صابره: گزارش جلسه 109 نظامشناسي/ استاد زاهدی: تعلیم و تربیت خداوند، از ظلمات بیرون آوردن و به سوی نور هدایت کردن است/ در نظام ولایت الله، همه کارگزاران حق هستند تا دولت حقیقی بر اساس رهنمودهای قرآن تشکیل شود و بشریت هدایت شود / در طول تمام تاریخ بشریت، همه در حال گزینش هستند تا آنهایی که شایسته حضور و ورود به عالم رجعت هستند، ثبت نام شوند / معرفی ارکان سه گانه تعلیم و تربیت/ چگونه آموزش و پرورش کشور را اسلامی کنیم؟ / روانشناسی غربی میگوید که مرکز مدیریت انسان، مغز است اما اسلام میگوید مرکز مدیریت انسان، قلب است
به گزارش پايگاه اطلاعرساني صابره، جلسه 109 دوره آموزشي "نظام شناسي" با حضور اساتيد و دانش پژوهان و عموم خواهران و برادران با سخنراني استاد زاهدي در روز پنجشنبه 26 فروردین 95 از ساعت 10 صبح تا 12 در محل دفتر مركزي مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره (س) برگزار شد.
جلسه با تلاوت آیات نوراني قرآن كريم آغاز گرديد. در اين جلسه استاد زاهدي مدير موسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره(س) به تشريح موضوعات «تعلیم و تربیت قرآنی در نظام ولایی» و «چگونگی اسلامی کردن آموزش و پرورش» پرداختند.
* تعلیم و تربیت خداوند، از ظلمات بیرون آوردن و به سوی نور هدایت کردن است
تعلیم و تربیت ولایی، ریشه دار و روشن و قوی بوده و به ملکوت و حضرت رب العالمین متصل است. چون خداوند فرموده: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا»(بقره:257) خدا ولیّ اهل ایمان است و برنامه ایشان این است: «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره:257) میخواهد ما را از ظلمات به سوی نور ببرد.
تعلیم و تربیت خداوند، از ظلمات بیرون آوردن و به سوی نور هدایت کردن است. برای این منظور، خداوند هر کاری که لازم باشد برای بشر کرده و راه حل هر نیازی که بشر در این راه داشته را فراهم کرده است.
* کارهایی که خداوند برای هدایت انسانها به سوی نور انجام داده است:
* از یک طرف، بشر را آزاد گذاشته است.
* از یک طرف، عزیزترین مخلوقاتش را مأمور هدایت بشریت کرده تا جایی که شهید شوند و اسیر و شکنجه شوند و تبعید و زندان شوند.
* از یک طرف تمام خلقت را آماده هماهنگی و همکاری کرده است.
* از یک طرف از جانب عرش خودش، نوری را خلق کرده و در دلهای ما گذاشته که نام آن «عقل ملکوتی» است که از درون، بدون زحمت، به محض اینکه به هدایت و فضیلت و حکمت نزدیک شد، مثل آهنربا مجذوب شود تا انسان راحت بفهمد که حق چیست و باطل چیست.
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس:8) معنی این آیه، این نیست که فجور و تقوا یاد انسان دهد، بلکه چون عقل ملکوتی از جانب خداست، وقتی که به فجور یا گناه میرسد، فوری میشناسد و متنفر میشود و به محض اینکه به تقوا برسد، مجذوب میگردد. ولیّ خدا هم مأمور شده تا با قلب انسانها در ارتباط باشد: «نَحنُ اِمامُ القلوبِ»(میزان الحکمه، باب القلوب) ما امام دلها هستیم.
* از یک طرف، از بیرون هم برنامه داده و کلام خودش را نازل کرده است. متن داده و راهنمایی کرده است. «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»(جمعه:2). اولیاء خود را فرستاده تا تعلیم کتاب و حکمت کنند.
* از یک طرف، مسیر حیات را در مسیر کمال قرار داده است. دائماً انسان را از خطر و کمین شیاطین برحذر داشته و توطئههای شیاطین را برای انسان شرح داده است.
* خداوند برای تمامی مراحل زندگی و تمامی شرایط زندگی، پیری و جوانی، شکست و پیروزی، شادی و غم و غصه، پدری و مادری و برادری و... برنامه ارائه داده است. اولیاء خودش را فرستاده تا انسانها، بی سرپرست نمانند و هدایت شوند. امّت و اجتماع تشکیل دهند.
* لذا خداوند از یک طرف فرصتها و ظرفیتها و استعدادهایی را برای انسان آماده کرده تا بتواند به کمال برسد و راحت پیشرفت کند. سپس به عنوان ولیّ، اولیائی را برای ما فرستاده که به نمایندگی از طرف خدا، بر ما ولایت و سرپرستی کنند.
