مقدمه
كتابي كه در پيش رو داريد، جلد اول از دو كتابي ميباشد كه شامل طرح و نظريه تربيتياسلام در حوزه تعليم و تربيت است. و كتاب دوم شامل طراحي و نظام سازي در جهت تحققنظريه تربيتي اسلام در جامعه مسلمين ميباشد.
طرح مساله از آن نظر ضرورت دارد كه بعد از گذشت بيست و هفت سال از پيروزي انقلاباسلامي عليرغم در دست داشتن گنجينههاي بي پايان معرفتي اسلام هنوز مجموعهاي كه بتوانآنرا بعنوان نظريه تربيتي اسلام در حوزه تعليم و تربيت معرفي نمود (با شرايط لازم) تدوين نشدهاست.
بديهي است كه عدم معرفي نظريه تربيتي اسلام در حوزه تعليم و تربيت، اصل اسلام وانقلاب اسلامي را زير سؤال خواهد برد كه آيا اسلام اساسا در عرصه تعليم و تربيت كه مهمترينشأن از شئون حيات انساني انسان ميباشد، نظريه ارزشمندي دارد يا خير؟
كار بجائي رسيده است كه برخي از فرهيختگان از اساتيد تعليم و تربيت رسما اعلام كردندكه تاكنون نظريه تربيتي اسلام ارائه نشده است . و نيز رسما اعلام كردند كه چون مفهوم علم ازديدگاه اسلام تبيين نشده است ما ناچار به استفاده از دستاوردهاي علمي سكولار ميباشيم.
اما منظور از شرايط لازم براي تدوين نظريه تربيتي اسلام آنست كه اولاً بدون واسطه ازعمق متون اصلي اسلام استخراج شده باشد و ثانيا نيازهاي جامعه مسلمين در جهت نظام سازيبراي تعليم و تربيت اسلامي را برآورده باشد و ثالثا ابهامات و سوالات اساسي را پاسخ گفته وچالشهاي مهمي كه در اين راه در مسير تحقق تعليم تربيت اسلامي فراروي فرهيختگان جامعهاسلامي ميباشد را با پيروزي پشت سر گذاشته باشد.
بعنوان مثال يكي از نكات مهم درباره شرط اول آنست كه در طرحها و نظرياتي كه از قولاسلام ارائه ميشود نبايد با برداشتهاي شخصي همراه باشد اما طرحها و كتابهايي كه تاكنون دربارهنظام تعليم و تربيت اسلامي نگاشته شده است مخلوطي از متون اصلي اسلامي همراه با نظرياتو برداشتهاي شخصي فرهيختگان و دانشمندان مسلمان از آن متون ميباشد. با اين استدلال كهچون رويش و تربيت طراحان در فرهنگ اسلامي بوده است پس آنچه ميگويند عين اسلام استنقطه ضعف اين ديدگاه در آنجا روشن ميشود كه اولا هيچ محدودهاي براي آن نميتوان تصور كردو هر كس از دانشمندان مسلمان با هر ديدگاه ميتواند چنين ادعائي داشته باشد و ثانيا انحرافاتيكه در اين مسير چه در نظريهپردازي و چه در ناقص بودن محصولات تربيتي پيش ميآيد بناماسلام تمام شده و اسلام به ضعف و نقص متهم خواهد شد.
بنابراين نظريات تربيتي اسلام بايد دقيقا و بدون واسطه از متون اصلي اسلام مثل قرآنكريم و روايات مسلم و قطعي از سيره طيبة رسول خدا و اهل بيت مطهرش صلوات الله عليهماجمعين باشد تا از هر گونه انحراف و خطا و ضعف مصون بماند.
مثال ديگر از نكات مهم درباره شراط دوم آنست كه ارائه نظريات تربيتي اسلام بايد آنچنانجامع باشد كه بتواند نيازهاي جامعه مسلمين را در جهت نظام سازي براي نظريات اسلام برطرفنمايد.
اما طرحها و نظرياتي كه تاكنون با عناوين مختلف ارائه شده است اگر چه بسيار ارزشمندبوده است، جامعيت ندارد و برطرف كننده نيازهاي كارشناسان براي نظام سازي نيست.
