بررسي نقش "عاطفه" در تعليم و تربيت قرآني
صادق صنوبري
چكيده
براساس مباني تعليم و تربيت اسلامي، عاطفه غير از احساس است. احساس همان چيزياست كه در روانشناسيهاي غربي مطرح شده و ريشه فيزيولوژيكي و بيولوژيكي دارد. مثل احساس سردي و گرمي و تشنگي و احساس خشم و ترس، افسردگي و نشاط. كه اولاً حيوانات در داشتن آن با انسان تا اندازهاي مشترك اند. و ثانياً با ترشحات غدد درون ريز و يا تزريق موادي خاص يا تحريكات عصبي و برخورد يا دريافت صحنه هايي خاص و ادراكات حسي خاصي به وجود ميآيد. ثالثاً بروز احساسات، غيرارادي و يا نيمه ارادي است. مثل احساس شهوت يا احساسخشم ناشي از برخورد فيزيكي يا درد و يا احساس افسردگي ناشي از تغييرات بيولوژيكي انسان وحيوان.
اما اسلام، علاوه بر تاييد موارد فوق، نوع ديگري از ادراكات انساني را مطرح ميفرمايد كه ريشه معرفتي دارد به نام عواطف عالي انساني كه خاص حيات انساني است. عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. جذبه ها و تمايلي كه عقل ارزشي به اينها نشان مي دهد و در قلب روحاني ايجاد مي كند، عاطفه نام دارد. مانند عاطفه فداكاري و ايثار، عاطفه شجاعت يا عاطفه عشق الهي. اينگونه عواطف، فقط ريشه معرفتي دارد. انسان اولاً بر اين عاطفه خود آگاهي دارد و ثانياً بروز اين نوع عاطفه در رفتار انسان، ارادي است و ثالثاً بر اثر آگاهي و معرفت بر مطلبي خاص به وجود ميآيد مثل عاطفه زيبادوستي يا عاطفه معلم نسبت به دانشآموز يا عاطفه عشق به كمالات و كمال مطلق. عموم ادراكات و عواطف عالي انساني در سطح پايين، شبيه به احساس مي باشد كه در رفتارحيوانات نيز مشاهده مي شود ولي با اوج گرفتن اين عواطف و بالارفتن سطح آن و پيچيده شدن رفتار انسان در اين گونه موارد، تفاوتهاي آنها با آنچه كه مشابه با آنها و از جنس احساس است، آشكار مي گردد. مثل مهر مادري كه در سطوح پايين شبيه به محبت غريزي و ژنتيكي حيوانات از فرزندانخود مي باشد. ولي با اوج گرفتن اين عاطفه در رفتار مادر، تفاوتهاي بسيار زياد آن با آنچه كه در روانشناسي غرب به عنوان احساس مطرح مي شود و شبيه به رفتار حيوانات است، آشكار ميگردد. انس، لطف، رسيدگي به فرودستان و ضعفا و كوچكترها، شجاعت، عشق، ايثار، عفو و بخشش، غم و اندوه و شوق و شور و نشاط، همه و همه از جنس عواطف عالي انساني هستند. همچنين عواطف منفي در سطح عالي انساني نيز ريشه در ادراك معرفتي دارد. مثل ياس، غرور، حرص، بخل، حسد، خودپسندي و غيره. اگر عقل ارزشي به اقيانوسي از زيبايي ها و حقايق و يقينيات و ارزشها برسد، چنان مجذوب مي شود كه در جمال يار محو مي شود و عشق را پديد مي آيد. يعني نهايت رشد عاطفه، عشق مي شود. يعني عشق محصول و ثمره عقل ارزشي مي باشد.
در اين تحقيق سعي شده است كه اولاً موضوع عاطفه (به عنوان يكي از مهمترين مباني تعليم و تعليم اسلامي) و تفاوت آن با احساس از نگاه انديشه اصيل اسلامي توصيف و تبيين گردد و ثانياً نقش عاطفه در تعليم و تربيت اسلامي واكاوي شود.
كليدواژه ها
عاطفه، عواطف عالي انساني، تعليم و تربيت اسلامي، قلب، عقل ارزشي، غرايز زيستي، احساس.
روش تحقيق
كتابخانه اي و اسنادي
مقدمه
قرآن، موهبتی است که خداوند متعال بر قلب رسول خدا(ص) نازل فرموده است تا راهنماي بشريت در رسيدن به قله هاي كمال باشد. " و نزلنا عليك تبياناً لكل شيء[1]؛ و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است بر تو نازل كرديم". "ما كان حديثاً يفتري، ولكن تصديق الذي بين يديه و تفصيل كل شيء[2]؛ سخني نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه است كه پيش از آن بوده و تفصيل دهنده(روشنگر) هر چيزي است." با توجه به آيات مبارك قرآن كريم و روايات شريفه ائمه معصومين(ع)، بايد بتوانيم نظام تعليم و تربيت قرآني را استخراج نماييم. اين نظام شامل منابع(قرآن، روايات، نظرات علما)، مباني، فلسفه و اهداف و اصول، ساختار، برنامه، روشها، شاخه ها و ارزشيابي مي باشد[3]. يكي از مهمترين مباني تعليم و تربيت قرآني، مبحث عاطفه و تفاوت آن با احساس است. همچنين يكي از مهمترين تواناييها و استعدادهاي هشتگانه انسان، عاطفه مي باشد. ساير استعدادهاي انسان طبق آيات قرآن[4] و روايات شريفه؛ جسم، ذهن، قلب، عقل، تفكر، اراده و غريزه است[5].
مباني به مجموعه اي اطلاق مي شود كه استخراج شده از قرآن و روايات بوده و روياندن اركان و اجزاء نظام تعليم و تربيت قرآني را به صورت سامان يافته و برهاني فراهم نمايد.[6] از مهمترين محورهاي مباني تعليم و تربيت اسلامي مي توان به موارد ذيل اشاره كرد: جسم، ذهن در معني خرد و تفاوت آن با مفهوم عقل ارزشي، قلب و نسبت آن با قلب ماهيچه اي، عقل ارزشي و تفاوت آن با عقل حسي، تفكر، اراده، غريزه، تعريف علم و ويژگيهاي آن، كليدواژه هاي تعليم و تربيت و تعاريف آنها و...[7] . عاطفه مختص تعليم و تربيت اسلامي بوده و در تعليم و تربيت غربي وجود ندارد. لذا فردي كه طبق تعليم و تربيت اسلامي و قرآني رشد كند، عاطفه الهي در رفتارش ظهور پيدا مي كند. عاطفه اكسير تعليم و تربيت اسلامي و اكسير حيات در جامعه انساني مي باشد.
در ديدگاه اسلامي، عواطف عالي انسان ريشه در شناخت و آگاهي و ادراكات عميق قلبي و شهودي انسان دارد. لذا انسانها به هر اندازه از آگاهي و شناخت و ادراكات عميق قلبي و اراده و سلامت رواني بيشتر برخوردار باشند عواطف عالي انساني در رفتار ايشان بيشتر بروز ميكند. از نظر مباني اسلامي عواطف عالي انسان نقشه كامل و آگاهانه و مدبرانه و عالمانه رفتار انسان در مقابل ادراكات عميق قلبي و شهودي است و عقل ارزشي و رشد يافته در وجود انسان فرهيخته، هدايتگر و طراح اين نقشه براي بروز عاطفه در رفتار انسان مي باشد. لذا به نقل از روايات و مشاهدات عيني تاريخي از رفتار انبياء و اولياء خدا، عواطف عالي انساني در حد خيره كننده و شگفتانگيز و عبرتآموز در وجود آنها بوده است. اما در ديدگاه مباني غربي، انسان داراي احساس يا احساسات مي باشد كه نوعي عكس العمل بيولوژيكي و فيزيولوژيكي در مقابل تغييرات هورموني و نيز نوعي انفعال رواني انسان در مقابل غرايز طبيعي يا حيواني و ادراكات حسي اوست و ميزان و شكل و تنوع احساسات متناسب با نوع تغييرات و غرايز و ميزان حافظه و هوش و اراده انسان مي باشد و از اين نظر رفتار انسان را تا اندازهاي شبيه به رفتار غريزي حيوانات ميشناسد.
نقش مباني در طراحي نظام تعليم و تربيت
هر مكتب تربيتي در جهان در مورد هدف از آفرينش انسان و كمال نهايي وي بينش وشناخت خاص خود را دارد. مجموعه اين بينشها مباني فرهنگ و مباني تعليم و تربيت در آنمكتب را تشكيل ميدهد. براي آنكه نظام تعليم و تربيت در هر مكتبي را بخواهيم بررسي كنيم، لزوماً بايد مباني فرهنگ و تعليم و تربيت را در آن مكتب بررسي نماييم. ماهيت عاطفه و عواطف و منشا آن جزئي از مباني است و چگونگي پديد آمدن آن جزئي از مباني است. مباني تعليم و تربيت در هر مكتبي بايد پاسخگوي سوالات و ابهامات و اسرار پيچيدهروحي و رواني انسان باشد تا تعليم و تربيت بتواند براساس آن مباني براي تربيت انسان برنامهريزيهاي صحيح و مطلوب و موفقي را پي ريزي نمايد. اگر ندانيم كه ماهيت و حقيقت عاطفه چيست؟ چگونه عواطف انساني را در جهت تربيتصحيح انسان به كار خواهيم گرفت؟ آيا ماهيت عواطف انسان تنها جنبه بيولوژيكي دارد؟آيا ماهيت و عواطف انسان چيزي جز تغييرات بيولوژيكي و فيزيولوژيكي بدن نيست؟ آيا عشق يا حسادت يا تكبر يا عزت يا فروتني يا مهر و محبت يا انس و الفت و امثال آنخيالات و اوهام است و آيا فقط بستگي به ترشح غدد و هورمونها و تغييرات فيزيولوژيكي وبيولوژيكي دارد؟ آيا الهام و اشراق و روياهاي صادقانه و شعر و احساسات لطيف و گرايشات انسان بهزيباييها، محبتها، انسها، عشقها، فداكاريها، و شهادتها و همه و همه بدون ريشه معرفتي وانساني است؟ و تنها جنبه بيولوژيك و يا فيزيولوژيكي و ادراكات حسي دارد؟ اگر جنبه انساني دارند، ماهيت آنها چيست؟ و منشا آنها و مركزي كه از آن جا در وجود انسان سرچشمه ميگيرند كدام است؟ آيا عاطفه ميل و تمايل شديد به سوي حقيقت جويي و دانش و داناييها و كشف اسرار و كشف ناشناختهها ريشه انساني و معرفتي ندارد؟ آيا ميل به خلاقيت، ميل به ابتكار و ميل به نوآوري ريشه انساني ندارد؟ آيا ميل به مطلقها و عاطفه مطلق گرايي و كشش دروني به سوي بهترينها، بزرگترينها، عظيمترينها، عميقترينها، عجيبترينها، وسيع ترينها، بلندترينها، و ترينهاي عالم خلقت جنبه انساني و منشاء معرفتي ندارد؟ آيا ريشه آنها در ادراكات حسي و يا روابط بيولوژيكي وفيزيولوژيكي بدن مي باشد؟[8]
عاطفه، به عنوان يكي از كليدواژه هاي وحياني
تعريف كليد واژه هاي وحياني: منظور از كليد واژه هاي وحياني، آن دسته از كلمات و واژه هايي است كه قرآن كريم و روايات شريفه در مفهوم ملكوتي به كار برده شده اند و به عنوان كلمه اي هستند كه حق تعالي يا معصومين عليهم السلام، به منظور معرفي بخشي از دين اسلام آنها را مطرح كرده اند، ولي كلماتي كه به عنوان ابزار انتقال كلام استفاده شده يا نقل قول از انسان هاي معمولي، يا كفار و منافقين و مشركان مطرح شده اند، كليد واژه وحياني نمي باشند. لذا عاطفه هم يكي از كليدواژ هاي وحياني مي باشد كه جهت توضيح بيشتر، در ادامه به آيات و روايات مرتبط با مفهوم عاطفه اشاره خواهد شد.
