بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها
بحث این بود که حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) هبوط کردند و در عالم جسم و دنیا یا عالم ناسوت یا عالم واقعیات خودشان را یافتند، با تمام مشکلات و گرفتاریهای این عالم.
هبوط غیر از سقوط است، هبوط یعنی شرایطشان عوض شد، فهمیدند امیالشان طوری شده که ممکن است کارشان را به جاهای بدی بکشاند، «بدت لهما سوءاتهما»
از این ماجرا برنامههای تربیتی خاصی استخراج میشود:
عالم مادیات الزاماتی دارد که انسان نمیتواند از این الزامات فرار کند: تشنگی، گرسنگی، همسر و ازدواج، خواب و استراحت، منزل و سرپناه، لباس و... .
حالات مختلف این عالم، عوارضی را جبراً بر آدم تحمیل می کند. این غرائز، ودایع الهی هستند که برای حفظ حیات انسانها قرار داده شدهاند.
ولی حضرت آدم و حوا (علیهما سلام) دیدند این امور، مشکلاتی را در آینده به همراه میآورند. وقتی میخواهند این نیازها را برطرف کنند، وقت غذا خوردن، وقت شادی و... به همین مقدار ختم نمیشود. اگر لحظهای غافل شوند این امور تبدیل به یک صفت و عادت میشوند و به امیال و شهوات و هواهای نفسانی تبدیل میشوند.
درغذا خوردن لحظهای غافل شوند، این میل شدید میشود و این شدت، انسان را به سمت غذای بهتر و بیشتر میکشاند!
همینطور میل به خوابیدن و رفع کردن خستگی، دنبال جای گرمتر و نرمتر میروند.
همینطور عصبانیت که برای رفع خطر لازم است، نهایتاََ به قتل و ضرب میرسد، چنانکه فرزند حضرت آدم، برادرش را چنین کرد.
تمام میلها ممکن است چنین پیامدی داشته باشند. حضرت آدم و حوا که عارف بودند، با درک و دیدن این جنگ دائمی با این امیال، ترسیدند و غصهدار شدند.
حیوانات بعد از سیری، غذا را رها میکنند، بعد از پیدا کردن جفت، آرام میگیرند، ولی در این مسیرها خطرات زیادی انسانها را تهدید میکند.
میل به پیشرفت که غریزه انسان است اگر رها شود، تبدیل به طمع میشود، طمع را اگر رها کند به حرص تبدیل میشود.
میل مراقبت از اموال به بخل و خسّت تبدیل میشود. هرکدام از این حالات زمینی را رها کند به صفتی خطرناک تبدیل میشود، مانند ظرفی که سوراخها و شکافهای زیادی داشته باشد، آب داخل آن به سرعت تمام میشود! هرجای آن را بگیرید از جاهای دیگر آن خارج میشود.
دویست سال حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) اشک و آه داشتند به درگاه خدا، خدایا! تمام این نیازهایی که به حق هم در وجود ما هستند، اگر هر کدامشان رها بشوند، حیثیت و انسانیت ما را به باد میدهند! چطور و تا کی با اینها بجنگیم؟ خدایا به فریادمان برس! حتی با پیرشدن و از کار افتادن قوای جسمانی انسان، شهوت از بین نمیرود، شهوت و غریزه از درون است. کور و کر و چلاق هم که بشویم، حسادت و شهوات سر جایش باقی است.
هدف این امیال اداره امور دنیایی ما است. ولی مشکل اینجاست که از هر کدام از اینها اگر لحظهای غفلت شود، ناگهان ایمان انسان را نابود میکند!
امیال لازم هستند، خواب، بازی، رقابت و خوراک برای بچهها و بزرگها باید به اندازه کافی باشد، ولی از حد نگذرد.
حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) عارف بودند، این مطالب را درک کردند، ناگهان دیدند: «فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما" شرمگاههای آنان برایشان آشکار شد» (بقره:121).
هر یک از امیال اگر صورت صفت به خود بگیرد دیگر ارزشمند نیست. از صورت نیاز، که طبیعی است بیرون بیاید و صورت اشغال قلب را به خود بگیرد خیلی خطرناک است. آن موقع دیگر نیازی طبیعی نیست، بلکه شهوت است، شهوت یعنی تمام وجود انسان را آن نیاز پر کند و نگذارد به نیازهای دیگر برسد.
