بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک اللهم العن الجبت و الطاغوت
هر چه حاجت دارید در این صلواتها میتوانید بگیرید. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«قَالَ النَّبِيُّ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي» (بحار، ج۲۷، ص۶۲)
فاطمه پاره تن من است، هر که او را آزار دهد، من را آزار داده است. رضایت و خوشنودی او، رضایت و خوشنودی من است.
یعنی مقام و جایگاه و محبوبیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هرچه باشد، با واسطه قراردادن حضرت فاطمه خداوند دعا و درخواست ما را رد نخواهد کرد، حتی اگر تمام هستی و آفرینش را دعا کنیم، زمانی که در پرتگاه نابودی هستند و حضرت فاطمه را شفیع قرار دهیم، به اندازه پرکاهی برای خدا اهمیت دارد، یعنی هر حاجتی که باشد وقتی حضرت فاطمه را واسطه قرار می دهیم، خداوند به عزیز بودن فاطمه (زهرا سلام الله علیها) جواب ما را میدهد.
حضرت فاطمه هم خیلی برای ما مایه گذاشتند و هزینه کردند، چقدر او را اذیت و شکنجه و بی احترامی کردند. چطور با شوهرش برخورد کردند؟ چطور محسنش را سقط کردند، خانهاش را سوزاندند، ثروتش را غارت کردند. چیز دیگری نداشت وگرنه آن را هم هزینه میکرد.
فاطمه خیلی عاشق خداست، خداوند هم این عشق را از او پذیرفته است. پیامبر فرمودند: خدا از کسی که فاطمه از او رضایت دارد راضی است، و از کسی که فاطمه از او ناراضی است، خداوند از او ناخوشنود است. یعنی مقام حضرت فاطمه بقدری بالاست که رضایت او معادل شده با رضایت خدا!
حضرت رسول فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا» (بحار، ج۲۱، ص۲۷۹)
اگر حضرت زهرا این جایگاه را دارا هستند، برآورده شدن حاجات ما تعجبی دارد؟ خدایا! به مقامی که برای حضرت فاطمه ذکر کردیم و عظمت آنرا نمیدانیم که چه ذکر کردیم، و فقط تو او را میشناسی، خدایا به آن مقام تو را قَسَم میدهیم، توطئه این منافقین و خیانتکاران را باطل کن. این منافقان و پلیدهایی که در هر جایی مشغول چاپیدن و خوردن و ریخت و پاش هستند.
به چند کشور برق میفروختیم، به همه آنها برق را میدهیم، ولی از عراق قطع کردیم! عراق هم اگر برقش قطع شود، آبش هم قطع میشود! بعضی به آن حزبی که علاقمند به ایران بود، حمله کردهاند و دفترشان را زیر و رو کردهاند، چند نفر هم کشته شده است، ایرانیها را هم لعنت کردهاند! در این گرما اینها نه آب داشته باشند و نه برق! در حالیکه به کشورهای دیگر هنوز برق را میفروشیم!
حالا عرضه نداریم، برای خودمان هم برق را برسانیم، با اینکه کارخانههای برق ما بیست درصد هم بیشتر از نیازمان میتوانند تولید کنند. برای تاسیس کارخانه، ایام پیکِ مصرف را هم در نظر میگیرند.
این توجیهات شما مقبول نیست، شما توطئهگر و خائن هستید، در این کارهای خلافتان، بالاترین عرضهها را دارید. چه وامها و پولهایی که میدهید! خدایا! به سینه مجروح حضرت زهرا، سینه اینها را از این خیانت بشکاف! و نا امید و ذلیلشان کن. ما را پیروز کن.
خدایا شیوه برخورد با اینها را به ما یادبده، رهبرمان را پیروز کن، خدایا اسلام قرآن و اهل البیت را پیروز کن. آمریکا و آمریکا زدههای داخلی را ناامید کن.