مفهوم عاطفه و تفاوت آن با احساس
الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وداً[9] حقتعالي در آيه شريفه فوق مي فرمايد: آنانكه به معارف وحياني اسلام ايمان آوردند و طبق آن معارف عمل كردند، به زودي خداوند رحمان (از جانب خود) دوستي و محبت شديدي براي ايشان قرار مي دهد. اين آيه كريمه به روشني اعلام مي فرمايد كه اولاً عطوفت و محبت و عاطفه دوستي در اثر ايمان به معارف وحياني و عمل به آن معارف ايجاد مي شود و ثانياً پيدايش اين عاطفه، در اثر عنايت خاصه و ذيل اسم رحمانيت حق كه به معني شمول عاطفه عام و محبت به عموم است مي باشد. به ديگر سخن آيه كريمه فوق مي فرمايد اين عواطف عالي انساني در اثر معرفت و ايمان و عمل صالح پيدا مي شود و ريشه معرفتي دارد. بنابراين مي توان يقين حاصل كرد كه عواطف عالي انساني از مقوله احساس و احساسات نمي باشد و اين دو مقوله به كلي از يكديگر متفاوت مي باشند. زيرا احساس ريشه غريزي دارد و انسان در اين زمينه با حيوانات مشترك است. مثل احساس غضب و احساس شهوت و احساس همسرخواهي و احساس فرزنددوستي و احساس گرسنگي و تشنگي و از اين قبيل. لذا احساسات را با تغييرات بيولوژيكي و فيزيولوژيكي مي توان تغيير داد يا ظهور و بروز آن را مي توان شدت و ضعف بخشيد. اما عواطف عالي انساني ريشه معرفتي دارد و ميزان و شكل و نوع آن متناسب و تابع ميزان عمق و نوع معرفت انسان است. البته چون احساس و عاطفه هر دو در وجود انسان فعال مي باشند، بر يكديگر اثر گذاشته و رفتار انسان را پيچيده تر مي نمايند. به طوري كه تفكيك اين دو مقوله در بسياري موارد از يكديگر در رفتار انسان مشكل است. اما شاخصها و معيارهاي روشني وجود دارد كه اولاً احساسات را از عواطف متمايز مي نمايد. ثانياً اثبات مي نمايد كه عواطف عالي انساني ريشه معرفتي دارد ولي احساسات، ريشه بيولوژيكي و فيزيولوژيكي و غريزي دارد. حقتعالي در قرآن كريم مي فرمايد كه: قل لاأسألكم عليه اجراً الا المودة في القربي[10] اي رسول ما، به امت خود بگو كه پاسخ تمام رسالتم و نتيجه تمام مجاهداتم در هدايت شما را در يك نتيجه جستجو مي كنم و آن مودت و دوستي شديد با اهل بيت من توسط شماست. يعنی مودّت (که اوج عاطفه مثبت انسان است،) به ساحت مقدس اهل البیت رسول خدا علیهم السلام، معادل ثمره، نتیجه و اجر تمامی زحمات و هدایت های رسول خدا (ص) است. حقتعالي در اين آيه شريفه مي فرمايد: بگو من منتظر هيچ گونه ثمره و مزد و اجر و جايزه و نتيجه اي از طرف شما در برابر آن همه مجاهداتم براي نجات شما و هدايت شما نيستم مگر آنكه به دنبال تجلي محبت و عاطفه و دوستي شديد به اهل بيتم در رفتار شما هستم. گويا حقتعالي در اين آيه مي فرمايد كه اي رسول ما به امت خود بگو كه اگر معرفت و ايمان شما حقيقي باشد يقيناً بصورت مودت با اهل بيت من در رفتار شما متجلي خواهد شد و من نتيجه و ميوه و شكوفه تلاشها و مجاهداتم براي هدايت شما را به صورت مودت به اهل بيتم مشاهده خواهم كرد (زيرا هيچ نشانه اي از هدايت امت روشن تر و شاخص تر از محبت اهل البيت رسول خدا در رفتار امت وجود ندارد.) معني ديگر اين آيه آنست كه گويا مي فرمايد اگر محبت به اهل بيتم در رفتار شما نباشد رسالت من و هدايت من و مجاهدت مرا بي نتيجه كرده ايد و اجر و مزد رسالتم را ضايع نموده ايد. اين آيه شريفه نيز به روشني گواهي مي دهد كه عاطفه دوستي به اهل البيت(ع) تنها بر اثر ايمان به معارف وحياني قرآن و رسالت و سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله پديد خواهد آمد و با غريزه و احساسات، هيچ رابطه اي ندارد و به كلي متمايز از آنست. در نتيجه مي توان گفت كه حقیقت عاطفه، غیر از احساس و احساسات است. اذ كنتم اعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته اخواناً[11] حقتعالي در اين آيه كريمه نيز مي فرمايد كه الفت و عاطفه برادري را به خاطر ايمان به معارف وحياني اسلام در بين شما پديدار نموده است و اين در حالي است كه (بر اثر غرايز و احساسات حيواني) در گذشته با يكديگر دشمن بوديد (و همچون حيوانات به خاطر منافع شخصي با يكديگر دشمني مي كرديد.) ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينك و بينه عداوة كأنه ولي حميم[12] در اين آيه شريفه نيز پيدايش عاطفه محبت و دوستي را بر اثر رفتار نيكو مي داند كه ريشه معرفتي دارد. وجعلنا في قلوب الذين اتبعوه رأفة و رحمة و رهبانية[13] حقتعالي مي فرمايد و ما در دلهاي آنان كه به دين خدا معرفت پيدا كردند و از آن پيامبر متابعت كردند عاطفه رأفت و رحمت و رهبانيت قرار داديم. يعني عاطفه، کلید اصلی برای بازکردن قلب و ورود به خانه دل است. عاطفه انسانيت انسانها را به هم متصل مي كند. عاطفه محصول تربيت قلب و روانشناسي اسلامي است و غربيها كه با پول و سكس لذت مي برند، موضوعاتي مثل شهادت، ايثار، صله رحم و... براي آنها مفهومي ندارد. چون آنها با ادراكات حسي سر و كار دارند و از عاطفه كه ريشه معرفتي دارد، بي خبر هستند.
ملاحظه مي شود كه حقتعالي در آيات فوق، هرگونه عاطفه را نتيجه معرفت و نوع آن را نيز متناسب با نوع معرفت معرفي مي فرمايد. بسياري از اسماء حسناي حقتعالي مفهوم عاطفه شديد دارد مثل رحمان، رحيم، رؤوف، ودود، بر، لطيف، رب، غفور، عفو. بديهي است كه مفاهيم اسماء فوق را نمي توان به انواع احساس و احساسات كه ريشه غريزي و بيولوژيك و فيزيولوژيك دارد، معني كرد زيرا اگر حقتعالي را به صفاتي كه ريشه مادي و غريزي دارد، موصوف نماييم، كفر محض خواهد بود، اما بر اساس استدلال قرآن كريم، عاطفه، ريشه معرفتي دارد و چون حقتعالي معرفت مطلق است، پس عاطفه مطلق نيز مي باشد. رحمت مطلق، رأفت مطلق، لطف مطلق، وداد مطلق، رب مطلق. و في جميع الامور عطوفا[14] خداوند عاطفه مطلق است. انه هو البر الرحيم[15] همانا او (خداوند) با مؤمنان رحيم و همه خلقت و هستي را در دوستي با ايشان هزينه مي كند. الله لطيف[16] همانا خداوند به بندگانش همواره لطف دارد. و استغفروا ربكم ثم توبوا الي الله ان ربي رحيم ودود[17] پروردگار من همواره دوستي پذير و محبت پيشه و دوست ياب است. براساس آيه شريفه «و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»[18] از عواطف ملكوتي و الهي به ميزان تقرب بندگان بر دل ايشان نازل مي فرمايد. لذا رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله كه اشرف مخلوقات و اكمل بندگان و نورالله الكامل في الارض[19] است، از بيشترين عاطفه برخوردار است. اين جمله حضرت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در وصف صفات و اخلاق رسول خدا صلي الله عليه و آله است كه فرمود: كان عليه السلام أعطف الناس[20] يعني رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله عاطفي ترين فرد در بين مردم بود. بديهي است كه رسول مكرم اسلام كه اعلم و اعرف و اكمل و اشرف انسانهاست، اعطف انسانها نيز خواهد بود. زيرا همانگونه كه قرآن كريم استدلال فرموده است، عاطفه، نتيجه و حاصل و شكوفه علم و معرفت و عمل صالح است. عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم[21] دلسوزي و مهرباني و رأفت و رحمت از جانب رسول خدا بر مؤمنين در اين آيه موج مي زند. محمد رسول الله و الذين معه أشداء علي الكفار رحماء بينهم[22] اين آيه شريفه حتي عاطفه منفي ولي انساني كه ريشه در معرفت دارد را نيز نتيجه معرفت مي داند.و ما أرسلناك الا رحمة للعالمين[23]در اين آيه شريفه رحمت و محبت و مهرباني رسول خدا با تمام انسانها را بيان ميفرمايد. و جعل بينكم مودة و رحمة[24] در اين آيه شريفه پيدايش دوستي شديد و مهرباني در بين مؤمنين را صراحتاً در نتيجه عنايت حقتعالي بر اثر معرفت مؤمنين و عمل صالح ايشان اعلام مي فرمايد. يريدون وجهه[25] دائماً روي در روي يار دارند. دائماً جمال او را مي جويند، دائماً در دام محبت او گرفتارند. و امركم ان تعاطفوا و... تراحموا...[26] رسول خدا(ص): به يكديگر رحم كنيد... و با هم رحمت و شفقت خاصي را كه ويژه برادران و خواهران است، داشته باشيد.
