براي مطالعه، روي عناوين كليك نماييد
تجلّي قرآن در زيارت عاشورا ترجمهي كارشناسي تمسك به عروةالوثقي رسول خدا (ص) نيز زيارت عاشورا تلاوت ميفرمود! پيام اهلالبيت : در تأكيد به تلاوت زيارت عاشورا تربيت نسل شيعه براي تمهيد مقدمات ظهور معني سلام مقايسهي واژههاي عربي و قرآني مفهوم واژهي علم در قرآن كريم مركز ادراكات عالي انساني فهم واژهي علم كليد مباني تربيت اسلامي است. به لسان قوم با مردم حرف بزنيد. شكايت رسول خدا از امت مفهوم سلام در قرآن السلام خود خداست!!! قرآن به زبان عربي است نه زبان عربها! آنها كه با زبان عربي دشمن هستند. لسان قرآن لسان معرفت به حقايق است. سلام بر عيسي (ع) سلام بر ليلةالقدر
اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها
أَيْنَ صَدْرُالْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوي'*** أَيْنَ بابُ اللّه الَّذي مِنهُ يُؤْتي ***أَيْنَ وَجْهُ اللّهِ الَّذي اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الاَوْلِيآء
تجلّي قرآن در زيارت عاشورا
«و من يكفر بالطاغوت و يومن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي» يعني مسلمان بايد هرچه طاغوت ظالم و منحرف است را كنار بگذارد و از هرگونه فرهنگ و انديشهي انحرافي، فرهنگ و انديشهي ظلم و فرهنگ و انديشهي خلاف قرآن و اهلالبيت : پرهيز نمايد و سپس «يؤمن بالله» يعني مردانه قدم در ميدان انديشه و عمل بگذارد و مطيع حق باشد، چنين انساني مسلمان، مؤمن، خدايي، بهشتي و مصداِ آيهي شريفه «فقد استمسك بالعروة الوثقي» است.
ترجمهي كارشناسي تمسك به عروة الوثقي
اگر از رسول خدا ص ، ائمهي اطهار : و جبرئيل و فرشتگان : سؤال كنيم كه نقشهي كاربردي، ترجمه كارشناسي و برنامهي عملياتي اين آيهي مباركه چيست؟ خواهند فرمود: زيارت عاشورا است. يعني اگر بخواهي به قرآن عمل كني بايد به زيارت عاشورا عمل كني. چون زيارت عاشورا برنامهي كلي و جامع تمسك به «عروةالوثقي» است. براي طراحي نظام سياسي و اقتصادي و عبور از بحرانهاي اقتصادي كشور، پيشرفت نظام، پيشرفت تعليم و تربيت و ديگر شئون در جامعهاسلامي بايد برنامه داشته باشيد. قرآن كريم اصول كلي آن برنامهها را بيان فرموده است، ائمهي اطهار : پژوهشهاي كلي و برنامههاي عملي آنرا در زيارت عاشورا معرفي فرمودهاند. زيارت عاشورا برنامهي عملي و تجلّي عيني و كاربردي آيات كريمهي قرآن است. اگر ده سال هم شرح دهيم كه آيه آيهي عاشورا تجلّي اين آيه از قرآن است تمام نميشوند كه ميفرمايد «و من يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي» زيرا آخرين، بزرگترين، نورانيترين، پرعظمتترين و نهايت تجلّي عيني اين آيه جز عاشورا كجاست ؟!!
نهايت عمل به اين آيه جز عاشورا و برترين مجري اين آيه جز وجود مقدس حضرت حسين ع كيست؟ بجز حضرتش كيست كه نشان دهد هرگونه كفر و هرگونه طاغوت و نفاِ را نفي كرده و آنان را از آسمان عقايد و فرهنگ اسلام ناب محمدي ص دور كرده است و با آنها درگير شده و ايمان محض و اوج آنرا در عشق به خدا و خشم به كفر متجلّي نموده است.
رسول خدا ص نيز زيارت عاشورا تلاوت ميفرمود!
زيارت عاشورا را همه ائمهاطهار : خواندهاند و عجيب اينجاست كه زيارت عاشورا مربوط به عاشورا است، ولي حضرت امامحسن ع كه قبل از زمان عاشورا ميزيسته و سالها قبل از عاشورا شهيد شده است و در روز عاشورا در حيات ظاهري نبوده است، ولي زيارت عاشورا را تلاوت ميفرموده است. در مفاتيحالجنان روايت شده كه حضرت امام صادِق ع فرمود: من به همين ضمان از پدرم گرفتم و او هم به همين ضمانت از پدرش امام زينالعابدين ع دريافت كرد و او نيز از پدرش اباعبدالله الحسين ع ، و امام حسين به همين ضمانت از امام حسن ع و امام حسن از حضرت مولا اميرالمؤمنين ع و حضرت مولا از رسول خدا ص و رسول خدا از جبرئيل امين و او نيز ضمانت حقتعالي را در مستجابالدعوة كردن زائرين زيارت عاشورا به رسول گرامي اسلام ابلاغ نموده است.