مثال سوم از نكات مهم درباره شرط سوم آنست كه ارائه نظريه تربيتي اسلام بايد بگونهايباشد كه تمامي سوالات و ابهاماتي كه در اين زمينه تاكنون بدون پاسخ مانده است را پاسخ دادهباشد و چالشهايي كه محققين در اين زمينه گرفتار آن شدهاند را برطرف كرده و از ميدان ابهامات وسوالات، پيروزمندانه بيرون آمده باشد.
اما ملاحظه ميشود كه كتب و رسالاتي كه تاكنون درباره نظام تعليم و تربيت اسلامي ارائهشده است اگر چه افقهاي وسيعي را در پيش روي محققين باز كرده است ولي هنوز مجموعهايكه نظريه تربيتي اسلام را بگونهاي ارائه نمايد كه سوالات اساسي موجود را پاسخ داده باشد ارائهنشده است.
منظور از سؤالات و ابهامات، نكاتي است كه تعريف علم و چگونگي حركت و جهت علمرا به سوي علم مطلق و نور مطلق از ديدگاه اسلام روشن نمايد و تفاوت نظر اسلام را در تماميزواياي انديشه و نظام تعليم و تربيت اسلامي با انديشههاي سكولار تبيين نمايد.
مثل آنكه از ديدگاه اسلام علم چيست و چگونه بايد بدست آورد؟ و چگونه بايد آنرا به نورتبديل كرد؟ رابطه تعليم با تربيت چگونه است تفكر از ديدگاه اسلام چگونه محقق ميشود. عقل ازديدگاه اسلام چه تفاوتي با عقل غربي دارد تربيت از ديدگاه اسلام چه تعريفي دارد؟تعريف زن ونقش آن در حيات انساني از ديدگاه اسلام چيست؟ و تعليم و تربيت دختران چگونه بايد باشد؟تعريف هنر و شاخصهاي آن و تعليم و تربيت هنري از ديدگاه اسلام چگونه است؟ تربيت جوان ازديدگاه اسلام چگونه بايد باشد و تفاوت آن با انديشه غربي در اين باره در چيست؟
دستگاه ادراكات انسان از ديدگاه اسلام با آنچه كه در روانشناسيهاي غربي مطرح ميگرددچه تفاوتي دارد. چگونه ميتوان از تعليم و تربيت و تمدن و فرهنگ و علوم غربي به نفع اسلام ومسلمين بهره گرفت؟ و امثال اينها سوالاتي است اساسي كه پاسخ آنها را بايد در كتاب اول يعنينظريه تربيتي اسلام يافت.
و نيز پاسخ سوالاتي مثل چگونگي تحقق هريك از نظريات تربيتي اسلام را در جلد دوميعني نظام سازي براي اجراي نظريات تربيتي اسلام بايد يافت اما سوالاتي مثل آنكه چه رشتههايي را بايد در دورهي دبيرستان از ديدگاه اسلام طراحي نمود و يا آنكه از هر رشته علمي چهمقدار و در چه بخشهايي از برنامه ريزي آموزشي بايد قرار داد از جمله سوالاتي است كه اساسينيست و جنبه فرعي دارد. همين سؤال دو جنبه دارد وجه اول وجه تربيتي آن است كه پاسخ آنهادر بخش مراحل رشد و تولد قلب و نقش انسان در مراحل بزرگسالي در كتاب اول و نيز در بخشنظام سازي و طبقه بندي و مرحله بندي تحقق نظريات تربيتي اسلام در كتاب دوم وجود دارد تاكارشناسان بتوانند براساس نكات ياد شده در كتاب اول و دوم، روح تربيتي اسلام را در آنبخشهاي علمي وارد كنند. اما وجه دوم كه مطالب فني و تخصصي دروس و برنامه ريزي و بودجهبندي محتواي مباحث علمي ميباشد بعهده كارشناسيهاي تخصصي در برنامه ريزيهاي
آموزشي ميباشد.
اين كتاب با رعايت سه نكته فوق طراحي شده است بگونهاي كه هر يك از مباحث ومطالب آن عهده دار مباني يك يا چند عنوان از بخشهاي نظام سازي در جلد دوم ميباشد بطوريكه هر يك يا چند عنوان از بخشهاي نظام سازي در جلد دوم برخاسته از مطالب مربوط از نظرياتتربيتي اسلام در جلد اول ميباشد.