ما ارزشی نداریم و قابل نیستیم، ولی تو شنونده دعای ما هستی، تو بزرگی. خانمی که ذکر نام مبارک و شریفشان را میآوریم بزرگ هستند، به خاطر همین ما در استجابت دعایمان نقص و بُعدی نمیبینیم.
ادامه بحث جلسات قبل: میگویند میخواهیم مدرسه تاسیس کنیم. در مقطع سنی پیشدبستانی و کلاس اول، قوای اصلی که تعدادی از آنها غریزه و اراده و قلب و عقل ملکوتی است فعال میشود، البته زودتر از همه غریزه عمل میکند.
غریزه در بدو تولد نوزاد، او را وادار میکند که با دهانش جستجو کند، نه با دستش! بعد هم سینه مادر را پیدا میکند. این کار برای ما عادی شده، ولی معجزه است! غریزه دستور غذا خوردن به او میدهد و باید با دهانت پیدا کنی.
اولین چیزی که در انسان متجلی میشود، غریزه است. همین نوزاد را اگر در آبی با دمای متعادل و ولرم ببرید، خوشش میآید و دست و پا میزند و دوست دارد در آن آب رهایش کنید، مراکزی هم هستند که به نوزاد با همین روش شنا یاد میدهند، خودش دست و پا میزند و روی آب میآید، خفه هم نمیشود. این کودک از نوزادی به کمک غریزه، آب لطیف و گوارا را درک میکند.
غریزه لذت نوشیدن شیر را میبرد:
«وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ» (نحل:۶۶)
غریزه آغوش مادر را احساس میکند و آرام میگیرد و لذت میبرد. از گرما لذت میبرد و از سرما اذیت میشود. از همان ابتدا قوه غریزه شروع می کند به آموزش دادن او.
این قوه، قوهی "زگهواره تا گور" است، مدیریت امور زیستی ما را او به عهده دارد. از زمانی که بچه کثیف میکند، به او یاد میدهد ساکت نماند و گریه کند تا مادر بیاید و او را تمیز کند.
غریزه در حیوانات هم هست:
«وَأَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ* ثمُ كلُى مِن كلُ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ» (نحل۶۸و۶۹)
خداوند با زبان غریزه به زنبور و مورچه و پلنگ و... میگوید حرکت کن. اگر این نیاز نباشد آنها راه نمیافتند. یکشبه همه آنها از صفحه زمین محو میشوند. ولی غریزه اینها را حفظ میکند.
موریس مترلینگ در مورد زندگی زیرزمینی مورچگان میگوید: تعجب آور است، جاهایی دارند که برگها و دانهها و مواد غذایی که جمع آوری کردهاند میگذارند و شرایط را طوری فراهم میکنند که کپک بزند، انبارشان پر از کپک میشود که غذای این مورچهها میشود. یعنی مزرعهای از کپک در لانهشان درست کردهاند. بوسیله همین غذاهایی که جمع میکنند، هاگها و قارچهای کپک را پرورش میدهند و آن قارچهای کپک غذای اینهاست. مثل ما که قارچ را در شرایط خاص تولید میکنیم، مورچهها هم با درست کردن شرایط به وسیله غریزه همین کار را میکنند. این کارها را غریزه میکند.
ما در غریزه با حیوانات مشترک هستیم، ولی در آنچه غریزه را پرورش دهد و کنترل کند با حیوانات مشترک نیستیم.
حیوانات وقتی سیر میشوند دیگر غذا نمیخورند، ولی غریزه ما به سیر شدن ربطی ندارد. آدم پر خور بعد از سیرشدن هم غذا میخورد. شخص پرخواب و تنبل و طمع کار و هوس باز و... همین کار را می کند:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف:۱۷۹)
ما نه تنها مانند حیوانات هستیم، بلکه پایین تر و اضلّ هم هستیم، زیرا اگر کنترل نکنیم، این غریزه بیداد میکند.
