بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک
«وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» (اعراف:۱۸۰)
در این آیه شریف باید معنای عبارتهای "اَسْماءُ الْحُسْنی" و "فَادْعُوهُ بِها" را بیان کنیم. فَادْعُوهُ بِها یعنی بچسبید، توسّل کنید، برنامهریزی کنید؛ فردی، خانوادگی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، حکومتی و مدیریتی و... .
شامل تمام این موارد میشود، تمام شؤون ما باید متوجه مفهوم والای "وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ" بشوند.
فادعوه بها در نظریهپردازی، مقالهنویسی و نمایش تئاتر، فیلم، سینما، اقتصاد، سیاست، هنر، مدیریت، مدرسه و دانشگاه و خانواده و... در نظر گرفته میشود.
به یک کار خاص محدود نفرموده. در هر کاری که در آن توسل ما به "اسماء الحسنی" محقق بشود، آن کار در معنی "فادعوه بها" موجود هست.
جهتگیری تمام امور و شئون ما باید به سمت "ولله الاسماء الحسنی" باشد. فعل امر و دستور است.
"وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ" اسماء زیبای حقتعالی کجا و چه هستند؟ آنچه درک میکنیم این است که یک شأن از این اسماء، معرفت نسبت به معارف زیبای حقه است. بعضی میگویند اسماء الحسنی؛ رحمن و رحیم و... هستند، یعنی لفظ هستند، البته صورت لفظی دارند ولی این صورت لفظی نباید ما را از حقیقت آن غافل کند که تماماََ دنبال لفظ بگردیم.
هر معرفتی که جلوه جمال حق تعالی را برای ما فراهم کند، آن معرفت جلوهای از اسماء الحسنی است. مصادیقی از آن اسماء الحسنی، قرآن، وحی، تجلی و ظهور نبوت، نزول ملائکه مقرب الهی و... هستند.
تجلی وحی، در زمان اتصال عالمِ ملکوتِ اعلی، با عالمِ ارض که عالَمِ ناسوت و مُلک و دنیا و اجسام است، اتفاق میافتد.
موجودات عالم ارض تا حال چیزهای مادی و زمینی دیده بودند ولی امور دیگر و حرفهای دیگر از عالم ملکوت که ببینند و بشنوند وحی است، که آن وحی را با چشم و گوش و حواس دیگری نمیفهمند، دستگاه دیگری میخواهد.
کجای این عالم ماده، وحی وجود دارد؟! ما دستگاه ملکوتفهم داریم که باید فعال شود تا آهسته آهسته متوجه شویم.
در این عالم ماده که لیله القدر نداریم، این لیله القدر حرف ملکوتیان است که برای ما ناسوتیان آوردهاند.
خود قرآن به پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» و تو چه میدانى كه شب قدر چيست (قدر:۲)
با این دستگاههای مادی نمیتوان شب قدر را فهمید، هیچ کس هم نمیتواند درک کند.
«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن كلُ أَمْرٍ» شب قدر از هزار ماه بهتر است * فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدير و تنظيم] هر كارى نازل میشوند. (قدر:۳و۴)
در این عالم ماده، ملائکه و روح که مجرد هستند، نداریم. و عجیب تر از همه:
«سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْر» اين شب تا برآمدن سپيدهدم [سراسر] سلام و رحمت است (فجر:۵)
از عالم امر و عالم ملکوت و عالم جبروت و از جانب لاهوت، خبرهایی میآید که اگر آن دستگاهی که خداوند در وجود ما به ودیعه نهاده است را فعال نکنیم و باب فهمش را باز نکنیم، به هیچ عنوان عظمت و بزرگی آن را درک نمیکنیم! نمیفهمیم این امور و این اخبار از کجاست؟
قرآن در این ماجرا نازل شده است. چه اخباری در قرآن است؟ یکی از اخبار قرآن هم مربوط به این عالم نیست. و اگر بخواهیم بفهمیم به ناچار باید فهم ملکوتیمان را باز کنیم. دستگاهی که قدرت این فهم را دارد "قلب" است.
قلب یعنی باطن انسان. اگر باطن ما نورانی شد و چشم و گوشش باز شد، با آن قدرت می توانیم حقایق را درک کنیم.
