چاپ کردن این صفحه

متن مصاحبه روزنامه ايران با استاد زاهدي در تاريخ دوشنبه 5 ارديبهشت 90

3003 1395/10/14
متن مصاحبه روزنامه ايران با استاد زاهدي در تاريخ دوشنبه 5 ارديبهشت 90

متن مصاحبه روزنامه ايران با استاد زاهدي در تاريخ دوشنبه 5 ارديبهشت 90:

چيستي علم از ديدگاه اسلام و غرب در گفت‌و‌گو با دكتر مرتضي زاهدي علوم غربي به «واقعيات» مي‌پردازند نه «حقايق»

 

چيستي علم از ديدگاه اسلام و غرب در گفت‌و‌گو با دكتر مرتضي زاهدي
علوم غربي به «واقعيات» مي‌پردازند نه «حقايق»
اميرحسين خليلي: «چيستي علم» از ديدگاه اسلام و غرب از مباحث پردامنه و البته بنيادين است كه تعريف و تبيين آن مي‌تواند ما را در شكل‌گيري توليد علم بومي، توليد علوم انساني اسلامي و حتي ارائه الگوي ايراني-اسلامي پيشرفت ياري رساند.اكنون كه «نقشه جامع علمي كشور» تبيين شده و به مرحله اجرا رسيده، بيش از پيش تفكيك علم اسلامي از علم غربي قابل‌تأمل به‌نظر مي‌رسد. به اين منظور با دكتر مرتضي زاهدي، مؤلف كتاب «نظريه تربيتي اسلام» و «اسرار عاشقان در شرح قرآني و روايي زيارت عاشورا» به گفت‌وگو نشستيم كه مي‌خوانيد:
امروز مباحثي چون تحول در نظام آموزش عالي و تحول در نظام تربيتي كشور مطرح است. راه ورود صحيح به اين تحولات چيست؟
اين موضوعات داراي سرچشمه مشتركي هستند و آن مسئله «علم» است. اگر تكليف علم از نگاه وحی روشن شود، پايه‌هاي اين محورها آماده مي‌شود. نظام علمی با مفهوم و فلسفه علم از ديدگاه اسلام و قرآن، اسلامی خواهد شد. تربيت اسلامي نيز با روشن شدن «چيستي علم» تصريح مي‌شود، چرا كه مبناي تربيت، علم و تعلیم و معرفت است.
اسلام نسبت به علم چه ديدگاهي دارد؟ علم اساساً دستاورد بشري است يا دستاورد وحياني؟
اگر علم دستاورد بشري باشد، تعريف علم محدود مي‌شود به آنچه که در اختيار جوامع سكولار قرار دارد. به اين اعتبار، توليد علم اسلامي، دانشگاه اسلامي و تربيت فلسفي از ديدگاه اسلام ديگر معنايي ندارد. بدين ترتيب، تربيت اسلامي هم معنا پيدا نمي‌كند. بنابراين اولين نقطه‌اي كه بايد به آن وارد شويم، تعريف علم از ديدگاه قرآن و روايات است.
قرآن و روايات چه موضعي نسبت به علم دارند؟
علم از ديدگاه قرآن و روايات، ذات اطلاعات و آگاهي و معارف نيست. اينها از ديدگاه قرآن و روايات، «فضل» است و حاملان اينها، فضلا يعني متخصصين هستند چه در حوزه و چه در دانشگاه مثل فقه، فلسفه، پزشكي، جامعه‌شناسي و امثال اینها همگي فضل و تخصص هستند ولی اسلام به كسي عالم مي‌گويد كه از اين تخصص‌ها به نور و بصيرت رسيده باشد.
اين نور و بصيرت چيست؟
نور و بصيرت نوعي شعور عميق و روشن‌بيني خاص است كه صاحب آن در تمامي بحران‌ها و مسائل مختلف در حیات انسانی، بسيار منطقي و هماهنگ با حركت تکاملی هستي حركت مي‌كند. نور و بصيرت به معنی كمال در زيباشناسي، كمال در حقيقت‌شناسي و ارزش‌شناسي و معرفت‌شناسي و هستي‌شناسي است.
تفاوت اين بصيرت با علوم جديد چيست؟
علوم جديد محدود است و به «واقعيات» مي‌پردازد. حتی به همه واقعیات هستی نيز نرسيده است و حتی به آنچه که رسیده است نیز ایمان ندارد و احساس یقین و آرامش نمی‌کند؛ اما نور و بصيرت پاي خود را از واقعيات فراتر گذاشته و به سراغ «حقايق» مي‌رود.
تفاوت حقيقت با واقعيت چيست؟
«واقعیات»، قوانین و روابط داخل در هستی هستند. در عالم واقعيات هر چيزي علت چيز ديگري است و خودِ علت نیز هم معلول علت قبلي است. لذا در عالم واقعيات ما دچار دور باطل و تسلسل فلسفي مي‌شويم زیرا واقعیات در داخل هستی به هم مرتبط هستند و هریک به دلیل وجود دیگری است. به همین دلیل، غربي‌ها در كشف علت و معلول دچار تسلسل فلسفي شده‌اند؛ لذا در هدایت بشریت راه به جایی نبرده‌اند.
اما «حقايق» قوانين حاكم بر هستي هستند. قوانين حاكم بر هستي به انديشمندان كمك مي‌كند تا از دور باطل فلسفي واقعیات رها شده و عصر هدایت بشریت از بین واقعيات را از طريق حقايق یافته و بشریت را هدايت كند.در انديشه غربي، علم و تخصص سراغ حقايق نمي‌رود، چرا كه معتقدند ابزاري ندارند تا «حقايق» را بشناسند، بلكه آنچه دارند، ابزار شناخت «واقعيات» موجود است.
