و عروسم وغیره گفت. نمی شناسد که حق چیست و باطل چیست، عوضی می گوید و با قدری هم حرف خودش را دنبال می کند.

نتیجه بحث :

پس بحث امروز ما این شد که اگر درست حق و باطل را بشناسیم می توانیم مدرسه تاسیس کنیم. ویژگی های حق چیست، توانایی و قدرت های حق چیست و ویژگی های باطل چیست و چگونه باید این دو را با هم روبرو کرد، جامعه را چطوری بیدار باید کرد، مدرسه چطوری باید تاسیس کرد.

 

 بقره ایه 282[1]

 طلاق آیه 2[2]

 طلاق آیه 3[3]

 انفال آیه 29[4]

 انعام آیه 122[5] 

 زمر آیه 33[6]

 قمر آیه 17[7]

 طلاق آیه 3[8]

تحف العقول / النص / 245 / و عنه ع في قصار هذه المعاني ..... ص : 245[9]

 روم آیه 7[10]

 عنکبوت آیه 64[11]

 اسراء آیه 81[12]



آخرین‌ها از

0 نظر