شنبه روز بعثت است، بعثت یعنی ارتباط ملکوت با عالم ارض و مُلک و ناسوت و اجسام و ماده. بعثت یعنی ارتباط حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) با ملکوت. ملکوت میخواهد از سخنانش پردهبرداری کند، آنچه در پنهان و نهان این عالم هست را میخواهد بیان کند. معارفی نازل میکند که قبل از آن نمیدانستیم، چیزهایی میخواهد بیاید که گوش بشریت را باز میکند، روح بشریت را استعلاء میبخشد! بشریت را نورانی و فاضل میکند.
روز بعثت چنین روزی است، عقبه روز بعثت یکی نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و یکی هم خود قرآن مجید است.
در بعثت ما باید به قرآن و وحی و نزول ملائک و اسرار ملکوت و روابط ملکوت با عالم مُلک فکر کنیم. باید غرق در این اقیانوسهای معرفت بشویم.
این همه آیات قرآن و اسرار آنها را، اسراری که فرشتگان نازل کردند، مبدا آنان، چگونگی ورود آنان، هدف نزولشان، چیزی که با خودشان آوردهاند و... را باید بفهمیم.
روز مبعث را به عنوان روز معرفت نامگذاری میکنم. روزی که در این عالم پرده ها را کنار میزنند و اخبار نهان را به ما نشان میدهند، که بسیار مهمتر است از آنچه که میبینیم. جهانی بس زیباتر و عالمی بس رفیعتر و موجوداتی بس شریفتر، تواناتر، زیباتر، قدرتمندتر میبینیم.
باید مانند نوروز، روز معرفت و مبعث را تبریک بگوییم، در کارتهای تبریک بنویسیم روز معرفت بر شما مبارک باد و شمّهای از عظمت این روز را در آن کارت بنویسیم. تبلیغ دین که کار حوزههای علمیه است، این کار را هم شامل میشود.
روز معرفت اینقدر عظیم است که حضرت علی (علیه السلام) درب آن و حضرت پیامبر شهر آن است. جهان با عالم جدیدی که ما را از چشم و گوش بستگی، در میآورد، روبرو شده است.
هرچقدر خرج بزرگداشت این روز را بکنید، قطعاََ جزء ثوابهای ثبت شده شما خواهد بود. با این هزینهها یک نفر میتواند هزاران نفر را بیدار کند.
نسبت به پیامبرمان و مبعث ایشان، نادان و جاهل هستیم. به چه وسیلهای پیغمبر، پیغمبر میشود، چه اتفاقی میافتد که حضرت مولی دروازه این معارف میشوند؟ این چه نوع دروازهای است؟ انسانی که هیچ نمونه و شبیه دیگری ندارد، دروازه آن شهر حکمت میشود!
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
ربُّهَ فیه تجلّی و ظهَر
مانده عالم همه در حیرت از او
که بشر میشود اینگونه مگر؟
این وجود عجیب و غریب و مقدس، تازه میشود دروازه این شهر علم و معرفت! آن معرفت دیگر چقدر عجیب و عظیم است. هیچ موجودی و مخلوقی ظرفیت دروازه شدن برای این عالم معرفت را ندارد، فقط حضرت علی(ع) است! از دروازه این علم میفهمیم این علم چطور معرفتی است؟!
مبعث خیلی روز عظیمی است و منتش هم مستقیم روی گردن ماست. ما را از این لجن و تعفن مادیات بیرون میکشد.
اسرائیل روزی را برای بشریت ایجاد کرده به نام روز نکبت، که سالروز تولد اسرائیل است. آمریکا روزی را درست کرده برای گناه و معصیت به نام ولنتاین، که حتی شامل عشقبازی مرد با مرد هم میشود! همان کار قوم لوط! این ولنتاین هیچ حد و مرزی هم ندارد، ناموس دیگران هم حرمتی ندارد. برای زن دیگران کادو میفرستد!
روزی که قرآن خلق کرده، روز معرفت است، که در آن بعثت اتفاق میافتد. پردهبرداریها از جمال و جلال ملکوت مربوط به این روز است. نبوت از اینجا شروع می شود، بعد از آنهم امامت.