آیات و روایات بسیار در باب محبّت، موّدت، ترّحم، رحمت، لطف، رأفت، عفو، خشوع، انکسار، غفران، الفت، اخّوت، شفقت، رفاقت، ولایت، احسان، حلم، رغبت، شکر، فرحت، اشتیاق، رضایت، سرور و بکاء وجود دارد که تماماً شقوق و تجلیّات عاطفه است که در عین حال، تماماً ریشه معرفتی دارد و متفاوت از احساس و احساسات است. نقش عاطفه آن اندازه در کسب معرفت و نور، شعور، یقین، شهود، بصیرت و تقّرب الی الله، زیاد است؛ که از قول امام صادق(ع) می توان چنین گفت: هل الدين الا الحب[27] مگر دين چيزي غير از دوستي است؟ و يا از قول امام باقر(ع): الدين هو الحب والحب هوالدين[28] دين يعني محبت و محبت يعني دين. كه به وضوح نشان مي دهد كه عاطفه محبت به حقتعالي و رسول خدا(ص) و اهل بيت مطهرش(ع) به منزله شكوفه و يا ميوه و يا نتيجه دين و معرفت به دين است. با اين توضيحات مشخص مي شود كه در تعلیم و تربیت اسلامی، یکی از اساسی ترین محورها، تربیت و پرورش عاطفه است. ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه موضوع تفاوت عاطفه با احساس، در اشعار مولوي نيز به چشم مي خورد:
خشم و شهوت، وصف حیوانـــی بـــود مهر و رقّت، وصــــف انســـانــی بــود
این چنین خاصیتی در آدمـــی اســـت مهر، حیوان را کم است،آن از کمی است
معني لغوي عاطفه
عاطفه در لغت به مطلق گرايشهاي طرفيني و يا شيء به شيء ديگر اطلاق ميگردد. عاطفه كه به عاطفات، يا عواطف جمع بسته ميشود، مؤنث عاطف و مصدر آن عطف به معناي اعوجاج، ميل و رغبت آمده است.[29] كلمه عطف ذاتاً معني تمايل مي دهد و بار ارزشي خاصي ندارد ولي وقتي در منظومه تعليم و تربيت قرار مي گيرد، معاني خاصي پيدا مي كند. عاطفه به معني رحمت و شفقت خاصي كه بين اولولارحام وجود دارد، مي باشد. مثل رابطه پدر و مادر با فرزند. همانطور كه به مثالهايي اشاره گرديد، در روايات، عاطفه به معاني: الفت، مهرباني، عنايت، رحمت، رأفت، شفقت، عفو، دوستي و... به كار رفته است. از نظر روانشناسان، مفهوم عاطفه يا Affect اين است: توضیحاتِ حالت هیجانی شخص که اندیشه او را همراهی میکند عاطفه خوانده میشود. [30]
تعريف عاطفه از ديدگاه اسلامي
1- عاطفه رفتاري است كه بر اساس معرفت و شناخت و بصيرت و تعقل انجام مي گيرد. طبق اين تعريف، معرفت و تعقل(تلاش عقل) و بصيرت، سه مبناي عاطفه مي باشند.
2- عاطفه رفتاري است كه نياز به برنامه، تصميم و اراده دارد. يعني ابتكار عملي است و عمل بايد بايد با نيت و معرفت و فكر انجام شود.
3- عاطفه رفتاري سازنده است و از ويژگيهاي صفات عالي انساني است و ثمره فعاليتهاي انساني است و هيچ شباهتي به رفتار حيوانات ندارد.
4- عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. تمايل و جذبه اي كه عقل به اينها نشان مي دهد، و در قلب روحاني ايجاد مي شوند، عاطفه نام دارد.
5- عاطفه از ارزيابي و موضعگيري قلب در برابر ادراكات قلبي پديد ميآيد و زبان و رفتار قلب است و نقش اصلي در رفتار انسان را دارد.
7- عاطفه از جنس ملكوت است و درب ورودي به خانه وجود انسان است.
تعريف احساس
1- احساس رفتاري است انفعالي كه حاصل دريافتهاي حسي، غريزي، بيولوژيك، فيزيولوژيك، ژنتيك يا ذهني است.
2- احساس، انفعالي است و ظهور آن در رفتار انسان نياز به فكر و برنامه ريزي ندارد. يعني مثلاً ترس از رعد و برق نيازي به فكر و برنامه ريزي و نيت ندارد.
3- احساس كه يكي از ودايع الهي است كه بايد كنترل شود. چون اگر بر عقل و قلب انسان چيره شود، بسيار خطرناك بوده و موجب نابودي انسانيت خواهد شد.
4- احساس، رفتاري است كه گاهي بين انسان و حيوان مشترك است. مثل علاقه به غذا، جنس مخالف و احساس ثمره ادراكات حسي مي باشد. (ادراكات حسي شامل: ادراكات ذهني، ادراكات فيزيولوژيك، ادراكات بيولوژيك و ادراكات ژنتيك مي باشد.)
مراحل تشكيل عاطفه
براي آنكه عاطفه در قلب صورت بگيرد و در رفتار انسان ظاهر شود، مراحلي بايد طيشود.
مرحله اول: ادراك موقعيت
ابتدا انسان در برابر خود موقعيتي مييابد در درون يا بيرون (منظور از قيد درون آن استكه ممكن است انسان در درون خود با انديشهاي يا خاطرهاي روبرو شود) و آن موقعيت را ادراكمينمايد يعني ويژگيهاي آن موقعيت را توسط دستگاههاي ادراكات حسي و يا فوق حسي خود دريافت ميكند و به قلب منتقل مينمايد.
مرحله دوم: بررسي رابطه موقعيت با خود
در مرحله دوم قلب رابطه آن موقعيت و نيز ويژگيهاي آنرا در مقايسه با شرايط خود و تمامموجوديت خود اعم از گذشته، حال و آينده بررسي مينمايد.
مرحله سوم: تعيين موضع
در مرحله سوم قلب به تناسب رابطه آن موقعيت با شرايط خود موضع خود را مشخصميكند مثلا آيا آن موقعيت دوست داشتني است يا عكس آن يا از نظر او تفاوتي ندارد؟
مرحله چهارم: اعلام موضع
اعلام موضع- يعني دستور صدور و بروز عاطفهاي كه موضع قلب را نسبت به آن موقعيتاعلام نمايد دستور را قلب صادر ميكند و صدور رفتار را ذهن و مغز انجام ميدهند. اين مرحلهاياست كه آثار آن در رفتار ظاهر ميشود و عنوان عاطفه به خود ميگيرد و در همين مرحله است كه در تركيبات شيميايي بدن تغييراتي به وجود ميآيد مثلا انسانعرق ميكند و يا صورتش سرخ ميشود يا عرق سردي بر پيكرش مينشيند.
رفتارهاي پس از تشكيل عاطفه
حركات و رفتارهاي بعدي انسان در حين بروز عواطف مراحلي است كه گرچه به نوععواطف بستگي دارد ولي جزء مراحل تحقق عاطفه قرار نميگيرد. مثل: در آغوش كشيدن يامشت گره كردن و.... . زيرا ميبينيم كه در پارهاي موارد عاطفهاي در فرد شكل ميگيرد ولي آنرا تا آنجا كهميتواند پنهان ميكند و بروز نميدهد زيرا دستور صدور رفتار بعدي از طرف قلب اينگونه صادرشده است كه خود را كنترل نمايد پس اين كنترل يا عدم آن و ميل به عمل خاص و انجام آن عملمربوط به رفتارهاي بعدي قلب انسان است نه خود عاطفه. اينكه به دستهاي از افراد بي عاطفه گفته مي شود به دليل آن نيست كه داراي عواطف و نيز احساسات نيستند بلكه به آن دليل است كه چون عاطفه ماهيت معرفتي دارد، مردم منتظرند كه اين فرد بعد از آگاهي بر موضوع، عاطفه متناسب با موضوع را از خود نشان دهد ولي چون آنفرد چنين عاطفهاي را در رفتار خود بروز نميدهد و يا عكس آن عمل مينمايد، او را بي عاطفه ميگويند. مثلا انسانهاي قاتل و بي رحم و ماجراجو و تجاوزگر و از اين قبيل، ادراكي را كه از دزدييا تجاوز يا قتل و غارت دارند با ديگران به كلي متفاوت است. آنها از قتل و يا تجاوز و يا دزدي آن زشتي را ادراك نميكنند كه انسانهاي متعادل و سالم ادراك ميكنند. لذا عاطفهاي را نيز كه از خود بروز ميدهند متناسب با ادراك آنها از مفهوم دزدي و يا قتل و يا تجاوز است. لذا اگر بتوان ماهيت و معناي دزدي يا مواد مخدر يا قتل يا تجاوز را به آنها منتقل نمود عاطفه آنها نيز در مقابل تغيير خواهد كرد. مگر آنكه فرد در اصل ادراكات مشكل داشته باشد يعني ضايعه مغزي و عصبي داشته باشد و يا احساسات و قواي حسي او دچار مشكل شده باشد.