بنابراين هر يك از مطالب كتاب اول رابطه عميقي با مطالب كتاب دوم دارد و پاسخ هرسؤال از كتاب دوم را در مفاهيم و مطالب كتاب اول بايد جستجو كرد
در كتاب دوم با عنوان نظام سازي براي تحقق نظريه تربيتي اسلام بمنظور ارائه روشهايي كهتحقق نظريات تربيتي اسلام را قابل دسترسي و قابل اجرا نمايد، طبقه بندي محتوايي و مرحلهبندي نهائي خاصي در نظر گرفته شده است تا با رعايت طبقه بندي و مرحله بندي، اهداف ونظريات تربيتي اسلام قابل وصول گردد.
شبههاي كه همواره ممكن است ذهن مسئولين و برنامه ريزيان و مجريان را در جوامعاسلامي نسبت به نظريات تربيتي اسلام به خود مشغول سازد آنست كه آيا نظريات تربيتي اسلامبا اينهمه گستردگي و عمق، قابل اجرا و قابل تحقق ميباشد يا خير؟ يا حداقل در شرايط موجودقابل تحقق و قابل اجرا ميباشد يا خير؟
پاسخ به اين شبهه شامل چند نكته است:
نكته اول آنكه پيروزي انقلاب اسلامي بمعني پيروزي فرهنگ و انديشههاي اسلامي واعلام آمادگي براي ورود به عرصه فرهنگ و تمدن در جهان است.
بنابراين اگر نظريات اسلام در عرصه تعليم و تربيت تهيه و ارائه نگردد بمعني آنست كهاسلام در عرصه تعليم و تربيت حرفي براي گفتن ندارد اين در حالي است كه تعليم و تربيتمهمترين و اساسيترين پايههاي فرهنگ و تمدن در هر مكتب و هر ملتي ميباشد.
و اگر نظريات تربيتي اسلام مطرح نگردد بمعني آنست كه اساس و پايههاي فرهنگ و تمدن اسلامالعياذبالله سست و غيرقابل اتكاء است.
بنابراين در فرض ناتواني يا عدم شرايط لازم در تحقق نظريات تربيتي اسلام نبايد ما را ازاصل طرح مساله غافل كند. زيرا اصل طرح مساله يعني معرفي انديشهها و نظريه تربيتي اسلام درعرصه تعليم و تربيت خود به تنهايي در عرصه انديشه و فرهنگ جهاني يك پيروزي بزرگ براياسلام محسوب ميشود زيرا ديگر فرهنگها و اديان داراي چنين انديشههاي مترقي نميباشندبنابراين اگر حتي هيچگونه امكاني براي تحقق نظريات تربيتي اسلام وجود نداشته باشد، بايد باتمام توان كوشيد تا نظريات تربيتي اسلام اولا روز به روز روشنتر و شيواتر عرضه شود و ثانيا درسطحي فراگير براي تمامي نسلهاي بعد تبيين و تشريح و توزيع گردد و در اختيار ايشان قرار گيرد وثالثا براي عرضه در سطح جهان اسلام و حتي تمامي كشورهاي جهان در برابر ساير فرهنگهايعرضه شده در بازار جهاني ارائه و توزيع گردد.
نكته دوم در پاسخ به شبهه مذكور آنكه نفس ارائه نظريات تربيتي اسلام در هنر، در ورزش،در علوم، در نظام و روشهاي تعليم و تربيت، در نقش زن در حيات انساني، در سياست، در شيوهاستفاده از فرهنگ و تمدن عالم سكولار، در معرفي دستگاه ادراكات عالي انساني و فوق حسي،در معرفي عواطف عالي انساني، در تعريف علم، در تعريف تربيت، در تعريف عقل، در تعريفتفكر و امثال آن و در تبيين تفاوت هر يك از مشابه خود در جهان سكولار، موجب ارتقاء سطحانديشه نيروهاي فرهنگي و رشد و بالندگي انديشههاي فرهنگي در سطح جامعه و نيز در سايرجوامع اسلامي و جهان اسلام خواهد شد و جوامع اسلامي را آماده براي رويارويي و تبادل فكر وانديشه در سطح جهان خواهد نمود با فرض عدم شرايط لازم براي تحقق نظريات اسلام مانع ازارائه آن نظريات نميتواند باشد و نفس ارائه نظريات تربيتي اسلام براي ارتقاء سطح فرهنگ درجهان اسلام موضوعيت دارد.