حضرت آدم و حوّا (علیهما السلام) این مطالب را درک میکردند، که باید دائماََ با امیال که هزاران هستند، سخت مبارزه کرد که وجود ما را تسخیر نکنند!
گریهها کردند؛ خدایا اگر ما را نجات ندهی به انسانهای ظالم تبدیل میشویم.
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» (بقره:37)
کلماتی به حضرت آدم القا شد. آن کلمات چه هستند؟ خداوند در قرآن میفرماید:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ» (آلعمران:45)
حضرت عیسی را هم (كَلِمَةٍ) نامیدهاند، نشان میدهد کلمات خداوند اسم و لفظ و حرف نیستند، کلمات خدا حجتهای خدا هستند، حقیقی و موجود زنده هستند. اشرف موجودات هستند، ائمه (علیهم السلام) و موجودات عالیه هستند، الفاظ خالی نیستند، باید درک شوند.
ناگهان با عنایت و لطف خداوند، آدم و حوا متوجه شدند و شهود کردند که حضرت زهرا و اهل بیت (علیهم السلام) را میشناسند. اگر حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) کلمه است، حضرت علی (علیه السلام) هم کلمه هستند و کلمهی خدا فوق همه موجودات است.
«كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا» (توبه:40)
به وسیله قلب است که تربیت ملکوتی میشویم، با ابزار (چشم و گوش و حافظه و...) دنیایی، این تربیت امکان پذیر نیست. باید روی قلب کار کرد، «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» (اعراف:179)
چشم و گوش و فهم قلبی بچه را باید باز کرد، با باز شدن فهم ظاهری او، ریاضی دان و هاوکینگ می شود. تربیت دینی با ذهن اینطوری به دست نمیآید، با عقل و قلب ملکوتی به دست میآید.
فلان استاد کتاب اسلامی هم دارد ولی نمیداند که دین و امور معنوی از مقوله و مسیر ملکوت است و آخرتی است. با ابزار زمینی نمیتوان تربیت کرد، ابزار آخرتی لازم دارد.
هدف تربیت قرآنی، تنها دنیا نیست. با زنگ دینی بچه متدین نمیشود، با این مخ و ذهن نمیشود حضرت علی و حضرت زهرا و حضرت ولی عصر (علیهم السلام) را فهمید، قلب لازم است.
ما تربیت قلبی را میخواهیم «جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل:78)
ابزار فهم و درک معنویات را خداوند به ما عنایت فرموده است که همان قلب است.
حضرت می فرمایند: من بودم آنکه آدم، نوح، موسی را نجات داد. (بحار ج26 ص5، القطره ج1 ص140)
این شعر حقیقت است: تا صورت و پیوند جهان بود علی بود، ...
حضرت آدم، امام علی (علیه السلام) را شناختند، انسانی که به تمامه میتواند خودش را کنترل کند. علاوه بر آن بر دلها هم امامت می.کنند (انا امام القلوب) (عوالم العلوم ص242). پناهگاه ما هم برای این غرایز، ائمه (علیهم السلام) هستند.
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف:201)
هنگامی که گروهی از شیاطین دور انسان را میگیرند، به تذکر و یاد خدا هوشیار میشوند.
ذکر ائمّه علیهم السلام هم ذکر خدا است.
«نَحْنُ ذِكْرُ اللَّهِ، وَ نَحْنُ أَكْبَر» (اصول کافی ج4 ص 594) ما ذکر الله هستیم. ما آن ذکر بزرگتر (اکبر) خداوند هستیم.
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (احزاب:۴۵)
با یاد علی و یاد زهرا (علیهما سلام) میتوانیم از چنگ شیطان فرار کنیم. ذکرالله بود که حضرت آدم را نجات داد.
اهل بیت (علیهم السلام) بر باطن انسان مسلّط هستند، در زیارت جامعه کبیره اینگونه میخوانیم:
«بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر» (من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵)
به وجود شماست که غمها از دل بیرون میرود. همّ یعنی غم و اندوه.
با کلمات الهی بود که حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) آرامش پیدا کردند و هدایت شدند. و با این کلمات بود که حضرت آدم (علیه السلام) مُصطفی و برگزیده الهی شدند.