نگاهي به عاشورا و تجلي عاطفه در وجود حضرت اباعبدالله(ع)
اهلالبيت(ع) بهدليل آن كه از بالاترين مراتب انساني و مظلوميت و شعور و فهم و علم برخوردار بودند، آثار ضربههاي عاطفي بر آنها و يا آثارضربههاي ضدانساني و ضدمعرفتي، بر ساحت مقدسشان به مراتب بيش از انسانهاي معمولي است و شايد ميلياردها برابر انسانهاي معمولي بر وجود مطهر و نازنين آنها تأثير ميگذارد. با توجه به اينكه عاطفه و معرفت ويژگي حيات برجسته انساني است و هركه انسانتر باشد از عواطف لطيفتر و معرفت بيشتر برخوردار است. پس اكنون خواهيم فهميد كه جمله يا ابت العطش قدقتلني كه توسط حضرت علي اكبر(ع) خطاب به امام حسين(ع) ادا شد با جگر حسين(ع) چه كرد؟ يا حالت جان دادن كودك شيرخوار به دليل تشنگي با قلب حسين(ع) چه كرد؟ يا خوف و اضطراب و ناامني و احساس خطر دسترسي دشمن به خيمه ها و زنان و دختران با قلب امام حسين(ع) چه كرد؟ فرياد تشنگي كودكان مثل رقيه(س) و گريه و حال احتضار كودكي مثل علياصغر قلب حسين(ع) را پارهپاره كرد. تكهتكه شدن علياكبر(ع) آن جوان زيبا و شبيهترين بنيهاشم و اهلالبيت(ع) بهلحاظ صورت و چهره، و هم به لحاظ سيرت رسول خدا(ص) مقابل چشم حسين(ع) توسط گرگها و كفتارها قلب حسين(ع) را پارهپاره كرد. حق تعالي تمام آيات عاطفه و محبّت و عشق به بندگان و هدايت خلق را كه در قرآن كريم بيان فرموده است در عاشورا و در وجود حضرت اباعبدالله(ع) متجلّي فرمود و به وسيله آن حضرت صورت عيني و ناطق بخشيد.[31]
رابطه عاطفه و قلب
منظور از قلب يا استعدادهاي قلبي، فعاليت و تمركز روح انسان در حوزه قلب ماهيچهاي و صنوبري شكل در محدوده سينه است ولي خود قلب ماهيچهاي مورد نظر نميباشد. البته چگونگي رابطه روح انسان با اندام ماهيچهاي قلب و نيز نوع فعاليت قلب و رابطه آن با مغز از پيچيدهترين مسائل روانشناسي اسلامي است كه هنوز ناشناخته مانده است. همچنانكه در روانشناسي جديد رابطه روح يا روان انسان با سلولهاي عصبي مغز كاملا ً ناشناخته مانده است. البته اينكه رابطه سلولهاي عصبي مغز با هم و با اندامحسي انسان موجب دريافت ادارك محركها ميشود ، تا اندازهاي روشن شده است ولي اينكه انسان به وسيله كدام اندام يا عصب بر آگاهي خود آگاهي مييابد كاملا ناشناخته مانده است و تقريباً ميتوان يقين نمود كه آگاهي برتر نميتواند مربوط به روابط سلولهاي عصبي و محرك و پاسخ باشد. مساله شناخت قلب نيز از پيچيدهترين مسائل روانشناسي در حال و آينده خواهد بود ولي به هر حال در روانشناسي اسلامي مساله فعاليت روح يا روان انسان در حوزه قلب در محل سينه قطعي است. ولي همانگونه كه ناشناخته ماندن روان در روانشناسي مانع از بررسي آثار رواندر رفتار نشده است ناشناخته ماندن چگونگي رابطه روح با قلب ماهيچهاي نيز مانع از آن نشدهاست كه يكي از مسلمات و محكمات قرآن كريم يعني قلب (روحاني) مورد پذيرش نظام تعليم و تربيت قرار گيرد و نقش آن در رفتار انسان مورد بررسي قرار گيرد. قلب در روانشناسياسلامي مركز اداره امور دروني و بروني انسان معرفي شده است و مركز صدور دستورات لازم براي تحقق هر گونه رفتار آگاهانه در وجود انسان است. قلب رهبر جسم و اصل وجود انسان است و تمامي نيروهاي جسمي يا غريزي يا ذهني يا عقلي يا ارادي و هر گونه نيروي ديگري در ظاهر و يا درون انسان در اختيار قلب قرار داشته و يا متوجه قلب مي شود. استعداد قلبي يا قلب نيز مانند ديگر استعدادهاي غريزي، ذهني، عقلي و ارادي مستقيماً قابل مشاهده نيست ولي با بررسي آثار آن از طريق تحليل رفتار انسان و تحليل دروني ميتوان بهوجود آن پي برد. آثار وجود قلب و فعاليتهاي استعداد قلبي در رفتار انسان، بروز عواطف است. همانطور كه قبلاً اشاره شد، طبق روانشناسي اسلامي و مباني تعليم و تربيت اسلامي، عواطف منشاء قلبي دارد. عكس العمل دريافت مفاهيم توسط قلب يا ادراكات قلبي، بروز عواطف توسط قلب مي باشد. قلب در مقابل هر گونه ادراك نوعي عاطفه نشان ميدهد و شدت و ضعف عاطفه و نوع عاطفه متناسب با شدت تمايلات و نوع ادراكات قلبي است. احساس و عاطفه هر دو ميل و رغبت و تمايل هستند و از قلب نشآت مي گيرند. اگر رغبت ريشه غريزي[32] داشت، احساس نام دارد و اگر اين رغبت ريشه معرفتي داشت، عاطفه نام دارد. در نتيجه اين قلب است كه احساس شهوت را در رفتار نشان مي دهد. يا حسادت و عصبانيت و... را بروز مي دهد. طبق مباني تعليم و تربيت اسلامي تنها موجودي كه در نظام تربيتي اسلام مورد توجه بوده و تمامي برنامههاي تربيتي اسلام براي تربيت آن بسيج شدهاند، قلب يا استعداد قلبي مي باشد.گرچه عقل ارزشي برترين قسمتها از بخشهاي وجود انسان مي باشد. ولي آن نيز درخدمت قلب و به منظور هدايت و ارشاد و راهنمايي قلب خلق شده است. در اختيار قلب يك نيروي روحي كه داراي قدرت است به نام اراده قرار دارد تا بدين وسيله فرامين قلب در وجود انسان اجرا شود و حكومت و رهبري قلب را بر وجود انسان عينيت بخشد و تثبيت كند. اراده در ابتدا، عاطفه شوق و رغبت شديد قلب است. ميزان عاطفه شوق و رغبت، به نوع ادراكات قلبي بستگي دارد. اگر عاطفه شوق و رغبت قلب شديد باشد جاذبه انسان نسبت به موضوعي كه قلب انسان ادراك كرده است زياد ميشود. دراين حالت در انسان اراده ايجاد مي شود يعني عاطفه شوق و رغبت تبديل به اراده مي شود.
رابطه عاطفه با خلقت انسان به صورت زن
خداوند متعال براي آنكه انسان بتواند راه تعالي و كمال را طي نمايد و مشكلات اداره امورزندگي در عالم خاكي، مانع از حركت استكمالي او نشود، او را از دو جنس زن و مرد خلق كرد و به هر يك تواناييهاي خاصي عطا فرمود تا با كمك يكديگر اداره امور و ادامه حيات را براي خويش آسان نمايند. زن را از مرد آفريد (از همان عنصر مرد آفريد) تا دوگانگي و عدم سنخيت و يا تضاد اساسي بين ايشان پديد نيايد. زن و مرد را از نظر نوع استعدادها و تواناييها متفاوت فرمود ولي هر كدام كه تقوي را بيشتر رعايت كنند، نزد خود گراميتر دانست و تكريم نمود. چشمه سخن را در وجود زن به وديعه نهاد تا با فرزندان بشريت آن اندازه صحبت شود كه بتوانند با محيط و همنوعان خود رابطه انساني برقرار كنند و در بيان و تبيينخواستههاي خود توانا گردند و به منطق و ادب و ذخائر واژهها و كلام دست يابند تا روحيات و رفتارشان تلطيف گردد و عواطف انساني در وجودشان شكوفا گردد و محبت و رحم و فداكاري را درك كنند. زن را عاطفي خلق كرد تا با دردها و آلام فرزندان همدردي نمايد و ايشان را تسلي دهد. زن را عاطفي كرد تا بشريت را آرامش بخشد. و بدين گونه زن را اولين معلم بشريت نمود تا حق سخن آموزي و آرامشبخشي بر گردن بشريت داشته باشد و بدين سان، زن را در اين جلوات از حيات، انسانتر از مرد آفريد و بدو جايگاه ويژه بخشيد. زنان را لطيفتر و عاطفيتر نمود تا كودكان را كه تنها در فضاي عطوفت و مهر و لطافتميتوانند رشد و نمو يابند، پرورش داده و تربيت نمايند تا بتوانند عواطف عالي انساني را پرورش داده و رشد دهند و بدين سان زن را پرورش دهندهعاليترين ويژگيهاي حيات انساني انسان قرار داد. زن را عاطفي خلق فرمود تا سختي و رنج بسيار را دوران بارداري و وضع حمل و شير دادن و فرزند پروري را تنها به دليل ذخيره بيشتر عطوفت و فطرت مهربان خود، تحمل نمايد. زنان را لطيفتر و عاطفيتر نمود تا زندگي خانوادگي را تلطيف كنند و مشكلات و معيشت زندگي كه به خاطر اصطكاك و مشكلات اجتماعي همواره به خشونت و خستگي ميگرايد را لطافت بخشيده و عاطفي نمايند و بدين وسيله موجب آرامش مردان شده و اضطراب جامعه و خانواده را تسكين بخشند. چشمه عاطفه را كه لسان قلب و رمز حيات و روابط انساني است و نيز اساس تاسيسخانواده در جامعه بشري مي باشد را در حقيقت زن به وديعه نهاد تا انسانها را عاطفه بياموزد وروابط بشري را عاطفي و انساني نمايد. زن را مظهر مهر و عاطفه قرارداد تا سنگيني بار مشكلات حمل و رضاع و پرورش و تربيتكودكان بشريت را با مهرباني و صبوري تحمّل نمايد. و سختيهاي زندگي را در حفظ روابطخانواده با كمك عاطفه و محبت و عشق، به لطافت تبديل نمايد و اعضاء خانواده را مجذوبلطافت و عواطف خويش كند تا بتواند پيوندهايي نامريي و در عين حال محكم انساني را بيناعضاء خانواده ايجاد نمايد و حقتعالي بدين سان، زن را در اين شئون از حيات، تواناتر از مردآفريد.
عشق(حقيقي)؛ نهايت رشد عاطفه
همانطور كه قبلاً ذكر شد، عقل جاذبه هاي خودش[33] را به صورت عاطفه نشان مي دهد. عاطفه به عنوان تجلي تمايلات و جذبه هاي عقلاني در قلب، بروز مي كند. حال اگر عقل به اقيانوسي از زيبايي ها و حقايق و يقينيات و ارزشها برسد، چنان مجذوب مي شود كه در جمال يار محو مي شود و عشق پديد مي آيد. يعني نهايت رشد عاطفه، عشق مي شود. عشق به واسطه كمك اراده (قدرت روح) به وجود مي آيد. عشق يعني جذبه شديد عقلاني. عاشق ترين امام حسين (ع) بود. او به معرفتي رسيده كه چيزي جز خدا نمي بيند. غربيها[34] خاطرخواهي ها را به عنوان عشق مطرح مي كنند. در حاليكه در تعاليم اسلامي، عشق محصول و ثمره عقل ارزشي مي باشد. نتيجه عرضه محبت به عقل ملكوتي، وداد و عشق است اما عرضه محبت به عقل ناسوتي و حسي، نتيجه اي جز سكس ندارد.
عشق لفظ الهي و انساني است و به مقوله خوشگلي افراد و موضوعات مادي و دنيايي و مواردي از اين قبيل ربطي ندارد، يك زيبايي ملكوتي است. چون عقل از نوع معرفت است لذا معرفت زمينه ساز عشق مي شود. علامه طباطبایی(ره) فرمود هرگاه شهید مطهری را می بیند از شوق به رقص در می آید! این عاطفه معرفتی بود. عاطفه در کسی است که معرفتش بالا باشد، گل می کند. در قلب با كمك اراده، عقل مي تواند جاذبه هايش را توسعه دهد تا به مخزن سرالله برسد و با اراده بيشتر جلو رود تا جذبه هاي بيشتري را ببيند و عاشق شود.
عشق با توجه به آيات قرآن كريم، دو مرحله دارد. يكي تمرين كردن عشق و ديگري رسيدن به عشق.
1- آيه تمرين عشق:
واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدات و العشي يريدون وجهه[35] بـا كـسـانـى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها ذات او را مـى طـلبند. يعني حالا كه نمي توانيد ذوب شويد و محو روي يار شويد، عاشق اولياء خدا شويد. بايد از گرمي اتصال اولياء خدا به ملكوت، گرمي بگيريم و تمرين كنيم و عاشق شويم. در اين راه بايد اولياء خدا را به عنوان معشوق انتخاب كرد و با آنها انس گرفت. هم چشم سر و هم چشم قلب به سوي اولياء باشد. هرچه جذبه عقل نسبت به آن چهار مورد(زيبايي ها، ارزش ها، حقايق، يقينيات)، شديدتر باشد، عاطفه شديد تر است.