نكته سوم در پاسخ به شبهه مذكور آنست كه ممكن است در آينده ظرفيتهايي بزرگتر وشرايط آمادهتر براي تحقق نظريات تربيتي اسلام پيش آيد، در آنصورت اگر جامعه از رشد فكريفرهنگي لازم برخوردار نباشد چنين فرصتهاي تاريخي را از دست خواهد داد ولي با طرح مساله(يعني طرح نظريات تربيتي اسلام) و فراگير كردن آن در سطح كشور و حتي جوامع اسلامي، چونجامعه فرهنگي رشد خواهد نمود پس آمادگي لازم را (در صورت وجود شرايط لازم) براي تحققانديشههاي تربيتي اسلام خواهد داشت و بمحض آماده شدن شرايط و پيدا شدن ظرفيتهاي لازمدر تحقق نظريات تربيتي اسلام ناتوان نخواهد ماند.
نكته چهارم در پاسخ به شبهه مذكور آنست كه نظريات تربيتي اسلام چون مستقيما از متوناصلي اسلام يعني قرآن و اهل البيت عليهمالصلوات و السلام) برخاسته است، طرح آن و ترويجآن و فراگير كردن آن بمعني طرح خود اسلام و ترويج روح اسلام و فراگير كردن شعائر اسلامميباشد. كه وظيفه هر مسلمان در هر شرايطي است. چه در محروميت باشد چه در وسعت.
ترويج انديشههاي تربيتي اسلام قيام لله است و عمل به دستور صريح حقتعالي ميباشد كهدر قرآن كريم فرموده است «اَن تَقوموا لله مثني و فُرادي» يعني اگر دست خالي و دست تنهانيز بوديد، باز هم قيام لله كنيد و انديشههاي الهي را مطرح و فراگير و از آن دفاع و ترويج نماييد.
نكته پنجم در پاسخ شبه مذكور آنست كه اگر شرط مطرح كردن نظريات ترتيبي اسلام،وجود امكانات و شرايط مناسب ميباشد، پس چرا حقتعالي در سختترين شرايط، پيامبران واولياء خويش را مامور ترويج انديشههاي الهي ميفرمود!
ملاحظه ميشود كه هيچ يك از معصومين عليهم السلام در سيره طيبة خويش براي ترويجانديشههاي الهي منتظر پيدايش شرايط آماده و لازم نشدند. آنها مأموريت خود را در عرضهانديشههاي ناب انجام دادند و از هيچ مجاهدتي نيز دريغ نكردند و به ثمر نشاندن تلاشها ومجاهدات خود را به حقتعالي واگذار كردند و رفتند.
نكته ششم در پاسخ به شبهه مذكور آنست كه طرح انديشهها و نظريات ترتيبي اسلام درعرصه تعليم و تربيت بمعني آنست كه هدف و مقصد و جهت راه براي اين نسل و نسلهاي آيندهروشن گردد اگر چه در وصول به مقصد، توانايي لازم را نداشته باشند اما با روشن بودن هدف ومقصد و جهت راه، هر تلاشي هر چند كوچك، مسلمين را به مقصد نزديكتر خواهد كرد و عمرايشان و تلاشهاي جوامع مسلمين را در اين راه ضايع نخواهد نمود.
اما اگر هدف و مقصد و جهت راه روشن نباشد، تلاشها بدون ثمر خواهد شد. و حتي گاهيممكن است در جهت خلاف و متضاد با اهداف و مقاصد و جهتگيري اسلام حركت شود.
اگر ما بدانيم به كجا بايد برويم بهتر از آنست كه چون وسيله براي رسيدن به مقصد نداريماز هدف و جهت خود نيز بي خبر بمانيم. بديهي است كه انتخاب دوم خلاف عقل سليم است. وناتواني مضاعف و كوته فكري و كوته نظري و كم همتي مضاعف است.
نكته هفتم در پاسخ به شبهه مذكور آنست كه براي تحقق نظريات تربيتي اسلام بايد بههمان روشي عمل كنيم كه در طراحي و اجراي هر پروژه بزرگ بكار ميگيريم. يعني طبقه بندي درمحتواي برنامه و مرحله بندي در اجراي آن.