قرآن می فرماید:
«ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج:۳۲)
شعایر خدا را عظمت بدهید. اینها شعائر حق است، ما خوابیم و شعائر را رها کردیم، حالا باید خانواده ما به ولنتاین افتخار کنند و به هم تبریک بگویند، با آن همه کثیفی و فساد. روزهای خدایی را اطلاعی نداریم. زیبایی های الهی را بدانیم و خداوند را با آنها بخوانیم، روزهایی هم که منتسب به خداوند هستند زیبا هستند:
«وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» (اعراف:۱۸۰)
آنها را محور و سرمایه ارکان زندگی فردی و اجتماعی خودتان قرارد هید، اگر ما این کار را نکنیم، شیطان به جای ما انجام میدهد و چیزهای دیگری به ما میدهد! ما هم روز مبعث را جشن میگیریم. با این ادعیه و توسلات از خدا تشکر کنیم و منتش را به گردنمان بپذیریم که ما و عالم بشریت را لایق برای نزول ملکوت اعلا دانسته، تا اسماء الحسنی که یکی از آنها بعثت است را داشته باشیم.
این اسماء اینقدر جمال و جلال دارند که فرموده: فَادْعُوهُ بِها. یعنی محور کارهایتان را برای خانواده و تعلیم و تربیت، ازدواج،مدیریت جامعه و... بعثت بدانید. همه چیز با محوریت و معرفت بعثت محک بخورد و سامان بگیرد.
بزرگداشت و احیاء بعثت نوعی آتش به اختیار است برای مقابله با خائنین و مفسدین و سارقین، تا مردم خیال نکنند کسی نیست که با مفاسد مقابله کند! ائمه مساجد و جمعه چه میکنند؟! برای تعظیم این روز بزرگ هر مقدار هم هزینه بشود زیاد نیست. فرهنگ کردن این "روز معرفت" وظیفه حوزهها و مبلغین است.
باید از خون حضرت موسی ابن جعفر (صلوات الله علیه و آبائه و ابنائه) که امروز شهادت ایشان است دفاع کرد، آنهم دفاعی عالمانه بوسیله بزرگداشت روز مبعث، نه فقط با مداحی یک مداح.
ادامه بحث جلسات گذشته:
سیر تحولاتی که برای خلقت حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) محقق شد، مبانی تمام برنامههای پرورشی و تربیتی قرآن را تشکیل میدهد.
تا اینها را ندانیم، نخواهیم فهمید برنامه تربیتی قرآن چیست. به اینجا رسیدیم که حضرت آدم و حوا در بهشت قرب وارد شدند، و از تنعمات بهشتی بهره میبردند، بعد هم بر اثر خطایی که کردند بر اثر عصیان نسبت به امری که به آنها شده بود، از بهشت قرب رانده شدند و هبوط کردند در عالم ارض.
در این بین اتفاقات زیاد ی هم افتاده که وقایعی تربیتی را بیان میکند، که البته نوعاََ نقل نمیشود. و به همین مقدار بسنده میکنیم که آدم و حوا از خوردن میوه درختی منع شدند ولی خوردند و یکدفعه آلت زشتِ مرد بودن و زن بودن برایشان آشکار شد! اگر بپرسیم از کجا میدانید زشت بوده؟ میگویند خود خدا در قرآن گفته (سَوْآتُهُما) یعنی زشتیهای آنها.
در این بین صدها جور اشتباه از اسرائیلیات وارد شده است که این بهشت قرب در زمین بوده یا آسمان؟ بعضی مفسران به صراحت گفتهاند بعد از هبوط از بهشت دراصفهان افتادند!
قبل از اصفهان کجا بودند؟! در فضا بودند یا روی زمین؟! هر جوابی بدهند در تناقض است و جواب درستی نمیتوانند بدهند. اگر باز هم سوال شود: آلت جسمانی در اینها وجود داشته یا نداشته؟ اگر وجود داشته چرا تعجب کردند؟ و تازه رفتند خودشان را با برگ بهشتی بپوشانند؟! در قبل از آن، که عریان بودند و خبر نداشتند چه کار میکردند؟! آیا دستشویی لازم نبود با خوردن میوههای بهشتی؟! دستگاه هاضمه نداشتند؟
سوال دیگر اینکه جایگاه این بهشت قرب کجا بود؟ کدام شهر و منطقه؟ بعضی جواب میدهند حتماََ در جنگل بودند، زیرا قرآن میگوید از برگ درخت استفاده کردند! آن زمان هم دوران جنگلنشینی انسانها بوده. این جنگل چه جنگلی بود؟
سوال دیگر اینکه چرا آلت جسمانی آنها تا حالا مخفی بود؟ لباس که تنشان نبود. آشکار شدن اندام جسمانی و مخفی بودن آن، چه دلیلی دارد؟ چطور ممکن است آنهمه مدت داشتند، ولی هیج خبری از آن نبود، ناگهان متوجه شدند!