معلوم ميشود كه حتي حضرت رسول ص زيارت عاشورا تلاوت ميفرموده است. طبق روايت فرشتگان نيز كه براي زيارت اباعبدالله الحسين ع ميآيند و حتي جبرئيل هم به زيارت امام حسين ع ميآيد، اول اين نقشهي عملي را به دست او ميدهند و ميگويند طبق اين نقشه به زيارت برو. آيا نبايد تدبر كرد كه پيام اين روايت چيست؟
پيام اهلالبيت : در تأكيد به تلاوت زيارت عاشورا
آيا نبايد اندكي در اين روايات تدبر كنيم؟ ما روايات را براي ثواب ميخوانيم! مگر تدبر كنيم ثواب نميبريم؟ چونكه صد آمد، نود هم پيش ماست. يعني اگر تدبر كنيم ثواب هم ميبريم. اما اگر فقط براي ثواب بخوانيم چيز خيلي كمي بدست ميآوريم. حالا كه پيش سليمان آمدهاي چرا ران ملخ ميخواهي ؟!! ميخواهند همه چيز را به تو بدهند.
تمام ائمهي اطهار : اين زيارت را شب و روز ميخواندند. ميداني معني آن چيست؟ اين است كه همه ائمهي اطهار : ميفرمايند: اي شيعيان ما! جوانهايتان را براساس زيارت عاشورا تربيت كنيد؛ جوانهايتان را براساس اين فراز از زيارت عاشورا كه ميفرمايد: «مع امام ظاهر ناطق بالحق منكم» يعني براي جهانيشدن تربيت كنيد؛ نگذاريد دشمنان بگويند شعار جهانيشدن مال ماست؛ شما كه نطفهتان را با جهانيشدن مهدي(عج) بستهاند، شما كه كام كودكانتان را با جهانيشدن مهدي(عج) بر ميداريد، شما كه وقتي بچهتان را به دنيا ميآوريد ميخواهيد در راه مهدي(عج) شهيد شود. شما چرا اسمي از جهانيشدن با قرائت مهدي(عج) نميآوريد؟!
تربيت نسل شيعه براي تمهيد مقدمات ظهور
چرا بچههايتان را براي جهانيشدن با قرائت مهدي(عج) تربيت نميكنيد؟ جهانيشدن مال ما شيعيان است. دشمنان اسلام از ترسشان ادعا ميكنند جهانيشدن مال آنهاست. قرآن هزار و چهارصد سال پيش فرموده : «و نريد ان نمن عليالذين استضعفوا في الارض» ارض يعني جهان. منظور از ارض در قرآن كريم كشور سعودي نيست، مدينه و عراِ نيست، ايران نيست. آيهي كريمهي قرآن در جمله «و نجعلهم الائمة» ميفرمايد: شيعيان حقيقي بايد رهبران جهاني باشند؛ «ونجعلهم الوارثين» ميفرمايد: مديران، مديريتها و تمام مالكيتهاي عالم بايد در چنگ شايستهترين پيروان حضرت مهدي(عج) قرار بگيرد. تو چرا نميگويي جهانيشدن؟! زيارتعاشورا ميفرمايد: آهاي شيعه! جوانت را براي جهانيشدن «مع امام ظاهر ناطق بالحق منكم» تربيت كن. چرا زيارت عاشورا را ميخواني و فقط خيال ميكني ثواب دارد؟! مثل بعضي از اين روشنفكرهاي غرب زده نشوي و بگويي ثواب ندارد. نه خير؛ اگر حتي آن را نگاه كني ثواب دارد. به سينهات هم بمالي ثواب دارد. اما تو آمدهاي كنار اقيانوس و آنوقت با پوست پسته آب بر ميداري؟
هزار و چهارصد سال است كه همين بلا را بر سر زيارت عاشورا آوردهايم. چهارده معصوم : پاي اين زيارت عاشورا جان دادهاند و بعضاً تكهتكه شدهاند براي اينكه زيارتعاشورا زنده بماند. آنوقت زيارت عاشورا را ميخوانيم براي ثواب؛ نميخوانيم براي جهانيشدن اسلام ناب محمدي ص و براي ياري مهدي(عج).