انـــديشــه‌هاي پـــوزيتيــــويسم، پلوراليسم، اومانيسم و ليبـــــراليسم و هرمنوتيك بر اين اساس ايجاد شده‌اند. پوپر مي‌گويد علم يقين‌آور نيست، چون واقعيات نمي‌توانند يقين‌آور باشند و نفوذ ابزار آزمايشگاهي و برد آن محدود است؛ لذا خطاپذير است.
محدود شدن به واقعيات، انسان را دچار تضاد و دوگانگي در رفتار مي‌كند. به عنوان مثال حقوق بشر را براي خود به نوعي و براي ديگران به گونه‌اي ديگر تعريف مي‌كنند؛ چراکه واقعیات به آنها می‌گوید که نباید حقوق بشر را در همه جا یک‌جور معنی کنند زیرا منافع ایشان به خطر می‌افتد.
دستاورد بشري جز نشان دادن واقعيات، كار ديگري انجام نمي‌دهد، اما دستاورد وحياني ما را به حقايق مي‌رساند. به ارزش‌ها، زیبایی‌ها و یقینیات می‌رساند. محدوده دستاوردهای وحياني بی‌کرانه است؛ ولی دستاورد بشری بسیار محدود است.
دستگاه فكري اسلام به گونه‌اي است كه اطلاعات را به حقايق و ارزش‌ها و يقينيات متصل نموده و نور و بصيرت توليد مي‌کند. اين نور و بصيرت از ديدگاه اسلام «علم» نام دارد و دارنده آن «عالم» است. فضلا هم ارزشمندند، اما عالم با فاضل متفاوت است. فاضل وقتي به نور و بصيرت مي‌رسد، عالم مي‌شود. فضلا زماني مرشد و ولي خدا مي‌شوند كه به نور و بصيرت رسيده باشند.
نوع نگاه غربي‌ها به علم چه تبعاتي براي آنها داشته است؟
غربي‌ها هرقدر در تمدن پيشرفت مي‌كنند، مشكلات انساني‌شان بيشتر مي‌شود زیرا نیازهای لازم برای حیات انسانی انسان را نمي‌توانند فراهم كنند. البته مشكلات ابزاري را حل مي‌كنند؛ مثلاً دانش تغذيه را مي‌دانند، اما راه رسيدن به كمالات انساني را نمي‌دانند.
اين نوع نگاه به علم كه غربي‌ها دارند، محصول چه نوع معرفت‌شناسي است؟
مبناي اين معرفت‌شناسي ادراكات حسي است. روش‌شناسي غربي‌ها براي شناخت انسان ابزاری جز حواس ظاهری برای معرفت‌شناسی نيست. لذا تمام علوم نيز بر بديهيات حسي مبتني و مبناي شناخت غربي‌ها مي‌شود. شأنی كه در زمين قرار دارد، ذهن است. عالم ذهن چون در محدوده ماده حركت مي‌كند، نمي‌تواند به زيبايي‌ها و ارزش‌هاي مطلق برسد. نمي‌تواند به يقينيات برسد. ذهن، شأن ناسوتي عقل است كه اسم آن عقل جزوي یا عقل حسي يا عقل منفعت‌طلب یا عقل معاش يا عقل زيستي است؛ ولی عقل دارای شأن ملکوتی نیز می‌باشد که غرب از آن بی‌خبر است.
معرفت‌شناسي در اسلام چگونه است؟
گستره معرفت‌شناسي در اسلام بسيار وسيع‌تر است. اسلام ضمن اين‌كه حس و عقل حسي و عقل معاش و ذهن را قبول دارد و روي سلامت ذهن كار مي‌كند، در عين حال معتقد است که عقل دارای يك شأن ملكوتي نیز می‌باشد كه از جنس وحي است؛ از جنس نور و بصيرت و ارزش‌هاي اصيل اخلاقي است. عقل در معرفت‌شناسي اسلامي به عاطفه منتهي مي‌شود، يعني مجذوب يقينيات، ارزش‌ها، زيبايي‌ها و حقايق مي‌شود. اسلام بين احساس و عاطفه تفاوت قائل است. ريشه عاطفه، عقل است و ريشه احساس، غرايز زیستی است. بنابراين در حوزه معرفت‌شناسي اسلامي، علاوه بر ادراكات حسي، ادراكات عالي انساني وجود دارد كه عقل ملكوتي است.از ديدگاه اسلام، عالم وجود داراي مراتب بسیار است. پائين‌ترين مرحله آن ماده است و بالاترين مرتبه آن در ملکوت و ناشناخته است. ماده چون پائین‌ترین مرتبه وجود است، اعراض جسماني مانند كجايي و چرايي و وزن و اندازه و صورت خارجي را مي‌پذيرد، اما خود ماده از جنس جوهر و وجود است نه جسم. ماده وجود از جنس جوهر است با این تفاوت كه اعراض جسماني را مي‌پذيرد. اساساً ماده و نیز ماده وجود انسان ديدني نيست؛ ولی هماهنگ با کل هستی در حرکت بسوی کمال‌مطلق است.

متن اين گزارش در سايت روزنامه ايران: http://www.iran-newspaper.com/1390/2/5/Iran/4775/Page/22/Index.htm

همچنين جهت مشاهده فرمت pdf اين مصاحبه در روزنامه ايران، روي شماره صفحه 22 كليك نماييد.

آخرین‌ها از

0 نظر