چاپ کردن این صفحه

گزارش جلسه 190 دوره آموزشی نظام شناسی

1575 1397/02/02
گزارش جلسه 190 دوره آموزشی نظام شناسی

استاد زاهدی: پاسخ مستدل و قرآنی به شبهه‌ی "تربیت، متعلق به ادیان نیست و مربوط به ارسطو است!" / یقیناََ هدف دین، تربیت است، این همه پیغمبر و ائمه برای تربیت انسان آمده و هدف تربیتی داشته‌اند/ بر اساس قرآن، تربیت قبل از ارسطو و از هنگام خلقت آدم بوده است/ انکار تربیت در اسلام، انکار خدا و انکار آیات و روایات، انکار ولایت و امامت است/ پاسخ به یک سوال: "آیا بهشت قرب که حضرت آدم و حوا از آن هبوط کردند، در زمین بوده؟"/ حضرت آدم و حوا با وجود ملکوتی نمی‌توانند در زمین باشند، بهشتی که آنها در آن بودند در همین زمین بوده اما نه به صورت سخت افزاری، بلکه به صورت نرم افزاری، شبیه روح/ تعلیم و تربیت اسلامی به ما می‌آموزد که چگونه دچار هبوط نشویم، و چگونه مراقب باشیم تا عصمت و پاکی خود را حفظ کنیم/ بهشت قرب زوال پذیر بود ولی در بهشت خلد نه زوالی و نه هبوطی هست.

 بسم الله الرحمن الرحیم

شبهه‌ای توسط استاد مسلمان و صاحب کرسی و نظریه، در رشته تعلیم و تربیت اسلامی القاء شده است! کسی که دکتراهای تعلیم و تریت اسلامی حتی در قم باید امضای ایشان در پای برگه مدرکشان باشد.

 

ایشان ادعا دارند که:

"تربیت اصلاََ متعلق به ادیان نیست! ادیان تربیتشان به صورت بیان اخلاق است، هر دینی که اخلاق نداشته باشد، تربیت هم ندارد. اخلاق هم ذاتاََ متعلق به دین نیست، عُقَلا و فلاسفه هستند که اخلاق را آورده‌اند، اصول و مبانی اخلاق را ارسطو بیان کرده است، او هم پیامبر نبوده و قبل از پیامبران بوده. ارسطو نماینده عُقَلا و فلاسفه است. دستورات فرعی اخلاقی هم ساخته و پرداخته ادیان است، مانند احترام به پدر و مادر و... . پس عقل و حکمت، تربیت را مطرح کرده نه وحی و دین!"

 

این حرف را در جلد دوم تعلیم و تربیت اسلامی با امضای دکتر... که رییس تعلیم و تربیت کشور و آیسسکو شده، می‌بینید. جلد اول آن حرف‌های خوبی است ولی در جلد دوم به نقل از عبدالکریم سروش برای تایید حرفهایش این حرفها را بیان کرده است. اینطور بیان کرده که: "بخشی از احکام تربیتی اساسی هستند که به آنها احکام مخدوم می‌گویند، احکام دیگر خادم و حاشیه این احکام هستند. احکام اصلی تعلیم و تربیت را حکما درست کرده‌اند نه وحی! (به نقل از دکتر سروش) بعد هم نتیجه‌گیری کرده که تعلیم و تربیت دینی وجود ندارد، که دین شامل اسلام هم می‌شود!"

 

همایشی اواخر سال۹۶ به نام فعالان قرآنی برگزار شد، ایشان در همایش فعالان قرآنی همین حرف را گفته! کسی هم اعتراض نکرده!

 

اگر کسی بگوید دین تربیت ندارد، کافر است. دین چیزی به جز تربیت ندارد. سالها سرگردانی و جنگ و زحمت حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) برای تربیت انسان بوده است. اگر این پیامبران هدف تربیتی نداشتند، برای چه آمدند؟ یقیناََ هدف دین، تربیت است.

 

ایشان گفته:  "اصلاََ تربیت وجود ندارد! دلیل هم آورده که هرچه بچه را تربیت می‌کنیم، بعد از مدتی که شرایط عوض شد او هم عوض می‌شود و ممکن است ضد دین هم بشود. پس تربیت ماندگار نیست و موقت است!"