* در نظام ولایت الله، همه کارگزاران حق هستند تا دولت حقیقی بر اساس رهنمودهای قرآن تشکیل شود و بشریت هدایت شود
در نظام ولایی، ما چیزی خارج از ولایت خدا نداریم. کاسبی و شغل، تحصیل، خانواده، دولت، ریاستها و مدیریتها و... همه تحت لوای نظام ولایی هستند. در نظام ولایت الله، همه کارگزاران حق هستند تا دولت حقیقی بر اساس رهنمودهای قرآن تشکیل شود و بشریت هدایت شود. فرموده که من آنچنان این مدرسه را دنبال میکنم که شما را رهبران عالم قرار دهم: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين»(قصص:5) یعنی رهبران و دولت پایدار.
* در طول تمام تاریخ بشریت، همه در حال گزینش هستند تا آنهایی که شایسته حضور و ورود به عالم رجعت هستند، ثبت نام شوند
اینها مقدمه یک خلقت اساسی است. آن خلقت عظمی و اساسی، دوران رجعت است. در طول تمام تاریخ بشریت، همه در حال گزینش هستند تا آنهایی که شایسته حضور و ورود به عالم رجعت هستند، ثبت نام شوند. اولیاء حق که همه کمالات را حائز هستند و همه اسرار در چنگ آنهاست: «وعلّم آدم الأسماء کلّها»(بقره:31) و انوار کامله حق هستند، تجلیات و انوار خودشان را در دوره رجعت، ساطع میکنند. در دوره رجعت فقط چشمان برگزیده شدگان توانایی دیدن آن همه تجلیات را دارد. فقط قلوب پاکیزه و نورانی انسانهای صالح توانایی درک آن همه کمالات را دارند. لذا در دوران رجعت، فقط فهمیدهترینها و نورانیترینها و شایستهترینها و زلال و پاکترینها حضور دارند. بقیه باید در دوران برزخی خود دست و پا بزنند تا برای عالم کمال و بهشت آمادگی پیدا کنند و اگر آمادگی پیدا نکنند، در دریای جهنم ریخته میشوند و بیچاره میشوند.
* ارکان و اجزای تعلیم و تربیت وحیانی یا ولایی یا توحیدی
هر تعلیم و تربیتی (چه سکولار و چه اسلامی) سه رکن دارد: معلم، متعلم، علم. تفاوت در محتوای تعلیم و تربیتهاست.
در نظام تعلیم و تربیت ولایی، کار معلم این است که متون وحیانی و آنچه که از ملکوت به او رسیده است را بیاورد و برای ما تلاوت کند: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» (جمعه:2) یعنی آیات حق را برای ما باز کند و حقایق عالم را به ما نشان دهند. «کتاب» یعنی کل هستی و «حکمت» یعنی شناخت و بهرهبرداری از این هستی، شناسایی اسرار هستی، درک روابط و قوانین حاکم بر هستی و چگونگی بهرهبرداری از این قوانین.
معلم: «رَسُولاً مِنْهُمْ » شد. یعنی کسانی که حضرت حق مأمورشان کرده است.
موضوع و محتوای این مدرسه: «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» است.
دانشآموزان این مدرسه: کلیه انسانها
* چگونه آموزش و پرورش کشور را اسلامی کنیم؟ ابتدا باید ویژگیها و استعدادهای انسان را شناخت
حال میخواهیم این انسان و آمادگیها و استعدادهایش را بشناسیم و پرورش دهیم و رشد دهیم تا اولیاء خدا وقتی میخواهند این آیات را بر ما تلاوت کنند، گوشهای ما کر نباشد.
حال از ما میپرسند که چگونه آموزش و پرورش کشور را اسلامی کنیم؟
حرف ما از اینجا شروع میشود:
ابتدا باید بچه و استعدادها و تواناییهای او را بشناسیم تا بتوانیم او را آموزش دهیم.
انسان چه ویژگیها و استعدادهایی دارد؟ «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم:7) شما بر اساس روانشناسی که خواندهاید، میدانید که انسان حواس پنجگانه دارد. اندام و اعضا و جوارح دارد. ذهن و حافظه و هوش دارد.
* روانشناسی غربی میگوید که مرکز مدیریت انسان، مغز است اما اسلام میگوید مرکز مدیریت انسان، قلب است
مرکز مدیریت انسان در درون انسان کجاست؟
آنها (روانشناسی غربی) میگویند مغز. اشتباهشان از همین جا شروع میشود. اسلام میگوید، مرکز مدیریت انسان، قلب است. در حالیکه مغز مدیریت مستقل ندارد و مثل معاونت است. مغز به دستور قلب کار میکند. آنها میگویند که چگونه ممکن است سلولهای ماهیچهای قلب، شعورش به مدیریت بدن برسد؟ ما میگوییم که سلولهای چربی مغز چگونه فعالیتهای محاسباتی را انجام میدهد. اگر سلول چربی بلد است مدیریت کند، چرا سلول ماهیچهای نتواند؟ میگویند که ما آزمایش کردهایم و اگر به فلان جای مغز دست بزنیم، کل حافظه از بین رفته یا لال میشود و... . عیب کار اینها این است که درست است آزمایش کردهاند اما ابزار آزمایش آنها برای مغز مناسب است نه مو و استخوان و... . اما آنها ابزار آزمایش قلب را پیدا نکردهاند، لذا میگویند قلب، مدیریت بدن نیست!
