تربيت دختران و پسران بر اساس تفاوت فطرت زنان و مردان
سارا اديب زاده
مقدمه
یکی از مباحثی که در تعلیم و تربیت در هر سرزمین و فرهنگی و در همه اعصار وجود داشته است، مسئله تفاوتهای دختران و پسران بوده است. گاه این مسئله می تواند ذهن یک مادر یا پدر را مشغول کند و گاه ذهن یک مربی را. اما آنچه بسیار حائز اهمیت می باشد، نگاه و نگرش طراحان نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور به این مسئله است.
در این موضوع افکار و نظریه های متعدد و متناقض بسیاری وجود دارد. در ادامه به بحث در مورد برخی از این افکار و طرح نظریه شفابخش اسلام خواهیم پرداخت.
نظریه طیبه اسلام در مورد حق زن
در اندیشه غربی زن از نظر انسان شناسی و اصول روانشناسی موجودی است مانند مرد و در عین حال در مقایسه با مرد دارای تفاوتهای ویژه ای است که به کلی جنس زن را ضعیف تر از جنس مرد معرفی می کند.(زاهدی،1385)ولذا با قرار گرفتن در جایگاه های اجتماعی همسان با مردان، باید متحمل رنج و سختی دو چندان شود چرا که هم باید بار مسئولیت های خانه داری، همسر داری، بارداری و فرزند داری را به دوش بکشد و هم پا به پای مردان در جامعه کار کند و همچنانی که مشاهده می شود، در فرهنگی که تساوی بین زن ومرد را قائل باشد وحقوق آن دو را مساوی بداند، نتیجه آن می شود که دیگر نه زن، زن می شود ونه مرد، مرد. در اینصورت هیچ کدام به کمال لایق خود نمی رسد. زیرا نه مرد می تواند به تکالیف خود عمل کند و استعداد های خود را ظهور دهد وبه کمال لایق خود برسد، و نه زن قادر خواهد بود در مسیر کمالش تون های خود را به فعلیت برساند.این تساوی تنها چیزی موهوم در ذهن است که هیچگاه تحقق نمی یابد.(لطفی،1389)
اما در مبانی اسلامی زن از نظر انسان شناسی و اصول روان شناسی دارای تفاوتهای آنچنان زیاد و مهمی میباشد که روان شناسی زن را از مرد به کلی مستقل نموده است و اساساً نقش زن در حیات انسانی را با مرد متمایز دانسته است.
اسلام برای زن حقوقی قرار داده است که در ذات و وجود اوست واین نقطه عطف برتری حقوق زن در اسلام نسبت به سایر ادیان ومکاتب است.
توضیح آنکه حقوق زن می تواند اضافه ملکی یا بیانی باشد.اضافه ملکی آن است که وقتی ملک از مالک جدا شود،دیگر مربوط به او نیست وتنها تا زمانی که مالکیت مالک احراز شده باشد، ملک مربوط به اوست.در این قلمرو افراد به دنبال آن هستند تا حقوق زنان را برای ایشان احراز کنند، مانند کسانی که حق زن را در این می دانند که ارث او با مرد مساوی باشد، حق طلاق مربوط به زن باشد، شهادت ودیه زن برابر با مرد باشد و...
اگرحقوق زن را در این موارد و مانند آن خلاصه کنیم، در آنصورت در حقیقت فقط حقوق آن دسته از زنان که در دادگاه ها ومحضر ها و... به سر می برند محقق خواهد شد ومگر چند درصد از کل جامعه زنان که نیمی از جمعیت جهان است را اینان تشکیل می دهند؟
نکته قابل توجه آن است که این همان نگاهی است که در کمال تاسف به عنوان دیدگاه اصلی نویسندگان فلسفه رسمی وعمومی جمهوری اسلامی ایران ودیگر اسناد پیرو آن به چشم می خورد، چنان که تفاوت زن ومرد تنها به عنوان افرادی که در آینده نقشهای متفاوتی راخواهند پذیرفت، شناخته شده است وعلاوه بر آن معتقدند که این نقشها نیز توسط فرد باید پذیرفته شود و نه آنکه نظام رسمی تعلیم وتربیت از قبل اورا برای پذیرش نقشهای آینده اش آماده کند، چراکه تنها زمانی که فرد در موقعیت قرار گیرد می تواند ملزومات و شرایط و... آن نقش را درک کند!
این در حالی است که اسلام حقوق زن را حق وجود به وجود می داند، یعنی حقوقی که به واسطه وجود زن، آن حقوق نیز وجود دارند و در ذات او هستند و لذا از او جدا شدنی نیستند وتنها کافی است که زن، آنگونه که باید، تربیت شود تا حقوقش خود به خود (بدون نیاز به احراز آن) محقق شود. پس درحقیقت، اینگونه خاص از تعلیم وتربیت ویژه زن، حق واقعی اوست.