نشانه هاي عاطفه شديد
حب : والذين آمنوا اشد حب لله[36] آنها كه ايمان دارند عشقشان به خدا شديدتر است. تا وقتي كه حب شديد را انسان درك نكند، عاطفه عشق در او پديد نخواهدآمد. وُدّ: الاّ المودةّ في القربي [37] جز دوست داشتن نزديكانم و هر كس عمل نيكى انجام دهد. دوستي خيلي شديد و رازگونه و همرازي شديد است. عشق: و هو الغفور الودود[38] و او آمرزنده و دوستدار (مؤ منان) است. خدا عشق باز است. از وداد مي رسد به عشق.وداد، صورت عيني محبت است. مثلاً محبت به فرزند به صورت عملي با بوسه است كه اين وداد است. مودت هم صورت عيني و عملي و اجرايي دارد اما محبت صورت قلبي و دروني دارد.
2- آيه رسيدن به عشق:
فلما جاءها نودي ان بورك من في النار و من حولها[39] هنگامي که نزد آتش آمد، ندايي برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است و کسي که در اطراف آن است.
اگر هر كس به مقام عشق نزديك شود فوراً ندا داده مي شود كه هر كس در داخل اين آتش بسوزد همه بركات عشق را شامل مي شود و هركس در اطراف اين عشق هم باشد نجات مي يابد. وقتي حضرت موسي به مقامات عالي عرفاني رسيد، به او گفتند اگر مي تواني وسط آتش برو و تمام وجودت را ذوب راه حق كن و اگر نميتواني، به گرمي ديگران گرمي بگير. اگر امام حسين(ع) نمي توانيم شويم، اصحاب او شويم. اينها شاخص ظهور عشق است. بايد ذوب شد و سپس اسم عشق را آورد. همه بركت در اين سوختن است.
اشاره اي به آيات و روايات ديگر درباره عشق حقيقي
1- آيه نور: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[40] خداوند، نور آسمانها و زمين است. مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در ميان شيشهاى و آن شيشه همچون ستارهاى تابان و درخشان. اين چراغ از روغن درخت پر بركت زيتون بر افروخته است، كه نه شرقى است و نه غربي. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را كه خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مىكند، و خداوند براى مردم مثلها مىزند و به هر چيزى آگاه است. بدون اينكه آتش به آن نزديك شود، شعله ور است و نورش همه جا را گرفته است. در آيه نور اسرار عشق وجود دارد. اهل بيت مدل عيني عشق است. آيه نور را به حالات روز عاشورا متوجه مي كنند. عشق، نهايت و استاندارد اوج عاطفه است.
2- اساس پرستش، عشق است؛ چنانکه دین هم جز محبت چیزی نیست. امام صادق(ع)، آنجايي كه به موضوع هل الدين الا الحب[41] اشاره نمودند، سپس به آيه شريفه قل ان كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى يحببكم اللَّه[42] استشهاد مي فرمايند. بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا نيز شما دوست بدارد. اساساً علاقه و محبت است كه اطاعت آور است. عاشق را آن يارا نباشد كه از خواست معشوق سر پيچد.[43]
3- رسول خدا(ص) فرمودند: مَنْ عَشَقَ فکتم وعفّ فمات فهو شهید[44] هرکه عاشق شود و رازدار باشد و عفت نفس پیش بگیرد و بمیرد، شهید است.
4- درحدیث معروف قدسی ، خداوند مي فرمايد: من احبنی عشقنی و من عشقنی قتلته و من قتلته دیتَهُ[45]
5- در قرآن به جای کلمه عشق«حب» آمده است: وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لله[46] ؛ کسانی که ایمان آوردند، شدیدترین محبت(آنها) برای حضرت ربالعالمین است.
نقش عاطفه در تعليم و تربيت اسلامي
ضرورت رشد عواطف عالي انساني در دانش آموزان
از آنجا كه نظام آموزشي فعلي ايران وارداتي است[47] و شناخت اين نظام از دانشآموزان براساس روانشناسي غربي است، هيچ برنامهاي براي هدايت و رشد عواطف عالي انساني ندارد و اساساً به آن اعتقادي ندارد. اما در مكتب تربيتي اسلام، به عواطف عالي انساني، بسيارتوجه شده است به طوري كه از اركان تعليم و تربيت اسلامي به شمار ميرود. لذا ضرورتاً بايد در دستگاه آموزش وپرورش، برنامه هايي را طراحي و تدوين نمود و به اجرا گذاشت كه توسط آن برنامهها، عواطفعالي انساني مورد توجه قرار گرفته و طبق دستورات اسلام، هدايت و تقويت شود. در ادامه برخي از عواطف كه مورد تاكيد است، شرح داده مي شود.
1- عاطفه مهر اظهار عاطفه مهر از طرف دانشآموز از نشانههاي تقويت و تربيت عواطف عالي انساني است. اظهار عاطفه مهر، خاص قلب است. پس تمامي برنامههايي كه مهر دانشآموز را برانگيزد، موجب تقويت ادراكات قلبي خواهد شد. فراگير كردن اين رفتار در بيندانشآموزان موجب تقويت روحيّه نشاط و اميد و تلاش در نسل آينده و در جامعه خواهد شد.
2ـ عاطفه پذيرش مهر و محبت نيز از نشانههاي رفتار خاص قلب انسان است. لذا بايد برنامههاي تربيتي و آموزشي كه پذيرش مهر و محبت از طرف دانشآموز را برانگيزد، طراحي و بهاجرا درآيد. فراگير كردن اين رفتار در بين نوجوانان و جوانان موجب پيدايش ارتباطات صميمي و دوستانه، بين آحاد جامعه خواهد گشت و بسياري از خشونتهاي ناشي از غرور كاذب و ناشي ازسوء تفاهمات را در بين جامعه و در بين نسل آينده از بين خواهد برد.
3- عاطفه انس و الفت نيز از رفتارهاي قلب است. بنابراين برنامه هايي كه انس و الفت را در رفتار دانشآموز برانگيزد، بايد طراحي و به اجرا درآيد.
4- عاطفه فداكاري و ايثار، فداكاري و ايثار به معني از دست دادن و هزينه كردن و يا اعطا كردن امكانات و اشياء و لوازم و يا تواناييها و فرصتها و يا امتيازات مادي ومعنوي است كه هر انسان براي خودش لازم دارد و به آن نياز دارد و از دست دادن آن، موجب سلب آن امتيازات و آن اختيارات و آن امكانات و آن فرصتهاست. ولي به دليل معرفت عميق و سطح بالاي انسان فداكار درباره آثار و بركات اين رفتار عاطفي و عالي انساني، آن را دراختيار انسان ديگر قرار ميدهد و خود را محروم از آن مينمايد. طراحي و اجراي برنامه هايي كه عاطفه فداكاري و ايثار را در رفتار دانشآموز متجلينمايد، موجب تقويت اين توانايي و اين معرفت و اين نور و اين جاذبه، توسط قلب ميگردد. قابل عنايت است كه تقويت اين رفتار در انسان و فراگير كردن آن در نسل آينده، موجبنجات جامعه از بحرانها و كمبودها و قحطيها و جنگهاي داخلي و خونريزيها و برادركشيها خواهد شد. تقويت و فراگير كردن اين رفتار در جامعه، موجب پيروزي در برابر حمله و تهاجمات دشمنان اسلام و وطن خواهد گشت.
5- عاطفه شكر و سپاسگزاري و حقشناسي، طراحي و اجراي برنامه هايي كه عاطفه شكر و تشكر و سپاسگزاري و حقشناسي را در رفتار دانشآموز بر انگيزد، موجب خواهد شد كه اين توانايي و اين استعداد قلبي نيز در دانشآموز تقويت و رشد يابد. وجود و حضور و ظهور اين عاطفه در بين افراد جامعه، بسيار ضروري است. زيرا موجب تشويق در اظهار محبّت و ياري و لطف به يكديگر خواهد شد.
6- عاطفه اعتماد به نفس و غرور مثبت منشاء رقابتهاي سازنده و تلاش و مسابقه براي رشد و در جهت تكامل و پيشرفت در جامعه خواهد شد و جوانان را در تحمل مشكلات، صبور خواهد نمود و حسّ مقاومت در برابر مشكلات را تقويت خواهد نمود. بنابراين طراحي و اجراي برنامههايي كه عاطفه اعتماد به نفس و غرور سازنده را در بين جوانان، فراگير سازد، موجب خواهد شد كه در برخورد با ناملايمات زندگي، شكستها و مشكلات خود، اظهار عجز و زبوني و زاري و ناتواني نكنند و اعتماد به نفس و غرور و به اصطلاح مردانگيرا سرمايهي برخورد با مشكلات و عبور از بحرانها و وصول به توفيقات نمايند.
7- عاطفه صبر و حوصله يكي از عاليترين عواطف انسان مي باشد و از رفتار قلب است و منشاء معرفتي دارد زيرا هر انساني كه داراي آگاهي بيشتر و جهان بيني وسيعتر و قدرت روحيبالاتر و اطلاعات وسيعتر باشد در برخورد با مسأله مورد نظر صبوتر، آرامتر، و پر حوصلهتر خواهد بود. ظهور موفقيت در بسياري از تلاشهاي زندگي نياز به زمان دارد و تنها وقتي به ثمر خواهد نشست كه با صبوري و حوصله، زمان لازم به سر آيد. سرنوشت بسياري از آزمايشاتعلمي و اختراعات و اكتشافات بستگي كامل به صبر و صبوري دارد. سرنوشت بسياري از فعاليتهاي كشاورزي و تحقيقاتي نيز چنين است و سرنوشت بسيارياز تجارتها و معاملات اقتصادي نيز چنين است، نتيجه بسياري از نقشههاي جنگي در دفاع ازميهن نيز وابسته به صبر و صبوري است. بنابراين طراحي و اجراي برنامههايي كه عاطفه صبوري را در رفتار دانشآموز، تقويت نمايد و آنرا در سطح نونهالان و نوجوانان و جوانان فراگير نمايد، موجب خواهد شد كه نسلي مقاوم و صبور و پرحوصله در برابر مشكلات و اجراي طرحها و تحقيقات و برنامهها تربيت گردد.
8- عاطفه خوشرويي، خوشرويي و خوشخويي، نرمي و ملاطفت در رفتار، موجب ايجاد ارتباط سريع و ساده باجامعه خواهد شد. ظهور اين عاطفه در رفتار، بسياري از مشكلات انسان را در ارتباط با جامعهميكاهد و موجب جذب ظرفيتها و امتيازات و امكانات بسياري خواهد شد. طراحي و اجراي برنامه هايي كه اين عاطفه را در رفتار دانشآموزان برانگيزد، و در بين نونهالان و نوجوانان و جوانان فراگير نمايد، موجب خواهد شد كه فضاي همزيستي در نسلجديد، بسيار دلپذير، شيرين، جذاب، و فشارهاي ناشي از زندگي ماشيني و جوامع فشرده و پرجمعيت قابل تحمل شود و روابط بين انسانها تلطيف گردد.