شبهه دیگر اینکه چطور از بهشت قرب بیرون بروند؟ کجا بروند؟ آیا هبوط به معنی سقوط است؟ از بهشت قرب تا عالم ارض و دنیا چطور آمدند؟ در فضا بودند و پرتاب شدند و پایین افتادند؟ یا در محله و شهری بودند و از آنجا بیرون آمدند؟ و... .
این سوالات نشاندهنده تضاد و نقص دیدهایی است که داشتهاند! سوال دیگر اینکه (سَوْآت) زشتیها، فقط شامل آلت جنسی میشود؟ نوزادان دختر و پسرِ معصوم، که پاکیزه هستند، به چه دلیل به زشتیها موصوف بشوند؟! آلت جنسی فقط مخصوص زشتکاریهاست؟ مگر کسی که ازدواج کند نیمی از ایمانش در امان نمیشود؟ بوسیله همین اندام محقق نمیشود؟
تناقضات زیادی در جسمانیت بهشت قرب حضرت آدم و حوا وجود دارد، که نمیتواند کسی جسمانی بودن آن و جسمانی بودن هبوط و خروج از بهشت قرب را ثابت کند.
در جسمانی بودن بهشت قرب اشکالات و شبهاتی وجود دارد، در حالیکه نشانههای زیادی وجود دارد که بهشت قرب یک نرمافزار و اتفاق معنوی است و جسمانی نیست.
شجره ممنوعه مانند درختان و گیاهان این دنیا جسمانی نیست، اصطلاح درخت در قرآن زیاد است، شجره خبیثه (ابراهیم:۲۶)، شجره طیبه (ابراهیم:۲۴). اینها اسم درخت دارند ولی درخت نیستند. منظور از درختِ حضرت آدم در بهشت، درخت معمولی نیست: وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ (بقره:۳۵).
اگر منظور از آن درخت، گیاه بود، نزدیک شدن به آن که ضایعاتی به همراه نباید داشته باشد! خوردنش مشکل دارد، نزدیک شدنش چه مشکلی دارد؟! قرآن خوردن را در جاهای دیگر فرموده، (وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما) یعنی از نعمتهای بهشتی بخورید، اگر آنجا منظور میوههای جسمانی باشد، اینجا هم جسمانی میشود، ولی در مورد بهشت فرموده:
«إِنَّ لَكَ أَلَّا تجَوعَ فِيهَا وَ لَا تَعْرَى* وَ أَنَّكَ لَا تَظْمَؤُاْ فِيهَا وَ لَا تَضْحَى» (طه۱۱۸و۱۱۹).
یعنی اینجا دچار شکمِ سیریناپذیر نمیشوید، دچار عطشِ طمع نمیشوید، اینها که به سیب و گلابی ربطی ندارد، (تجوع) در اینجا غیر از گرسنگی است، شکم سیریناپذیر را گلابی درمان نمیکند. عطش به خاطر طمع را چه آبی میتواند فرو نشاند؟ برگ درخت، عریانی را میتواند بپوشاند، اما رسوایی را کدام برگ میپوشاند؟!
عریان شدن در بهشت به معنی رسوایی است، دچار رقابت سرسختانه نمیشوید، میوههای درخت چطور ما را از رقابت پرهیز میدهد؟! یک نشانه نداریم که بهشت قرب جسمانی باشد.
جایگاه این بهشت کجاست؟ برای کسانی که میگویند این بهشت جسمانی است، در ملکوت که نمیتواند باشد. در کجای آسمان، خاک و درخت و رودخانه وجود دارد؟!
هبوط را هم به معنی سقوط میگیرند! و جایی را برای فرود پیدا میکنند! یک نشانه در این آیات نیست که بهشت قرب جسمانی است.
«فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما» (طه:۱۲۱) زشتیهایشان آشکار میشود، یعنی قبلاََ هم بوده، پس چرا آن موقع زشتی نبوده است؟ قبلاََ برای این (سوآت) به زشتیها تعبیر نمیشد، اینها ودایع الهی بودند، نشانه دختر یا پسر بودن زشتی است؟! بچه که به دنیا میآید، پاک و معصوم است، کسی نمیگوید اینها زشتی است.