 

آیا اصول اخلاقی متعلق به ارسطو است؟ آیا اصولاََ تربیت وجود دارد؟ نشانه‌های تربیت اسلامی چیست؟

 

جواب این سوالات (نقضی):

احکام اخلاقیِ اصیلی که ارسطو بیان کرده، به عنوان احکام مخدوم در قرآن و ادیان دیگر هم هست، مگر سایر کتب الهی (آن بخشهایش که تحریف نشده است) و قرآن، از جانب وحی نیستند؟! این حرفها را خدا از ارسطو یاد گرفته یا ارسطو از خدا؟! اگر بگوید خدا از ارسطو یاد گرفته، اصلاََ دین را زیر سوال برده و نشان می‌دهد که دین را نفهمیده. اگر بگوید که ارسطو از خدا یاد گرفته، یعنی از وحی یاد گرفته که همین می‌شود دین، و نقض حرفهای شماست.

 

جواب علمی:

قرآن را اگر می‌خواندند، معارفی قرآن در مبانی تربیت بیان فرموده که ارسطو نگفته است، مثلا آیه:

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره:۳۱)

تمام اسرار خلقت را خداوند به آدم اول تعلیم داد، این حرف کجای سخنان ارسطو است؟

 

و یا آیه:

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ» (اعراف:۱۷۲)

این آیه می‌فرماید تمام اسرار و انوار خلقت را به وجود انسان تابانیدیم، هیچ نکته‌ای از عالم را نگذاشتیم از او پوشیده بماند، این معارف را ارسطو کجا بیان کرده است؟

 

«وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ كلُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئكَةِ فَقَالَ أَنبِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* قَالُواْ سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا  إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الحْكِيمُ* قَالَ يَادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمْائهِمْ  فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمْائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنىّ‏ أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره:۳۱تا۳۳).

اینها مبانی تربیتی قرآن است، در کجای حرفهای ارسطو آمده است؟

 

اشکال این سخنان این است که چهار حکم اصلی و قوی و تربیتی ارسطو را گرفته‌اید و با یک قیاس ساده می‌گویید چون او قبل از پیامبران بود و حکیم هم بود، این سخنان برای حکمت است نه وحی!

 

این اساتید اگر کمی قرآن بخوانند دیگر از این حرفها نمی‌زنند. این چه نسبت زشتی است که به قرآن و دین می‌دهید که دین اصلاََ تربیت ندارد!

 

هدف از نبوت پیامبر اکرم(ص) چه می‌شود؟ هدف از شهادت امام حسین(ع) چه می‌شود؟ شهادت حضرت زهرا(س) و مسومیت امام حسن(س) چه می‌شود؟ اصلاََ امام زمان(عج) را برای چه می‌خواهیم؟ ظهورش چه سودی دارد؟ می‌خواهد عالم را پر از عدل کند، برای چه؟

 

عدالت یکی از اصول تربیتی است. با این اطلاعات کم چه طور این مقدار بالا رفته‌اید؟ شاید خیال کرده‌اند، هر جایی از قرآن که کلمه "تربیت" دارد تربیتی است! در حالیکه خلقت خدا از ابتدا تربیتی است، زیرا:

«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» (بقره:۳۰)

من کسی را در زمین می‌گذارم که کار خدایی بکند.

 

این آدم نمی‌تواند بی تربیت باشد. اصول تربیتی و احکام مخدوم در وجود ایشان مصداق دارد؟ اگر مصداق دارد قرار است خلیفه خدا بشود، کارهای خدایی بکند.

 

 تربیت انسان و تربیت اسلامی از اینجا شروع می‌شود. در آیه:

«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره:۳۰)

این تعلیم اسماء مباحث تربیتی ندارد؟

 

پس دیدیم که تربیت قبل از آقای ارسطو و از هنگام خلقت آدم بوده است.

انکار تربیت در اسلام، انکار خدا و انکار آیات و روایات، انکار ولایت و امامت است.

 

ولایت برای چه می‌خواهیم؟ خدا که به حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» (مائده:۶۷)

این دستور برای چیست؟ غدیرخم، کار تربیتی است یا کار جنگی؟!