غریزه، ودیعهای الهی است که آمده برای خدمت و اداره امور زیستی ما، برای رفع گرسنگی و تشنگی و خواب آلودگی و خستگی و کسالت و خطر و... . برنامه و دستور دارد. غریزه لحظهای از کار ما غافل نیست و امور زیستی را به ما یاد میدهد. اداره تمام قوایی که در وجود ما هست، از داخلی و بیرونی کار غریزه است، از دیدن چشم و شنیدن گوش و لامسه پوست و... . قوه عجیبی است که از جنس روح هم هست.
فرق غریزه با روح این است که روح اعراض را به خودش نمیپذیرد و تحمل نمیکند و صورت جسمانی به خود نمیگیرد، اما غریزه صورت جسمانی به خود میگیرد.
برای همین چشم و گوش و معده و اعصاب و... فعالیت میکنند، همه اینها صورت جسمانی دارند، در حالیکه اصل آن عین روح است. اصل غریزه، جسمانی نیست ولی با این تفاوت که اعراض جسمانی را میپذیرد.
غریزه، مرحله به مرحله رشد انسان را به عهده دارد، از نوزادی تا پیری. دستگاه شناخت این انسان نوزاد را هم غریزه به عهده دارد، هر چیزی را برای شناخت به دهانش میگذارد. زیرا هیچ دستگاهی غیر از دهان برای شناخت نوزاد وجود ندارد، با گوش و چشمش نمیتواند همه چیز را آزمایش کند.
زبری و نرمی و گرمی و شیرینی و ترشی و تلخی و بزرگی و کوچکی و... همه چیز را با دهانش آزمایش میکند.
حتی تا چهار سالگی همه چیز را در دهانش قرار میدهد. نباید به خاطر این کار دعوایش کرد، حتی ممکن است چیزهای خیلی آلوده و خطرناک را در دهانش بگذارد، این دستور غریزه است. البته باید مراقبش بود. آهسته آهسته دستگاه شناختش را توسعه میدهد.
شناخت حسی (نه شناخت معنوی) انسان توسط غریزه توسعه پیدا میکند، اگر خطری برای خودش درست کند مقصر ما هستیم، نه خود بچه، زیرا ما باید برای او وقت بگذاریم و مراقب او باشیم. او خودش از کسی کمک نمیخواهد زیرا تجربه ندارد، اما در مواردی که تجربه پیدا کرده و در حافظه دارد، این امور تبدیل به سواد میشود.
هرچه از سن بچه میگذرد، سواد او که همان معلومات حسی است، بیشتر میشود. تجربه یعنی معلومات حسی، این تجربیات حسی را هم مضاعف و برهم میکند تا در کلاس اول میتواند ریاضی را یاد بگیرد، آن هم به خاطر اطلاعات قبلی خودش.
این معلومات حسی را غریزه فراهم میکند. خوش به حال والدین و معلمینی که غرایز حسی بچه را پرورش و رشد بدهند. تجربیات را غریزه به دست میآورد و جمع میکند.
اصل غریزه هم از روح است و کارش کنترل و مدیریت میلیاردها امور زیستی ما است. غریزه به صورت بسیار گسترده در فعالیتهای مختلف شرکت میکند.
یکبار که بچه خاک به چشمش برود، دیگر مراقب است تا هرچیزی طرف چشمش رفت، چشمش را ببندد. اگر دستش در ظرف غذا رفت و سوخت، مواظب است که این اتفاق دوباره نیفتد. غریزه به او دستور بازی می دهد، بچه اگر بازی نکند از بین می رود. بوسیله بازی هم نشاط و هم تجربه حسی و هم ابزار شناخت پیدا می کند. دستور به شادی و بذله گویی و در زمان غم دستور به گریه میدهد. دستور به جمع آوری مال میدهد. غریزه مربی عجیبی است.
طبق آیه مبارکه: "وَأَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ" که میفرماید به زنبور وحی میکنیم، به بچه هم وحی میشود. کم کم یاد میگیرد که با دستش هم آزمایش کند، و یا میخواهد کارهایش را خودش انجام دهد و نمیگذارد کسی به او غذا بدهد یا لباسش را بپوشاند.