معني سلام
«السلام عليك يا اباعبدالله» . السلام يعني چه؟ سلام بظاهر يعني سلام عليكم!! يعني درود بر شما. سلامتي ميآورد. اينگونه ترجمه در مقابل كهكشان معارف مستتر در كلمهي «السلام» آنگاه كه در مجموعه معارف قرآني و روايي قرار ميگيرد، مسخرهترين ترجمه است. سلام واژهاي عربي است. كلمات عربي در زبان محاورهاي عربها همان معني معمول را دارند كه در زبانهاي ديگر وجود داشته و ترجمهي معادل ميشود. درمورد كلمهي سلام، عربها هم در هنگام ملاقات و هم در هنگام خداحافظي از كلمهي سلام استفاده ميكنند. ميگويند: «السلام عليكم» و يا «مع السلام» . اينها بمعني درود بر شماست. اينها سلامتي ميآورد. ترجمهي آنها جملهي به «سلامت باشيد» ميباشد يعني خداحافظ. كه معادل آن در فارسي محاورهاي، «به سلامت» معني ميدهد. اما زمانيكه اين كلمات عربي معمولي، به اقيانوس معارف وحياني وصل ميشوند و در مجموعه الفاظ و كهكشانهاي واژههاي قرآني وارد ميشوند از جنس ديگري خواهند شد؛ آنگاه سلام بمعني درود بر شما نخواهد بود. مفهوم ساير كلمات قرآني نيز همينگونه است.
مقايسهي واژههاي عربي و قرآني
وقتي كه عرب بگويد «ما اسمك» يعني «نامت چيست؟» در اينجا اسم بمعني نام است. اما وقتي كلمهي اسم به اقيانوس معارف قرآني وصل ميشود ديگر در معني نام محدود نميشود. آيا ترجمهي جملهي «بسم الله» بمعني «بنام خدا است»؟!! اين ترجمه، از روي ناچاري است و ضعيفترين و محدودترين و دورترين ترجمه براي كلمهي اسم در «بسمالله» است. مثال ديگر از كلمات عربي كلمهي «اكبر» است. در زبان عربي «هذا اكبر» و «هذا اصغر» يعني اين بزرگتر است و اين كوچكتر است. در عربي اكبر يعني بزرگتر و اصغر يعني كوچكتر. اما آيا ميتوان گفت كه ترجمهي اللهاكبر يعني خدا بزرگتر است؟! تا وقتي كلمهي اكبر در كلام عربها استفاده ميشود، معني آن ميشود بزرگتر. اما وقتي كلمهي اكبر وصل ميشود به اسماءالله و جزء اسماءالحسني قرار ميگيرد و وصل ميشود به اقيانوس معارف وحياني، ديگر معني اكبر بزرگتر نيست، خدا از چه چيز بزرگتر است؟ خدا را با چه چيزي ميخواهي مقايسه كني؟! اين كلمه بزرگتر مسخرهترين ترجمه براي اكبر در «اللهاكبر» است. ممكن است سؤال شود بالاخره ترجمه را چه كار كنيم؟ پاسخ آن اين است كه آنقدر با كمك ساير آيات قرآن بايد دربارهي واژه مورد نظر تدبر كني تا معني آن به قلبت وارد شود. آنقدر بايد با كمك آيات در سينهي تو انشراح حاصل شود تا اسرار كهكشانها و منظومههاي وحياني در قلب تو گشوده شود. ترجمهي «الحمدلله رب العالمين» چيست؟ معني اين جمله ملكوتي نيز به روزگار معني سلام دچار شده است. معني صلوات نيز به روزگار بقيه دچار شده است آيا «اللهم صل علي محمد» يعني درود بر رسول خدا؟!! آيا «الحمدالله» يعني ستايش خداي را؟! سپاس و ستايش يعني چه؟! در جملهي ملكوتي «اياك نعبد» ؛ نعبد يعني چه؟ ملاحظه ميشود كه كلمات وقتي وصل ميشوند به اقيانوس و حياني ديگر آنها را نميتوان ترجمه نمود. اصلاً در هيچ زباني نميشود آنها را با يك كلمهي معادل ترجمه نمود. براي آنها ترجمه معادل و زيرنويس وجود ندارد بعنوان نمونه يكي از اين كلمات را مطرح ميكنم تا ثابت شود كه واژههاي وحياني ترجمهي زيرنويس ندارد و بوسيلهي كلمهي معادل نميتوان آنها را ترجمه نمود.