9- عاطفه زيبادوستي، زيباخواهي، زيباشناسي، اين عاطفه نيز از رفتارهاي ويژهيقلبي است. زيرا زيبايي از هر نوع كه باشد و در هر سطحي كه باشد و براي هر گونه سليقهاي و براي هر ملتي كه باشد، يك وجه مشترك دارد و آن اين است كه در هر حال، انسان از درك زيباييها لذّت ميبرد و اين نوع از لذت، خاص قلب است و مبناي آن موضوعي شناختي و معرفتي است. درك زيباييها و لذت از رؤيت زيباييها، ريشه فيزيولوژيك و بيولوژيك ندارد. صورت زيبا، پرنده زيبا، تصوير زيبا، شعر زيبا و... براي قلب لذت بخشند. زيبايي حقايق، زيبايي صداقت، زيبايي سخاوت و... تنها توسط قلب ادراك مي شود. طراحي و اجراي برنامه هايي كه زيبا شناسي و زيبا دوستي را در انسان تقويت نمايد و برنامه هايي كه زيباييهاي حقيقي و حقيقت زيباييها را براي دانشآموز بازشناسي نمايد، موجبتقويت و رشد اين استعداد مربوط به قلب خواهد گشت.
10- عاطفه شجاعت، اين رفتار عبارت است از اعتماد به نفس و آمادگي روحي براي برخورد با مشكلات و خطرات. تفاوت اين عاطفه با تهور آنست كه تهور عبارت از برخورد با حوادث و مشكلات و خطرات، بدون آگاهي و دقت درباره جوانب آن، است ولي شجاعت مبناي معرفتي دارد و با توجه به جوانب امر و توجه به عواقب كار صورت ميگيرد. به همين دليل است كه انسان متهور پس از شكست، دچار نا اميدي و پشيمانيمي شود ولي انسان شجاع، حتي پس از شكست در برخورد با مشكلات، به رفتار خود اعتماد دارد و دچار نا اميدي و پشيماني نميشود و بدون سرخوردگي، به فكر راه حل جديد مسألهبا روشهاي تازه خواهد بود. طراحي و اجراي برنامه هايي كه عاطفه شجاعت را در بين نونهالان و نوجوانان و جوانان تقويت نمايد و آنرا در جامعه جوانان فراگير نمايد، موجب خواهد شد كه از بين نسل جوان، افراد شجاعي مثل مخترعين بزرگ، فرماندهان بزرگ و رهبران شجاع، ظهور كنند و جامعه اسلامي را به هنگامه بحرانها و ظهور فتنهها و طوفان مشكلات، ياري دهند و رهبري نمايند.
11- عاطفه غيرت، غيرت يعني احساس شديد در دفاع از خويشتن و آنچه كه به انسان متعلق باشد مثل: دفاع از مرزهاي اخلاقي، فرهنگي و سياسي، مقدسات، سرمايهها، خانواده و... در برابر حمله و تجاوزات اجانب. عاطفه غيرت، نيروي دفاعي انسان را چندين برابر مينمايد و اگر در جامعه فراگيرشود، تمامي افراد را در برابر تجاوزات دشمن همسو و هم جهت و متحد و شجاع مينمايد. طراحي و برنامه ريزي براي تقويت و رشد اين توانايي قلبي در بين نوجوانان و جوانان وفراگير كردن آن در بين ايشان، همچون منابع كشاورزي و معدني است كه جامعه را در برابر انواع محاصرههاي اقتصادي و سياسي و كشاورزي و غيره محافظت مينمايد.
رابطه عاطفه با يادگيري
در مكتب تربيتي اسلام يادگيري عبارت است از به ادراك قلب رساندن است ( نه به حافظه مغز رساندن). تفاوت ادراك قلبي با ادراك مغزي آنست كه قلب بر اثر ادراك هر موضوع، متناسب با اثريكه آن ادراك بر وجود انسان ميگذارد، عاطفه خاصي را در رفتار انسان ظاهر مينمايد. ولي مغز چنين عاطفهاي را نميتواند در رفتار انسان ظاهر نمايد. تفاوت ديگر بين ادراكقلب و مغز، آنست كه ظرفيت و آمادگي قلب در اثر فهم و دانستن، بيشتر مي شود و نشاط انسان بر اثر دانايي بيشتر، افزونتر ميگردد ولي ذهن يا مغز با كار بيشتر خسته مي شود و دريافت مغز، كندتر ميگردد. تفاوت ديگر ادراك قلبي با مغزي در آنست كه قلب انسان هرگونه تحميل را نميپذيرد وآموزشهاي تحميلي نه تنها اثر يادگيري ندارند، بلكه در دانشآموزان، عاطفه منفي ايجاد مينمايد به طوري كه عمدا آن موضوع را نميفهمد. اما ادراك مغزي و سپردن به حافظه حتي به صورت تحميلي، ممكن مي باشد. لذا نتيجه مي گيريم كه براي ورود مطلب در قلب دانشآموزان بايد از جلب عواطف دانشآموزان بهره برد. بروز عاطفه مثبت در رفتار دانشآموز نشانه آنست كه دانشآموز آماده براي دريافت مطلب است. قلب دانشآموز به محض آنكه مطلب را نفهمد، عاطفه منفي نشان ميدهد. لذا در آموزش از طريق قلب، به محض آنكه دانشآموز، اظهار عاطفه ابهام يا خستگينمود، يا بايد آموزش را موقتاً قطع نمود و يا بايد روش تدريس را عوض كرد. متأسفّانه، نظام كلاس محور كمتر ميتواند به اين اصول توجه كند. لذا استفاده از روش كلاسمحور، موجب كم شدن توفيق در كسب نتايج بالاي يادگيري خواهد شد. براي تشخيص و تحليل و تعيين شاخصهاي يادگيري بايد يادگيري را تحليل عاطفي نمود. منظور از تحليل عاطفي آن است كه فرد، عاطفه متناسب با يادگيري موضوع را از خود نشان دهد. به ديگر سخن انسان وقتي موضوعي را ياد ميگيرد كه بتواند عاطفه متناسب با يادگيري آن موضوع را از خود بروز دهد. و اگر چنين عاطفهاي را از خود بروز ندهد يا در خود نيابد و وجدان نكند، ياد نگرفته است. حتي اگر مطلب مورد نظر را عينا بازگو كند يا در ورقه امتحاني منتقل نمايد ممكن است هنوز ياد نگرفته باشد و در اين صورت مطلب مورد نظر تنها به حافظه فرد منتقل شده است نه ادراك قلب او. به عنوان مثال وقتي به متعلم آموخته ميشود كه از مرده نبايد ترسيد زيرا كاري از او بر نميآيد يا كشيدن سيگار مضر است و يا.... ممكن است متعلم اين مطلب را ظاهراً به خوبي ياد بگيرد و بهترين سخنراني را نيز در مورد آن بكند اما وقتي به مرده نزديك شود باز هم بترسد و يا اگرسيگاري به او تعارف كردند باز هم قبول كند. آن ترس و اين رغبت نشان آن است كه مطلب مورد نظر هنوز به ادراك قلب او نرسيده است زيرا عاطفهاي را كه در رفتار خود نشان ميدهد با محتواي ادراكي كه بايد بنمايد متضاد است.
نقش قلب در ايجاد تحولي عظيم در نظام آموزشي
اگر دستگاههاي برنامه ريزي و اجرايي و اساتيد و مربيان در نظام آموزشي اعم از آموزشعالي يا مقدماتي، به مساله ادراك قلب و تفاوت آن با انتقال به حافظه در مغز عنايت كنند و توجه كافي نمايند و ادراك قلبي را ملاك و معيار يادگيري قرار دهند، تحول عظيمي در نظام آموزشي و نظام ارزشيابي از آموختهها پديد خواهد آمد. در آن صورت يادگيري در حد انتقال مفاهيم به حافظه يادگيرنده متوقف نخواهد شد و ارزشيابي در حد پرسش و پاسخ و يا انتقال آموختهها با ورقه امتحاني متوقف نخواهد گشت. صدور عواطف اختصاص به ادراكات و يا حالات استثنايي انسان ندارند و يا به مواردمعيني از حالات انسان اختصاص ندارند بلكه هر برخوردي و هر محركي و هر گونه دريافتي ازخارج توسط قلب، لزوماً با صدور دستور عاطفهاي خاص و متناسب با آن دريافت از طرف قلب به مغز همراه خواهد بود و در رفتار انسان توسط مغز ظاهر خواهد شد. همچنين هر رفتاري كه ازانسان صادر شود، ادراكات خاصي توسط قلب منشاء آن ميشود و عاطفه يا عواطف معيني كه دستور آن از قلب صادر شده است باعث و انگيزه آن رفتار مي باشند. هر قدر ادراكات انسان وسيعتر و يا متنوعتر ميشود، عواطف انسان نيز تنوع بيشتري به خودميگيرد. به عنوان مثال تا وقتي كه انسان شكستها و فشارهاي روحي و منفي خاصي را درك نكند، عاطفه غم و ياس و غصههاي شديد و بحرانهاي ناشي از آن در او پديد نخواهد آمد.
ماهيت رفتارهاي عاطفي در دوران بلوغ
در مرحله بلوغ كه از مراحل مهم روانشناسي رشد انسان ميباشد، يكي از بارزترين نشانههاي بلوغ بروز عواطف تند و شديد در رفتار نوجوانان و جوانان مي باشد. عامل رفتارهاي عاطفي نوجوانان و جوانان كه دوران بلوغ را ميگذرانند، داراي دو ماهيت است.
الف- احساسي و غريزي و جسمي
يعني منشاء رفتار نوجوانان و جوانان از يك طرف منشاء غريزي و حيواني به دليل رشد جسمي و غدد جنسي و وارد شدن هورمونها در خون نوجوان و جوان مي باشد. به همين دليل، بخشي از رفتار ايشان به صورت غريزي و حيواني يعني نيمه ارادي يا غيرارادي ميشود. در چنين حالتي رفتار انسان تابعي از متغيرات دروني و جسمي و غريزي و حسي مي شود.
ب- عاطفي و معرفتي و معنوي
اما به دليل آنكه مرحله بلوغ، مرحله رسيدن و وصول انسان به دروازه رسالت و مسئوليت و آگاهي و مرحله ورود به حيات انساني ميشود، مرحلهاي است كه قلب به عنوان مركز ادراكات عالي انساني در درون نوجوان به مرحله آمادگي براي ايفاي نقش در حيات انساني ميرسد. نشانه اين آمادگي اظهار نياز شديد نوجوان و جوان به آگاهيها و معارف خاصي است كه در دوران دبستاني هرگز وجود نداشته است. نشانه ديگر اين آمادگي قلب آنست كه نوجوان و جوان از شخصيت خود و اطرافيان و محيط و مسائل و مشكلات و مفاهيم موجود، شناخت جديد و معرفت جديد و خاصي پيدا ميكند كه در دوران دبستاني از آن بي خبر و با آن بيگانه بوده است. بنابر دلايل فوق قلب نوجوان ايفاي نقش خود را در مرحله جديد از حيات خود آغاز مينمايد و دستور صدور عواطف جديدي را كه قبلاً در رفتار نوجوان و جوان نداشت، به مغز صادر مينمايد تا مغز آن عواطف را در رفتار نوجوان و جوان بارز نمايد.