بنابر این آنانی که خود را مدافع حقوق زنان می دانند و ندای نجات از زنان سر داده اند، باید به دنبال آن باشند که بسترهای تعلیم وتربیت اسلامی خاص زنان در جامعه ایجاد شود تا درنتیجه زنان به حقوق ذاتی خود نائل شوند.
حقوق مشترک، مساوی و مشابه زن ومرد
زنان ومردان دارای یکسری حقوق مشابه و مساوی می باشند.این حقوق شامل هفت مورد بدین شرح است:
حق تکریم انسانطبق آیه" ولقد کرمنا بنی آدم..." خداوند در این آیه سخنی از مرد یا زن به میان نیاورده است ومنظورتکریم کل بشریت است.البته این فرد است که باید به چنین لیاقتی رسیده باشد تا از جانب دیگران مورد احترام وتکریم قرار گیرد و این وظیفه بر عهده خانواده و نظام تعلیم وتربیت می باشد تا زن را به گونه ای تربیت کند تا به شخصیتی تبدیل شود که از سوی جامعه مورد تکریم قرار می گیرد.
بطور نمونه در بیان حضرت علی (ع) بهترین ویژگی های شخصیتی برای زن مسلمان که اتفاقاً بدترین ویژگی مردان است، چنین می باشد:
"خیار خصال النساء شرار خصال الرجال، الزهو و الجبن والبخل، فاذا کانت المرء مزهوه لم تکن من نفسها و اذا کانت بخیله حفظت مالها ومال بعلها و اذا کانت جبانه فرقت من کل شیء یعرض لها"
وقتی زن حریم بگیرد، خود را در اختیار بیگانه نمی گذارد، چنانچه بخیل باشد، مراعات اقتصاد خانواد را می کند و اگر ترسو باشد، خود را در مسیر تند جریانات عفت شکن قرار نمی دهد. البته باید دقت کرد که در این جا منظور حالت مقید این صفات است نه مطلق آن چرا که اسلام می کوشد انسان هایی تربیت شوند که از بخل وتکبر و ترس نجات یافته باشند. پس در واقع منظور امام بیان صفات شخصیتی نیست بلکه رفتارهای ناشی از آن صفات مطرح است.
واضح است زنی که تحت این تعالیم تربیت یافته باشد و دارای چنین خصوصیاتی باشد از سوی جامعه، خانواده و... مورد تکریم و احترام قرار خواهد گرفت.
حق مساوی بودن در خلقتقرآن کریم با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان واز سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ام. قرآن درباره آدم اول می گوید: "همه شما را از یک پدر ومادر آفریده ام و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم."(نسا،1) همچنین در جای دیگر می فرماید: "خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید."(نساء،نحل،روم) لذا قرآن کریم زن و مرد را یک سرشتی و دارای طینت یکسان می داند.
از دیگر سو قرآن، ارتباط ذکورت و انوثت را به طبیعت و ماده برمی گرداند وتفاوت را در کیفیت تصویر گری می داند. تصویر ذکورت وانوثت بعد از مرحله علقه بودن جنین طرح می شود وپس از اتمام این مرحله نوبت به روح می رسد وحقیقت هر کسی را روح او تشکیل می دهد و جسم او ابزاری بیش نیست که گاهی مذکر است و زمانی مونث. وقتی روح نه مذکر بود و نه مونث، قهراً بحث از تساوی زن ومرد یا تفاوت این دو صنف در مسائل مربوط به حقیقت انسان رخت بر می بندد.بنابراین زن و مرد در حقیقتِ انسانی خود یکسان اند. (جوادی آملی،1389)
حق برتری بعضی بر بعضی دیگرطبق آیه کریمه: "و رفعنا بعضکم فوق بعض درجات" این مسئله نیز در مورد زن و مرد یکسان است.
حق کسب مقامات قربدر قرآن آنجا که سخن از خصال نیکوست از زنان و مردان به طور یکسان نام برده شده است:
"انّ المسلمین والمسلمات والمومنین والمومنات والقانتین والقانتات والصادقین والصادقات و الصابرین والصابرات والخاشعین و الخاشعات و..." (احزاب،35)
قرآن هدایتگر انسان است:" شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدیً للناس ..." ودرآن سخنی از مرد وزن نیست. همچنین اسلام هدف از نزول وحی را تعلیم وتربیت، تزکیه نفوس وتهذیب انسانها دانسته است یعنی محور تعلیم وتربیت، جان انسان هاست وجان آنها نه مذکر است ونه مونث.
در نتیجه مرد یا زن بودن تاثیری در دستیابی به ارزشها نخواهد داشت،چنانکه آیاتی که علم وجهل، ایمان و کفر، ذلت وعزت و... را مسئل ارزشی و ضد ارزشی می داند و یا عقل عملی که موصوف مسائل اخلاقی مانند اراده، خلوص، باور، تهذیب و... است، هیچ یک از اوصاف ومسائل را نه مذکر می داند ونه مونث، چنانچه موصوف این وصاف نیز هرگز بدن زن یا مرد نیست وروح انسان است که صاحب ارزشها وضد ارزشهاست.(جوادی آملی،1389)
حق آیات وجودیخداوند زن ومرد را آیه قرار داده است تا هر یک با نظاره کردن وجود دیگری، آیاتی از آیات حق را مشاهده گر باشد.