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ» (آلعمران:۳۳)
این کلمات مهمترین اکسیر خلقت هستند، همه چیز را نورانی و طلا میکنند. پس دانش آموزان و دانشجویانمان را باید با کلمات آشنا کنیم. این کلمات اعلی موجودات عالم هستند!
این کلمات را چطور القا کنیم؟ حضرت آدم و حوا سالها به درگاه خدا گریه کردند، ما هم باید قلبهایمان را با گریه، انابه، التماس و تضرع شستشو بدهیم تا به ما هم القاء کلمه کنند.
قلب قسی مورد القاء قرار نمیگیرد. حضرت علی و حضرت زهرا (علیهما سلام) را ابن ملجم و مغیره هم دیدند، ولی با دیدن و چشم، القاء کلمه نمیشود. مثل وحی که محل نزولش قلب است، قلب باید درک کند این معارف را! خداوند قلب را به انسان اهدا فرمود تا بتواند کلمات الهی را درک کند.
برخی از مجتهدین و علمای بالا هم ممکن است نتوانند این معارف را به قلبشان برسانند. به هیچ وجهی نمی توانیم اولیاء الهی را درک کنیم مگر اینکه قلبی پاک و دارای قابلیت القاء داشته باشیم.
یکی از علمای بزرگ، گویا آیت الله بهاءالدینی (رحمه الله علیه) از علامه حسن زاده (حفظه الله) سوال میکنند: به شما القاء میشود؟ ایشان هم جواب میدهند؛ بله.
تنها راه نجات، درک القاء کلمه است. بدون آمادگی قلب، القاءِ کلمه نمیشود!
اگر در این عالمِ هبوط، القاء رخ ندهد، میبیند که در عالمِ اعراض و اجسام و ناسوت گیر کرده است، تشنگی، گرسنگی، شهوت و... دائما در حال سرکشی هستند، تمام وجود را میخواهند تصرف کنند.
از این سختی مبارزه، به در گاه خدا نالهها میکنند! بعد از اینهمه اشک و آه تازه به آنها القاء کلمه میشود، زیرا قلبشان آماده است!
شناخت زیباییها و زشتیها با قلب است. برای اداره زندگی باطنی خداوند قلب داده است، برای ارتباط با آن کلمات باید قلب را فعال کرد. اگر کتابها هم در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بنویسی، بدون ارتباط قلبی هیچ ارزشی ندارد. برای زندگیِ باطنی، خداوند ابزار باطنی داده است، در قرآن فرموده:
«جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحصادق:
ل:78)
آن عالَم تنها قلب را لازم دارد، ارتباط با غیب و ملکوت بدون قلب محال است. ارتباط با حضرت علی و معصومان (علیهم السلام)، ارتباط با قرآن، ارتباط با آیت الله بهاءالدینی و نماز، بدون قلب محال است.
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ (شعرا:89)
اگر کسی قلب سلیم داشت، کلمات الهی به او القاء میشود و او هم درک میکند، تنها حرف زدن در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) سودی ندارد، مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها) را باید درک کرد.
تشیع شأن معنوی ماست که برای آن خلق شدهایم. البته به راحتی زندگی میکنیم و هیچ کاری هم برای این وظیفهای که داریم نمیکنیم. اگر قلبمان کلمات الهی را درک نکرد ما از زندگی باطنی محرومیم، اگر ادعای تشیع هم بکنیم دروغ گفتهایم.
شرط شیعه بودن درک کلمات حق است، که اهل بیت علیهم السلام هستند. اگر با چشممان حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) را ببینیم هیچ تغییری نمیکنیم! البته اگر دشمنی را با آن حضرت شروع نکنیم!
باید قلب بچهها و مادران و پدران را فعال کنیم، نماز و روزه و قرائت قرآن، آوردن نام مبارک اهل بیت (علیهم السلام) هم باید با حضور قلب باشد. تربیت معنوی فقط با پرورش قلب ممکن است.
اخیرا شنیدم، همایشی با حضور بالاترین اساتید تعلیم و تربیت، که استاد الاساتید آنجا نظریه خودش را اینطوری بیان کرده که اصلا تربیت دینی و تربیت وجود ندارد! نشانهاش هم اینکه امروز هرچه تربیت میکنید فردا اثرش از بین میرود و بچه همان راه خودش را میرود!