مادران آگاه بچه را آزاد میگذارند که خودش بخورد تا هم بهتر بخورد و هم شناخت بیشتری پیدا کند.
اصطلاحاََ میگویند تا دو سالگی برای بچهها سن فیلسوفی است، مرتب و پشت سر هم سوال میکند، این چیه؟ اون چیه؟ حدود سن چهارسالگی سن استقلال است، خودش میخواهد کارهایش را انجام دهد، پدر و مادر علت این را نمیدانند.
در روانشناسی غربی علت این کارها معلوم نیست ولی در اسلام معلوم است؛ نیرویی در قلبش هست به نام غریزه که این حسها را در او پرورش میدهد.
غریزه او را وادار به تکرار کلمات میکند، تا یاد بگیرد و با جامعه ارتباط برقرار کند.
غریزه او را از جدایی و دوری از مادر میترساند، به محض اینکه مادر را نبیند گریه و زاری میکند، الان وقت جدایی من نیست. مادر بی تجربه بچه را تنبیه میکند که چرا سر و صدا میکنی؟! رفتم از اتاق فلان چیز را بیاورم. مادر باید متوجه باشد بچه دنبال اطمینان و آرامش است. نباید تصور کرد بچه لوس شده که دوری را تحمل نمیکند، این سن کودکی زمان لوس شدن نیست، زمان بی تحملی و کم صبری است که جدایی را نمیتواند تحمل کند.
در سن سه یا چهار بچه کم کم بزرگی فضای اطراف خود را درک میکند، اتاق برای او فضای بزرگی است نسبت به آغوش پدر و مادر، زمین که بگذارند او را بیقرار میشود، مادر نادان هم میگوید بگذار آنقدر گریه کند تا درست شود! در واقع او از این فضای اطرافش وحشت میکند. آهسته آهسته باید یاد بگیرد.
البته بچه ها متفاوت هستند، برخی از همان اول دوست دارند از بغل مادر پایین بیایند و تجربه کنند. به دنبال تجربه کردن ممکن است کارهای بسیار خطرناک و خسارت بار انجام دهد.
قرار است بچه دانش تجربیش را از همان ابتدا شروع کند، تا وقتی در کلاس اول وارد شد و دو ضرب در دو را شنید، پنج سال پیشنیاز و مقدمات آنرا دیده باشد تا به راحتی و لذت این مفاهیم را یاد بگیرد. مخصوصاََ بچههایی که توسط پدر و مادرشان هدایت و راهنمایی میشوند و از سوالات زیادشان ناراحت نمیشوند و او را طرد نمیکنند.
هر کاری هم که به بچه دستور بدهید سوال میکند: چرا؟ اینها فعالیتهای غریزه است برای رسیدن به سن آموزش و تعلیم که در آن سن اطلاعات را جمعآوری و ذخیره شده داشته باشد.
بعضی بچهها بیش فعال هستند، بعضی دیگر خیلی به بازی علاقه دارند. بضی هم اصلا از طریق بازی آموزش میبینند. باید با بازی به او تعلیم داد،او عاشق بازی است، در بازی همه چیز را یاد میگیرد.
غریزه به او دستور بازی میدهد. بعضی از معلمان کسر شأن میدانند که بچه کلاس اول یا پیش دبستانی را به دستشویی ببرند! اگر دیر اقدام کنند بچه خودش را خیس میکند. اگر خیس هم کرد جای تحقیر و توهین نیست. بچهها ماهیچههای اسفنکترشان ضعیف است، نمیتواند خودش را نگه دارد. طبیعت بچه هم همین است. اگر هم خودش را نگه نداشت، خیلی بهتر است، بعدا هم پروستاتیت نمیگیرد.
آدمهایی که ادارشان را زیاد نگه میدارند، جِرمهای ادرار دیواره مثانه را میگیرد و زخیم میشود، اولا جای مثانه تنگ میشود، ثانیا وقتی هم دستشویی بروند ادرار به صورت کامل دفع نمیشود و ممکن است کار به خونریزی برسد.