مفهوم واژهي علم در قرآن كريم
در قرآن كريم حدود چهارهزار بار از كلمه علم و عالم و... استفاده شده است. عربها ميگويند علم، فارسيزبانان ميگويد دانش، انگليسيها ميگويند «ساينس» و زبانهاي ديگر هم براي فهم علم از كلمات زبان خود استفاده ميكنند. اما زماني كه واژهي علم در قرآن مطرح ميشود از ماهيت محدود در لسانهاي دنيايي خارج شده و به منظومهي معارف وحياني و كهكشانهاي اسرار قرآن متصل ميگردد. در آنصورت يك اقيانوس سخن لازم دارد تا آنرا بتوان ترجمه نمود. بعنوان مثال در اين روايت شريفه رسول خدا فرمودهاند: «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» ببينيد دانشمندان اسلامي مثل پروفسور محمد نقيب العطاس در مالزي درمورد مفهوم و تعريف علم و انديشه و فرهنگ قرآني چه ميگويد؟ كتابهايش نيز در ايران ترجمه شده است. او نيز ميگويد تعريف علم در اسلام غير از تعريف آن در فرهنگ غرب و نيز غير از عرف جوامع عربي است. او نيز ميگويد منظور از علم در اسلام علوم حسي و آزمايشگاهي و علوم رياضي و علوم منطقي نيست، اين استاد تفاوت مفهوم علم در قرآن را با مفهوم علم در زبان عرفي اعراب و يا در فرهنگ غرب بررسي كرده و ثابت كرده است كه مفهوم علم غير از آنچيزي است كه در قرآن و اسلام مطرح گرديده است. خلاصه آنكه بحث مفصلي در اين زمينه دارد ولي متأسفانه در آموزش و پرورش جمهوري اسلامي افرادي بنام استاد سخنراني ميكنند كه با جهالت و وقاحت ميگويند نظريه تربيتي اسلام بدست نيامده است ميگويند تربيت و تهذيب نبايد دولتي باشد و منظورشان اين است كه دولت جمهوري اسلامي نبايد برنامهريزي براي تهذيب نفس جوانان داشته باشد.
حضرت امام خميني ره فرمودند: اگر تهذيب نباشد علم توحيد هم به جايي نميرسد يعني حتي علم توحيد هم علم نيست. علم تفسير قرآن هم علم نيست. علم فقه و فلسفه و پزشكي هم علم نيستند. همه اينها تخصص است. حتي تخصص در مباحث توحيدي نيز علم نيست. اما وقتي نفس را تهذيب كني نوري در سينهات ميافتد كه علم نام دارد. قرآن كريم ميفرمايد: «اتقو الله و يعلمكم الله» . نميفرمايد برو كتاب درسي بخوان تا «يعلمكم الله» . جمله «اتقوالله و يعلمكم الله» جمله شرطيه است. يعني بقول اصوليين مفهوم مخالف دارد. مفهوم مخالفش اين است كه اصلاً راه تعليم در اسلام، فقط تقوي است. كلاس فقه ببيني، «يعلمكم الله» نميشود، كلاس توحيد هم ببيني «يعلمكم الله» نميشود؛ فلسفه هم بخواني «يعلمكم الله» نميشود. «يعلمكم الله» فقط مشروط به «اتقوالله» است. اين آيه نشان ميدهد كه مقوله علم و مفهوم آن در قرآن و وحي چيز ديگري است. اين علم كجاست؟ مظهرش كجاست؟ ريشهاش چيست؟ از كجا بايد آنرا بدست آورد؟
مركز ادراكات عالي انساني
«العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» از همينجا در معني علم با همهي جهان اختلاف پيدا ميكنيم. در مباني تعليم و تربيت غربي و روانشناسي غربي، صاحب نظران همچون موريس دويس، ديويي، مان گرانباخ و ديگران، معتقدند كه مركز دريافتها و ادراكات انسان، مركز ساينس، مركز دانش و مركز علم، مغز است. اما اسلام ميفرمايد مركز اصلي ادراكات انساني و الهي كه اصل فهم و معرفت است، قلب است. قرآن ميفرمايد: «لا يؤاخذكم الله باللغو في ايمانكم و لكن يؤاخذكم بما كسب قلوبكم» يعني خداوند متعال قسمهاي شما را كه تنها به زبان جاري ميسازيد (و از روي اكراه و بدون اعتقاد ميگوييد) مؤاخذه نميفرمايد ولي به قلوب شما نگاه ميكند و آنچه كه قلوب شما پذيرفته است را مورد مؤاخذه قرار ميدهد. بسياري از افراد هستند كه مؤدبانه صحبت ميكنند ولي داراي قلبي خشن و سنگدل هستند. خداوند ميفرمايد: ما قلب آنها را نگاه ميكنيم. از ديدگاه قرآن مركز علم قلب است ولي روانشناسي غربي ميگويد مركز علم مغز است. از ديدگاه قرآن، آن دستگاهي كه ميگويد آتش گرم و يخ سرد است، مغز تو است. ولي آنكه بايد به تو بگويد كه اين آتش را كجا به جان مردم مياندازي كه اينجور زندگيات آتش ميگيرد، قلب تو است. آنكه به تو ميگويد زيبايي زندگي در كجاست و به چه چيز بستگي دارد مغز نيست، قلب است. يعني مراكز ادراكات عالي انساني قلب است. آنكه دريچههاي عشق و محبت را بر تو باز ميكند، مغز نيست، قلب است. تمام آيات قرآن متوجه قلب است. خداوند با قلب كار دارد. اوامر و نواهي و عنايات خداوند با لب سروكار دارد.