حق مورد احترام قرار گرفتن به عنوان والدینطبق آیه کریمه: "و وصینا الانسان بوالدیه حسنا"، قرآن هیچ تفاوتی را در لزوم احترام به والدین، میان زن و مرد قائل نشده است، گرچه یادآور می شود این وظیفه نظام آموزشی است که زن و مرد را به گونه ای (هر کدام خاص خود) تربیت کند تا خود به خود مادر یا پدری باشندکه مورد احترام قرار می گیرند.
حق پیریزن نیز باید مانند مرد در پیری احترام داشته باشد واین مر محقق نمی شود مگر مسیر تربیت او از ابتدا اینگونه باشد.
حقوق اختصاصی زن در اسلام
حق تکریم در خانواده به دلیل مادر بودن حق تحمل رنج حق اول معلم بشریت بودن در سخن آموزی حق اول معلم بشریت در زیبا شناسی حق تکریم در ایجاد آرامش حق ایجاد آبرومندی حق شفقت وانس و همکاری وتعاون و ...در این بحث تنها به توضیح برخی از موارد فوق اکتفا می شود:
حق تکریم در خانواده به دلیل مادر بودن:
منظور از مادر بودن در اینجا کسی که فرزند را به دنیا می آورد و حق زایمان نمی باشد، بلکه این حق به واسطه مربی بودن مادر است که جایگاه او را اختصاصی و برتر از پدر می کند.اینکه در روایت گفته شده است:"الجنت تحت اقدام الامهات" یعنی باید زن را به گونه ای تربیت کرد تا مربی ای شود که بهشت مسیر راه او در خانواده باشد وبا حرکت در این مسیر همه را بسوی بهشت قرب الهی رهنمون سازد چنانکه خانواده ای بهشتی تربیت کند.
حق تحمل رنج:
زن یکسری رنجهای اختصاصی دارد:" وحملته امه کرها" زن باید به گونه ای تربیت شده باشد تا با عشق و شور وبدون منت این رنج وسختی را متحمل شود.
حق اول معلم بشریت:
بیان وقوه ناطقه شأنی از شئون انسانی می باشد.همچنین مقامِ «تعلیم بیان» شأنی است که در رتبه ملکوتی اش، مخصوص انبیاء واولیا می باشد، وشأن زمینی آن نقش مادر می باشد.مادر واسطه فیض" و علّمه البیان" است.اگر مادر زیبا وخوب و منطقی سخن بگوید فرزندش نیز اینگونه تربیت می شود.
نتیجه گیری
اسلام زن را موجودی یکسان در خلقت و دارای سرشتی همسان مرد می داند اما زن در دایره هستی دارای تفاوتهای ویژه ای نسبت به مردان می باشد، زن واسطه فیض «علمه البیان» در زمین است، زن اول مربی بشریت در کلام است، زن که نوعا از سلامت دل برخوردار است(فی قلوبهم مرض در مورد مردان بیان شده است در حالیکه درآن مقام نامی از مرض قلب زن نیست)در راه ذکر ومناجات،که یکی از راه های تعالی انسان است وراه دل و عاطفه و شور ومحبت است وجایگاه آن قلب سلیم است، موفق تر از مردان است.ودر آخر زن آن هنگام که قدم در بهشت قرب می گذارد بر پیشانی اش فرشتگان الهی حک کرده اند : "وهدو الی الطیبین من القول"
اما کلید راه این مسیر تعالی و عروج زن همه در گرو تحقق حق زن که همانا تربیت یافتگی در مکتب الهی وقرار گرفتن در نظام تعلیمی منطبق بر معیارهای دین مبین اسلام می باشد.
باشد که چنین باشد...
فهرست منابع:
زاهدی، مرتضی، 1385، نظریه تربیتی اسلام، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه فرهنگی صابره آیت الله جوادی آملی، عبدالله،1389، زن در آیینه جمال وجلال، چاپ بیست ویکم، قم، مرکز نشر اسراء مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد 19، تهران، انتشارات صدرا مجله کتاب زنان، شماره 11،گفتگو با عباسعلی شاملی لطفی، فاطمه، جزوه سیر تکاملی زن در نظام آفرینش مصاحبه خانم دکتر آمنه احمدی با موسسه طلیعه رویش
نكات مهم مقاله
اسلام برای زن حقوقی قرار داده است که در ذات و وجود اوست واین نقطه عطف برتری حقوق زن در اسلام نسبت به سایر ادیان ومکاتب است.
اسلام زن را موجودی یکسان در خلقت و دارای سرشتی همسان مرد می داند اما زن در دایره هستی دارای تفاوتهای ویژه ای نسبت به مردان می باشد
0 نظر