غریزه بسیار زیباست، حضرت فرمودند اگر روی چهارپا بودید و احساس ادرار کردید، معطل نکنید! (طب الإمام الرضا عليه السلام النص، ص:۳۵)
بچه در آغوش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خیس کرد، والدین بچه خواستند بچه را دعوا کنند، پیامبر اجازه ندادند تا کار بچه تمام شود! (بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۴۰) بچه باید در آرامش کارش را انجام دهد.
غریزه کارهای ما را کنترل میکند، زمان غذا، زمان دفع و... تنها فرقی هم که با حیوان داریم این است که حیوان اگر نیازش برطرف شد دیگر ادامه نمیدهد، ولی انسان نیازش حد و حصری ندارد. خوردنش، خوابش، استراحتش و... هیچ حساب و کتابی در کارش نیست.
حیوانات تنها در فصلی خاص تولیدمثل میکنند و در زمانی دیگر کاری با هم ندارند، غریزه اطلاعات را در وجود ما جمع میکند، قبل از مدرسه بعضی از بچهها اینقدر اطلاعات دارند که کم مانده به معلمش آموزش بدهد! مغز در جمع آوری اطلاعات زیستی خیلی کمک میکند.
مغز در اختیار غریزه است، نه خِرَد. اینها خِرَد نیستند، اطلاعات عصبی هستند؛ حافظه، هوش، سرعتِ انتقال، وهم، خیال و... این غرایز زیستی ما را اداره میکنند.
فلانی چه بچه زیبایی دارد! چه کلاس زیبایی بود! غریزه نظارت میکند و کمک میدهد و اطلاعات را جمع آوری میکند.
موزه لوور فرانسه بودم، خیلی بزرگ است، یک بخش آن موزه آثار طبیعی بود، بچههای مدارس میآمدند، مجسمه فیل ماموت را عین واقعی آن ساخته بودند، ماموت واقعی را در شیشه گذاشته بودند که دست کسی نرسد اما مصنوعی آنرا گذاشته بودند و اجازه به دست زدن میدادند، نردبان گذاشته بودند که اگر کسی بخواهد، بالای آن هم برود. پایین این فیل ماموت تابلویی بود که نوشته بود؛ "دست بزنید". در تمام موزههای ما مینویسند: دست نزنید! ولی آنجا نوشته بود دست بزنید.
روی تمام چیزهای غیر قیمتی همین را نوشته بود، چیزهای قیمتی را در حفاظی شیشهای گذاشته بودند، ولی مصنوعی آنرا کنارش ساخته بودند برای دست زدن و تجربه کردن.
حال ببینید حضرت امیر المومنین علیهالسلام فرمودهاند: نزدیکترین عضو به قلب دست است، روانشناسیهای امروز اصلا قلب را نمیفهمند. خیال میکنند قلب همین عضو صنوبری شکل است. نزدیکترین عضو به قلب دست است، یعنی با دست زودتر از همه یاد میگیرد. در مدارس آزمایشگاه درست میکنند، ولی به بچه میگویند: دست نزنید! آزمایشگاهی برای دست نزدن!
اگر انسان به هر چیزی دست بزند بهتر یاد میگیرد. با تعریف کردن و توضیح دادن کمتر یاد میگیرد نسبت به لمس کردن.
بچهها باید با همه چیز بازی کنند، چرا او را از سوسک میترسانید، سوسک درست است که کثیف است، ولی خطری ندارد، خیلی از حشرات هستند کوچکتر از سوسک ولی خطرناکتر و کثیفتر، ما هم توجهی به آنها نداریم.
با این افکارمان میخواهیم مدرسه هم باز کنیم! چقدر مدرسه ساختهاند و هزینههای کلان هم میگیرند، مبانی تعلیم و تربیت را میخواهند آموزش دهند! در حالیکه خودشان چیزی نمیدانند!