فهم واژهي علم كليد مباني تربيت اسلامي است
بالاخره علم را به چه چيز معني كنيم؟ «هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون» آيا كساني كه عالماند با كساني كه علم ندارند برابرند؟ عالمان چه كساني هستند؟ آيا دكترها هستند؟ آيا مجتهدين هستند؟ آيا فلاسفه و متفكرين ميباشند؟ يا انديشمندان؟ هيچكدام!!! منظور از كلمهي «يعلمون» چيزي ديگر است. عليرغم آنكه بحث بسيار ظريف و علمي است ولي سعي ميشود با زبان ساده در عين حال علمي مطلب به جلو برده شود.
ه لسان قوم با مردم حرف بزنيد
زيرا با زبان و بيان ساده صحبت كردن ويژهي انبياء و اولياء است. آيهي قرآن ميفرمايد: «لسان قوم» يعني بيان ساده و عمومي. ائمهي اطهار : به لسان قوم حرف ميزدند؛ رسول خدا ص هم به لسان قوم حرف ميزدند.
اگر كسي بفهمد كه از نظر قرآن كريم و اهلالبيت : علم يعني چه؟ كليد تمام نظريهي تربيتي و مباني تعليم و تربيت اسلام را يافته است. متأسفانه در اين زمينه نيز كار زيادي صورت نگرفته است.
شكايت رسول خدا از امت
لذا قرآن گلايه دارد و ناله سر ميدهد و چنين ميفرمايد كه رسول خدا ص به پيشگاه حضرت حق عرض ميكند «يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا» يعني اي خداي من، من از دشمني و ظلم كفار مثل انگليسيها و آمريكاييها به ستوه نيامدهام، ميفرمايد: «ان قومي» يعني همين امت من يعني همين شيعهها، همين تكيه روها، همين حسينيه بروها و همين سينهزنها «اتخذوا هذا القرآن مهجورا» قرآن را مهجور كردهاند. زيرا نميروند نظريه تربيتي اسلام و قرآن را ياد بگيرند! آنوقت آموزش و پرورش در جمهوري اسلامي بجاي طراحي و برنامهريزي براي تربيت و تهذيب نفس و نيز بجاي آموزش انديشهي عميق سياسي اسلام، دموكراسي غربي را به دانشآموزان ياد ميدهد و بجاي تقويت و پيشبرد نهاد امور تربيتي آنرا منحل ميكند و به جاي آن سازمان دانشآموزي ميگذارد. به جاي آموزش جهانيشدن با قرائت حضرت مهدي (عج) جهانيشدن با قرائت غرب و پيش آهنگي جهاني را به بچهها ياد ميدهند. دانشآموزان را به مسافرتها و مسابقات ورزشي خارجي ميبرند. در اينجا دختر و پسر جدا هستند. آيا در خارج هم جدا هستند؟!! اينجا با اللهاكبر و بسمالله شروع ميشود. آيا آنجا هم با اللهاكبر و بسمالله شروع ميشود؟!! در اينجا جلوي بچهها غذاي پاك ميگذارند. آيا در آنجا غذاي شبهه ناك و نوشابههاي الكلي جلويشان نميگذارند؟!! در اينجا شادي و هيجان توسط فرهنگ ملي و اسلامي كنترل ميشود. آيا آنجا هم كارهاي عادي ميكنند؟!! فوج فوج جوانان را با عنوان گردشگري، ارتباطات و گفتگوي تمدنها به خارج ميبرند و وقتي بر ميگردند ديگر آن بچهها نيستند. چرا؟!!! اينها نه جهانيشدن را ميفهمند و نه علم را، نه دانش و نه تربيت را. يك مشت بيسواد از اسلام. همه دكتر و مهندس، همه پاستوريزه هستند. مدرك دكتريشان تازهي تازه است. يك مشت متخصص در رشتههاي تخصصي ولي بيسواد از قرآن انديشههاي عميق قرآني هستند. نه اينكه نميتوانند قرآن بخوانند خيلي خوب هم ميتوانند. شايد مرتب كربلا و مكه هم بروند. اما با عمق انديشه اسلامي آشنايي ندارند و لذا اگر بخواهيد حرفهاي عميق علمي اسلام را مطرح كنيد نميدانيد كجا و با چه كسي مطرح كنيد. آن اندازه به سواد و تخصص خود مغرور و متكي هستند كه نميدانيد چطور ميتوان بيسواديشان را ثابت كنيد. قرآن ناله ميزند. رسول خدا ص تا قيامت ناله ميزند: كه اين قوم نميخواهند به قرآن توجه كنند. نميخواهند از روي قرآن برنامهريزي آموزش و پرورش دانشگاهشان را طراحي كنند. آنها فكر ميكنند كه قرآن فقط مربوط به روحانيت است. فقط به درد حوزهها و مساجد ميخورد مال عروسيها و مجالس ترحيم و مردههاست.