اول روانشناس ما، مولا علی(ع) هستند که قلب را عجیبترین قسمت بدن دانستهاند نه مغز. مغز امید و حرص و طمع و یقین را نمیفهمد.
امام علی علیه السلام فرمودند: «به رگهاي دروني انسان پارهگوشتي آويخته كه شگرفترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد. پس اگر اميدي در آن پديد آيد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد، حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدي بر آن چيره شود، تأسف خوردن آن را از پاي در آورد. اگر خشمناك شود، كينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد. اگر به خشنودي دست يابد، خويشتنداري را از ياد برد و اگر ترس آن را فرا گيرد، پرهيز كردن آن را مشغول سازد و اگر به گشايشي برسد، دچار غفلت زدگي شود و اگر مالي به دست آورد، بي نيازي آن را به سركشي كشاند و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد، بي صبري رسوايش كند و اگر به تهيدستي مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگي بي تابش كند، ناتواني آن را از پاي در آورد و اگر زيادي سير شود، سيري آن را زيان رساند. پس هرگونه كندروي براي آن زيانبار و هرگونه تندروي براي آن فساد آفرين است.» (نهج البلاغه،حكمت108)
* جان با روح فرق دارد، جان، انعکاس تجلیات روح است
حال این بچه به دنیا میآید. او دارای جسم و جان است. جان با روح فرق دارد. جان، انعکاس تجلیات روح است. روح، مقام بسیار بزرگ و شایسته و قدرتمندی است که جایش در ملکوت است. هرچقدر که جسم کودک قویتر شود، توانایی جلب عنایت روح، در او بیشتر میشود. مثل آینهای که هرچه بزرگتر و شفافتر باشد، آفتاب بیشتری در خودش منعکس میکند.
پيامبر صلى لله عليه و آله فرمودند:
«خَيْرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَيْرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى يَعِى الخَيْرَ مَمْلُوٌّ مِنَ الْخَيْرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِنْ اَنْصَتَ اَنْصَتَ مَأجورا»
بهترين قلبها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و بدترين قلبها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس عالى ترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداش است و اگر سكوت كند، سكوتش درخور پاداش است.(جعفريات،ص168)
* غریزه از ودایع الهی است که مدیریت امور زیستی و مدیریت حیات را بر عهده دارد
در نتیجه، بچه پس از به دنیا آمدن، دارای بدن و اندام و اعصاب و حواس و مغز از بیرون است و دارای یک چیزی در درون است که دیدنی نیست و نام آن غریزه است. غریزه، مدیریت امور زیستی را بر عهده دارد. غریزه از ودایع الهی است. غریزه، مدیریت حیات را بر عهده دارد. غریزه، تشنگی و گرسنگی را به کودک میگوید و کودک گریه میکند. غریزه، موجب جنب و جوش دست و پای کودک میشود تا در آینده فلج نشود. غریزه به کودک میگوید که بازی کند. روانشناسان غربی، نمیدانند که محل غریزه کجاست.
بچه، بزرگتر که شد، ذهن کار خودش را شروع میکند. از همان کودکی از طریق دهان، چیزها را میشناسد. اشیاء را در دهانش میگذارد. دهان او، اولین وسیله آشنایی او با عالم است. زبری و نرمی و سفتی و داغی و یخی و شوری و تلخی و... را با دهانش محک میزند. قثط باید مراقب بود تا چیز ناجوری در دهانش نگذارد. لذا نباید کودک را نهی کرد، فقط برای آشنایی است....
لازم به يادآوري است كه انشاءالله هر هفته پنجشنبه ها از ساعت 10 تا12 صبح (به غیر از تعطیلات رسمی) كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي در دفتر مرکزی موسسه صابره(س) برگزار ميشود.
سيدي هاي صوتي اين جلسات براي بهرهبرداري دانش پژوهان، تهيه شده و در اختيار آنان و ساير علاقمندان قرار ميگيرد.
حضور در كلاسهاي دوره آموزشي نظام شناسي، پس از ثبت نام حضوري، براي عموم خواهران و برادران بلامانع است.
مؤسسه فرهنگي قرآن و عترت صابره سلام الله عليها
0 نظر