قلب است که یاد میگیرد، و نزدیکترین عضو به قلب دست است! آنچیزی که ما یاد میدهیم به راحتی فراموش میشود زیرا در سطح مغز است. اما قلب به سادگی فراموش نمیشود! چیزی را که قلب خوشش بیاید تا پیری هم خاطراتش در یاد میماند.
اگر چیزی را با زیبا کردن به قلب وارد نکرده باشیم به سرعت فراموش میشود.
این نکته را هم بیان کنم؛ غریزه نیز از قلب شروع میشود، قُوّهای است که از جانب روح وارد قلب میشود.
اول موجودی که مدیریت زیستی (نه مدیریت روحی و معنوی) انسان را به عهده میگیرد، غریزه است.
دستور میدهد: این خوب است، این شیرین است، این خوشمزه است. تجربه به انسان میدهد. مدیریت تجربی را غریزه به عهده دارد. همین غریزه انسان را دانشمند و باسواد میکند. معلومات و اطلاعاتی که در جهان هست، بانی اولیه آن غریزه است. گیاهان را لمس میکند، طرز زندگی آنان را یادداشت میکند. مثل موریس مترلینگ و... . این مطالعات کار غریزه است و در دفتر آنها را ثبت میکنند که تبدیل به علم میشود. پس علوم زیستی و تجربی در این عالم محصول فعالیت غریزه است.
همه اندام و همه قوا هم در خدمت غریزه قرار میگیرد. این تجربیات حسی ذخیره میشود، برای اینکه برای ما دانش بسازند. دانشهای گیاهشناسی و جانورشناسی و دریاشناسی و... . آغاز آن از همین غریزه و تجربیات حسی و حرکتی است.
مولای ما که از هر روانشناسی بالاتر است، میفرماید: بگذار بچه دست بزند.
در تاسیس مدرسه باید ببینید چقدر تجربیات حسی بچه را تقویت میکنید؟ چقدر اجازه میدهیم بچهها دست بزنند؟ چه چیزهایی در اختیارش گذاشتهاید که دست بزند و تجربه کند؟! ریاضی را که در اوائل دبستان نباید از روی کتاب یاد داد! اصلا در آموزشِ ریاضی در این سن بحث است، حال اگر بخواهی یاد بدهی، باید با دست و قلب یاد داد.
اگر مدیر مدرسه به تعلیم و تربیت قرآنی آگاه باشد، نباید هیچ کتابی به بچه تا چهارم یا پنجم دبستان تحمیل شود! البته برای مطالعه اختیاری دور و برش کتاب باشد، ولی نباید جلویش کتاب گذاشت.
ریاضی و ادبیات و طبیعیات را باید بیرون از کتاب یاد بگیرد. بچه پنجم دبستان داریم به علت اینکه با او کار و تمرین کردهاند، به قدری به کامپیوتر وارد است که میتواند هک کند!
یکی از نیازهای غریزه، دست زدن است. موارد دیگری هم هست که با شناخت غریزه متوجه میشویم. غریزهی پرسشگری، غریزهی توضیح، غریزهی توجیه، غریزه ابزار شناسی و... به تعداد هزاران فعالیت انسان، غریزه وجود دارد.
همه اینها را اگر طبیعی باشند، غریزه دخالت میکند و کنترل میکند، و اگر پدر و مادرها بچهها را غیرطبیعی کرده باشند، چیزی از غریزه به دست بچه نمیآید!
کسانی که میخواهند مدرسه دایر کنند، اول باید غریزه شناس باشند. در این مدارس شیک و قشنگ اسلامی، من که چنین چیزی ندیدم. بدون اینکه بچه کتاب علوم داشته باشد، باید تمام مطالب علوم را بلد باشد. همه چیز را میتوان با روشهای خاص خودش به بچه یاد داد تا نگاه بچه فنی بشود. همینطور نجاری و نقاشی و... . بچه باید کار با آب و آتش را بلد باشد.