به هرحال كلمهي علم را در قرآن نميتوان با يك كلمه معادل ترجمه نمود. «بسم الله الرحمن الرحيم» نميشود:
In the Name of God ؛ اينها ترجمههاي دور كننده است. در آيه شريفهي «اهدنا الصراط المستقيم» معني «صراط» كه«راه» نيست. ترجمهي «مستقيم» هم يك جاده صاف نيست. اگر بخواهي «صراط» و «مستقيم» را ترجمه كني امكان ندارد بتواني با ترجمهي زيرنويس و يا يك كلمه معادل ترجمه نمايي. بايد يك دريا حرف داشته باشي تا بتواني مفاهيم عميق اين دو واژهي قرآني را تعيين كني. تمام كلماتي كه در قرآن آمده است و از وحي پيام ميگيرند چنين هستند. لذا آنها را با كلمات معادل نميتوان ترجمه نمود.
مفهوم سلام در قرآن
«السلام عليك يا اباعبدالله» يعني چه؟ قرآن ميفرمايد: «سلام علي نوح فيالعالمين» ، «سلام علي ابراهيم» ، «سلام علي آل يس» ، «قالوا سلام» .
قرآن ميفرمايد نوح ع هزار سال فقط مبارزه كرد، هزار سال دربهدري كشيد. آنوقت خداوند ميفرمايد: «سلام علي نوح فيالعالمين» سلام يعني چه؟ عالمين يعني چه ؟ يعني اي نوح جهانهايي و مراتبي از عالمها را تسليم تو كرديم. اين سلامها تسليم مراتبي از عوالم ملكوت و ناسوت است. «سلام علي ابراهيم» . حضرت ابراهيم ع كسي است كه تمام عمرش را بخاطر ترويج انديشه حق در راه مبارزه و تحمل سختيها صرف كرده است. دشمنان حضرت ابراهيم همواره يا در پي اعدامش بودهاند و يا ميخواستند او را تبعيد وزندان و شكنجه نمايند. او به مقامات ملكوتي رسيده بود آن بزرگوار به حدي از ارتباط و يقين و ايمان به عنايات حق رسيده بود كه حتي هنگامي كه در پيري فرزندي صالح و دوست داشتني به او عطا كردهاند به فرزند خود ميگويد: اسماعيل، من در خواب ديدهام كه گلوي تو را ذبح ميكنم «اني اذبحك» گويا ميفرمايد: من پيامبرم خوابهايم كاذب نيست به من گفتهاند سر تو را ببرم. انديشهكن ببين و نظرت را بگو. اگر من بودم «نعوذبالله» ميگفتم قربانت بروم تو خواب ديدهاي و فهميدهاي كه بايد سر مرا ببري اما من كه خواب نديدهام. با من چه كار داري. اما اين پسر و اين همه معرفت و كمال و يقين و تسليم را ببين حضرت اسماعيل به پدر خود عرض ميكند «يا ابت افعل ما تؤمر» اي پدر آنچه را كه به تو دستور دادهاند انجام بده «ستجدني انشاءالله من الصابرين» يعني اگر خداوند متعال به من عنايت نمايد و در اين هنگامهي آزمايش مرا ياري نمايد من نشان خواهم داد كه از صابران هستم. ميتوان حدس زد كه چگونه جگر ابراهيم ع داشت پاره ميشد و چگونه قلب او از كشتن آن تنها فرزند بزرگوار و عارف در فشار بود و آن زمان كه بر گلوي فرزندش چاقو ميكشيد در دل خود چه رنجي را تحمل مينمود. اما وقتي كه حضرت ابراهيم اينطور در راه رضاي خدا تسليم شد حالا حضرت حق ميفرمايد: «سلام علي ابراهيم» يعني تسليم عالمي از ملكوت از ناحيهي حقتعالي به ابراهيم ع اهداء ميگردد.
السلام خود خداست!!!