 

مومن، یعنی تربیت شده. امیر مومنین یعنی امیر تربیت شدگان. پیامبر اکرم(ع) با آن ابلاغ خواستند اسوه تربیت را نشان بدهند. ظهور منجی آخرالزمان برای جنگ است یا تربیت؟ جنگی هم اگر هست برای عدالت و تربیت است. هدف جنگ نیست، هدف تربیت است که بزرگترین شاخصش عدالت است.

 

این است وضعیت تعلیم و تربیت دانشگاه اسلامی! در بین دانش آموختگان ایشان، روحانی هایی هم هستند!

 

تربیت نه تنها وجود دارد بلکه در اسلام ریشه‌ای بسیار عمیق‌تر از حرفهای ارسطو دارد.

 

نکته‌ای دیگر که ایشان و همچنین سروش و مصطفی ملکیان بیان کرده‌اند این است که گفته‌اند: "کتابهای اخلاقی را باز کنید، معتبرترین آن کتب صحبت از ارسطو کرده است و ریشه‌های اخلاق را در حکمت برده است و حکما را مطرح کرده که معتبرترین آنها ارسطو است".

 

این سخن تنها این را ثابت می‌کند که؛ اخلاق ریشه دارد و به ارسطو هم می‌رسد و او هم این مطالب را بیان کرده است.

 

در قرآن قبل از خلقت جهان و انسان این امور را بیان کرده است. سخن اول خدا به ملائکه این است که می‌خواهم کار تربیتی کنم. می‌گویند در جامع السعادات نراقی جلد فلان و... سخن از ارسطو شده و این بزرگان می‌خواهند بگویند که این مباحث اخلاقی در بین حکما هم ریشه دارد، ولی اصل و اساس آیات و روایات هستند، قبل از خلقت انسان خداوند اینطور بیان می‌کند که می‌خواهم در زمین خلیفه قرار دهم. خلیفه یعنی کسی که جامع صفات تربیتی است. جانشین خدا باید در صفات شبیه خدا باشد در صبر، رافت، حکمت، علم، صبر و... .

 

انتهای تربیت اسلامی به ارسطو نمی‌رسد. تربیت اسلامی از خدا شروع می‌شود. بدون اطلاع از قرآن نباید بر کرسی تعلیم و تربیت اسلامی می‌نشستید. با جستجوی لفظ "تریبت" نمی‌توان نظر قرآن را در مورد تربیت پیدا کرد.

 

کسی که در آیات قرآن مدبر و محقق شود، متحیرانه می‌بیند تعلیم و تربیت قرآنی تا کجا ریشه و عمق دارد. تا محضر والای خداوند، این ریشه می‌رسد. تربیت اسلامی تا خلیفه اللهی و خداوند ادامه دارد.

 

این بی معرفتها تا آنجا پیش رفته‌اند که تربیت اسلامی را با خود قرآن انکار می‌کنند! و یقیناََ جهالت و کفرشان عیان خواهد شد. با انکار تربیت از اسلام، چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند.

 

بحث به اینجا رسید که حضرت آدم بر اثر خطایی که کرد مبتلا به هبوط شد. حال با شرایط هبوط باید کنار بیاید، بین بهشت قرب و شرایط هبوط فاصله زیاد بود، بیان شد که خداوند برای طی‌کردن سیر کمالیه حتی در هبوط چه تجهیزاتی به حضرت آدم عنایت فرمودند.

 

سوال: آیا بهشت قرب در زمین بوده؟

با تدبر در قرآن می‌فهمیم از زمانی که حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) اَعراض (صفات مادی و جسمانی) را پذیرفت، خاک و گل بوده است، که اینها مخصوص همین عالم است و در ملکوت چنین چیزی نیست و زمینی هستند.

 

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» ما انسان را از گِل خشكيده‏اى (همچون سفال) كه از گِل بد بوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم! (حِجر:۲۶).

 

«إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طينٍ لازِبٍ» ما آنان را از گل چسبنده‌ای آفریدیم (صافات:۱۱)

 

«وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ» (انعام:۹)

 

کفار گفتند چرا فرشتگان برای هدایت ما نازل نمی‌شوند، خداوند پاسخ دادند اگر فرشتگان در این عالم مُلک و ناسوت بیایند باید ویژگی‌های عالم ملک و ناسوت را بگیرند. ملائک هم باید اَعراض را بپذیرند. مانند ملائکه‌ای که میهمان حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) شده بودند، فرشته بودند ولی وقتی به محضر پیامبر خدا که رسیدند لباس انسانی بر تنشان بود، پیش حضرت لوط آمدند مانند انسان آمدند و صورت زمینی گرفته بودند.