اول نیرویی که از اول نوزادی تا لحظه مرگ با آدم هست غریزه است. مدیریت زیستی دست غریزه است. گوش و حافظه و ذهن و خیال و خشم و شادی و بازی و گرسنگی و سیری و خواب و راه رفتن و خستگی در کردن و... و به اصلاح روانشناسی تمام فعالیتهای حسی و حرکتی متعلق به غریزه است.
اموری که باید حس کنند، مثل چشم و گوش و... همچنین چیزهایی مثل دست و پا که باید حرکت کنند. یک کاری بکن تا غریزه بچهات درست عمل کند که اگر اینطور باشد، در روح و روان و زندگیش خیلی تاثیر مثبت دارد. اگر کسی پا به پای غریزه بچه حرکت کند، رشدی معجزهوار خواهد کرد، که ره صد ساله را یکشبه طی میکند، مطالبی را میفهمد که فوق لیسانسش نمیفهمد. اینقدر سریع راه توجه و فهمش باز میشود.
نگاه و شنوایی و بویایی بچه را خیلی باید تیز کرد. اگر بچهای غریزه اش خوب رشد کند، سالم و طبیعی باشد، آماده میشود برای اینکه آهسته آهسته قوای برتر و بالاترش جوانه بزند و رشد کند.
قوه جنسی دوران بلوغ هم غریزه است، اگر درست هدایت بشود، مشکلی پیدا نمیکند و خیلی خوب هم هست، اگر تضعیف یا تشویق شود خیلی بد است.
خانمی به مشاور مراجعه کرده که پسر چهارده ساله من خیلی به من میچسبد، چه کار کنم؟ مشاور بی معرفت هم برگشته و گفته: اشکالی ندارد، هر طوری بچه میخواهد، خودت را در اختیار او بگذار! یعنی این نیاز بچه را پرورش داده است! در حالیکه این نیاز باید هدایت شود.
در تعلیم و تربیت دو مقوله داریم؛ یکی پرورش دادن و زیاد کردن، یکی هم هدایت کردن.
هدایت کردن بچه را سالم میکند. در مقدار غذا خوردن، نباید پرخور شود، در خوابیدن، لذت جنسی بردن و بازی کردن و... باید بچه را هدایت کرد، که اگر هدایت شود بچه سالم میماند.
اگر با پرورش دادن این غرائز بچهی پرخور را پرخورتر و پرخواب را پرخوابتر کنیم، خیلی بد است. البته اگر این غرائز در او ضعیف است، باید پرورش داده شوند.
بعضی بچهها به خصوص در دختر بچهها به خاطر دلایلی، پدر و مادر را اذیت میکنند تا یک لقمه غذا بخورند با اینکه از لاغری هم رنج میبرند! در این موارد هدایت خیلی مهم است، در مواردی غذا هم لازم نیست زیاد به او داد، غذاهای مقوی و جوندار و آنچیزهایی که دوست دارد باید به او داد. مثل مغز بادام و گردو و... با این چیزها هم اگر خودش را سیر کند اشکالی ندارد، هر لاغری هم نشانه بیماری نیست، لاغری مُفرِط است که اشکال دارد.
بچهای را آوردند دیدم خیلی لاغر است، مادرش گفت حسود و عصبانی است، دعوا میکند. پرسیدم غذا میخورد؟ گفتند: نه. گفتم به خاطر همین است. گفتم از چیزهایی که دوست دارد به او بدهید تا سیر باشد. هفته بعدش که آمد، خوب شده بود.
غریزه غذا خوردن باید تامین شود. بچهی پرخور را هم باید کنترل کرد. البته کار آسانی نیست، ولی هنرمندانه باید این کارها را هدایت کرد.
در مدرسه هم باید غرائز را هدایت کرد. غریزه راه خودش را میرود، والدین یا معلم باید آنرا هدایت کند، اگر هدایتش نکنیم به قدری جلو میرود تا همه چیز را خراب کند.