عواطف انسان پس از گذراندن دوران بلوغ
بروز و ظهور عواطف و احساسات انسان پس از دروان بلوغ كمتر ميشود و اين به سه دليلاست:
دليل اول: عاطفي و معرفتي
دليل معرفتي آنست كه قلب انسان با گذراندن دوران بلوغ به ادراكات معرفتي بيشتر و واقعيات و حقايق مهمتر و بيشتري دست مييابد كه طبيعتاً مطابق با آن دريافتها و ادراكات، عواطف خود را بروز ميدهد. قلب انسان با طي كردن دوران نوجواني و در اثر ابراز عواطف مربوط به آن دوران، شكستهايي را تجربه ميكند و ياد ميگيرد كه اگر عواطف خود را كنترل و بروز ندهد، يا ملايمتر نشاندهد، به نفع اوست لذا در برخورد با چنين انساني ميبينيم كه عواطف او كمتر يا ملايمتر شدهاست.
دليل دوم: احساسي و جسمي
دليل دوم در كم شدن شدت عواطف و احساسات عامل جسمي و بيولوژيك است. انسان پس از آنكه مرحله نوجواني و جواني را پشت سر گذاشت، تغييرات بيولوژيكي و فيزيولوژيكي بدن متوقف شده و درون جسم انسان داراي ثبات حسي و فيزيولوژيكي و بيولوژيكي ميشود. لذا روان و روح و اعصاب و رفتار انسان نيز از تغييرات دروني در امان ميماند و احساسات غريزي و جسمي يا حيواني انسان داراي آرامش و ثبات نسبي ميشود.
دليل سوم: عقلي و ارادي
اكنون كه انسان دوران بلوغ را پشت سر گذاشته است اگر عاطفه شوق و رغبت، آگاهانه تغذيه و تقويت شده و رشد كافي كرده باشد، تبديل به اراده قوي خواهد شد. و در چنين شرايطي قلب با راهنمايي عقل و كمك اراده از هرگونه بروز احساسات غريزي و حيواني و يا عاطفه نامتناسب خودداري خواهد نمود.
از مجموع مباحث فوق نتايج زير بدست ميآيد:
- عواطف عامل بيان حالات قلب پس از ادراكات قلبي مي باشند.
- عواطف دستورالعمل و نقشه اجراي رفتار براي اجزاء و اعضاي انسان است كه از قلبصادر شده و توسط مغز اجرا ميگردد.
- صدور و اجراي رفتار عاطفي ممكن است با تغييرات بيولوژيكي نيز همراه باشد.
- عواطف عمدهترين وسيله براي آموزش و يادگيري و مهمترينابزار ارزشيابي از آموختهها است.
- براي ايجاد زمينه آمادگي كافي به منظور يادگيري بايد از روشهايي استفاده كرد كه نتيجه آنپديد آمدن عاطفه شوق و رغبت نسبت به موضوع باشد.
بررسي كليدواژه عاطفه در نگاه بزرگان
1- حضرت امام خميني(ره)
كسي كه قلب او از رأفت و رحمت بندگان خدا خالي باشد، او را بايد از مسلك اين جمعيت خارج كرد و از حقّ دخول در عائله بشري محروم نمود.[48]
با هيچ چيز مثل بسط رحمت و رأفت و طرح دوستي و مودت نمي توان دل مردم را به دست آورد، و آنها را از سركشي و طغيان بازداشت.[49]
2- مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي مد ظله العالي
- اين نظام، متّكى به رأى و عاطفه و ايمان و اراده مردم است. چنين نظامى، مستحكم است.[50]
- عشق و عاطفه جوشان. اين هم از خصوصيّات اصلى جامعه اسلامى است؛ عشق به خدا، عشق خدا به مردم؛ «يحبّهم و يحبّونه»[51]، «ان اللَّه يحبّ التّوابين و يحبّ المتطهّرين»[52]، «قل ان كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى يحببكم اللَّه»[53]. محبت، عشق، محبت به همسر، محبّت به فرزند، كه مستحبّ است فرزند را ببوسى؛ مستحّب است كه به فرزند محبّت كنى؛ مستحبّ است كه به همسرت عشق بورزى و محبّت كنى؛ مستحبّ است كه به برادران مسلمان محبّت كنى و محبّت داشته باشى؛ محبّت به پيامبر، محبّت به اهل بيت؛ «الاّ المودّة فى القربى»[54]
- ولايت، يعنى حكومتى كه همراه با محبّت، همراه با پيوستگى با مردم است، همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است، فقط فرمانروايى و حكمرانى نيست.
- يكى از خصوصيّات عاطفى دنياى اسلام همين است؛ اشكريختن در حوادث و پديدههاى عاطفى. شما در قضايا زياد مىبينيد كه حضرت گريه كرد. اين گريه، گريه جزع نيست؛ اين همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام اين عاطفه را در فرد رشد مىدهد. حضرت بنا كرد به گريهكردن. بعد اين جمله را فرمود كه همه شنيدهايد: «اللّهم اشهد»؛ خدايا خودت گواه باش. «فقد برز اليهم غلام»؛ جوانى به سمت اينها براى جنگ رفته است كه «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولك».
- پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را قسم مىدهيم، ما را در راه اسلام و قرآن ثابتقدم بدار. پرورگارا! جامعه ما را، جامعه اسلامى قرار بده، پروردگارا! ما را از اسلام جدا مكن. پروردگارا! به اسلام و مسلمين در همه جاى عالم نصرت كامل عنايت فرما. دشمنان اسلام را مخذول و منكوب گردان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ارزشهاى اسلامى، پيوند برادرى، محبّت و عاطفه، عبوديّت براى پروردگار و عدل كامل را در ميان ما استقرار ببخش.[55]
- در حركتهاى معنوى، عاطفه سهم و جاى خود را دارد. نه عاطفه جاى استدلال را مىگيرد و نه استدلال مىتواند به جاى عواطف بنشيند. حادثه عاشورا، در ذات و طبيعت خود، يك درياىِ خروشانِ عواطفِ صادق است.
- در مجالس عزادارى ماه محرّم، اين سه ويژگى بايد وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسينبنعلى و خاندان پيغمبر، عليهمصلواةاللَّه، بيشتر كند. (علقه و رابطه و پيوند عاطفى را بايد مستحكمتر سازد.) 2. نسبت به حادثه عاشورا، بايد ديدِ روشن و واضحى به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دين، هم ايجاد معرفت و هم ايجاد ايمان - ولو به نحو كمى - كند.[56]
- هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه يك نقش تعيينكنندهاى ايجاد كرده است، كه باعث شد مرزى بين جريان عاشورايى و جريان شيعى با جريانهاى ديگر پيدا شود. حادثهى عاشورا، خشك و صرفاً استدلالى نيست، بلكه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گريه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظيمى است؛ لذا ما را امر مىكنند به گريستن، گرياندن و حادثه را تشريح كردن. زينب كبرى(س) در كوفه و شام منطقى حرف مىزند، اما مرثيه مىخواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حكومت اموى مىكوبد، اما مرثيه مىخواند. اين مرثيهخوانى تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است كه مىتوان خيلى از حقايق را فهميد، كه در خارج از اين فضاها نمىتوان فهميد.[57]
نتيجه گيري
عاطفه، به عنوان يكي از كليدواژه هاي وحياني در اين تحقيق مورد توجه و بررسي قرار گرفت و مشخص گرديد، يكي از مباني تعليم و تربيت اسلامي، مبحث عاطفه و تفاوت آن با احساس است. عاطفه تمايل و جذبه اي است كه عقل ارزشي به زيبايي ها و حقايق و ارزشها و يقينيات نشان مي دهد و محل تشكيل آن در قلب روحاني است. عواطف عالي انساني در اثر معرفت و ايمان و عمل صالح پيدا مي شود و ريشه معرفتي دارند. عاطفه رفتاري ابتكار عملي است. ولي احساس رفتاري است انفعالي كه حاصل دريافتهاي حسي، غريزي، بيولوژيك، فيزيولوژيك، ژنتيك يا ذهني است. در تعليم و تربيت اسلامي بر تقويت و رشد عاطفه تاكيد شده زيرا عاطفه اكسير تعليم و تربيت اسلامي است.كه در كنار آن، احساس كه يكي از ودايع الهي است، بايد كنترل شود تا بر عقل و قلب انسان چيره نشده و موجب نابودي انسانيت نشود.
در زمينه رابطه عاطفه با قلب و استعدادهاي قلبي، مشخص شد كه آثار وجود قلب در رفتار انسان، بروز عواطف است. قلب در مقابل هر گونه ادراك، نوعي عاطفه نشان ميدهد و شدت و ضعف و نوع عاطفه، متناسب با شدت تمايلات و نوع ادراكات قلبي است. احساس و عاطفه هر دو ميل و رغبت و تمايل هستند و از قلب نشآت مي گيرند كه اگر اين رغبت ريشه غريزي داشت، احساس بوده و اگر اين رغبت ريشه معرفتي داشت، عاطفه مي باشد. رابطه عاطفه با خلقت زن، به گونه اي است كه خداوند متعال در شئون مهمي از حيات انساني، زن را تواناتر از مرد آفريده است. خداوند زن را عاطفي خلق كرده تا با دردها و آلام فرزندان همدردي نمايد و بشريت را آرامش بخشد و و عواطف عالي انساني را پرورش دهد. چشمه عاطفه را كه زبان قلب و رمز حيات و روابط انساني است و نيز اساس تاسيسخانواده در جامعه بشري مي باشد را در حقيقت زن به وديعه نهاد تا انسانها را عاطفه بياموزد.
نهايت رشد عاطفه به عشق منتهي مي شود. عشق حقيقي يعني جذبه شديد عقلاني. در تعاليم اسلامي، عشق محصول و ثمره عقل ارزشي مي باشد. نتيجه عرضه محبت به عقل ملكوتي، وداد و عشق است اما عرضه محبت به عقل ناسوتي و حسي، نتيجه اي جز دلبستگي به جنس مخالف و مال و دنيا و مقام و ثروت ندارد. اساس پرستش، عشق است؛ چنانکه دین هم جز محبت چیزی نیست.
حال كه موضوع عاطفه و ديدگاه اسلام در مورد آن، به روشني مورد بررسي قرار گرفت؛ اهميت و توجه به عواطف عالي انساني، يكي از اركان تعليم و تربيت اسلامي به شمار مي رود. به عنوان مثال عاطفه عمدهترين وسيله براي آموزش و يادگيري و مهمترين ابزار ارزشيابي از آموختهها است يعني براي ايجاد آمادگي يادگيري در متربي، بايد از روشهايي استفاده كرد كه نتيجه آن، پديد آمدن عاطفه شوق و رغبت نسبت به موضوع باشد تا با اين عاطفه مثبت، قلب متربي براي پذيرش آنچه كه آموزش مي دهيم، آماده و مهيا گردد.