 

آنجایی که حضرت جبرائیل می‌خواستند به صورت زمینی به محضر حضرت برسند و همه هم ببینند، اصحاب گفتند ما جوان خوش سیمایی را دیدیم و بعد از رفتنش پرسیدند چه کسی بود؟ حضرت فرمودند جبرائیل بود.

 

حضرت آدم و حوا با وجود ملکوتی نمی‌توانند در زمین باشند. بهشتی که آنها در آن بودند در همین زمین بوده اما چرا آن جا بهشت قرب بوده؟ زیرا صورت روحانی و نورانیشان به همراهشان و حاکم بر آنها بود، بهشت قرب هم همراهشان بود، نه به صورت سخت افزاری، بلکه به صورت نرم افزاری، شبیه روح.

 

شأن ملکوتی حضرات آدم و حوا بر وجودشان حکومت می‌کرد، نعماتی که داشتند نرم افزاری و غیرمادی بود. دستشویی و... نداشتند.

 

«إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فيها وَ لا تَعْرى‏» و البته براى تو در اينجا اين (نعمت) هست كه نه گرسنه شوى و نه برهنه (طه:۱۱۸)

گرسنگی و عریانی و رسوایی در آنجا نبود، از جنس ملکوت بود. آدم و حوا در آن زمان در هاله‌ای از ملکوت بودند، حالات نورانی و روحانی بر وجودشان حاکم بود.

 

کسانی هم که مانند حضرت آدم و حوا باشند در بهشت قرب قرار می‌گیرند.

 

هبوط هم به معنی بیرون آمدن از جایگاهی نیست، بعضی تفسیرها نوشتند جایگاه حضرت آدم باغی در اصفهان بوده! این چه تفسیری است؟! روایات مجعول و اسرائیلیات است. تنعماتشان بهشتی بود، زیرا هنوز روح ملکوتی بر وجودشان مستولی بود. زمانی که این شرایط را از دست دادند بیچاره شدند، به محض خطا کردن و کوتاه آمدن از حرف خدا، آنهم به طمع بقای بیشتر در بهشت، حکومت انوار ملکوتی در وجودشان سلب شد. دیگر انوار ملکوتی و... بر وجودشان حکومت نمی‌کرد.

 

داشتند دق می‌کردند. دیدند موجودی شدند که هم گرسنه می‌شوند و هم عریان. هم تشنه شدند و هم گرمازده. گرسنگی و میل جنسی جزء ودایع الهی است و باید در انسان وجود داشته باشد ولی چون حکومت ملکوتی و اندیشه‌های الهی از آنها سلب شد دیگر نمی‌توانستند این امانات و ودایع الهی را خوب نگه دارند، این است معنی هبوط.

 

این گرسنگی و میل جنسی میل به سرکشی دارد. باید مبارزه کنند تا رسوا نشوند. با هبوط، این حکومت انوار الهی از دست رفت.

 

فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما (طه:۱۲۱)

بدت یعنی آشکار شد، نه اینکه نداشتند. آشکار شد یعنی پیامدهای صفات زشت، برای اینها آشکار شد. اگر این صفات شما را بگیرد حتما جهنم می‌روید.

 

پس بهشت قرب در وجود اینها بود. وجود اینها که بهشت قرب را درک می‌کند باید آمادگی برای ارتباطات ملکوتی و حقایق را داشته باشد، وجود ملکوتی بر وجود ناسوتیش مسلط باشد. داشتن آن شرایط یعنی حضور در بهشت قرب و از دست دادن آن شرایط یعنی هبوط.

 

آیت‌الله بهجت(ره) تا آخر عمر در این بهشت می‌مانند، و اگر کسی هم شرایط را حاصل کند امکان حضور در بهشت قرب برایش فراهم می‌شود.

 

تعلیم و تربیت اسلامی بسیار زیبا و گسترده و لطیف و شریف است، این تعلیم و تربیت در برنامه‌های آموزشی به ما می‌آموزد که چگونه دچار هبوط نشویم، و چگونه مراقب باشیم تا عصمت و پاکی خود را حفظ کنیم:

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَم‏»

 

تمام امامت و ولایت، تربیت است.