در پاسخ به این استاد باید گفت که تربیت دینی اصلا با این زبان و کلاسهای درسی که داریم نیست، تربیت دینی با تربیت کردن قلب است. این استاد اصلاََ قلب را قبول ندارد که بخواهد تربیتش کند! اگر قلب تربیت شود این اتفاق که یکروز قلب بر عکس بشود نمیافتد.
اگر کسی آگاهانه این حرف را زده باشد کافر است! اگر کسی بگوید تربیت وجود ندارد، یعنی تربیت اسلامی هم وجود ندارد!
در تربیت دینی شخصیت معنوی و باطنی باید عوض شود. با مسموعات و محفوظات کسی متدین نمیشود.
باید به سخنان و حرفهای بی ریشه جواب داده شود. اینها از ریشه با تربیت اسلامی مشکل دارند، حال آمدهاند همایش گذاشتهاند، آن هم برای معلمین دینی و قرآن!
در شرایط هبوط امکان هر خطر و سقوطی هست، زیرا انسانها نیازهای غریزی دارند که از یک طرف لازمه خلقت آنهاست و خداوند به عنوان امانت و ودیعه الهی در وجود آنها نهاده است، ولی هیچ کدام از اینها به راحتی قابل کنترل نیستند و برای بیچاره کردن انسان هجمه میآورند.
حضرت آدم و حوا بدون در نظر گرفتن شیطان اولین جنگ را در درون و وجود خودشان میبینند. بعد از آن شیطان هم وسط میآید.
با هزاران روش باید با امیال مبارزه کرد. به قول حضرت آیت الله بهجت (رحمت الله علیه) انسان امیال ظاهریّه و باطنیه، دنیویه و اخرویه، جسمانیه و روحانیه، انسان هزاران نوع میل دارد. این امیال در خواب هم انسان را رها نمیکنند.
این امیال از عمیق ترین نقطه روح انسان یعنی قلب شروع میشود، نیازهای ضروری و حیاتی را هم در بر میگیرد. مثل مرتاضها نباید آنها را ندیده گرفت، نباید با آنها مبارزه کرد، حتی بعضی از مرتاضها هم تلف میشوند! برخی هم وسط کار، ریاضت را رها میکنند! با خواب و خوراک اگر مبارزه کنیم خواهیم مُرد! این امور لوازم زندگی دنیایی است، برای حیات این دنیا باید اینها را داشته باشیم.
با لوازم زندگی نباید مبارزه کرد، مرتاضها هیچ وقت به جایی نمیرسند، اسلام میفرماید با الزامات زندگی درگیر نشوید، با خارج شدن از حد این الزامات، درگیر شوید. این امیال را دائما کنترل کنید.
این امیال تنها خواب و خوراک و... نیستند، هزاران میل هستند، حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) به خاطر اینکه عارف بودند، این سختیها را میدانستند که آنقدر ناراحت بودند. میزان فشار و سختی را فهمیده بودند.
خداوند دستور به کنترل داده، نه دستور به ریشهکن کردن میلها. مدرسهای باید داشته باشیم که کنترل کردن را یاد بدهد.
آقای استاد که نظریه می دهید! تربیت وجود ندارد و تربیت امکان پذیر نیست، شما اصلا تربیت را نفهمیده اید! او می خواهد با ابزار دنیایی بچه را تربیت کند، با این ابزار دنیایی تربیت غیرممکن است، ولی سخن ما این نیست، تربیت متعلق به باطن و ملکوت وجود انسان است که لوازم خاص خودش را طلب میکند.
در رسانههای نظام اسلامی میگویی تربیت وجود ندارد! این حرف یعنی قرآن بی جهت نازل شده است! قرآن کتاب تزکیه است: (لِیُزَکّیهم) تو تزکیه را انکار میکنی! تزکیه جوهر تربیت است.
راه تربیت «ِیُزَکّیهم و يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (جمعه:2) است، «حکمت» یعنی قوانین حاکم بر هستی، اگر اینها را بتواند بفهمد، تربیت شده است. حکمت به معنی فلسفه نیست که بعضی ها با آن مخالفت میکنند.
اگر تربیت امکان نداشت، چرا خداوند، پیامبران را فرستاده است. چرا امام حسین (علیه السلام) به همراه خانواده شهادت را پذیرفتند؟ هنوز امام حسین (علیه السلام) شهید حججیها را تربیت میکند.
جلسه ۱۸۹ نظام شناسی (۲۴ اسفند۹۶)
0 نظر