در نتيجه ضرورتاً بايد در دستگاه آموزش و پرورش، برنامه هايي را طراحي و تدوين نمود و به اجرا گذاشت كه توسط آن برنامهها، عواطفعالي انساني مورد توجه قرار گرفته و طبق دستورات اسلام، هدايت و تقويت شود. طبق مباني تعليم و تربيت قرآني، بايد نظام جديدي براي آموزش و پرورش فعلي، طراحي كرد. چرا كه طبق فرمايشات مقام معظم رهبري، نظام فعلي آموزش و پرورش كه وارداتي است، توانايي تربيت انسانهايي در شآن جامعه اسلامي و نظام مقدس جمهوري اسلامي را ندارد. هر چند كه در حال حاضر سند تحول آموزش و پرورش (معروف به سند ملي) در دستور كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار دارد، متاسفانه هيچ برنامه و راهبرد و هدفي براي تربيت عواطف دانش آموزان و متربيان در نظر گرفته نشده است. برخي از عواطفي كه در نظام تعليم و تربيت اسلامي، جهت آموزش به متربيان مورد تاكيد است، شامل: عاطفه مهر، عاطفه پذيرش مهر و محبت، عاطفه انس و الفت، عاطفه فداكاري و ايثار، عاطفه شكر و سپاسگزاري و حقشناسي، عاطفه اعتماد به نفس و غرور مثبت، عاطفه صبر و حوصله، عاطفه خوشرويي، عاطفه زيبادوستي، زيباخواهي، زيباشناسي، عاطفه شجاعت و عاطفه غيرت مي باشد كه اگر اين عواطف، با تعليم و تربيت اسلامي در جامعه فراگير شود، هر كدام، به نوبه خود، انسان را در مواجهه با بحرانها و مشكلات و تلاطم هاي روحي و رواني و...، مصون مي گرداند.
والسلام
منابع و مآخذ
قرآن كريم سايت دفتر مقام معظم رهبري، www.khamenei.ir زاهدي مرتضي، 1385، نظريه تربيتي اسلام، تهران: انتشارات موسسه فرهنگي صابره(س) زاهدي مرتضي،1389، جزوات دوره آموزشي "مديريت و تربيت انسان در تعليم و تربيت قرآني"، ترم اول تا سوم. زاهدي مرتضي، 1384، اسرار عاشقان و مقامات عارفان در زيارت عاشورا، فصل دوم نالههاي جانسوز، تهران: انتشارات موسسه فرهنگي صابره(س) موسسه فرهنگي صابره،1389،جزوه مديريت و تربيت نيروي انساني در تعليم و تربيت قرآني، صفحه12 زاهدي مرتضي، 1387، سخنراني در ايام فاطميه تحت عنوان:حالات و نشانه هاي منتظران حقيقي فرج حضرت وليعصر(عج)،17/3/87 جزوه با عنوان "تعليم كليد ورود به تعليم و تربيت" مربوط به جلسه هفتم از ترم اول دوره مديريت و تربيت انسان در تعليم و تربيت قرآني، صفحه3، 10/4/89 مطهري مرتضي، 1385، جاذبه و دافعه علي(ع)، تهران، انتشارات صدرا برهاني سلمانعلي، 1389، مقاله "عوامل پرورش عواطف در تربيت اسلامي"، قابل دسترس در سايت: http://ofoghnavin.com آر.اس.پیترز/ مترجم: غلامرضا متقی فر؛ مقاله "مفهوم شناسی تربیت عاطفی"، فصلنامه معرفت، شماره 46. واژه نامه فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، سايت آفتاب، قابل دسترس در آدرس:http://www.aftabir.com/dictionaries/word/147110
دانشنامه قرآن كريم، مشكات، نسخه 1، موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان14- نرم افزار كتابخانه اهل بيت (ع)، نسخه اول،1384 – 2005 م، مركز معجم فقهى و مركز پژوهشهاى اسلامى المصطفى www.almarkaz.net
دايرة المعارف اينترنتي ويكيپديا، www.wikipedia.org
نكات مهم مقاله
* عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. تمايل و جذبه اي كه عقل به اينها نشان مي دهد، و در قلب روحاني ايجاد مي شوند، عاطفه نام دارد.
* حق تعالي تمام آيات عاطفه و محبّت و عشق به بندگان و هدايت خلق را كه در قرآن كريم بيان فرموده است در عاشورا و در وجود حضرت اباعبدالله(ع) متجلّي فرمود و به وسيله آن حضرت صورت عيني و ناطق بخشيد.
* احساس و عاطفه هر دو ميل و رغبت و تمايل هستند و از قلب نشآت مي گيرند. اگر رغبت ريشه غريزي داشت، احساس نام دارد و اگر اين رغبت ريشه معرفتي داشت، عاطفه نام دارد.
*از آنجا كه نظام آموزشي فعلي ايران وارداتي است و شناخت اين نظام از دانشآموزان براساس روانشناسي غربي است، هيچ برنامهاي براي هدايت و رشد عواطف عالي انساني ندارد و اساساً به آن اعتقادي ندارد.
* عاطفه به عنوان تجلي تمايلات و جذبه هاي عقلاني در قلب، بروز مي كند. حال اگر عقل به اقيانوسي از زيبايي ها و حقايق و يقينيات و ارزشها برسد، چنان مجذوب مي شود كه در جمال يار محو مي شود و عشق پديد مي آيد... تا وقتي كه حب شديد را انسان درك نكند، عاطفه عشق در او پديد نخواهدآمد.
* با توجه به اينكه عاطفه و معرفت ويژگي حيات برجسته انساني است و هركه انسانتر باشد از عواطف لطيفتر و معرفت بيشتر برخوردار است. پس اكنون خواهيم فهميد كه جمله يا ابت العطش قدقتلني كه توسط حضرت علي اكبر(ع) خطاب به امام حسين(ع) ادا شد با جگر حسين(ع) چه كرد؟
* شاخصها و معيارهاي روشني وجود دارد كه اولاً احساسات را از عواطف متمايز مي نمايد. ثانياً اثبات مي نمايد كه عواطف عالي انساني ريشه معرفتي دارد ولي احساسات، ريشه بيولوژيكي و فيزيولوژيكي و غريزي دارد.
*اگر دستگاههاي برنامه ريزي و اجرايي و اساتيد و مربيان در نظام آموزشي... به مساله ادراك قلب و تفاوت آن با انتقال به حافظه در مغز... توجه كافي نمايند و ادراك قلبي را ملاك و معيار يادگيري قرار دهند، تحول عظيمي در نظام آموزشي و نظام ارزشيابي از آموختهها پديد خواهد آمد.
* براي ايجاد زمينه آمادگي كافي به منظور يادگيري بايد از روشهايي استفاده كرد كه نتيجه آن پديد آمدن عاطفه شوق و رغبت نسبت به موضوع باشد.
* مقام معظم رهبري: حادثه عاشورا، در ذات و طبيعت خود، يك درياىِ خروشانِ عواطفِ صادق است... قدرت عاطفه، قدرت عظيمى است؛
[1] سوره نحل، آيه 89
[2] سوره يوسف، آيه111
[3] جزوه مديريت و تربيت نيروي انساني در تعليم و تربيت قرآني، موسسه فرهنگي صابره، صفحه12
[4] و لما بلغ اشده واستوي آتيناه حكما و علما- سوره قصص آيه14
[5] همان، صفحه4
[6] جزوه با عنوان "تعليم كليد ورود به تعليم و تربيت" مربوط به جلسه هفتم از ترم اول دوره مديريت و تربيت انسان در تعليم و تربيت قرآني، صفحه3، 10/4/89
[7] همان، صفحه2
[8] زاهدي مرتضي،1385
[9] سورهي مريم (96) – آيهي 19
[10] سوره شوري (42) – آيه 23
[11] آل عمران (3) آيه 103
[12] فصلت (41) آيه 34
[13] سوره حديد (57) آيه 27
[14] مصباح المتهجد شيخ طوسي، صفحه844 (دعاي كميل)
[15] سوره طور (52) آيه 28
[16] سوره شوري (42) آيه 19
[17] سوره هود (11) آيه 90
[18] و هيچ چيزي وجود ندارد مگر آنكه مخزن و گنجينه آن نزد ماست و ما تنها به اندازه تعيين شده از آن را نازل مي كنيم.
[19] فرازي از زيارت رسول مكرم اسلام
[20] مجمع البحرين، الشيخ الطريحي، جلد4، ص571 و رياض السالكين في شرح صحيفه السيد الساجدين، جلد4، صفحه191
[21] سوره توبه (9) آيه 128
[22] سوره فتح(48) آيه29
[23] سوره انبياء (21) آيه 107
[24] سوره روم (30) آيه 21
[25] سوره انعام(6) آيه 52
[26] بحار الأنوار، العلامة المجلسي،جلد 33، صفحه 533
[27] خصال شيخ صدوق-صفحه21
[28] وسائل الشيعة (آل البيت)، الحر العاملي، جلد16،ص165
[29] برهاني سلمانعلي،1389
[30] واژه نامه فرهنگ توصیفی علومتربیتی
[31] زاهدي مرتضي ، 1384
[32] غريزه: فشارهاي دروني كه نيازهاي حيات خاكي را بر قلب وارد مي كند
[33] زيبايي ها، ارزش ها، حقايق، يقينيات
[34] در دايرة المعارف اينترنتي ويكيپديا، معني عشق بدين شرح، آمده است: "عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند."
[35] سوره كهف-آيه 28
[36] سوره بقره- آيه 165
[37] سوره شوري-آيه23
[38] سوره بروج-آيه 14
[39] سوره نمل-آيه 8
[40] سوره نور-آيه35
[41] سفينة البحار، ج1، صفحه201
[42] سوره آل عمران آيه31
[43] مطهري،1385، صفحه62
[44] ميزان الحمة، ري شهري، جلد2، صفحه1516
[45] اللمعة البيضاء، تبريزي انصاري، صفحه 338
[46] سوره بقره، آيه 165
[47] اشاره به سخنان مقام معظم رهبري 14/2/90: نظام كنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربيت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجه اول اين است كه اين نظام و اين تشكيلات، وارداتى است؛ برخاستهى از نيازهاى درونى ما نيست.
[48] شرح حديث، جنود عقل و جهل، حضرت امام خميني(ره)، صفحه 233
[49] همان، صفحه 234
[50] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار گروه كثيرى از كارگران و معلّمان به مناسبت روز كارگر و هفته معلّم-11/2/1381
[51] سوره مائده آيه 54
[52] سوره بقره آيه 222
[53] سوره آل عمران آيه31
[54] سوره شوري آيه22
[55] بيانات مقام معظم رهبري در خطبههاى نمازجمعه تهران-18/2/1377
[56] بيانات مقام معظم رهبرى در جمع روحانيون استان «كهگيلويه و بوير احمد» در آستانه ماه محرّم-17/3/1373
[57] بيانات مقام معظم رهبري در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه ماه محرم 5/11/84
0 نظر