آشکار شدن زشتیها یعنی همین ودایعی که خداوند به ما برای ادامه زندگی عنایت فرموده، همین ها عامل زشتیها بشود، عامل (تجَوعَ) گرسنگی، (تَعْرَى) عریانی، (تَظْمَؤُاْ) تشنگی، (تَضْحَى) گرمازدگی بشود.
حضرت آدم و حوا ناگهان احساس کردند آنچه تا الان داشتند، و مشکلی نداشته، چه فسادی و آبروریزی میتواند در زندگیشان وارد کند! نه فقط اندام جنسی، معده که برای گرسنگی است، استراحت و خواب، غضب و محبت، همه اینها ودایع الهی است، که اگر کنترل نشود، بیچاره میکند و تمام این گرفتاریها را به همراه میآورد، و اگر کنترل شوند مسالهای نیست.
آن موقع متوجه شدند که به خاطر عصیان ممکن است، خطراتی برایشان پیش بیاید و کنترل اینها بسیار مشکل است. این ودایع الهی اول خادم هستند ولی اگر ادامه پیدا کنند و افسار گسیخته بشوند، صفات زشت میشوند. ریشه عرفان و اخلاق از اینجا شروع میشود.
این را هم میفهمند که با هیچ سلاحی نمیتوانند با این نقطه ضعفهایشان مقابله کنند، در تمام زندگی انسان این اعضاء نقش دارند، با اطلاع از این مطلب گریهها کردند که چطور به بارگاه قرب الهی میتوانند برگردند؟!
هبوط معنی از دست دادن شرایط را هم میدهد، تا حال که در بهشت قرب بودند، شرایط اینطور نبود که این ودایع الهی بلایی بر سر اینها بیاورد، ولی از حالا به بعد قرار است، اینها مانند عقرب و مار شروع کنند به گمراه کردن و نیش زدن و بیچاره کردن این انسانها، حالا با این صفات زشت چه کنند؟
صفات هم نرمافزار است، زشتیها فقط آلات نیست، صفات هم از زشتیها هستند؛ مثل حسادت، رقابت و... .
زشتیهای آدم بی نهایت است. بسیار اژدها در درون انسانها هست، حتی محبت به زن و فرزند، غضب، خواب و خوراک و... هم میتواند خطرناک باشد، هیچ کدامشان هم آلت جنسی نیستند.
معلوم میشود بهشت قرب از جنس عالم مُلک نیست، بلکه نرم افزاری است و جسمانی نیست. شجرهای که نباید به آن نزدیک شوند هم همینطور است. چرا قرآن گفته نباید نزدیک شوید؟ یعنی مساله نرمافزاری و غیرمادی است. اندام و ابزار نیاز ندارند فقط کافی است عصیان در آن باشد.
قرآن هم میفرماید:
«وَعَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» وآدم پروردگارش را نافرمانى كرد و ناكام ماند (طه:۱۲۱)
اخراج از بهشت قرب هم جسمانی نیست، که از فضا و مکانی بیرون بروند. به خاطر همین:
«وَطَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» (اعراف:۲۲)
عصیانشان باعث شد زشتیهای خودشان را بشناسند و برای سرپوش گذاشتن بر آن زشتیها، از برگ بهشتی استفاده کنند. برگ بهشتی برگ درختهای آمازون که نیست، یعنی جنس نرمافزار و معنوی است، از این نوع زشتیها فقط میتوان با رفتار و گفتار و نیات و دعاها و ذکر و استغفار بهشتی نجات پیدا کرد و همین کار را هم کردند، تمام اینها نشان میدهد که قضیه جسمانی نیست.
بهشت قرب حالت معنوی است، نعمات آنجا هیچ کدامشان باغ و جنگل نمیخواهد. هرکسی عصیان کند اخراج میشود. هرکسی عصیان کند این صفاتی که برای جسم انسان عادی است، مانند غذا و آب خوردن، رقابت و... تبدیل به موضوعی نابودکننده میشود.
هبوط هم بیرون رفتن جسمی نیست، همین حالا هم خداوند به ما میگوید، اگر گناه کنید و استغفار نکنید، از حرم حضرت زهرا سلام الله علیها اخراج میشوید. ممکن است یکدفعه ببینیم اصلاََ میل نداریم در این جلسات بنشینیم و این حرفها را دیگر باور نمیکنیم، این همان اخراج است.
استغفر الله ربی و اتوب الیه
العفو العفو العفو العفو
هذا مقام العائذ بک من النار
هذا مقام المستجیر بک من النار
۲۳ فروردین ۹۷
0 نظر