قرآن می فرماید:
«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهْوَى* فَإِنَّ الجْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى» (نازعات ۴۰ و ۴۱)
غریزه را در اینجا به عنوان هواهای نفسانی معرفی کرده. آنجایی که غریزه از مرز بگذرد، "نیاز" نیست، بلکه هواهای نفسانی است.
آنجا که غریزه در مرز اخلاق هدایت شود، خوب و عالی است. "مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ" اگر عقل انسان را به قدری رشد دادی، به قدری که از عظمت و سطوت و عنایت و از ترک لطفهای خدا بترسد، خیلی عالی است. "وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهْوَى" ارادهاش به قدری تربیت شود که بتواند مقابل سرکش بودن غریزه را بگیرد.
غریزهای که فقط رشد کند و کاری به امور دیگر نداشته باشد، غیرقابل کنترل میشود. اما اگر به وسیله اراده و عقل کنترل شود، کار و بارش درست میشود.
"فَإِنَّ الجْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى" زندگی و روح و رفتارش بهشتی میشود. در آدم بزرگها هم همینطور است. مواظب باشید غریزه و نفستان شلوغ نکند. نفس را از هواها و سرکشیها جلوگیری کنید، خوش به حال کسی که بتواند چنین کاری انجام دهد.
عدهای مانند هندوها "وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهْوَى" را دارند، اما "مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ" را ندارند. نفس و غریزهشان را خوب کنترل میکنند؛ به جاهایی هم میرسند ولی نمیتوانند بیشتر از آن جلو بروند، دلیل آن هم این است که ترس از جایگاه خداوند را ندارند و از آن فیوضات محروم هستند.
ما باید طوری بچه را تربیت کنیم، تا بقدری با معرفت شود که از قطع شدن محبت و فیوضات خدا بترسد، خدا اگر جلوی شیاطین را نگیرد من چه کنم؟!
«وَقُل رَّبّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ* وَأَعُوذُ بِكَ رَبّ أَن يحَضُرُونِ» (مومنون۹۷ و ۹۸)
یعنی زمانی که شیاطین حمله میکنند، روش صحبت کردن با خدا را بلد باشد. از خدا بخواهد تا خدا نگذارد شیاطین بر او مسلط شوند و دستش را بگیرد. نباید غریزه از مرز هوا خارج شود.
هواهای نفسانی ریشهاش در غریزه است. غریزه بد نیست، از ودایع الهی است. باید کاری بکنیم تا بچه بتواند با هوای نفسانی جنگ کند، البته توسّل و توجه و معرفت و اراده و تمرین لازم است تا بتواند جلوی هواهای نفسانی را بگیرد.
همه جای زندگی نیاز به کنترل دارد تا غریزه، تخریب به بار نیاورد. همه جای زندگی غریزه است. نمیشود گفت بچه است بگذار هر کاری میخواهد انجام دهد! از کودکی باید یاد بگیرد چطور خودش را کنترل کند.
خارجی ها گفتند: چیزی که در این اوضاع بد اقتصادی شما را نگه داشت، همین مقدار تولیدات داخلی شما است، که اگر نبود این تولیدات داخلی، این به هم ریختگیها همه جای مملکتتان را گرفته بود. یعنی همین اقتصاد مقاومتی اگر پنج درصد فعال بشود، جلوی سقوط ما را میگیرد. کارخانه و تجارتی نیست که از دست این توطئهها در امان مانده باشد. راه حل هم همین است که این تولیدات داخلی با چنگ دندان هم اگر شده حفظ شود، حتی اگر یک تولیدی تنها هفتهای یک جفت کفش درست میکند همان را حفظ کند و تعطیل نشود.
الان افغانیها هم از ایران در حال خروج هستند، زیرا ریال ما ارزشی ندارد. با این اوضاع چرا سقوط نمیکنیم؟ زیرا تولید داخلی داریم. خیانت کاران داخلی میخواهند همان را هم از بین ببرند.
۲۸ تیر ۹۷
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
0 نظر