در اين آيهي كريمه تدبر نمائيد كه ميفرمايد : «هو الله الذي لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر» در اين آيه كريمه خداوند ميفرمايد: السلام خود من هستم!! حضرت فاطمهزهرا س نيز ميفرمايد سلام خود خداست. «اللهم انت السلام» يعني تو خود سلامي و ميفرمايد «و منك السلام» سلام از ناحيه توست و نيز ميفرمايد «و عليك السلام» سلام فقط برتوست.
قرآن به زبان عربي است نه زبان عربها!
«سلام» واژه عربي است. ترجمهي فارسي آن چه ميشود؟ گرچه واژه سلام عربي است ولي مشكل عربها در فهم كلمهي سلام در قرآن كريم بيش از ما فارسها است زيرا فهم واژههاي قرآن به معرفت نياز دارد. در كشور مصر در بسياري قهوهخانهها در حالي كه از راديو صداي تلاوت قرآن بلند است، مشروب هم ميفروشند. فكر نكنيد عربها از ما قرآن را بهتر ميفهمند نه تنها چنين نيست بلكه خيلي از اعراب از دسترسي به معارف قرآن دورتر از ما هستند. اصيل ترين نژاد عرب، اعراب بيابانياند كه هيچ نوع زبان ديگري غير از عربي نشنيدهاند. اما قرآن ميفرمايد «الاعراب اشد كفراً و نفاقاً» اينها كفر و نفاقشان بيشتر است عليرغم آنكه قرآن به زبان عربي است اما بيشتر عربها از قرآن دورند. چرا چنين است؟ چون قرآن لسان عربها نيست.
آنها كه با زبان عربي دشمن هستند
منحرفين در ايران هم ميگويند از عربي فاصله بگيريد اما منظورشان دولتهاي دست نشانده و خائن عرب نيست زيرا نوبت عياشي و خوشگذراني و اشرافيگري كه ميشود ميروند پيش همان عربها يعني امثال فهد! نوبت خوشگذراني ميروند نزد پادشاه اردن! اما نوبت قرآن كه ميشود ميگويند عربها چنين و چناناند. پس معلوم ميشود كه آنان با زبان عربي و مسئولين آمريكايي عرب! مخالف نيستند بلكه آنها ميخواهند ائمهي اطهار : را از ما جدا كنند. اين در حالي است كه عربها از ائمهاطهار : نسبت به ما فارسها و يا تركها و پاكستانيها و ملتهاي ديگر جداتر و دورترند. شعار صدام اين بود «حريه، عربيه، اشتراكيه» شعار سوريه و ياسر عرفات هم همين است. حرية يعني آزادي. عربية يعني ناسيوناليسم عربي يعني عربستان براي همهي عربها. اشتراكيه يعني مشاركت عربي، يعني ايران براي همه ايرانيان، يعني تكثرگرايي. عربستان براي همه عربها، ولي هيچ يك از آنان براي تحقق معارف قرآن در كشورهاي عربي اقدامي نكردند. بلكه انديشه و فرهنگ جامعه اسلامي را به زانو در آوردند.
لسان قرآن لسان معرفت به حقايق است
بنابراين لسان قرآن يك لسان ديگر است و اختصاص به عربها، فارسها و تركها ندارد و لذا مفهوم كلمهي «علم» نيز در لسان قرآن غير مفهوم آن در زبان عرفي اعراب است. روايت شريفه رسول خدا ميفرمايد: «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» يعني اين يك نوري است كه بايد به درون قلب بتابد و آنگاه اگر با آن نور به مفهوم سلام در قرآن نگاه كني، ميبيني سلام، درود نيست. سلام خود خداست! سلام اسرار ملكوت است! اما اگر قرآن را رها كردي، يا اگر آن نور در سينهات وارد نشد، اگر زيارت عاشورا را رها كردي از قرآن و معارف قرآني چيزي نخواهي فهميد و آنوقت است كه چهار نفر در هيئت تحريريه روزنامهها مينشينند و براي تو بافتههاي خود را بخشنامه ميكنند كه ما در مورد مثلاً مفهوم علم و مفهوم سلام و مفهوم قرآن و دين اينطور فكر ميكنيم و تو بايد بنشينيو طبق بخشنامهي آنان بفهمي و بخواني، نتيجه آنهم همين ميشود كه ميبيني. دين و ايمان خود را بايد از اين روزنامه يا آن روزنامه بگيريم. ما كه قرآن بلد نيستيم. ما كه نبايد قرآن بخوانيم تا بفهميم سلام يعني چه؟! «السلام عليك يا ابا عبدالله» يعني چه؟ در اين سلام به امام حسين ع چه ميگوييم. آيا يعني درود بر شما؟! كجايش درود است؟! لازم است مفهوم سلام در يكي دو نمونه از آيات مربوط به قرآن كريم مطرح گردد تا لااقل مستندات قطعي از خود قرآن در مورد مفهوم سلام مطرح گردد تا به معارف سلام نزديكتر شويم و به عظمت مفهوم آن معرفت پيدا كنيم.