 

مکتب اسلام برنامه‌ای تربیتی به این عظمت و زیبایی دارد. خداوند قصه بافی نمی‌کند، هبوط و سقوط و تقرب و بیان آیات برای ما هم هست، ما نسبت به هبوط حضرت آدم نمی‌توانیم بی‌تفاوت باشیم، اگر کلمات حضرت حق بر ما القا نشود بیچاره خواهیم شد.

 

بعد از خوردن از شجره‌ی منع‌شده، همین ابزاری که برای توالد نسل داشتند و موضوع خاصی نبود، و همینطور ابزار رفع عطش و رفع گرسنگی و... متوجه شدند، آنچه تا حال ودایع الهی بود، به ابزار خشم الهی و بیچارگی خودشان بدل خواهد شد.

 

«فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»  پس چون از آن درخت چشيدند زشتی‌هایشان بر آنها نمايان شد (اعراف:۲۲)

 

یعنی این زشتیها موجود بوده، اما قدرت آشکار شدن نداشتند. زیرا درونشان با انوار الهی مدیریت می‌شد، بعد از خلاف و محرومیت از بهشت قرب، همین چیزهایی که تا حال مشکلی نبود، حال هرکدامشان به دشمنی سرکش بدل خواهد شد.

 

ناله‌ها کردند که: خدایا ما از سر شهوت این کار را نکردیم، قصدمان باقی ماندن بیشتر در محضر شما بود.

 

«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» (بقره:۳۷)

خداوند کلماتی القاء فرمود و از آیات دیگر می‌فهمیم که این کلمات، حضرات اولیاء و ائمّه اطهار صلوات الله علیهم هستند. بعد از القاء این کلمات (فتاب علیه) خداوند جمالش را به حضرت آدم نشان داد، (انه هو التواب الرحیم) و انوار رحمتش را بر حضرت آدم و حوا جاری کرد، و فرمود تا وقتی که این کلمات را داشته باشید و ادامه دهید مشکلی نخواهید داشت و دوباره به پیش خودم باز می‌گردید و بهتر از این بهشت قرب نصیبتان می‌کنم.

 

بهشت قربی که بودید زوال پذیر بود ولی در بهشت خلد نه زوالی و نه هبوطی هست و عجیب این است که تنعماتش، هم سخت افزاری و هم نرم افزاری است. مزه میوه‌ها سرجایش هست و بسیار خوشمزه‌تر، گوشت پرندگان هست و به قضای حاجت نیازی ندارد. به آن بهشت داخل می‌شوید به شرطی که به این کلمات بچسبید.

 

همه آدم‌ها مشمول هبوط می‌شوند، هر چقدر هم پاک باشند، ولی اگر هر لحظه به این کلمات بچسبند از هبوط بیرونشان می‌آورند و مشمول انوار ملکوتی می‌شوند. چسبیدن دائمی به این کلمات  هم می‌تواند باشد. این‌ها کسانی هستند که با حقایق ارتباط دارند و واقعیات زندگی، آنها را محصورشان نمی‌کند، به خاطر واقعیات با گناه سازش نمی‌کنند.

 

قرآن می‌فرماید:

«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت:۶۴)

زندگی دنیا واقعیت‌های دروغین هستند، اسباب‌بازی هستند، اصل زندگی در آخرت است. آخرت یعنی پنهان و حقیقت. با حقیقت هر چیزی زندگی کن و ارتباط داشته باش، در این صورت شامل هبوط نمی‌شوی.

 

خدایا به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) جایزه ما را معرفت قرار بده!

نورانیت ما را عمل به این معرفت قرار بده!

خدایا رهبرمان را برای ما، بُرهان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده!

جمع ما کم و کوچک است ولی کسی که به او توسل می‌کنیم عظیم است، اگر یک نفر هم باشیم و واقعاََ صابرانه گریه و توسل و دعا کنیم و مستجاب شود، کوه‌ها را می توانیم جابجا کنیم.

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

جلسه ۱۹۰ تاریخ ۱۶ فروردین ۹۷

آخرین‌ها از

0 نظر