در شرايطي كه اجراي پروژههاي عظيم با روش طبقه بندي و مرحله بندي ده ساله و بيستساله و حتي پنجاه ساله و صدساله در جهان طراحي و اجرا ميشود و بشريت از اين تجربه علمي وصحيح يعني طبقه بندي و مرحله بندي بهرههاي فراوان ميبرد، چرا ما براي تحقق نظرياتتربيتي اسلام از اين روش سودمند بهره نگيريم؟
با اجراي روش طبقه بندي و مرحله بندي به نسبت توان و شرايط مساعد، ميتوان در طولهر يك دوره سه يا چهار يا پنج ساله به يك يا چند مرحله از مراحل وصول به اهداف و تحققبرنامهها دست يافت.
روش طبقه بندي و مرحله بندي براي اجراي نظريات تربيتي اسلام بسيار سودآورتر ازاجراي همين روش براي پروژههاي ديگر ميباشد زيرا ويژگي نظريات تربيتي اسلام بگونهاي استكه هر گامي كه به سمت آن برداريم به دستاوردهاي بزرگي خواهيم رسيد، بدون آنكه گامهايديگر را برداشته باشيم. ثمرات بسيار ارزشمندي را از اجراي آن مرحله بدست خواهيم آورد. اگرچه نتوانيم به مرحله بعدي برسيم زيرا ويژگي نظريات تربيتي اسلام بگونهاي است كه دستنيافتن به مرحله بعدي مانع از بروز ثمرات ارزشمند تحقق مراحل قبلي نخواهد شد. براي آنكه ازاطاله كلام خودداري شود، دلايل اين ادعا در متن كتاب آورده شده است.
مسير مباحث در هر دو كتاب
براي آنكه مسير مباحث در هر دو كتاب مشخص شده باشد و براي آنكه توالي مباحثداراي معياري مشخص باشد و شروع و خاتمه آن معياري داشته باشد همان مسيري انتخاب شدهاست كه مكتب تربيتي قرآن كريم بمنظور روشن كردن مسير تربيتي انسان تبيين فرموده است.
و آن عبارت است از بدو خلقت انسان، ويژگيهاي فطري انسان و علومي كه آموخته است، انساندر خلقت، چگونگي و دلايل هبوط انسان به عالم دنيا و چگونگي تلاش انسان براي بازگشت بهمقام قرب الهي، استعدادها و نيازها و نيز مشكلاتي كه در عالم دنيا دچار آن ميباشد، و دايعي كهحقتعالي در وجود او براي هدايت او قرار داده است، راهنماها و ارشادات و هدايتگراني كه دربيرون از وجود او براي هدايت انسان و در ارتباط با درون وجود او قرار داده است، تولد انسان درعالم دنيا و چگونگي رشد و نمو او و چگونگي ورود انسان به عالم انساني و حيات طيبه انساني وخطرات و حوادثي كه ممكن است او را از مسير صحيح دور كند و آنگاه قرار گرفتن در آستانه سفربه عالم بزرگتر و ويژگيهاي آن عالم و ضرورت ايجاد آمادگي و تهيه لوازم سفر براي عالم بزرگتربعدي.
قبل از جريان شرح اين مسير، به شرح كليه واژههاي قرآني كه شرح مفاهيم آنها در فهمادبيات تربيتي قرآن بسيار موثر است، پرداخته شده است.
و در عين حال در جريان طرح مباحث كتاب نكاتي كه در ادبيات تربيتي جهان مطرح استو طرح ديدگاههاي تربيتي اسلام درباره آنها ضرورت دارد نيز مطرح گشته است و آنگاه به مقايسهو بيان تفاوتهاي ديدگاههاي غرب و اسلام درباره مسائل اساسي و بنيانهاي تعليم و تربيتپرداخته شده است و در خاتمه درباره چگونگي ورود به علوم غربي و استفاده از آن و مشكلات وخطراتي كه بايد در جريان اين رفتار به آن توجه كرد، پرداخته شده است.
مسير مباحث كتاب دوم نيز همگام با كتاب اول طراحي شده است به اين ترتيب كه دربارههر نظريه كه از اسلام در كتاب اول ارائه شده است در كتاب دوم نظام سازي و صورت اجرايي وتحقق آن مطرح گشته است. خداوند همه ما را در ارائه و ترويج انديشههاي ناب تربيتي اسلامموفق بدارد.
مرتضي زاهدي
0 نظر