سلام بر عيسي ع
حقتعالي در قرآن از قول حضرت عيسي ميفرمايد «اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا» يعني من به مقام عبوديت پروردگار رسيدهام. حقتعالي علم را به من آموختهاند لذا سلام بر من.
«سلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا» سلام بر من آنگاه كه متولد شدم و سلام بر من آنگاه كه مرا به عالم پس از مرگ ببرند و سلام بر من آنگاه كه حيات حقيقي خود را متجلّي نمايم. ميفرمايد سلام يعني همه هستي در چنگ من است. من را يك نوزاد نبينيد، من از طرف ملكوت آمدهام و مأمورم تا خبرهايي به شما بدهم. «سلام علي يوم ولدت» هنوز تازه بدنيا آمده بودم كه عالم در چنگ من بود و كل عالم به من تسليم شد. مرده و زندهي من هم فرقي نميكند. اين مطالب را از قول حضرت عيسي ع و از قرآن كريم ميگويم. ميفرمايد فكر نكنيد ما كوروش و داريوش هستيم كه اسير آثار باستاني باشيم. مردهي ما زندهتر از زندهي ما است. «سلام علي يوم اموت و يوم ابعث حيا» چه بميرم و چه دوباره در آن مبعوث شوم عالم در چنگ من است. ملاحظه ميفرماييد در آيات كريمهي قرآن كه حقتعالي اسرار سلام را از قول حضرت عيسي ع نقل ميفرمايد، چه معارف بزرگي از عرفان در مفهوم سلام نهفته است. آيا معني سلام را باز هم بايد با كلمه درود ترجمه نمود؟
سلام بر ليلةالقدر
آيه كريمه قرآن در سورهي قدر ميفرمايد: «سلام هي حتي مطلع الفجر» سورهي قدر سورهي عاشقي است. در سورهي قدر ميفرمايد هر خبري هست در ليلةالقدر نهفته است. زيرا ميفرمايد «انا انزلناه في ليلة القدر» يعني آنرا(همه قرآن را) در ليلةالقدر نازل كرديم. يعني همه اسرار، همه حقايق، همه علوم و همه معارف را در ليلة القدر بر قلب ليلةالقدر نازل كرديم! امام صادقِ ع ميفرمايد: «والله ليلةالقدر مادر ما فاطمه س است».
من هر وقت زيارت عاشورا ميخوانم با همهي شهدا، اموات، دوستان و هيأتيها ميخوانم و لذا تقاضاميكنم اگر بار ديگر سورهي قدر را تلاوت كردي و ياد حضرت فاطمه س افتادي و پي به عظمت و مظلوميت حضرت بردي تنها تنها نخور، ياد ما هم باش.
ميفرمايد: «و ما ادريك ما ليلة القدر» يعني تو چه ميداني و از عظمت ليلةالقدر چقدر ميداني؟ و اگر در روايت حضرت صادِ ع تدبر كنيم، معني آيه چنين ميشود: تو چه ميداني كه فاطمه س چيست؟ تو از مقامات و عظمت و مظلوميت حضرت فاطمه چه ميداني؟ يعني اي اهل عالم يك شب عمر فاطمه از همه عمر شما بالاتر است، يعني همه شما را خلق كردم تصدِ خاك پاي فاطمه، يعني همه عبادتهاي جن و انس را با يك شب فاطمه مساوي نميدانم. در سينه فاطمه چه خبر است كه قرآن ميفرمايد «تنزل الملائكة و الروح فيها» . ملائكه بر او نازل ميشوند روح در او نازل ميگردد. «من كل امر سلام» يعني همه روح همه ملائك و همه وحي و همه ملكوت، همهي حقايق، همهي اسرار، همهي علوم، همهي عالم را در سينه فاطمه نازل ميكنيم و تسليم او ميكنيم. از هر طرف، در تمامي امور، در تمامي انوار و عوالم، در تمامي خلقت، در تمامي عنايات حقتعالي، در تمامي جوانب، در تمامي سطوح، در تمامي طبقات عالم وجود، همه و همه را بر او سلام يعني تسليم ميكنيم. سلام يعني اين!!
«هي حتي مطلع الفجر» تا وقتي كه انوار فاطمه طلوع كند همه هستي را مسخر خويش گرداند سينهي همه عاشقانش را انفجار نور كند كودك دلت را تربيت كن. اينها علم است كه بايد با نور فاطمه در سينهات بريزند!
0 نظر